eitaa logo
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
24.2هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3.1هزار ویدیو
88 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃آرام دل دلم بی‌تاب است. تپش قلبم بالا رفته. علتش را نمی‌دانم. این طور که می‌شوم، حیرتی پیدا می‌کنم که جز تو کسی راه درمانش نیست. دلم شور می‌زند. صدای جوشش دلم را با گوش خودم می‌شنوم. این طور که می‌شوم، احساس می‌کنم که سینه‌ام دیگر خانۀ قلبم نیست. دلم برایت تنگ شده. هوای تو را کرده. صدای تو را می‌خواهد. این طور که می‌شوم، احساس می‌کنم آرزوی دیدن تو و شنیدن صدایت را به گور خواهم برد. از دلم خسته‌ام. تحمّلش سخت شده برایم. تا بلایی سر دلم نیامده، فکری به حالش کن. شبت بخیر آرام دل! @abbasivaladi
🍃حصن حصین خدا قطره قطره باران محبتت می‌بارد روی سرم. ذره ذره هوای عشقت تازه می‌کند ریه‌های عاشقی‌ام را. تکه تکه جان می‌دمی در جسمی که از نامرادی‌های روزگار خسته است. آقا! دنیا بی‌رحم‌تر و بی‌رحم‌تر از آنی شده که فکرش را می‌کردم. من از این دنیای بی‌رحم می‌ترسم. دنیای بی‌رحمی که خودش را مهربان‌تر از مادر جلوه می‌دهد، ترسناک‌تر از دنیایی است که خوی درندۀ خویش را به عیان نشان می‌دهد. من گرفتار این دنیا شده‌ام و دلم پر شده از وحشت. کاش باران محبتت تندر می‌بارید و هوای عشقت بیشتر می‌شد و تنم پیش از این لایق جانی می‌شد که در آن می‌دمی. در برابر این دنیا جز با عشق تو نمی‌شود دوام آورد. مرا به قلعۀ عشقت راه بده. شبت بخیر حصن حصین خدا! @abbasivaladi
🍃مرد بارانی باران می بارد و مثل همیشه مرا یاد تو می اندازد. قطره های درشتش که صورتم را نوازش می دهد، یاد دستان تو می افتم. حالا می شود از زیر باران کنار رفت؟ ببار باران ببار و مرا یاد یار بینداز ببار روی صورتم و حس نوازش هدیه کن به من. با حسی که باران می دهد آرزو می کنم هوا همیشه بارانی باشد. شبت بخیر مرد بارانی ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🍃مهربان ترین عاشق ها دلشان با محبتی که از خودشان در دل معشوق می بینند آرام می شوند. بعضی از عاشق ها آن قدرها که باید، نگاهشان تیز نیست و درون قلب معشوق را نمی بینند. باید رفتاری از او ببینند تا بدانند چه قدر در دل معشوق جا دارند. معشوق های مهربان با بوسه ای یا با در آغوش کشیدنی یا با فشردن دستی به این عاشق ها می فهمانند که چه قدر دوستشان دارند. اما گاهی هم با اخمی و یا فریادی بر سر عاشق محبتشان را نشان می‌دهند. وقتی عاشق اشتباهی می کند، معشوق دلش می لرزد و اگر چاره بازگشت از اشتباه، اخم یا فریاد باشد، دریغ نمی کنند. آقا می خواهم جای خودم را در دلت ببینم، اگر بوسه و در آغوش کشیدن راه نشان دادن محبتت به من نیست، می شود بر سرم فریاد بکشی؟ عجیب محتاج فهمیدن محبتت به خویش هستم. شبت بخیر مهربان ترین! @abbasivaladi
🍃تنها ترین کاری کن که فکر تنهایی تو از ذهنم بیرون برود یا آدمم کن تا از حلقۀ سیاه کسانی که تو را تنها گذاشته‌اند، بیرون بیایم. وقتی به تنهایی تو فکر می‌کنم، زندگی به کامم تلخ می‌شود و وقتی خودم را در آن حلقۀ سیاه می‌بینم، دوست دارم به جای تو بر سر خودم فریاد بکشم. تو بهترین خلق خدا روی زمینی و در همان حال هم تنهاترینی. خدا ما را آدم کند و تو را از تنهایی بیرون بیاورد. از ته دل بگو آمین، دعای تو مستجاب است. شبت بخیر تنهاترین. @abbasivaladi
🍃راز ایمان های محکم به قدری در گیر و دارهای دهشتناک زندگی، ثابت کرده‌ای که هستی و فراموشم نمی‌کنی، هستی و پشتیبانی می‌کنی و هستی و دلگرمی می‌دهی که دیگر هیچ گاه در هیچ تنگنایی نمی‌توانم به خودم حق بدهم که دلم حتی به اندازۀ ذره‌ای بلرزد. این که هنوز هم وقتی دنیا بر من تنگ می‌گیرد، از تنهایی و بی‌کسی هراس دارم، برای ایمانی است که بارها و بارها از تو خواسته‌ام به فریادش برسی. ایمانی که می‌لنگد و می‌لنگاند. ایمانی ضعیف که توان کشیدن بار قدردانی از تو را ندارد. وقتی که دلم می‌لرزد، همزمان پر از شرم می‌شود از تو و نمی‌دانم چگونه تاب بیاورم این همه خجالت کشیدن را. آقا! من هنوز هم می‌ترسم و هنوز هم در میان دسیسه‌های دنیا، احساس می‌کنم تنها هستم. چه کار کنم با این ایمان سر و دست شکسته؟! دستی بکش روی سر ایمانم، حال و روز ایمانم خراب است. شبت بخیر راز ایمان‌های محکم! ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🍃حساب و کتاب عالم ما همین حالا وقتی پای دفاع از تو به میان می‌آید، به قدری اهل حساب و کتاب می‌شویم که اگر کسی برای دفاع از ما همین اندازه و یا حتی کمتر از این، اهل حساب و کتاب شود، دلمان می‌رنجد. همین حالا یعنی وقتی که فریاد می‌زنیم که زودتر بیا. همین حالا یعنی وقتی که دادمان از ظلم و ستم بلند است. همین حالا یعنی وقتی که فهمیده‌ایم بدون تو زمین سامان نمی‌گیرد. حالا وقتی که بیایی و پای جان دادن برای تو به میان بیاید، چه قدر اهل حساب و کتاب می‌شویم؟ خدا می‌داند و با این ایمان دست و پا شکسته‌ای که ما داریم، خودمان هم می‌دانیم. ما تو را برای رفاه خودمان می‌خواهیم. با تو بودن اگر رفاهمان را بگیرد، تو را رها می‌کنیم. تلخ است؛ ولی حقیقت دارد. خدا را شکر که تو روی جماعتی که اهل حساب و کتاب است، حسابی باز نمی‌کنی. 13 نفر از شما کشتۀ جماعتی شدند که اهل حساب و کتاب بودند، خدا اراده کرده که تو را نگهدارد. پس به یقین وقتی می‌آیی که لشکرت کامل شده باشد از مردهایی که همۀ حساب و کتابشان تو هستی. کاش من هم سرباز لشکرت می‌شدم. شبت بخیر حساب و کتاب عالم! ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma   ═══✼🍃🌹🍃✼══
🍃مهدی فاطمه نشسته‌ای بر سر مزار مادر، نجوا می‌کنی و اشک می‌ریزی، روضه می‌خوانی و هق هق گریه می‌کنی. آیا کسی هست دستی بر شانه‌ات بگذارد تا آرام بگیری؟! اصلاً چرا خودت روضه بخوانی آقا!‌ بگذار کسی روضه بخواند و تو فقط اشک بریزی. خواندن و اشک ریختن وقتی توامان می‌شوند، نا می‌برند از آدم. می‌خواهی خودم برایت روضه بخوانم؟ دوست دارم در همین حالی که داری التماس کنم دعا کنی برایم؛ ولی شرم اجازه نمی‌دهد. دلم را خوش می‌کنم به حرف‌های ناگفته‌ای که می‌شنوی. ولی می‌توانم با ضجه التماس کنم که سر مزار مادر برای آمدنت، دعا کنی. آقا! سرت به سلامت، دلت آرام و سایه‌ات مستدام شبت بخیر مهدی فاطمه! @abbasivaladi ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🍃 صاحب عزا این جمعه غروب شد، در حالی که هنوز پیکر فداییان شاهچراغ، روی زمین است. غروب‌های دلگیر جمعه برای به شماره انداختن نفس‌ها کافی است؛ حالا که عجین شده با غم این کبوترهای خونین بال، چگونه باید تاب آورد لحظه‌های نفس‌گیر را. غروب شد، آفتاب رفت. ستاره‌ها آمدند و شب هر چه کرد، نتوانست با لباس سیاهش روی این غم عظمی را بپوشاند. ضجه‌ها باقی، ناله‌ها جاری و گریه‌ها پیاپی است و تنها دستی که می‌تواند بر سینه‌ها فرود بیاید و دل‌ها را آرام کند، دست توست. دستت را بکش به سینۀ ما آقا! آراممان کن به لطف خویش. شبت بخیر صاحب عزا!
🍃 مهربان من دوست دارم به جایی برسم که در هر حالی احساس نیازم به تو در اوج باشد، چه وقتی که زمین و آسمان مثل دو سنگ آسیاب مرا در بر بگیرند و چه وقتی که چرخ گردون لحظه لحظه بر مدار میلم بچرخد. چون تو مهربانی می توانم آرزویی این چنین داشته باشم. آقا مرا به آرزویم می رسانی؟! شبت بخیر مهربان من! استاد
🍃حضرت نور دست خودم نیست آقا! نزدیک اربعین که می‌شود شب و روزم می‌شود خیال زیارت اربعین با تو. گاهی میزبانت می‌شوم و گاهی همراهت. با تو از خانه راه می‌افتم،‌ با تو از مرز رد می‌شوم، با تو در طریق الحسین پیاده به سوی کربلا می‌روم،‌ با تو از باب القبله وارد حرم می‌شوم، با تو زیارت می‌خوانم و روضه. من اگر بدون یاد تو اربعین را پشت سر بگذارم، خودم را زائر نمی‌بینم. زائر کسی است که به قصد حسین راهی کربلا می‌شود تا به وصال تو نائل آید. کسی اگر میان تو و حسین، جدایی ببیند و پیاده رفتن به سوی کربلا را دویدن به سوی تو نداند،‌ معلوم می‌شود مفهوم زیارت را نفهمیده و حسین را نشناخته و با جغرافیای کربلا هم ناآشناست. آقا! خیالم را از ستارۀ زیبای همراهی‌ات، دلم را از قمر منیر یادت و چشمم را از خورشید فروزان جمالت محروم نکن آقا! شبت بخیر حضرت نور!
🍃آب و نان عاشق ها کسی شاید باورش نشود؛ اما کسی که کمی عشق را چشیده، یقین دارد که عشق برای عاشقان صادق تو جای آب و نان را می‌گیرد. اگر آنها می‌گویند ما با عشق زنده‌ایم، اندکی مبالغه نمی‌کنند. برای آنها زنده ماندن بدون آب و نان، بعید نیست؛ اما نفس کشیدن بدون عشق، محال است. چقدر دوست دارم عاشق صادقت باشم آقا‍! شبت بخیر آب و نان عاشق‌ها! @abbasivaladi