#خانمها_بخوانند
#همسرداری
🔷 دوست داشتن با وابستگی متفاوت است.
✴️ گاهی اوقات خانم، انقدر نگران میان وعده سرکار همسر هست که جهت خوردن لقمه، زنگ میزند و یادآوری میکند.🙄
✴️ حتی مواظب قرار های کاری همسر هست و سر ساعت جهت یادآوری تماس میگیرد. ☹️
❌ آقایون اصلا این چنین
نگرانی هارا دوست ندارند
و احساس میکنند زیر
سلطه خانم قرار گرفته اند
و از خود هیچگونه استقلالی ندارند.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
#همسرداری
🔸وابستگی شدید خانم، باعث میشود که ایشون روزی 10 بار با همسرشان تماس داشته باشند.☎️
◾️بعد از دفعه چهارم دیگر مرد با جانم و عشقم پذیرای صدای ما نیست😡
تازه از همسرمان گله مند هستیم که چرا شما در طول روز با من تماس نمیگیری. 📞
✔️ اما غافل از اینکه، ما زمانی برای ایشان باقی نگذاشته ایم
که بخواهد احساس دلتنگی برای ما داشته باشد. 🤢
🔷 سعی کنید از کلمات زیبا و محبت آمیز زیاد استفاده نکنید، چون تکرار بیش از حد، شیرینی و جذابیت کلمات را کم میکند.
✴️ خلاقیت در گفتار و نوشتن متن های روزانه بسیار حائز اهمیت است.
*✨ تفاوت نظر همه را جلب میکند.*
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
#همسرداری
🔻اگر ترفندهای زنانگی را به اشتباه و بیجا خرج کنیم
همسران دچار سوء برداشت میشوند.
در حقیقت ترفند ما سوخته محسوب میشود. 😬
⛔️ خیلی از خانم ها وقتی نیاز به وسیله ای دارند از روش ناز کردن وارد میشوند
و اصلا حواسشان نیست که این ترفند در ذهن مرد تداعی کننده ی ⬅️ خرید و هزینه است.😢
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#خانمها_بخوانند
🌸🌱🌸🌱
🍃 چه زنهایی از چشم شوهر می افتند!
🔹 زنهایی که برای جلب توجه و محبت شوهر، به جای دلبری و عشوه، خودشون رو به مریضی میزنند و اظهار ضعف میکنند.
🔹 زنهایی که همیشه افسرده و بی حال هستند.
🔹 زنهایی که احترامی برای شوهر قائل نیستند بخصوص در جمع.
🔹 زنهایی که به نظافت و تمیزی خود اهمیت نمیدهند
🔹 زنهایی که سرد و خشک و بی روح هستند و نسبت به رابطه ی زناشویی رغبتی نشون نمیدهند.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨
✫⇠ رمان زیبای
#پسرک_فلافل_فروش
📌زندگینامه شهید محمدهادی ذوالفقاری...🍃🌹
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#پسرک_فلافل_فروش #قسمت10 #تریاک ایام فتنه بود و هر روز اتفاقات عجیبی در این کشور رخ می داد. دستور
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت11
#امر_به_معروف
هادي پسري بود كه تك و تنها راه خودش را ادامه داد. او مسير دين را از
آنچه بر روي منبرها ميشنيد انتخاب ميكرد و در اين راه ثابت قدم بود.
مدتي از حضور او در بسيج نگذشته بود كه گفت: بايد يكي از مسائل مهم
دين را در محل خودمان عملي كنيم.
ميگفت: روايت از حضرت علي (ع)داريم كه همه اعمال نيک و حتی جهاد در راه خدا در مقايسه با امر به معروف و نهی از منکر، مثل قطره در مقابل
درياست.
براي همين در برخي موارد خودش به تنهايي وارد عمل ميشد.
يك سي دي فروشي اطراف مسجد باز شده بود. بچههاي نوجوان كه به
مسجد رفت و آمد داشتند از اين مغازه خريد ميكردند.
اين فروشنده سي ديهاي بازي و فيلم كپيشده را به قيمت ارزان به بچهها
ميفروخت.
مشتريهاي زيادي براي خودش جمع كرد. تا اينكه يك روز خبر رسيد كه اين فروشنده فيلم هاي خارجي سانسورنشده هم پخش ميكند!
چند نفر از بچهها خبر را به هادي رساندند. او هم به سراغ فروشندهي اين
مغازه رفت.
خيلي مؤدب سلام كرد و از او پرسيد: بعضي از بچهها ميگويند شما
سي دي هاي غير مجاز پخش ميكنيد، درسته!؟
فروشنده تكذيب كرد و اين بحث ادامه پيدا نكرد.
بار ديگر بچههاي نوجوان خبر آوردند كه نه تنها سي ديهاي فيلم، بلكه
سي ديهاي مستهجن نيز از مغازهي او پخش ميشود.
هادي تحقيق كرد و مطمئن شد. لذا بار ديگر به سراغ فروشنده رفت. با او
صحبت كرد و شرايط امر به معروف را انجام داد.
بعد هم به او تذكر داد كه اگر به اين روند ادامه دهد با او با حكم ضابطان
قضايي برخورد خواهد شد.
اما اين فروشنده به روند اشتباه خودش ادامه داد. هادي نيز در كمين فرصتي
بود تا با او برخورد كند.
يك روز جواني وارد مغازه شد. هادي خبر داشت كه يك كيسه پر از
سي دي هاي مستهجن براي اين شخص آوردهاند.
لذا با هماهنگي بچههاي بسيج وارد مغازه شد. درست زماني كه بار
سي ديها رسيد به سراغ اين شخص رفت. بعد فروشنده را با همان كيسه به
مسجد آورد!
در جلوي چشمان خودش همه سي ديها را شكست.
وقتي آخرين سي دي خرد شد، رو كرد به آن فروشنده و گفت: اگر يك
بار ديگر تكرار شد با تو برخورد قانوني ميكنيم.
همين برخورد هادي كافي بود تا آن شخص مغازهاش را جمع كند و از
اين محل برود.
شخصي در محل ما ساکن بود که هيکل درشتي داشت. چفيه ميانداخت
و شلوار پلنگي بسيجي ميپوشيد. اخلاق درستي هم نداشت، اهل همه جور
خلافی بود.
او به شدت با مردم بد برخورد ميکرد. به مردم گير ميداد و اين لباس اوباعث ميشد که خيليها فکر کنند که او بسيجي است!
هادي يک بار او را
ديد و تذکر داد که لباست را عوض کن. اما او توجهي نكرد.
دوباره او را ديد و به آن شخص گفت: شما با پوشيدن اين لباس و اين
برخورد بدي که داريد، ديد مردم را نسبت به بسيج و نظام و رهبر انقلاب بد
ميکنيد.
هادي ادامه داد: مردم رفتار شما را که ميبينند نسبت به نظام بدبين ميشوند.
بعد چفيه را از دوش او برداشت و به وي تذکر داد که ديگر با اين لباس و
اين شلوار پلنگي نگردد.
بار ديگر با شدت عمل با اين شخص برخورد كرد. ديگر نديديم که اين
شخص با اين لباس و پوشش ظاهر شود و مردم را اذيت كند.
البته بايد يادآور شويم که هادي در پايگاه بسيج، تحت تأثير برخي افراد،
كمي تند برخورد ميكرد.
او در امر به معروف و نهي از منکر شدت عمل به خرج ميداد. مثل همان رفقايي كه داشت.
اما بعدها ديگر از او شدت عمل نديديم. امر به معروف او در حد تذکر زبانی خلاصه میشد.
#پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه و خاطرات #طلبه_شهید_مدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت12
#اهل_كار
#دوستان_شهید
بعضي از دوستان حتي برخي از بچههاي مذهبي را ميشناسيم كه اخلاق
خاصي دارند!
كارهايي كه بايد انجام دهند با كندي پيش مي برند. جان آدم را به لب
مي رسانند تا يك حركت مثبت انجام دهند.
اگر كاري را به آنها واگذار كنيم، به انجام و يا اتمام آن مطمئن نيستيم.
دائم بايد بالاي سرشان باشيم تا كار به خوبي تمام شود.
اين معضل در برخي از نهادها و حتي برخي مسئولان ديده مي شود.
برخي افراد هم هستند كه وقتي بخواهند كاري انجام دهند، از همه ي عالم
و آدم طلبكار ميشوند.
همهي امكانات و شرايط بايد براي آنها مهيا شود تا بلكه يك تحرك
كوچكي پيدا كنند.
اميرالمؤمنين علي در بيان احوالات يكي از دوستانشان كه او را برادر
خود خطاب ميكردند فرمودند: او پرفايده و كم هزينه بود.
اين عبارت مصداق كاملي از روحيات هادي ذوالفقاري به حساب مي آمد.
هادي به هرجا كه وارد ميشد پرفايده بود.
اهل كار بود. به كسي دستور نميداد. تا متوجه ميشد كاري بر زمين مانده،
سريع وارد گود ميشد.
بارها ديده بودم كه توي هيئت يا مسجد، كارهايي را انجام ميداد كه كسي
سراغ آن كارها نميرفت؛ كارهايي مثل نظافت و شستن ظرفها و...
من شاهد بودم كه برخي دوستان مسجدي ما به دنبال استخدام دولتي و
پشت ميز نشيني بودند و مي گفتند تا كار دولتي براي ما فراهم نشود سراغ كار
ديگري نميرويم.
آنها شخصيتهاي كاذب براي خودشان درست كرده بودند و مي گفتند
خيلي از كارها در شأن ما نيست!
اما هادي اينگونه نبود. شخصيت كاذب براي خودش نميساخت. او براي
رهايي از بيكاري كارهاي زيادي انجام داد. مدتها با موتور، كار پيك انجام
ميداد. در بازار آهن مشغول بود و...
ميگفت: در روايات اسلامي بيكاري بدترين حالت يك جوان به حساب
مي آيد. بيكاري هزاران مشكل و گناه و ... را در پي خود دارد.
٭٭٭
هادي يك ويژگي بسيار مثبت داشت. در هر كاري وارد ميشد كار را به
بهترين نحو به پايان مي رساند.
خوب به ياد دارم كه يك روز وارد پايگاه بسيج شد. يكي از بچهها مشغول
گچكاري ديوارهاي طبقهي بالاي مسجد بود. اما نيروي كمكي نداشت.
هادي يكباره لباسش را عوض كرد. با شلوار كردي به كمك اين گچكار
آمد.
او خيلي زود كار را ياد گرفت و كار گچكاري ساختمان بسيج، به سرعت
و به خوبي انجام شد.
مدتي بعد بحث حضور بچههاي مسجد در اردوي جهادي پيش آمد.
تابستان 1387 بود كه هادي به همراه چند نفر از رفقا از جمله سيد علي
مصطفوي راهي منطقهي پيراشگفت، اطراف ياسوج، شد.
هادي در اردوهاي جهادي نيز همين ويژگي را داشت. بيكار نمي ماند. از
لحظه لحظه وقتش استفاده مي كرد.
در كارهاي عمراني خستگي را نمي فهميد. مثل بولدوزر كار مي كرد. وقتي
كار عمراني تمام مي شد، به سراغ بچههايي مي رفت كه مشغول كار فرهنگي
بودند.
به آنها در زمينهي فرهنگي كمك مي كرد. بعد به آشپز جهت پخت غذا
مي رفت و...
با آن بدن نحيف اما هميشه اهل كار و فعاليت بود. هادي هيچ گاه احساس
خستگي نمي كرد.
تا اينكه بعد از پايان اردوي جهادي به تهران آمديم. فعاليت بچههاي مسجد
در منطقهي پيراشگفت مورد تحسين مسئولان قرار گرفت.
قرار شد از بچههاي جهادي برتر در مراسمي با حضور رئيسجمهور تقدير
شود.
راهي سالن وزارت كشور شديم. بعد از پايان مراسم و تقدير از بچههاي
مسجد هادي به سمت رئيسجمهور رفت.
او توانست خودش را به آقاي احمدينژاد برساند و از دوركمي با ايشان
صحبت كند.
اطراف رئيسجمهور شلوغ بود. نفهميدم هادي چه گفت و چه شد. اما
هادي دستش را از روي جمعيت دراز كرد تا با رئيسجمهور، يعني بالاترين
مقام اجرايي كشور دست بدهد، اما همين كه دست هادي به سمت ايشان رفت،
آقاي احمدينژاد دست هادي را بوسيد!
رنگ از چهرهي هادي پريد. او كه هميشه مي خواست كارهايش در خفا
باشد و براي كسي حرف نمي زد، اما يكباره در چنين شرايطي قرار گرفت.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه334ازقرآن🌸
#جز_هفدهم🌸
#سوره_حج🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_حسین_رجب_پور 😍😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#اماممهدیازدیدگاهمعصومین
💠امام سجاد علیه السلام؛
🔅«در قائم ما عجلالله فرجه سنتهایی از پیامبران است، و اما از ابراهیم علیهالسلام؛ ولادت پنهانی و کناره گیری مردم از اوست.»
📚کمالالدين ج۱،ص۳۲۱
#اللّهمعجّللولیکالفرج ☘🌷
🌾🍀🌸🌾🍀🌸🌾🍀🌸🌾🍀🌸
#مهدےجان❤️
مولاے من
چشم وجودمان
خیره بہ نورِ حضور شماست
ادرڪنے،ادرڪنے،ادرڪنے...
و دست استغاثہ
و روے حاجتمان
متوسل بہ درگاه تان
الغوث،الغوث،الغوث...
تا خداوند
طلعت رشیدتان را بہ ما بنمایاند
العجل،العجل،العجل...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
💚سلام صبحت بخیر گوهرنایابم❤️
💕زندگی عاشقانه💕
. #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #قسمت70 🔶🔶🔶 استاد پناهیان: 🔶هر کی میخواد با خدا عاشقانه حرف بزنه ،
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#قسمت71
استاد #پناهیان
استاد پناهیان:
🔶مودبانه سر نماز ایستادن، یعنی چی؟ سروقت نماز خوندن .
مودبانه سر نماز ایستادن یعنی چی؟ قرائت درست داشتن.
✅🌺
مودبانه سر نماز ایستادن یعنی درست نماز خوندن .
✅مستحبات حداقلی نماز رو رعایت کردن .
بابا ، یواش ، هووووول نباش ، میخوای نخونی ، نخون .
😒
میخوای به اهل عالم اعلام کنی که این خدا ، کسی نیست که لازم باشد من به او احترام بذارم ،
❌🔴⛔️😐😑
اومدی بندگی کنی در خونه ی خدا ؟
یا خدا رو خراب کنی .
خدا میگه
من که گفتم دلت و برا من بیار
اما دل به این سادگیا گیر نمیاد .
🔶دلت در میره پس بدنت و بیار ، نترس ، اذیتت نمیکنم .
❤️😢
حالا ماها که تو مرحله ی اولیم
ان شاءالله اگر خدا خواست ، شبهای بعد نماز مودبانه رو یه قدم بریم جلوتر ،
به نمازای خوشگلتریم میرسیم .
ولی فعلا نماز مودبانه.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
.
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم
#قسمت72
استاد #پناهیان
⭕همه اهل جهنم بوی بهشت به مشامشان میرسه به جز متکبرین ،
❌متکبرین تو جهنم هم بوی بهشت به مشامشون نمیرسه .
🔰یه در جهنم داره فقط مخصوص متکبرین اونا جای ویژه جهنم میرن .
❌آقا میگه
بذار اول من به بچم اصول عقاید یاد بدم ،بعدا نماز خون میشه
صبر کن آقاااا
، شما از هفت سالگی اول بچه ت و وادار کن به نماز خوندن ، ✅🌺
نماز که خوند ، قلبش و عقلش سالم میشه ،
بعد تازه میتونه بفهمه این خدا یعنی چی ؟
✅🌺
میگه بچه که هنوز اصول عقاید زیاد نمیفهمه ☹️
✅ یه چیز مختصر میفهمه ، همون چیز مختصر کافیه
👈⭕فعلا باید تکبر از دلش بره ؛
رفقا اصل گرفتاری ما تکبر ماست در مقابل خدا ،
✅ اول بیاین این تکبر و بزنیم .
❌⭕❌
تکبر رو بزن تا نمازت خوب بشه
✅✅✅
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#پرسش_و_پاسخ
دکتر #حبشی
👈 سوال:
باعرض سلام، همسرم در خواستگاری عنوان کردند که خیلی اهل رفت و آمد به خانه فامیل ها نیستند چه فامیل های خودشان و چه فامیل های همسرشان. مثلا فامیل های خودش را در مناسبت ها و.. می بیند و سالی دوبار شاید همدیگر را ببینند. چون مادر ایشان وسواس دارد واز ابتدا ازخانه بقیه مردم خوشش نمی آمده!!به همین دلیل خیلی با فامیل هایشان حتی خواهر و برادر خودش نیز رفت و آمد نمی کرده است.اکنون من در خانواده ای بسیار صمیمی زندگی می کنم حتی با دایی مامانم نیز رفت و آمد داریم و خودم هم دوست دارم رفت و آمد کنم. چگونه همسرم را با خودم همراه کنم و با مخالفت هایش چگونه برخورد کنم؟ می دانم که لجبازی کردن و در مراسم خانواده های آن ها شرکت نکردن از جانب من مشکل را حل نمی کند و بدتر می شود.شما چه راه حلی را پیشنهاد می کنید؟
👈 پاسخ:
وقتی ایشان در جلسه خواستگاری ضعفخ خودش را صریحا تشریح کرده است ، انتظار و شکایت شما از واکنش ایشان درست نیست و شما هم خودتان را از آمد و شد و معاشرت ها محروم نکنید و از فرصتی که ایشان میدهد بهره خودتان را ببرید و اصراری برای همراه کردن شوهر نداشته باشید اما اینکه شما می توانید با رفتار متین خودتان وی را از این مشکل خود بتدریج آزاد کنید ، وابسته به این است که این آمد و شدها برای وی زحمت و فشاری نداشته باشد و بالعکس در همان مواردی که موافقت می کند بیاید ، ببیند برکاتی پیدا می کند و انس و محبت هایی می بیند
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#پرسش_و_پاسخ
#تکنیک_های_همسرداری
❓ سوال:
سلام؛ باتوجه به اینکه زن نباید از دست مرد گریه کنه و سایر نکاتی که در این مورد گفته شد من تمام سعیم رو می کنم که همسرم گریه هام رو نبینه یا اگر میبینه بدونه که از دست اون نیست که اقتدارش لطمه نخوره. هر وقت هم این حالت پیش اومده مثل یک دوست صمیمی ازم حمایت کرده و بهم اطمینان داده که قضیه حل میشه و من رو آروم کرده. اما خیلی مواقع نمیخوام به خاطر مسائل کوچیک شوهرم اشک منو ببینه اما هر کاری می کنم نمی تونم جلوی اشک هام رو بگیرم و ناخواسته اشکهام سرازیر میشه و بند نمیاد. بارها رفتم کلی گریه کردم و نفس عمیق کشیدم به این خیال که اشکام تموم بشه و وقتی دارم با شوهرم راجع به اون مسئله ای که اذیتم کرده صحبت می کنم دیگه گریه ام نگیره اما موفق نشدم. حتی اومدم در موردی که اذیت شدم نوشتم که سبک بشم و کمی حجم هیجاناتم رو کنترل کنم اما باز هم نشد و انگار وقتی شروع به حرف زدن با شوهرم میکنم بی اختیار اشکهام میاد. اگه قراره من انقدر ضعیف باشم که مدام پیش شوهرم گریه ام بیاد که نمیشه. دوست ندارم اون فکر کنه باعث ناراحتی و رنج من میشه. خواهش میکنم کمکم کنید و بفرمایید چه طور میتونم به خودم مسلط باشم و جلوی گریه های بی اختیارم رو بگیرم.
👈پاسخ:
مهم گریه کردن و دیدن گریه های شما نیست مهم تاثیر آن گریه هاست. یعنی وقتی گریه شما به معنی ایراد مرد و شکایت از او باشد، منجر به شکستن اقتدارش می شود. من در همان درسها گفته ام که می توانید پیش مرد و از دست مرد گریه کنید، بشرطی که سر بر شانه خودش بگذارید و از او دروی نکنید و او را از خود نرانید و ابراز شکایت نکنید و بجای آنکه بگویید تو با من چه کرده ای، شرج بدهیم که بر من چه می گذرد پس شما میتوانید پیش شوهرتان گریه کنید و برایش شرح بدهید که این اشکها به معنی شکایت و ایراد از شما نیست و شرح حال خودم برای یاری گرفتن از شماست.
دکتر #حبشی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما ببینید و نشر دهید
غم حضرت آقا را درباره پیر شدن نسل ایران دریابیم 😔
چه باید کرد ؟؟؟
#خانواده
#کلیپ
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨
✫⇠ رمان زیبای
#پسرک_فلافل_فروش
📌زندگینامه شهید محمدهادی ذوالفقاری...🍃🌹
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══