eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌟🌹🌟🌹🌟🌹🌟 💠پيامبر اکرم صلّی الله عليه و آله فرمودند: و المَرْاةُ اذا خَرَجَتْ من بابِ دارِها مُتَزَيِّنَةً مُتَعَطِّرَةً و الزّوجُ بذلِكَ راضٍ يُبني لِزَوجِها بكُلّ قَدَمٍ بيتٌ في النّار.‌ 🔥زن اگر از خانه خودش با و زينت و خارج شود و شوهرش به اين كار او راضی باشد، به هر قدمی كه آن زن بر می‌دارد برای شوهرش خانه‌ای در بنا می‌گردد. 📕بحارالانوار، ج۱۰۰،ص۲۴۹ 💞 @zendegiasheghane_ma
آقایون محترم! شما در مقابل کارهای همسرتان، در نوع لباس پوشیدن، در نوع آرایش و زیبایی او مسئول هستید. نگید، همسرم دوست داره با آرایش بره بیرون و به من ربطی نداره. جدای از اینکه آسیب‌های دنیایی در زندگی برای شما دارد، آسیب‌ها و ضررهای اخروی هم دارد. 🏴 پيامبراكرم (صلّی الله عليه و آله) می فرمایند: ✍ زن اگر از خانه خودش با و زينت و معطر خارج شود و شوهرش به اين كار او راضی باشد، به هر قدمی كه آن زن بر می‌دارد برای شوهرش خانه‌ای در بنا می‌گردد. . 📚بحارالانوار، ج۱۰۰،ص۲۴۹ ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ و او با دروغ مرا به این کشانده بود که به جای خنده، چشمانم را از درد در هم کشیدم و مظلومانه ناله زدم :«تو که می‌دونستی اینجا چه خبره، چرا اومدی؟» با همه عاشقی از پرسش بی‌پاسخم کلافه شد که گرمای دستانش را از صورتم پس گرفت و با حالتی حق به جانب بهانه آورد :«هسته اولیه انقلاب تو تشکیل شده، باید خودمون رو می‌رسوندیم اینجا!» 💠 و من از اخبار بی‌خبر نبودم و می‌دیدم درعا با آمادگی کامل به سمت جنگ می‌رود که با همه خونریزی و حال خرابم، با صدایی که به سختی شنیده می‌شد، بازخواستش کردم :«این چند ماه همه شهرهای تظاهرات بود! چرا بین اینهمه شهر، منو کشوندی وسط میدون جنگ درعا؟» حالت تهوع طوری به سینه‌ام چنگ انداخت که حرفم نیمه ماند و او رنگ مرگ را در صورتم می‌دید که از جا پرید و اگر او نبود از تنهایی جان می‌دادم که به التماس افتادم :«کجا میری سعد؟» 💠 کاسه صبرم از تحمل اینهمه در نصفه روز تَرک خورده و بی‌اختیار اشک از چشمانم چکید و همین گریه بیشتر آتشش می‌زد که به سمت پرده رفت و یک جمله گفت :«میرم یه چیزی برات بگیرم بخوری!» و دیگر منتظر پاسخم نماند و اگر اشتباه نکنم از شرّ تماشای اینهمه شکستگی‌ام فرار کرد. تازه عروسی که گلوله خورده و هزاران کیلومتر دورتر از وطنش در غربتِ مسجدی رها شده، مبارزه‌ای که نمی‌دانستم کجای آن هستم و قدرتی که پرده را کنار زد و بی‌اجازه داخل شد. 💠 از دیدن صورت سیاهش در این بی‌کسی قلبم از جا کنده شد و او از خانه تا اینجا تعقیبم کرده بود تا کار این را یکسره کند که بالای سرم خیمه زد، با دستش دهانم را محکم گرفت تا جیغم در گلو گم شود و زیر گوشم خرناس کشید :«برای کی جاسوسی می‌کنی ؟»... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت56 💠 سری به نشانه منفی تکان داد و از #وحشت چشمانم به شوهرم شک کرده بود که دو
💠 و گمان کرده بود من هم از اهل سنت هستم که با شیرین‌زبانی ادامه داد :«خیال کردن می‌تونن با این کارا بین ما و شما اختلاف بندازن! از وقتی می‌بینن برادرای اهل سنت هم اومدن کمک ما ، وحشی‌تر شدن!» اینهمه درد و وحشت جانم را گرفته بود و مصطفی تلخی حالم را با نگاهش می‌چشید که حرف رفیقش را نیمه گذاشت :«یه لحظه نگهدار سیدحسن!» طوری کلاف کلام از دستش پرید که نگاهش میخ صورت مصطفی ماند و بلافاصله ماشین را متوقف کرد، از نگاه سنگین مصطفی فهمید باید تنهایمان بگذارد که در ماشین را باز کرد و با مهربانی بهانه چید :«من میرم یه چیزی بگیرم بخوریم!» 💠 دیگر منتظر پاسخ ما نماند و به سرعت از ماشین پیاده شد. حالا در این خلوت با بلایی که سعد سرش آورده بود بیشتر از حضورش می‌کردم که ساکت در خودم فرو رفتم. از درد سر و پهلو چشمانم را در هم کشیده بودم و دندان‌هایم را به هم فشار می‌دادم تا ناله‌ام بلند نشود که لطافت لحنش پلکم را گشود :«خواهرم!» چشمم را باز کردم و دیدم کمی به سمت عقب چرخیده است، چشمانش همچنان سر به زیر و نگاهش به نرمی می‌لرزید. شالم نامرتب به سرم پیچیده بود، چادر روی شانه‌ام افتاده و لباسم همه غرق گِل بود که از اینهمه درماندگی‌ام کشیدم. 💠 خون پیشانی‌ام بند آمده و همین خط خشک خون روی گونه‌ام برای آتش زدن دلش کافی بود که حرارت نفسش را حس کردم :«خواهرم به من بگید چی شده! والله کمک‌تون می‌کنم!» در برابر محبت بی‌ریا و پاکش، دست و پایم را گم کرده و او بی‌کسی‌ام را حس می‌کرد که بی‌پرده پرسید :«امشب جایی رو دارید برید؟» و من امشب از مرگ و کنیزی آن پیرمرد وهابی فرار کرده بودم و دیگر از در و دیوار این شهر می‌ترسیدم که مقابل چشمانش به گریه افتادم. ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🖤 صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند: 🔥 هر مردى که راضى است همسرش خود را بیاراید و از خانه بیرون برود، آن مرد، ( ) است، و هر کس او را غیرت بنامد، گناه نکرده است. هرگاه زن، آرایش‌کنان و عطرزنان، از خانه‌اش خارج شود و شوهرش به این کارِ او راضى باشد، به ازاى هر قدمى که بر می‌دارد، براى شوهر او، خانه‌اى در بنا می‌شود ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 هرچیزی که لذت داره حروم نیست🖐 ✍وقتی در مورد گرایشات بچه اطلاعات کسب کردیم... 🔵در مورد مثلا فیلم‌ها و مباحث و هست. 🟣در مورد و و و و... 🔹️ بعد از آن اثبات علمی یک موضوع، چه برای رد آن و چه برای پذیرش آن، نه اثبات فقهی. خواهش می‌کنم کلمات است، حلال است رو انقدر خرج نکنید، خدا دوست ندارد، می‌روی ، امام صادق علیه‌السلام فرموده، را از زبان فعلاً خارج کنید. ❌آکسفورد گفته، آمریکا گفته، ژاپن گفته، آقای دکتر چرا اینها رو بگوییم؟ چون الان این نسل، نسل هست نه .😉 🔹️ من حجاب رو آکسفورد انگلستانی اثبات کردم، موسیقی رو کلاً علمی بحث می‌کنم. 🔸️ این جواب می‌دهد چون ما بعضی وقت‌ها می‌خواهیم، یک سری کارها را انجام بدهیم، مثلاً آگاهی به طرف بدهیم. 📌در صورتی که داریم بیشتر آنجا را خراب می‌کنیم و اینکه بیاییم نمادسازی بکنیم، بعد بیایم ذهن بچه را بکنیم، من مخالف این هستم. 🔹️اینجا بچه‌ها گارد می‌گیرند نه اینکه خوششان بیاید، می‌گویند ما عقب افتاده هستیم. ما با همه چی مشکل داریم، هرچی که مزه میده پس چیز بدی است. ✴️ یعنی ما مذهبیا کاری کردیم که بچه‌ها ما رو که می‌بینند، می‌گویند آقا هرچی مزه میده ، یا گرانه یا ضرر داره یا حرام است. 🪴یک وقت‌هایی نشان بدهید که چیزهایی هست که مزه می‌دهد و حلال هست. دکتر