#بهداشت_جنسی
#سرطان_سینه
#افزایش_میل_جنسی
🍯عسل طبیعی سدر تقویت کننده قوای جنسی و جسمی است و بیشتر مردم عسل کُنار را با این ویژگی می شناسند.
🍯🌱این عسل اگر خالص باشد و با عسل های دیگر مخلوط نشده باشد؛
👩🏻 تقویت کننده موی سر ،
🙇🏻♀تقویت کننده اعصاب ،
✨ دارای پروتئین ،
💉ضد کم خونی،
🏻♀ضد کمر درد,
😎بهترین مرحم برای سوختگی ها و
💕موثر در درمان انواع سرطان ها به خصوص ❤️سرطان سینه می باشد.
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
کانالی ویژه متاهلین برای ارتقاء کیفیت زندگی🔰
🆔 @zendegiasheghaneh 🌹
#نکات_زناشویی
#رضایت_جنسی_همسران
💎در ذهن بیشتر ما رابطه جنسی رضایت بخش و عشق رضایت بخش با هم همراهند اما وقتی ازدواج می کنیم و به یکدیگر متعهد می شویم نمی دانیم ادامه دادن و هماهنگ نگه داشتن رابطه جنسی و عشق و مهرورزی برای تمام طول عمر تا چه حد دشوار است.
🔅همچنان که رابطه مشترک ادامه می یابد، فشاری که بر هر یک از ما اعمال می کند تا دیگری راتحت کنترل خود در آورد قد علم می کند، در این صورت پیوند رابطه جنسی و عشق ضعیف و ضعیف تر می شود تا در نهایت پیوندشان قطع می شود.
✨باید بگویم، عشق ورزیدن به کسی که می خواهد شما را کنترل کند و تغییر دهد یا عشق ورزیدن به کسی که می خواهید او را کنترل کنید یا تغییر دهید اگر غیر ممکن نباشد، بسیار دشوار است.
🌟رابطه جنسی در زندگی مشترک معمولا ادامه می یابد ولی رنگ کنترل کردن به خود می گیرد، یکی از طرفین یا هر دو از کنترل بیرونی استفاده می کنند و دیگر از عشق و محبت در زندگی مشترک خبری نیست و حالا هر یک دیگری را برای احساس تنهایی خود سرزنش می کند.
🔷منبع: درآمدی بر روانشناسی امید تئوری انتخاب ؛دکتر ویلیام گلسر، ترجمه: دکتر علی صاحبی
🔰کانالی ویژه متأهلین🔰
http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
#کانال_آموزش_خانواده_بهشتی 👆
7.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #همسرانه
#همدلی
📝تفاوت همدلی و هم دردی
ادامه کلیپ ها در👇
@zendegiasheghaneh
@shamimrezvan
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#بسته_سلامتے
👈 #عناب
●رشد موی سر را زیاد میکند.
●خون را تمیز می کند
●كساني كه سردرد يا سرگيجه دارند به مدت 14 روز ، روزي 5 دانه عناب ميل كنند
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
🌸سه چیزرابه کار بگیر:
عقل،همت،صبر
🌸سه چیز را آلوده نکن:
قلب،زبان،چشم
🌸سه چیز را
هیچگاه و هیچوقت
فراموش نکن:
خدا،مرگ و دوست خوب
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#آی_پارا
#پارت_پنجاه_و_هفت
اما از همون روز اول لج کردم . لج کردم چرا به دختر لچک به سر با من کاری کرد که ویکتوریا نتونست .ویکتوریایی که خیلی سعی کرد تو رو مال خودش کنه و با وجود اینکه دوسش داشتی و بهش احترام می ذاشتی نتونستی همسرش باشی و برگشتی ایران . خواستم از خودم پنهونش کنم که چرا اون ضربه ی چاقو برام شیرین بود . هی لج کردم و هی گفتم : برام مهم نیست این کیه . هی تحقیر کردم تا رنگ شب چشماش برام بی اهمیت بشه . اما این تیکه گوشت که اینجا خودش رو می کوبید به در رو دیوار وقتی نفرت چشماش رو می دید ، بهم نهیب می زد که تمومش کن تایماز تو من رو به اون باختی . تو من رو به دلش دادی . فقط کافیه قبول کنی. اما از روزی که جسم نیمه جون و چشمای وحشتزده اش رو گوشه ی اون حجره دیدم ، مدام به خودم می گفتم : برات یه دختر بی پناهه که به خاطر خواهرت می خوای کمکش کنی ؟ برات زر خرید باباته که می تونی باهاش هر غلطی بکنی و کسی نگه چرا ؟ پس چرا جوش آوردی؟ چرا داری دق می کنی بدونی که بهش دست درازی کردن یا نه ؟ مگه دست درازی به کلفت خونه ی بابات برات مهمه؟ دیگه وقت اعتراف بود . من این دختر و با تموم لج و لجبازی هاش ، غد بودنش ، معصومیتش و اشک چشماش بی نهایت می خواستم . اما می دونستم راه سختی پیش رو دارم . می دونستم اگه بفمه بهش نظر دارم ، همه ی تلاشی که برای از بین بردن نفرت ته چشماش کردم ، پر می کشه . من خودم به خاطر لجبازی با خودم ، متنفرش کردم و حالا داشتم تلاش می کردم برش گردونم . باید این حس سرکش و لجام گسیخته و وحشی رو که بهش داشتم و تو این چند وقته به بدترین شکل سرکوبش کرده بودم ، سرو سامون می دادم . باید حس زن بودنش رو آروم آروم بیدار می کردم . من باید وقتی خودش من رو خواست ، بدستش می آوردم . آی پارا باید مال من می شد اما نه به هر قیمتی. آی پارا یه دختر معمولی نبود . یه کتاب بود که باید ورق به ورقش رو می خوندم تا بدونم تهش چی می شه . اون غیر قابل پیش بینی بود . مغرور بود اما بشدت منطقی . با صلابت بود اما به وقتش فروتن . اون خوب تربیت شده بود . اون ...اون عالی بود. پوفی کردم و از پشت میز بلند شدم . از نوری که از پنجره ی اتاق بغل حیاط رو روشن کرده بود ، فهمیدم بیداره . کاش تو هم به من فکر می کردی همسایه.
یه هفته از افتضاحی که بار آورده بودم و زل زده بودم تو چشای یه مرد نامحرم و نمی دونم تو نگاهش دنبال چی می گشتم می گذشت. تایماز رو جز وقت شام ، در طول روز نمی دیدم . که فقط احوالپرسی می کردیم و حرفهای معمولی می زدیم . از این بابت ممنونش بودم . چون تو طول روز تو خونه راحت می گشتم . صفورا خانوم اون روز چادرم رو تموم کرد و قرار شد با اکرم برای خرید بریم بیرون. هیجان داشتم . از وقتی اومده بودیم به خاطر بی چادر بودن ، همش تو خونه بودم و سرم رو با کتابهای تایماز گرم کرده بودم. وقتی روبند رو انداختم ، انگار یه جور زره پوشیدم که من رو محافظت می کرد .اونقدر خوشم اومده بود که چی . با خیال راحت به همه زل می زدم و همه رو نگاه می کردم بدون اینکه کسی رد نگاهم رو بگیره . با اکرم به یه مغازه پارچه فروشی رفتیم . چند نوع پارچه واسه لباس های مختلف خریدیم . یه کم هم پارچه ی نخی واسه دستمال خریدم . چیزی به ماهیانه ام نمونده بود و امروز فردا بود که وقتش بشه و من چیزی واسه استفاده نداشتم. بعد رفتیم به یه مغازه خرازی و یه چند تا کش و سنجاق و شونه و اینا خریدیم و برگشتیم خونه . اکرم دختر سر زبون دار و اجتماعی بود و با همه به خوبی ارتباط برقرار می کرد .
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شب وآرامشی دیگر
✨خداوند کنار توست
🌹و آماده برای شنیدن
✨آرزوهایت را با
🌹عشق برایش تعریف کن
⭐️شبـ🌙ـتون معطر به عطر گـل⭐️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨به نام گشاینده کارها
🌸ز نامش شود سهل دشوارها
✨با توکل به نام الله
🌸سلام صبح شما بخیر
✨لطف خدا همیشه
🌸شامل حالتـان باد
🍃🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸🍃
🍃🌸 الهی به امید تو 🌸🍃
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh