💕زندگی عاشقانه💕
#هرچی_توبخوای #قسمت80 دقت کردم دیدم مثل سابق امین رو دوست ندارم... کمتر شده؟! نه،کمتر نشده😊👌 ولی
#هرچی_توبخوای
#قسمت81
-سلام
-سلام،امرتون؟
-زهرا روشن هستم.
سکوت کرد.بعد مدتی گفت:
_چند لحظه صبر کنید.
بعد به اون طرف گفت
_الان برمیگردم...
ظاهرا رفت جای دیگه.
-ببخشید خانم روشن.خوبین؟
-متشکرم.اگه مزاحم شدم میتونم بعدا تماس بگیرم.
-نه،خواهش میکنم.بفرمایید،در خدمتم.
-براتون امکان داره حضوری صحبت کنیم؟
من من کرد و گفت:
_کی؟
-هر روزی که شما وقت داشته باشید.
-جسارتا حدودا چقدر طول میکشه؟
-نمیدونم.با رفت و برگشت شاید پنج ساعت.
-کجا میخواین بریم مگه؟!!😟
-مزار امین.🌷🇮🇷
سکوت کرد،طولانی.گفت:
_اجازه بدید هماهنگ کنم اطلاع میدم بهتون.
-بسیار خب.خداحافظ.
-خداحافظ
نیم ساعت بعد تماس گرفت...
-سلام خانم روشن
-سلام
-دو ساعت دیگه خوبه؟
تعجب کردم.گفتم:
_عجله ای نیست،اگه کار دارید....
-نه،کاری ندارم..پس دو ساعت دیگه مزار امین، منتظرتونم...
-باشه.خداحافظ.
-خداحافظ.
سریع آماده شدم...
با ماشین امین رفتم.وقتی رسیدم اونجا بود.تا متوجه من شد،بلند شد و سلام کرد.نگاهش نکردم.رسمی جواب دادم.برای امین فاتحه خوندم....
سرمو یه کم آوردم بالا ولی #نگاهش_نمیکردم. گفتم:
_عجله ای نبود.میتونستم صبر کنم.
-راستش کار داشتم ولی وقتی گفتین بیایم اینجا فهمیدم مساله ی مهمیه.کارامو به یکی سپردم و اومدم.
-امین وقتی شهید شد جزو نیرو های شما بود؟
تعجب نکرد که میدونم.
-بله.
-درمورد من چیزی به شما گفته بود؟😟
-نه...خودم یه چیزایی متوجه شدم.👌
-چی مثلا؟🙁😟
-وقتی بهش گفتن شما سکته کردین،رنگش مثل گچ شده بود.😣از هوش رفته بود.بعد یک ساعت با فریاد پرید و همش اسم شما رو میاورد.چند بار خواست با شما صحبت کنه،هر بار بهش میگفتن شما بیهوشین.حالش خیلی بد بود.یعنی گفتیم دق میکنه،میمیره.😔
خیلی گریه میکرد... مدام حضرت زینب(س) رو قسم میداد که شما زنده بمونید.حال همه منقلب شده بود.منع پروازش کرده بودم.با اون حالش اصلا صلاح نبود ببریمش.التماس می کرد صبر کنیم.همه رفتن.من موندم و امین که اگه خواست بیاد با پرواز بعدی بریم.وقتی محمد گفت به هوش اومدین، خواست با شما صحبت کنه ولی محمد میگفت نمیشه.نعره میزد که گوشی رو به شما بدن.😔ولی وقتی محمد گوشی رو به شما داد،حالش بد شد.حتی نمیتونست صحبت کنه.صدای محمد اومد که داد میزد و پرستارها رو صدا میکرد.بعد گوشی قطع شد.امین خیلی حالش بد بود.چند ساعت بعد پدرتون تماس گرفت.خیلی با امین حرف زد که آروم باشه.وقتی با شما صحبت کرد و شما بهش گفتین بره،خیلی آروم تر شده بود.به سختی فرمانده رو راضی کردم ببریمش...
امین سه بار اعزام شد .بار اول با محمد بود،هر دو دفعه بعد با من بود.باهم دوست شده بودیم. ولی بار آخر جور دیگه ای بود.جز درمورد کار حرف نمیزد.🕊تا روز آخر که به من گفت دیگه وقتشه.🕊نگرانش بودم.😥همش مراقبش بودم.تا اینکه درگیری سخت شد.😈👊مسئولیت بقیه هم با من بود.یه دفعه از جلو چشمهام غیب شد.😣👣رفت جلو و چند تا از داعشی ها رو یه جا نابود کرد ولی خودشم شهید شد.اون موقع نتونستیم برگردونیمش عقب.نمیدونستم چجوری به محمد بگم.حال شما خوب نبود.😥😢
چند روز صبر کردم ولی شرایط طوری بود که باید اطلاع میدادم.😢خیلی تلاش کردم تا پیکرشو برگردونم.متأسفم که دو هفته طول کشید ولی من همه تلاشمو کردم.😢😞
بابغض حرف میزد.منم اشک میریختم.
-وقتی روز تدفین امین با اون صبر و استقامت دیدمتون به امین حق دادم برای عشقی که به شما داشت.😣🌷
-پس شما اون روز...😟😳
نذاشت حرفمو تموم کنم.
-من اون روز حتی به شما #نگاه هم نکردم.😔هیچ فکری هم نکردم.فقط تحسین تون کردم.فقط همین.😞☝️
-بخاطر شهادت امین عذاب وجدان داشتین؟😥
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#صفحه408ازقرآن🌸
#جز_بیست_و_یک🌸
#سوره_روم🌸
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_حشمت_الله_عسکری 😍😍😍
#ختم_قرآن
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
شبتون بخیر التماس دعا
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
خدايا...
چون تو حاضري چه جويم
و چون تو ناظري چه گويم!🌺🍃
شكرت كه توشه اي جز توكل ندارم
؛شكرت كه مي گويم شكرت....🌸🍃
سلام روز گرم تابستونیتون بخیر
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تربیت_فرزند
#پرسش_پاسخ
#مشاوره
💕⚽⚽⚽🎯⚽⚽⚽💕
#پسر_سه_ساله_ام_هر_وسیله__ای_که_کنارش_بباشه_رو_پرت_میکنه
سلام با تشکر از استاد عزیز سرکار خانم شاکری یک سوال از خدمتتون داشتم پسر من 3سال و چهار ماهش هست و متاسفانه چند وقتی هست از روی عصبانیت هر وسیله ای که جلوی دستش باشه پرت میکنه و خیلی خطرناک هست نگرانم باید چکار کنم؟
⚽🎯⚽
🍀 سلام ،، عکس العمل شما چیه؟!
در زمان پرتاب شی
👈 قاطعیت و ناراحتی تون رو نشون بدین.
بعد از آرامش کودک،،
👈آموزش* همراه با مهربانی داشته باشید.
اونم نه یک بار،،
چندین بار در موارد مختلف...
〰〰〰〰〰〰
*آموزش : فقط توپ برای پرتاب کردنه⚽،،
اشیاء دیگه برای کار دیگه ای درست شدند.
👈کارکرد اشیاء رو براش توضیح بدین.
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تربیت_فرزند
#پرسش_پاسخ
#مشاوره
💕🌻🌻🌻🍃🌻🌻🌻💕
#پسرم_الکی_حرص_میخوره_و_داد_میزنه
سلام وقتتون بخیر
پسر ۳ سال و نیمم یه مدته خیلی الکی حرص میخوره
دائم سر خواهر کوچیکش داد میزنه و بهش زور میگه و دائم دوست داره بهش پیله کنه...بی توجهی میکنم فایده نداره تا مرز گریوندن خواهرش پیش میره
حواسش رو پرت میکنم توجه نمیکنه...
من و باباش خیلی از دست کاراش خسته شدیم و ناراحت و کلافه
دختر کوچولوم وقتی کسی رو تو خیابون یا اقوام یا ....میبینه کلی ذوق میکنه و سلام و دست تکون دادن و ...
اما پسرم روشو بر میگردونه و اصلا حرف نمیزنه...اگرکسی بیشتر از چند کلمه باهاش صحبت کنه یا گریه میکنه یا داد میزنه😕😐
🌻🍃🌻
🍀 سلام ،،معمولا داد زدن، زورگویی و توجه منفی همشیرها به هم به خاطر رفتار بزرگترهاست.
نق زدن های زیاد کودکان،،.
باعث خشم پنهان والدین میشه و خیلی ناآگاهانه ممکنه در جایی عصبی برخورد کنند یا نسبت به کودک دیگه مهربان تر رفتار کنند،،
همین تغییر احساس و رفتار سبب تشدید رفتارهای آزاردهنده کودک بهانه گیر خواهد شد.
با این توضیح احتمالا ریشه مشکل کودک تون رو متوجه شدید،،
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تربیت_فرزند
#عادات_عصبی_کودکان
شب ادراری کودکان با منشا روحی و روانی
حاج آقا #دهنوی
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══