eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.7هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🧔🏻🧕🏻 ✔️بعضی از خانم ها و آقایون در کار افراط می‌کنند. گاهی وقت به خاطر مشغله زیاد کاری، دیگر نمی‌شود آقا را در منزل پیدا کرد. ☹️ 🧕 خانم ها هم به خاطر وسواس بیش از حد دائم در حال خانه تکانی هستند ❌ *🚫 هرکاری که از حد نرمال و اعتدال خارج شود مایع عذاب است.* ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
مردی که تا دیروقت در دفترکارش می ماند حتی وقتی که کار روزمره پایان یافته است. و که کل شب را به خواندن داستان برای بچه ها سپری می کند در حالی که همسرش تلویزیون تماشا می کند. هر دوی این افراد تلاش می کنند لذتی را که در رابطه شان وجود ندارد را در جای دیگری پیدا کنند. برای یکدیگر و هایتان وقت بگذارید. نیاز به و مداوم دارد. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔷 دوست داشتن با وابستگی متفاوت است. ✴️ گاهی اوقات خانم، انقدر نگران میان وعده سرکار همسر هست که جهت خوردن لقمه، زنگ می‌زند و یادآوری می‌کند.🙄 ✴️ حتی مواظب قرار های کاری همسر هست و سر ساعت جهت یادآوری تماس می‌گیرد. ☹️ ❌ آقایون اصلا این چنین نگرانی هارا دوست ندارند و احساس می‌کنند زیر سلطه خانم قرار گرفته اند و از خود هیچگونه استقلالی ندارند. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان نویسنده : ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت40 داریا هر جمعه ضد حکومت اسد تظاهرات می‌شد، سعد تا نیمه‌شب به خانه برنمی‌گشت
💠 باورم نمی‌شد پس از شش ماه که لحظه‌ای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد و می‌دانستم دیگری برایم در نظر گرفته که رنگ از صورتم پرید. دوباره به سمتش برگشتم و هرچقدر وحشی شده بود، همسرم بود و می‌ترسیدم مرا دست غریبه‌ای بسپارد که به گریه افتادم. از نگاه بی‌رحمش پس از ماه‌ها محبت می‌چکید، انگار نرفته دلتنگم شده و با بغضی که گلوگیرش شده بود، زمزمه کرد :«نیروها تو استان ختای جمع شدن، منم باید برم، زود برمی‌گردم!» و خودش هم از این رفتن ترسیده بود که به من دلگرمی می‌داد تا دلش آرام شود :«دیگه تا پیروزی چیزی نمونده، همه دنیا از حمایت می‌کنن! الان ارتش آزاد امکاناتش رو تو ترکیه جمع کرده تا با همه توان به حمله کنه!» 💠 یک ماه پیش که خبر جدایی تعدادی از افسران ارتش سوریه و تشکیل ارتش آزاد مستش کرده و رؤیای وزارت در دولت جدید خواب از سرش برده بود، نمی‌دانستم خودش هم راهی این لشگر می‌شود که صدایم لرزید :«تو برا چی میری؟» در این مدت هربار سوالی می‌کردم، فریاد می‌کشید و سنگینی این مأموریت، تیزی زبانش را کُند کرده بود که به آرامی پاسخ داد :«الان فرماندهی ارتش آزاد تو ترکیه تشکیل شده، اگه بخوام اینجا منتظر اومدن‌شون بمونم، هیچی نصیبم نمیشه!» 💠 جریان در رگ‌هایم به لرزه افتاده و نمی‌دانستم با من چه خواهد کرد که مظلومانه التماسش کردم :«بذار برگردم !» و فقط ترس از دست دادن من می‌توانست شیشه بغضش را بشکند که صدایش خش افتاد :«فکر کردی می‌میرم که می‌خوای بذاری بری؟» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ معصومانه نگاهش می‌کردم تا دست از سر من بردارد و او نقشه دیگری کشیده بود که قاطعانه دستور داد :«ولید یه خونواده تو بهم معرفی کرده، تو میری اونجا تا من برگردم.» 💠 سپس از کیفش روبنده و چادری مشکی بیرون کشید و مقابلم گرفت :«این خانواده هستن، باید اینا رو بپوشی تا شبیه خودشون بشی.» و پیش از آنکه نام وهابیت جانم را بگیرد، با لحنی محکم هشدار داد :«اگه می‌خوای مثل دفعه قبل اذیت نشی، نباید بذاری کسی بفهمه ایرانی هستی! ولید بهشون گفته تو از وهابی‌های افغانستانی!» از میزبانان وهابی تنها خاطره سر بریدن برایم مانده و از رفتن به این خانه تا حد مرگ کرده بودم که با هق‌هق گریه به پایش افتادم :«تورو خدا بذار من برگردم ایران!» و همین گریه طاقتش را تمام کرده بود که با هر دو دستش شانه‌ام را به سمت خودش کشید و صدایش آتش گرفت :«چرا نمی‌فهمی نمی‌خوام از دستت بدم؟» 💠 خودم را از میان دستانش بیرون کشیدم که حرارت احساسش مثل جهنم بود و تنم را می‌سوزاند. با ضجه التماسش می‌کردم تا خلاصم کند و اینهمه باران گریه در دل سنگش اثر نمی‌کرد که همان شب مرا با خودش برد. در انتهای کوچه‌ای تنگ و تاریک، زیر بارش باران، مرا دنبال خودش می‌کشید و حس می‌کردم به سمت می‌روم که زیر روبنده زار می‌زدم و او ناامیدانه دلداری‌ام می‌داد :«خیلی طول نمی‌کشه، زود برمی‌گردم و دوباره می‌برمت پیش خودم! اونموقع دیگه آزاد شده و مبارزه‌مون نتیجه داده!» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 💐 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔴 : 💠 روا نیست زن‌ها آن چه میان آن‌ها و شوهرانشان در می‌گذرد به زنان دیگر بازگو کنند. 📙وسائل الشیعه،ج۱۴،ص۱۵۴ 💠 معنای این رفتار این است که شما به دیگران اجازه ورود به حریم زندگی‌تان را می‌دهید. 💠 و گاه باعث می‌شود طرف مقابلتان دچار مخرّب شود. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️یک لیوان چای🍮 و یک حبه عشــــــــــــ❤️ـــــــــــــــق مردان بنده محبت هستند و نیروی محبت میتواند آنها را به هر کاری ترغیب کند. 👈حال تصور کنید مردی خسته وارد خانه میشود با آغوش گرم همسر و یک استکان و چند جمله دلنشین مواجه شود ❤️این حجم از محبت به راحتی خستگی چندین ساعته مردان را از تن آنها بیرون خواهد کرد. ❤️خلق خوش، ظاهر آراسته ، مهربانی در کلام ، درک خستگی ها ، سوال پیچ نکردن ... از راس اموری است که در هنگام ورود یک مرد باید مورد توجه قرار گیرد. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
📚 💢هر روز سعی کنید یک کاری برای امام زمانتان انجام دهید که شب وقتی می خواهید بخوابید بگویی آقاجان من این کار را برای شما کردم ولو شده یک صلوات بفرستی... آقا شکورند، با محبتند...دستتان را می گیرند. 💢با یک ، یک ، یک می‌توانی دیگران رابه یاد بیندازی. هرچه از دستت بر می آید و از عهده‌ات ساخته است. 🖋 استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده 🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آقای مهربانم! عطر نرگس ها را که استشمام می کنم... هوای بهارتان به مشامم می رسد... و چقدر یاسها مرا به دقایق جمکران نزدیک می کنند... آرزو دارم بیایی مژده سبز بهارم ای تمام آرزویم ای همه دار و ندارم آرزو دارم بیایی در دل تاریک غمها ای جمالت روشنای خلوت شب های تارم 💐 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ 💐 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧕🏻 🔸سعی کنید همیشه موقعیت شناس باشید. به عواقب صحبت هایتان فکر کنید، 🧐 خیلی از ما خانم ها حلقه های خطرناکی داریم به اسم حلقه دوست، که خصوصی‌ترین *مسائل زناشویی* را تعریف میکنیم.😵 ❌خانم های نادانی پیدا می‌شوند که در خصوص فیزیک و اخلاق دوستانشان با همسران خود صحبت می‌کنند. *ذهن * همسر خود را درگیر می‌کنند.🤯 ✔️در رابطه زناشویی، پیش آمده که به طور ناگهانی همسر، اسم اون دوستی را که زن گفته را آورده و خانم هم ناراحت شد😱 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕زندگی عاشقانه💕
#نکات_تربیتی_خانواده #قسمت93 "فرهنگ غربی" 💢 فرهنگ غربی میگه نه آقا هیچ حرکتی نکن! 🔸 تا وقتی خوشت
"شکست خورده ها" 💢 متاسفانه در فرهنگ غربی هیچ جایی برای علاقۀ برتر انسان ها یعنی وجود مقدس خداوند متعال باقی نذاشتن. ⭕️ هیچ چیزی در مورد مبارزه با هوای نفس برای افزایش لذت ها نمیدونن! سعی میکنن کوچک ترین مخالفتی با هوای نفسشون نکنن! 😒 🚸 به خاطر همین، هم خودشون توی زندگی های خانوادگی شون شکست خوردن و هم تلاش میکنن با رواج این فرهنگ غلط زندگی مردم ما رو هم خراب کنن!🚫 ⭕️ الان درصد بالایی از خانواده ها در اروپا و آمریکا، به صورت "تک والدینی" زندگی میکنن. "نقشه های موذیانه"👇 💢 زن و مردها ترجیح میدن با سگ و گربه شون زندگی کنن اما ذره ای همدیگه رو تحمل نکنن! 🔸 توی برخی کشورها وزارت تنهایی ایجاد شده... از بس اون جوامع بدبخت هستند... 🔺 و متأسفانه این نسخه ای هست که روانشناسان غرب زده برای جامعۀ مسلمان ما هم پیچیدن و در قالب اسنادی مثل 2030 به طور موذیانه ای دارن اون رو اجرا میکنن. 💢 هر گونه تربیت غربی، باعث نابودی خانواده ها و تبدیل شدن انسان ها به "برده های همیشه بدهکار صهیونیست ها" خواهد شد... ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
"غذاخوردن با برنامه" 🔷 برای اینکه تفاوت فرهنگ دینی با فرهنگ غیر دینی بهتر مشخص بشه یه مثال ساده اما مهم رو تقدیم میکنیم. ⭕️ مثلاً در مورد لذت غذا خوردن در فرهنگ غربی گفته میشه: «ببین از چی خوشت میاد همونو بخور!»😈 از چی خوشت نمیاد نخور! هرچقدر دلت میخواد بخور! 🍕🍖🍗🍔🍟 💢 مثلاً میبینید که رسانه های غربگرا، هر روز غذاهای ساندویچی و چرب و شیرین رو ترویج میکنن.😒 ❌ و با استفاده از سس های مضر میخوان هر طور شده غذاشون رو فقط خوشمزه کنن! ⭕️ فقط میخوان هرطور شده مردم از این که دارن غذا میخورن، لذت ببرن! لذت به چه قیمتی؟ به قیمت بیماری های خطرناک؟😒 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔷 برای مردم هم این مهم نیست که چی بخورن که برای بدنشون مفید باشه! 💢 نوشابه های مضر مثل پپسی و کوکاکولا و برخی غذاهای سرطان زا مثل پیتزا و همبرگر و.... هر روز بیش از پیش تبلیغ میشه!🍟🍖🍤 🔷 با این که میدونن اینا همش برای بدن ضرر داره اما چون هوای نفس آدما از اینا خوششون میاد پس باید بخورن!😒 که البته هدف اصلی تولید کنندگان این محصولاتِ خطرناک، به دست آوردن "ثروت" هست.❌ ⭕️ اونا فقط میخوان پول بیشتری به دست بیارن و ذره ای دنبال سلامتی انسان ها نیستن. ⭕️ البته اهداف بلند مدتی هم توسط صهیونیست ها برای این موضوعات برنامه ریزی شده که لازم هست به اون ها هم توجه بشه. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
*👌🏻 در مقابل با همسرتان نکنید؛ 👈🏻این کار سبب شدن او خواهد شد و باعث می‌شود تا دیگران نسبت به او از برود...!‌* ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
*🔷 افراط در هیچ کاری درست و پسندیده نیست.* ⭕️ خدمت در منزل کار با ارزش و مهمی است. وقتی این کار به حضرت زهرا (ع) محول می‌شود نسبت به جنس لطیف ایشون است. البته طبق شرایط لازم خانم در اجتماع هم باید حضور پیدا کند. ⭕️ سعی کنید یک نواختی کار منزل شما را کلافه و بی حوصله نکند. به کارهای خود نیت دهید، تا انگیزه ی لازم را پیدا کنید. 🛑 به فرمایش خدا در قرآن : ✨ خیرالامور اوسطها ✨ دین اسلام 👈دین اعتدال، میانه روی و دوری از افراط و تفریط است وآن را برای زندگی دنیوی و اخروی فردی و اجتماعی مسلمانان مضر می داند. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت42 معصومانه نگاهش می‌کردم تا دست از سر من بردارد و او نقشه دیگری کشیده بود که
✍️ 💠 اما خودش هم فاتحه دیدار دوباره‌ام را خوانده بود که چشمانش خیس و دستش به قدرت قبل نبود و من نمی خواستم به این خانه بروم که با همه قدرت دستم را کشیدم و تنها چند قدم دویدم که چادرم زیر پایم ماند و با صورت زمین خوردم. تمام چادرم از خاک خیس کوچه گِلی شده بود، ردّ گرم خون را روی صورتم حس می‌کردم، بدنم از درد به زمین چسبیده و باید می‌کردم که دوباره بلند شدم و سعد خودش را بالای سرم رسانده بود که بازویم را از پشت سر کشید. 💠 طوری بازویم را زیر انگشتانش فشار داد که ناله در گلویم شکست و با صدایی خفه تهدیدم کرد :«اگه بخوای تو این خونه از این کارا بکنی، زنده‌ات نمی‌ذارن نازنین!» روبنده را از صورتم بالا کشید و تازه دید صورتم از اشک و پیشانی‌ام پُر شده که چشمانش از غصه شعله کشید :«چرا با خودت این کارو می‌کنی نازنین؟» با روبنده خیسم صورتم را پاک کرد و نمی‌دانست با این زخم پیشانی چه کند که دوباره با گریه تمنا کردم :«سعد بذار من برگردم ...» 💠 روبنده را روی زخم پیشانی‌ام فشار داد تا کمتر خونریزی کند، با دست دیگرش دستم را روی روبنده قرار داد و بی‌توجه به التماسم نجوا کرد :«اینو روش محکم نگه دار!» و باز به راه افتاد و این جنازه را دوباره دنبال خودش می‌کشید تا به در فلزی قهوه‌ای رنگی رسیدیم. او در زد و قلب من در قفسه سینه می‌لرزید که مرد مُسنی در خانه را باز کرد. با چشمان ریزش به صورت خیس و خونی‌ام خیره ماند و سعد می‌خواست پای را پنهان کند که با لحنی به ظاهر مضطرب توضیح داد : «تو کوچه خورد زمین سرش شکست!»... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🍀‏اگه قاطی بشی 🍀رفیق بشی 🍀دوست بشی 🍀با ‎امام زمان خودمونی بشی 🍀بی ریشه پیشه بشی 🍀پشت رودخونه‌ی چه کنم چه کنمِ زندگی رشته‌ی دلت دست آقا باشه ☀️آقا خودش عبورت میده... 🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃🥀🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا