#پرسش_پاسخ
#مشاوره
خانم #شاکری
💕📕📕📕🖊📕📕📕💕
#افکار_منفی_اذیتم_میکنه
سلام خانم شاکری عزیز
من یک مشکلی دارم که مدت هاست اذیتم میکنه و از زمانی که متاهل شدم برام این مشکل بوجود اومد
من تو دوران عقدم خیلی مشکلات زیادی داشتم به حدی که تا پای جدایی هم رفتم
الان حدود۵ سال هست ازدواج کردم ولی مشکلی که دارم این هست که به صورت ناخوداگاه به مشکلاتی که تو زندگی داشتم فکر میکنم
به خاطرات تلخ و رفتارهای بدی که باهام شده....
مثلا وقتی از خواب پا میشم میبینم دارم به خانواده همسرم فکر میکنم
خیلی از اخلاق هااشون برای من ازاردهندست
مثلا فکر میکنن هرکاری که خودشون انجام میدن هییییچ عیب و ایرادی نداره ولی کارهای خوب من رو نمیبین
خییییلی توقعی هستند
همسرم فقط ی خواهر دارند و تو تهران کس دیگه ای رو ندارند...
یا اینکه مثلا مادرشون به شدت سوال میپرسند و دخالت میکنن
هرچیزی که بخریم قیمت میپرسند و اگر مال من باشه هی میگن وای چه گرون خریدی و پول هاتون رو جمع کنید و.....
یا موهام رو رنگ کرده بودم میگفت گرون دادی اصلا هم خوی در نیاورده...
یا اگر دخترشون کاری انجام بده هزار بار به من میگن که فلان کار رو کرد ولی وقتی ما کاری انجام میدیم انگار نه انگار...
یکی دیگه از اخلاقاشون اینکه الان اگر گفتند شب هست دیگه نمیشه متوجهشون کرد که روز هستش
یا اینکه غذاهای یخچالیشون رو میدن به ما...
بارها گفتم ما نمیخوریم هی میگن ببر بده بچه بخوره
بعد مثلا اگه بگم یخچالی نمیدم میگه چطور خودت درست میکنی میمونه بهش میدی حالا این رو نمیدی؟؟؟
متوجه نمیشه که دستخورده و یخچالی کسی با واسه خودمون فرق داره
یعنی در برابر هر دلیلی ی حرفی میزنن
کلا حق به جانب هستند تو هر وضعیتی
چطور میتونم باهاشون کنار بیام؟؟؟؟
واینکه من تا همینجاش هم خیییلی سعی کردم همون کاری که خودم فکر میکنم درست هست رو امجام بدم
ولی گاهی طعنه ها و تیکه هایی که میشنوم اعصابم رو بهم میریزه
دوست دارم جوابشون رو بدم و قانعشون کنم
ولی اصلا قانع نمیشن و فکر میکنن کار درست فقط اونی هست که خودشون انجام میدن🙄
چیکار کنم که حرف ها و کنایه ها و توقعات برام مهم نباشه؟؟؟
این فکر کردن های مداوم باعث میشه ازشون کدورت به دل بگیرم و تو رابطه هاشون خیییلی اذیت بشم
در ضمن اون تکنیک های صندلی خالی و سوزاندن و.... رو هم انجام دادم ولی ذهنم آروم نمیشه مدام بهشون فکر میکنم
وگاهی حتی به اتفاقاتی که نیوفتاده هم فکر میکنم و حرص میخورم...
فقط اینکه یک مدت از خانومی مشاوره میگرفتم ایشون کتاب از حال بد به حال خوب رو توصیه کردند طبق اون پیش میرفتیم تا یک سال خوب بودم البته سعی میکردم بیشتر کارهایی که دوست دارند رو انجام بدم تا تنش کمتر بشه ولی بعدش دیدم نههههه اونا اصلااااا هیچ تلاشی نمیکنن که رابطمون بهتر بشه و هیچ تغییری تو رفتارهاشون ندارند منم کنارگذاشتم روشم رو ...
ممنون میشم ی راهکار جلوم بذارید
واقعا خسته شدم از بس بهشون فکر کردم
📕🖊📕
🍀سلام عزیز..
1⃣ذهن تون خیلی بیکاره عزیزم 😄😄
ذهنی که به امور خیر و فعالیت های مثبت اشتغال نداشته باشه،،
به افکار منفی و مرور خاطرات تلخ خودش رو مشغول و غرق میکنه!
2⃣همسرتون نقش بسیار کلیدی و مهمی دارند،،
👈 یک جمله تایید و حمایت ایشون،،
چند ساعت فکرهای منفی شما رو خنثی میکنه... 👉
3⃣راهکار نوشتن و صندلی خالی کاملا تایید شده و تجربه شده ست.
نوشتن یا گفتن خاطرات تنها،،
کفایت نمیکنه،،
بلکه باید باید باید احساساتی که در اون لحظات داشتید و اذیت تون کرده هم بیان کنید.
🌀چون افکار به تنهایی آزار دهنده نیستند،،
♻ احساسات سرکوب شده ای که همراه اونها هستند،،
باعث ناراحتی و خشم های درونی میشه *⃣
یکبار دیگه امتحان کنید ✅
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#همسرداری
#پرسش_پاسخ
#مشاوره
خانم #شاکری
#همسرم_خیلی_یکدنده_ست_و_حرف_هیچ_کس_رو_قبول_نمیکنه
سلام همسر من یک ادم غد ویه دنده هست حرف هیج کسی رو جزخودش قبول نمیکنه من خانمی هستم اهل خدا ودین دار اما او به من شک میکنه جند سال پیش به خاطر مشکل مالی که داشت این رفتارش خیلی بیشتر بود ودایم دعوا داشتیم حتی در مورد برادر وداماد خودشون به من شک میکرد وتهمت میزد خلاصه کارمون دعوابود تا اینه با گذشت زمان از نظر مالی وضع بهتر شد و اوضاع اروم شد او همش میگه من اول پدرم ومادرم بعد همسر وبچه هام من خودم از نظر روحی بعد از زایمان دومم که هفت سال پیش بود افسردگی واضراب دارم که هنوز اذیتم میکنه حالا وقتی همسرم که ناراحتم میکنه من از نضر دگروانی سیستم بدنم به هم میریزه خلاصه حالا که بعد اون چند سال که ما خوب شده بودیم بااز دست دادن پدر شوهرم ابن بد اخلاقی شوهرم بیشتر شده مثلا وقتی من خیابون میرم زنگ میزنه ومیگه کجایی من میگم فلان جا بعد میگه وایستا اومدم بعد نمیاد من رو میخواد اذیت کنه میخواد بگه من هرجابری مراقبتم واین منو عذاب میده من نمیدونم چکار کنم چطور رفتار کنم خترم هم به خاطر همین وضع نابسامان ما دیابت گرفته دکترا میگن از اعصابه نوع دیابتش کلا وقتی سرکاره که خوب هیچی وقتی هم خونه است همیشه سرش توگوشیه نه بابچه ها ونه بامن حرف نمیزنه الانم که عذادار شده دیگه بدتر تورو خدا راهنمایی کنید
🌧☔🌧
🍀 سلام عزیزم،،
شخصیت همسر شما شکل گرفته و تا وقتی خودشون اراده نکنند، قابل تغییر نیست.
👈"سازگاری و پیشگیری از تنش "
عاقلانه ترین کاری هست که شما خانم خوب و مومن دارید انجام میدین.
سعی کنید در مورد مسائلی که پیش میاد باهاشون کل کل نکنید،،
این تیپ شخصیت،،
زبان تند و تیز دارند و آزار کلامی زیاد می بینید.
بهانه دست شون ندین و خانومانه زندگی کنید. 🌹
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صوتی
استاد #عباسی_ولدی
🎙 لجاجت بین زن و شوهر
#استاد_عباسی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#ختم_صلوات
#عید_غدیر
خرّم تر از این لحظه ندیدست علی
از امر خدا به خلق گردیده ولی
بیعت همه کردند به ذکر صلوات
تفسیر الست ربکم بود و بلی
عید سعید غدیر خم مبارک باد
بمناسبت ایام امامت و ولایت مولای متقیان امیرالمومنین ( ع ) ختم 110 هزار گل صلوات🌸🌼 را به نیت تعجیل در فرج مولای غایبمان ؛ شفای تمام بیماران ؛ حاجت روایی همه شیعیان و محبان امام علی ( ع ) ؛ رفع بلایا و گرفتاریها و بیماریها ؛ آمرزش تمام آنها که آسمانی شده اند ؛ فرزند دار شدن زوجها و ازدواج جوانان و عاقبت بخیری تمام عزیزانی که در این ختم شرکت میکنند؛ آغاز میکنیم .
عزیزان برای شرکت در این ثواب عظیم تعداد صلواتهاشون رو به آیدی
@yamahdi85
ارسال کنند
یاعلی
#هرچی_توبخوای
رمان محتوایی .....
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت137 حالم خیلی بد بود.واقعا ناراحت بودم.😞😣دیگه هیچ حرفی برای گفتن نداشتم.هر دو س
#هرچی_توبخوای
#قسمت138
_پسرخاله ش؟؟!! آقای پورسینا؟!!!😳
-بله
بیشتر خوشحال شد.گفت:
_خداروشکر.واقعا مرد خوبیه.😊
_#حکمت بعضی کارهای خدا رو زمان میبره تا آدم بفهمه.صبا و پسرخاله ش الان باهم خوشبختن.این مراحل زندگی برای هر دو شون باید طی میشد تا الان باهم خوشبخت باشن.صبا میگفت از زندگی با شما خیلی چیزها یاد گرفته که باعث شده الان زندگیش با همسرش خیلی خوب باشه.
بعد چند لحظه سکوت گفتم:
_کسیکه قسمت شماست هم احتمالا تا حالا پیش کس دیگه ای امانت بوده تا برای زندگی با شما آماده بشه.
وحید بالبخند به من نگاه کرد.آقای اعتمادی گفت:
_نه.بهتره دیگه کسی رو درگیر مشکلات کاری خودم نکنم..من الان روی کارم بیشتر تمرکز میکنم و موفق تر هستم.👌
چیزی نگفتم تا وحید چیزی بگه.به وحید نگاه کردم،به جلو نگاه میکرد.گفتم:
_ولی یکی از همکاران شما میگفت مأموریت های بعد از ازدواجش خیلی موفق تر از مأموریت های قبل ازدواجش بوده.
وحید بالبخند به من نگاه کرد.آقای اعتمادی گفت:
_اون همکارم حتما همسر خیلی خوبی داره.باید قدرشو بدونه.ولی خانم موحد،انصافا همچین همسری خیلی کم پیدا میشه.🙁
وحید باخنده نگاهم میکرد.😁👀منم خنده م گرفته بود.😁🙊خنده مو جمع کردم و گفتم:
_آرامش برادرم برای من خیلی مهمه. هرکسی رو لایق زندگی با برادرم نمیدونم.اگه به من اعتماد دارین،کسی رو بهتون معرفی میکنم که همچین همسری باشه براتون.
وحید به شوخی گفت:
_علیرضاجان،خانومم اراده کرده شما ازدوج کنی.تا شیرینی عروسی تو نخوره هم کوتاه نمیاد.پس بهتره زودتر راضی بشی وگرنه به زور راضیت میکنه.😁
آقای اعتمادی هم خندید.😃گفتم:
_آقای اعتمادی،دو هفته دیگه دورهمی منزل ماست.حتما تشریف بیارید.تا اون موقع هم فکر کنید و اون موقع نتیجه ش رو بگید.👌
آقای اعتمادی بعد یه کم سکوت بالبخند گفت:
_اگه زودتر به نتیجه رسیدم چی؟😅
خنده م گرفت.😄وحید هم بلند خندید و باخنده گفت:
_چقدر هم هولی.حداقل مثلا فردا میگفتی.😂
آقای اعتمادی بالبخند گفت:
_واقعا نمیخواستم دیگه ازدواج کنم ولی به درستی حرفهای خانومتون اعتماد دارم.☺️
وحید به من گفت:
_حالا اون خانم محترم کی هست؟
به آقای اعتمادی گفتم:
_موافقید کسی باشه که مثل شما قبلا ازدواج کرده باشه؟
-بله،اینطوری بهتره.😇
-از طرفی کسی باشه که شرایط شما رو هم کاملا درک کنه و حتی بهتره که قبلا تجربه کرده باشه.درسته؟👌
وحید سؤالی نگاهم میکرد.آقای اعتمادی گفت:
_اگه اینطور باشه که خیلی بهتره.😊
گفتم:....
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#هرچی_توبخوای
#قسمت139
گفتم:
_شما از دوستان صمیمی شهید صبوری بودید؟
-بله
-شهید صبوری از زندگی شخصیش راضی بود؟
وحید با اخم نگاهم میکرد.😠سؤالی به وحید نگاه کردم.یه کم سکوت شد.آقای اعتمادی گفت:
_منظور شما...که...نه خانم موحد.!! 😳
-چرا نه؟!!😐
وحید با اخم گفت:
_اون بنده خدا به اندازه کافی توزندگیش سختی کشیده،دوباره با کسی ازدواج کنه که معلوم نیست فردا زنده هست یا نه؟😠
از حرف وحید تعجب کردم.گفتم:
_وقتی امین شهید شد،خیلی ها درمورد منم همین رو میگفتن.پس منم نباید با شما ازدواج میکردم؟!!....🙁بابا هم همین حرف رو گفته بود ولی شما بهش گفتی شما کسی رو میشناسید که مطمئن باشید فردا زنده هست،یادته؟
-هرکسی تحمل و ایمان تو رو نداره.😕
-مگه نمیخواستی همسر همکارات مثل زهرا روشن باشن؟ فاطمه سرمدی مثل زهرا روشنه.اگه میخوای علیرضا اعتمادی مثل وحید موحد باشه باید ازدواج کنه..
با فاطمه سرمدی.
وحید هنوز با اخم نگاهم میکرد.خواست چیزی بگه،گفتم:
_وحیدجان،خودت خوب میدونی این مسئولیتی که رو دوش من گذاشتی چقدر برام سخته.من آدمی نیستم که بخاطر حسادت خودم به کسی بگم همسرشو طلاق بده یا بخاطر کم کردن عذاب وجدانم بگم با کسی ازدواج کنه. مطمئن باش به درستی حرفی که میگم مطمئنم.اگه شما به من ایمان نداری من از خدامه که این مسئولیت رو از دوشم برداری.😐
دیگه کسی چیزی نگفت.آقای اعتمادی رو رسوندیم...
وقتی دوباره حرکت کردم،احساس کردم وحید داره نگاهم میکنه.نگاهش کردم، عاشقانه نگاهم میکرد.مثلا باحالت قهر گفتم:
_چرا پیش نامحرم دعوام کردی؟☹️
وحید لبخند زد و گفت:
_چرا پیش نامحرم گفتی قبلا ازدواج کردی؟😊
-از اینکه من قبلا ازدواج کردم ناراحتی؟🙁
-نه.ولی دلیلی نداره هرکسی بدونه.😎
-اتفاقا به نظر من خوبه بعضی همکارات یه چیزایی از زندگی ما بدونن که فکر نکنن من و شما از سختی هاشون بی خبریم.😊
وحید یه کم فقط نگاهم کرد.بعد گفت:
_من علیرضا رو راضی میکنم.تو هم با خانم سرمدی صحبت کن.... زهرا.. 😊
نگاهش کردم.مثلا باناراحتی گفتم:
_بله😒😌
بالبخند گفت:
_زهراجانم😍
لبخند زدم.
-جانم☺️
-خیلی دوست دارم..چون تو خیلی خوبی.😊
دو ماه بعد ششمین سالگرد ازدواج من و وحید بود....😍💞
میخواستم بعد شش سال انتظار وحید، شش سال باهم بودنمون رو جشن بگیرم ولی ترجیح دادم فقط من و وحید و بچه هامون باشیم.☺️☝️نمیدونستم وحید میدونه یا نه.وحید اونقدر کار داشت و کارش سخت بود که #بهش_حق_میدادم یادش رفته باشه.😊
همه چیز آماده بود....
من و بچه ها منتظر بودیم تا وحید بیاد تو خونه..😊
وقتی درو باز کرد،من و بچه ها جیغ کشیدیم.وحید دم در خشکش زد.یه کم به ما نگاه کرد.بچه ها سه تایی پریدن بغلش.😍😍😍👦🏻👦🏻👧🏻
وحید رو زانو نشست و بچه ها رو بغل کرد.بعد😁🤗 مدتی بلند شد و به من نگاه کرد.
بالبخند گفتم:
_سلام همسر عزیزم☺️
سلام عزیز دلم....بعد شش سال انتظار، شش ساله کنار تو خوشبخت ترین مرد دنیا هستم.😇
-یادت بود؟!!!☺️
لبخند زد.
-مگه میشه سالگرد بهترین روز زندگیم یادم نباشه.😉
خیلی خوشحال شدم.😃دوباره رفت بیرون.گفتم:
_کجا میری؟
-الان میام.
همونجا منتظرش ایستاده بودم.بچه ها رفتن دنبال بازی.چند دقیقه بعد با یه دسته گل خوشگل💐❤️ و چند تا هدیه اومد.🎁🎁🎁از دیدن گل خیلی خوشحال شدم.
گفتم:
_این مال منه؟😍
-بعله..خیلی طول کشید تا اونجوری که میخواستم بشه.گل فروشه دیگه حوصله ش سر رفته بود.البته بازهم اونجوری که میخواستم نشد ولی دیگه شما به بزرگی خودت ببخش.😊
گل ازش گرفتم.
-خیلی خوشگله..😍ممنونم...☺️البته از شما انتظار کمتر از این هم نمیرفت دیگه. به خودم اشاره کردم و گفتم:
_آخه شما خیلی خوش سلیقه ای.😌
وحید بلند خندید...
به هدیه ها اشاره کردم و گفتم:
_اینا هم مال منه؟😎
-نه دیگه.همون گل خوشگله برای شما بسه.😉این مال بچه هاست.صداشون کن.
-خوش بحال بچه ها.چه بابای خوبی دارن.😍
-ما اینیم دیگه.😉
بچه ها رو صدا کردم و اومدن.
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه_442ازقرآن🌺
#جز23🌺
#سوره_یس🌺
ثواب تلاوت این صفحه هدیه #شهید_سعید_یوسفی 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#حاج_قاسم
#به_وقت_خاطره📜
🌹سردار سلیمانی میگفت:
یک بار از ماموریت برمیگشتم منتظرنماندم که ماشین بیاد دنبالم از فرودگاه مستقیم سوار تاکسی شدم، راننده تاکسی جوانی بود. یه نگاه معنا داری به من کرد بهش گفتم: چیه ؟آشنا بنظر میرسم؟
🌹بازم نگاهم کرد، گفت: شما با سردار سلیمانی نسبتی دارین؟ برادر یا پسر خاله ی ایشان هستید؟
گفتم: من خود سردار هستم.
جوان خندید و گفت:
ما خودمون اینکاره ایم شما میخواهید منو رنگ کنی؟
🌹خندیدم و گفتم: من سردار سلیمانی هستم.
باور نکرد. گفت: بگو بخدا که سردار هستی!
گفتم: بخدا من سردار سلیمانی هستم.
سکوت کرد، دیگه چیزی نگفت.
گفتم:چرا سکوت کردی؟
حرفی نزد.
گفتم: چطوره زندگیت با گرونی چه میکنی؟ چه مشکلی داری؟
جوان نگاه معنا داری بهم کردو
گفت: اگه تو سردار سلیمانی هستی من هیچ مشکلی ندارم.
•|خاطرهای از شهید💔سردار حاج قاسم سلیمانی🕊|•
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
مداحی آنلاین - من گرفتار تو ای شاهم - محمد فصولی.mp3
5.13M
🌸 #عید_غدیر
💐من گرفتار تو ای شاهم
💐جانم جانم جانم
🎤 #محمد_فصولی
👏 #سرود
👌فوق زیبا
🌷گلچین بهترین #مولودی های روز
♨️ @Maddahionlin 👈
#سلام_امام_زمان
میکنم با خودم این زمزمه بر میگردد
بین دنیای پر از واهمه بر می گردد
شک به دل راہ ندہ در وسط بهت همه
حتم دارم پسر فاطمه بر میگردد
#اللّهُمّ_عَجّلْ_لِوَلیّکَ_الفَرج 🌷
🌾🌷🌿🌾🌷🌿🌾🌷🌿🌾🌷🌿
🌸 🍃🌸🌸🍃
🌸روز خود را
🌸معطر می کنیم به
🌸عطر دل نشین صلوات
🌸اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلےٰمُحَمَّدٍ
🌸وَّ آلِ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
🌸در پناه حضرت محمد(ص)
🌸و خاندان پاکش روزتون پربرکت
شرکت در #ختم_صلوات فراموش نشه😊🌸
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 کلیپ
#ویژه_عید_غدیر 🔴
شماره 7⃣
✨علی دلدارِ ربّ العالمین است
تمامِ عشقِ خَتم المُرسلین است ✨
✨پیامِ صاحبِ قرآن همین است
فقط حیدر امیرالمومنین است✨
#عید_غدیر 🌸🍃
#فضیلت_حضرت_علی_(ع)
#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است 🌸🍃
دوستان
در ایام عید ولایت و امامت ؛ #عید_غدیر ؛ به همت آستان مقدس حرم حضرت معصومه ( س ) ؛ مسابقه بزرگ #حدیث_ولایت برگزار میشود.
برای شرکت در این مسابقه میتوانید روی لینکهای بالا بزنید 🌸😊
💕زندگی عاشقانه💕
#ختم_صلوات #عید_غدیر خرّم تر از این لحظه ندیدست علی از امر خدا به خلق گردیده ولی بیعت همه کردند
از #ختم_صلوات جا نمونی عاشق امیرالمومنین 😊
تا الان 32000 گل صلوات فرستاده شده
اللهم عجل فی فرج مولانا امام زمان ( عج ) بحق علی ( ع )
یا علی