eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
25.8هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
👦👶 🔹اگه کودک توجه مثبت والدین و اطرافیان رو نبینه دست به جلب توجه منفی می‌زنه 🔹مثلا: وقتی مشغول بازی با خواهرشه اگه پدر و مادر بهش توجه نکنن و تشویق نشه برای جلب توجه منفی شروع به اذیت خواهرش می‌کنه 🔹پس پدر و مادرای عزیز باید با تشویق‌های بجا، احتمال تکرار کار مثبت فرزندتون رو بیشتر کنید... کارهایی مثل: نوازش، بوسه، بغل کردن یا تشویق گفتاری: آفرین به پسرم که مسواک میزنه باریکلا که با خواهرت بازی می‌کنی. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
Panahian-Clip-ChegooneBayadFarzandemoonRoNamazKhoonKonim.mp3
1.65M
بهترین راهکار برای اینکه بچه هامون رو نمازخون کنیم ⁉️ 🎁تشویق🤔 🔻تنبیه🤔 💥جواب این سوال رو اینجا دریابید👏 استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان محتوایی ..... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت52 و امین اومد تو...💓 باورم نمیشد.چند بار چشمهامو باز و بسته کردم، خودش بود؛ام
محمد تو گوش امین چیزی گفت که نگاه امین فقط روی محمد موند.👀😥 محمد بالبخند به امین،بابا، مامان و من نگاه میکرد. تو دلم گفتم ✨خدایا خودت کمکم کن.من چکار کنم الان؟😣✨ امین به باباومامان نگاه کرد.بابا به فرش نگاه میکرد ولی نمیدونم فکرش کجا بود. مامان به محمد نگاه میکرد،منم به همه. نمیدونستم باید چکار کنم... محمد بالاخره رفت سمت مامان.گل روی میز گذاشت و روی زمین کنارش نشست. قطره های اشک مامان میریخت روی صورتش.😢محمد دستشو بوسید و فقط نگاهش میکرد.👀😘مامان هم محمد رو نوازش کرد،مثل اون روز که امین رو نوازش میکرد.چند دقیقه ای طول کشید. بابا بلند شد و محمد رو در آغوش گرفت، مثل اون روز که امین رو در آغوش گرفته بود. امین شاهد تمام این صحنه ها بود. نتونست تحمل کنه و رفت تو حیاط. محمد وقتی از بابا جدا شد،به جای خالی امین نگاه کرد،بعد به من نگاه کرد.با اشاره بهش گفتم رفت بیرون.اومد پیش من،آروم و بالبخند گفت: _میدونم خودت هم زندگی داری و باید به شوهرت برسی ولی حواست به زن و بچه های منم باشه.😊 اشکهام جاری شد.گفتم: _محمد، من دیگه نمیتو...😢😥 حرفمو قطع کرد و گفت: _قوی باش زهرا.💎نگو نمیتونم.تو باید بتونی.تا وقتی هست،تا وقتی دشمن داره،تا وقتی تو رکاب امام زمان(عج) اونقدر که اسلام پیروز بشه امثال من و امین باید بریم جنگ. باید باشی.نگو نمیتونم. بخواه کمکت کنه. حرفش حق بود و جوابی نداشتم... فقط از خدا کمک میخواستم.ازش میخواستم بهم توان بده. محمد رفت تو حیاط،پیش امین.خیلی با هم صحبت کردن. بعد از رفتن محمد،امین بهم گفت که _اون شب محمد بهش گفته بود،تا وقتی تو نرفته بودی سوریه من نمیدونستم خانواده م وقتی من میرم چقدر سختی میکشن تا برگردم.حالا هم وقتی من برم تو متوجه میشی.کنارشون باش.😊 مخصوصا زهرا. اگه زهرا سر پا و سرحال باشه،میتونه حال بقیه رو هم خوب کنه. شب بعدش محمد با مریم و ضحی و رضوان که چهار ماهش👶🏻 بود،اومدن... ضحی بزرگتر شده بود و بیشتر میفهمید. یه روز از حضرت رقیه(س)💚بهش گفتم. خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بود.منم دیدم شرایط مناسبه بهش گفتم بابا محمدت برای اینکه مراقب حرم حضرت رقیه(س)باشه میره و یه عالمه پیشت نیست.از اون روز به بعد همه ش به محمد میگفت کی میری مراقب حرم حضرت رقیه(س) باشی.👧🏻💚 علی و اسماء و امین هم بودن.طبق معمول مسئولیت مفرح کردن جمع اولش با من بود.کم کم امین هم وارد شد و با محمد کلی همه رو خندوندن.😀😁😂😃😄 محمد فردا بعدازظهر میخواست بره.امین بیشتر حواسش به من بود.منم طبق معمول میکردم.از وقتی امین رفته بود احساس پیری میکردم.ولی الان بیشتر دلم میخواست بمیرم. دیگه تحمل این سختی ها واقعا برام سخت بود.😣 گاهی آرزوی مرگ میکردم بعد سریع میکردم. گاهی به خدا شکایت میکردم که دیگه بسمه،بعد سریع استغفار میکردم. گاهی مستأصل میشدم، گاهی کم میاوردم.کارم مدام ذکر گفتن و استغفار و استغاثه بود.😞😣😖 روز بعد همه ناهار خونه ما بودن.امین زودتر از همه اومد.حال و هوای خونه ما براش جالب بود.خونه ما همه میگفتن و میخندیدن و سعی میکردن وقتی با هم هستن خوش باشن.گرچه لحظات گریه هم داشتیم ولی از . امین تو کارهای خونه و ناهار و پذیرایی کمک میکرد.علی و خانواده ش هم اومدن.مثل دفعه قبل محمد زودتر تنها اومد. اول علی بغلش کرد.چند دقیقه طول کشید.بعد امین بغلش کرد.امین حال و هوای خاصی داشت.دوست داشت جای محمد باشه و بتونه بره سوریه.بعد امین نوبت من شد.دل من آروم شدنی نبود. هیچی نمیگفتم.اشک میریختم بی صدا. فقط میخواستم...😭🤐 ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍👌 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✨‌نگفته ‌ایم ‌و ندانی که‌چیست ‌در دل ِ‌ما ✨کفایت ‌است ‌بدانی که‌ بی تو آشوب ‌است... تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌷 🌾🌿🌹🌾🌿🌹🌾🌿🌹🌾🌿🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیچ‌گــاه کارهـای کوچکــی🌺 کـه برای دیگـران انجـام می‌دهید را متوقـف نکنیــد🌼🍃 گــاهی آن کــارهای کوچـک بزرگتــرین بخــش🌸 قلـــــب آنهـا را اشغـــــال می‌کنـد... سلام روز خوش ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: 👈بر سر با خانواده‌های خود جنگ می‌کنند. 👈 تمایل دارند یکدیگر را دهند. 👈انتظار دارند زندگی مانند کتاب‌ها باشد. 👈 زندگی خود را با دیگران می‌کنند. 👈 دارند رابطه‌شان بسرعت بهبود یابد و شبیه هم رفتار کنند. 👈در مشاجرات، تحت تاثیر قرار می‌گیرند و هیجانی برخورد می‌کنند. 👈در مورد مسائل ساده و پیش پا افتاده می‌کنند. 👈به رابطه همسر خود با خانواده شان می‌کنند. 👈دلتنگ زندگی در می‌شوند. 👈مانند دوران رفتار می‌کنند و هنوز زندگی مشترک را نپذیرفته‌اند. 👈پس از مشاجره از استفاده نمی‌کنند. 👈زمان کمی را سپری می‌کنند. 👈 برای یکدیگر قائل نمی‌شوند. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤨در مقابل همسر بدبین چه باید كرد؟ - در هر موضوعی با همسر خود صادق باشید. - نسبت به قول و قرار خود با همسرتان خیلی حساس باشید. - در مراودات اجتماعی خود خیلی مراقب باشید به ویژه اگر طرف شما جنس مخالف باشد. - از رفتارهای تحریک‌آمیز و شبهه‌ناک پرهیز کنید. - در برابر سوالات و کنجکاوی‌های همسر صبوری و خویشتن‌داری نشان دهید. - به روانشناس مراجعه و مشاوره‌های تخصصی دریافت کنید. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══