هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا
✨وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا
✨لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۲۳﴾
✨گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم
✨و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى
✨مسلما از زيانكاران خواهيم بود (۲۳)
📚 سوره مبارکه الأعراف
✍آیه ۲۳
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕
تکرار کنیم🦋
کامیابی تقدیر الهی من است؛ عشقِ الهی در من جاریست. و من هم اکنون در روندِ تحقق خواستههایم قدم بر میدارم.
خدایا سپاسگزارم❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#جذب_همسر
#ازدواج
#احترام_متقابل
❣•در خانه خود خشك و بي روح نباشيد، بلكه زندگي زناشويي را با بذله گويي و شوخ طبعي لذّت بخش كنيد.
❣•قضايا را تنها، از نظر خود ننگريد، بلكه گاهي خود را به جاي همسرتان گذارده و ملاحظه كنيدكه چگونه نظري داريد.
❣•در مواقعي كه مهمان داريد، با همسرتان جنگ و جدال نكنيد، بلكه براي همسرتان شخصيت قائل شويد.
❣•به هيچ علت و عذري به همسرتان دروغ نگوييد، زيرا با اولين دروغ، ريشه اعتماد او به شما سست مي شودو از ان به بعد، به راستگويي هاي شما اعتماد نخواهد كرد.
❣•محيط خانه كه قلمرو حكمفرمايي زن است، هر قدر از لحاظ نظم و انظباط بهنر و كاملتر باشد نه تنها در تأمين رفاه شخص زن تأثير دارد، بلكه شوهر را نيز به نوبه ي خود تحت تأثير قرار مي دهد.
❣•در زندگي زناشويي براي هر امري وقتي معين كنيد و هميشه آن كار را در وقت خود انجام دهيد.
❣•همسر خود را از كم و كيف و چگونگي كار و شغل خود بي خبر نگذاريد، چه بسا در مواردي بتواند مشكلي را كه حل آن در نظر شما آسان نبوده را رفع نموده وراهنمايي نمايد.
❣•اگر به بيماري خاصي مبتلا شديد، به همسرتان (خانمتان) عذاب ندهيد، زيرا او تقصيري ندارد.او تا بتواند، در پرستاري شما غفلت نمي كند، بنابراين مستحق تندخويي شما نيست.
❣•همسر شما مانند ديگران، استحقاق احترام دارد و هرگونه احترامي كه نسبت به او شود، موجب خرسندي خواهد بود.
❣•در هنگام صحبت با همسر خويش، از روي تحكّم سخن نرانيد و سلطه جو نباشيد.
❣•فراموش نكنيد كه يك همسر تا پايان حيات، آرزومند محبت و نوازش است. تا مي توانيد اين نكته را در نظر داشته و از محبت همسر خويش غفلت نكنيد.
❣•گمان مبريد كه يك زندگي زناشويي هميشه بايد با آرمش همراه باشدو تناقضي پيش نيايد. هيچ يك از شما زن وشوهر، كمال مطلق نيستيد. بنابراين اجازه بدهيد احساسات چه خوب يا بد، اظهار شوند.
❣•هميشه عشق و مهر ولطف را از همسر خود متوقع نباشيد، خود شما هم سهم خود را بپردازيد.
❣•گمان مبريد كه با ازدواج، خانه دار بي اجرتي را استخدام كرده ايد. اگر او، فلسفه همسري با شما را روي اين زمينه حساب كند، به فكر خواهد افتاد كه در جاي ديگر اجرت بيشتري به او مي دهند.
❣•اگر رفتار همسرتان موافق معيار هاي اجتماعي نيست، او را تحقير نكنيد به زبان لطف و محبت به او متذكر شويد. مطمئن باشيد كه مي پذيرد.
❣•از اينكه خانم شما از سوسك مي ترسد، او را مسخره نكنيد. چه بسا در بسياري موارد ديگر، او در شجاعت دست كمي از شما نداشته باشد.
❣•اگر احياناً نقص جسماني در همسرتان ديديد، كمال باطن با ارزش تر از كمال ظاهر است. پس باطن و اخلاق خوب وي را ستايش كنيد.
❣•نظر و سليقه همسرتان را از لحاظ رقابت، رد نكنيد بلكه با عقل و منطق بسنجيدو اگر درست يافتيد، بپذيريد، در غير اينصورت با زبان محبت او را متقاعد سازيد.
❣•حوادث ناگوار را از همسرتان پنهان نكنيد، زيرا ممكن است او از راه ديگري مطلع شودو ناگوارتر از آنچه واقعيت دارد،تصور كند و رنج ببرد.
❣•نگذاريد عادت سكوت بر زندگي شما غلبه كند. از صحبت با خانواده خودداري نكنيد.
❣•هميشه كار را از همسرتان متوقع نباشيد، خودتان نيز تا مي توانيد در خدمات خانه شركت و با او كمك و همراهي نماييد.
❣•از تمجيد و تحسين همسرتان مضايقه نكنيد، خواه از جهت داشتن حسن سليقه در انتخاب لباس باشد يا به علت موفقيتهاي روزانه زندگي.
❣•اين نكته را دقيقاًدر نظر داشته باشيدكه چيزهاي كوچك زندگي است كه چون جمع گردند، منفجر مي شوند. بنابراين از حسادتهاي جزيي از خودخواهي هاي جزيي، از تحريكات،اوقات تلخي ها، انتقاد و كنايه ها خودداري كنيد.
❣•نقاط ضعف همسرتان را بزرگ نكنيد، او هم انسان است اگر توانا باشيد مي توانيد با حسن تدبيراين نقاط ضعف را رفع كنيد.
❣•تا آنجا كه امكان دارد، نگذاريد افسردگي و ناراحتي بر شما غلبه كند، زيرا تأثيرش در روح همسرتان صد چندان خواهد بود.
❣•همسرتان نيز مانند شما داراي دوستان وآشنايان است كه معاشرت با آنها در تسهيل زندگي او و شما بسيارمؤثر است.
❣•به عذر اينكه همسرتان نمي داند، تمام امور مالي را به عهده ي خود نگيريد و اجازه دهيد كه او هم در اموري دخالت كند و در صورتي كه نداند، بر اثر تجربه مي آموزد.
❣•در بدو ورود به زندگي زناشويي، اصل مسلمي كه بايد در نظر داشته باشيد اين است كه سرنوشت خوب و بد زندگي منوط و مشروط به سوء يا حسن اداره ي شماست.
❣•فكر نكنيد كه همسرتان به جز پول به چيز ديگري نمي انديشد،پول مايه تمام خوشبختي نيست،ولي بي پولي هم، مايه كمال بدبختي است.
❣•در طرز اداره ي خانه، در كار همسرتان مداخله نكنيد. هيچ چيز بيش از اين او را ناراحت نخواهد كرد.
❣•بعد از اينكه اوقات روز را در خارج از منزل گذرانديد، از گردش باهمسر خود، خودداري نكنيد، زيرا او نيازمند تنوع و تفريح است.
🔰کانالی مختص متأهلین🔰
http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
#کانال_آموزش_خانواده_بهشتی 👆
#خواص_آیات_قرانی
#ایده_معنوی
❣آیاتی برای دوستی و محبت بین زن و شوهر
💞اگر زن و شوهر با یکدیگر دوستی ندارند این آیه را با مشک و زعفران بنویسد و بر هر دورا بدهد تا بخورند مبتلای یکدیگر شوند به برکت این آیه عظیم . آیه این است :
آیه 25 سوره بقره :
وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ.❣
✍🏻منبع : تحفة الاسرار ص 279 و 280
کلیڪ کنید👇
@zendegiasheghaneh
@shamimrezvan
#تربیت_فرزند
مادری که همواره کودکش را دعوا می کند و کودک را به زور مجبور می کند کار مشخصی را انجام دهد؛ چون کودک ضعیف است، درآخر با گریه قبول می کند.
این اتفاق چندسال بعد یک بار دیگر اتفاق خواهد ولی این دفعه برعکس است.
آن کودکی که اشتباه تربیت شده است حالا نوجوانی قوی شده است و زورش به مادرش می رسد و با زور به خواسته اش می رسد و درآخر گریه مادر را دَر می آورد!
@zendegiasheghaneh
@shamimrezvan
#همسرانه 💞
نابود کردن زندگی مشترک با👇
دعوا در حضور فرزندان
شکایت از همسر به فرزند
توهین و فحاشی
برگشت به گذشته
تهدید به طلاق
بی سرانجام رها کردن مشاجره💞
@zendegiasheghaneh
@shamimrezvan
موزحاوی آنزیمی به نام بروملین است که موجب #تقویت_قوای_جنسی درمردان میشوداین میوه🍌غنی ازویتامین Bاست که میتواند درافزایش استقامت اسپرم وحتی تامین انرژی مردان تاثیرگذارباشد
@zendegiasheghaneh💞
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
🔹كساني كه كمردرد دارند
به مدت7روز، روزي 10دانه عناب🌰ابتدامكيده سپس ميل كنند.
🔹كساني كه سردردياسرگيجه دارندبه مدت 14روز،
روزي5دانه عناب ميل كنند.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
✅پنج چیزه که اگه بره
هیچوقت نمیشه اوناروبرگردوند
1⃣ سنگ وقتی ک پرت بشه
2⃣ حرف وقتی ک زده بشه
3⃣ موقعیت وقتی ک ازدست بره
4⃣ زمان وقتی ک بگذره
5⃣ دل وقتی ک بشکنه...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#آی_پارا
#پارت_صدوچهار
عرق شرم نشسته بود رو پیشونیم . من هنوز از تایماز خجالت میکشیدم . تایماز سربه زیر گفت : من که چیزی نگفتم !!! گفتم : زبونت نگفت ، اما نگاهت خیلی گله منده . تایماز هیچی نگفت و با سکوتش صحه گذاشت رو فکری که راجع به نگاهش ، کرده بودم . گفتم : باورم داری ؟ می دونی که دروغ نمی گم حتی اگه به ضررم باشه ؟ برگشت طرفم و با چشمایی که نم اشک توشون میدرخشید گفت : معلومه که حرفت رو باور دارم . گفتم : مطمئن باش اگه می مردم هم نمی ذاشتم دامنم لکه دار بشه . توهین دیدم ، کتک خوردم ، گشنگی کشیدم ، اما پاک موندم . لبخندی مهمون لبهای تایماز شد و گفت : می دونم . از آی پارا کمتر از این انتظار نداشتم و دوباره محکم منو بغل کرد. به لحظه انگار که چیزی یادش اومده باشه با پریشونی منو از خودش جدا کرد و گفت : این خون کیه ؟ گفتم : یاشار. با صدایی شبیه فریاد گفت : کشتیش ؟ گفتم : نمی دونم . می خواست بهم دست درازی کنه . منم با یه آینه ی شکسته شکمش رو شکافتم . نمی دونم الان مرده یا نه . گفت : چطوری برگشتی خونه ؟ لبخندی زدم و گفتم : می دونم می خوای همه چی رو بدونی . حالا که اینجام و احساس امنیت می کنم ، بذار از اول برات بگم. یک ماه از زمان برگشتن من به خونه می گذشت . تایماز به خاطر اینکه حدس می زد ممکنه یاشار مرده باشه و برملا شدن اینکه کار منه ، برام دردسر بشه ، پي قضیه رو نگرفت . یعنی حداقل اینطوری وانمود کرد . ولی می دونستم اون دو تا آشغال رو ول نمی کنه . اما من ممنوع الخروج بودم . چون هم خودم و هم تایماز می ترسیدیم اون زنده باشه و جری تر شده باشه و بخواد بيشتر ضربه بزنه . تایماز خیلی مردانه باهام برخورد کرد و منو از خودش نروند . من هیچ تقصیری تو این ماجرا نداشتم . اما خوب ، بودن مردایی که سر همین قضیه یا حتی خیلی کمتر از این ، کمترین کاری که کرده بودن ، طلاق دادن زنشون بود . خیلی ها به همین قانع نمی شدن و برای نشون دادن مردونگیشون حتی زنشون رو می کشتن که نشون بدن چقدر غیورن . اما تایماز خدا وکیلی اصلا بروم نیاورد و باورم کرد . ولی نمی دونم اگه قضیه اینطوری تموم نمی شد و من صدمه می دیدم ، بازم رفتارش همین بود یا نه . اون روز اصلا حالم خوش نبود . صبح با سرگیجه بلند شدم . کمرم تیر می کشید . از وقت ماهیانم گذشته بود . با خودم می گفتم ؛ حتما به خاطر فشارهای این چند وقته و اینکه این اولین ماهیانم بعد از ازدواجم بود ، اینطوری دیر شده و حالام قبل از اینکه عادت بشم اینقدر حالم ناخوشه. صبحانه رو خورده نخورده ، حالت تهوع بهم دست داد . هر کاری کردم یادم بره ، نشد . دست بردم و بزور یه قاشق عسل گذاشتم تودهنم . فکر می کردم سردیم شده. اما به جای اینکه با خوردنش بهتر بشم ، بدتر حالم بهم خورد . دیگه موندن رو جایز ندونستم و زیر نگاههای پر سوال تایماز و آیناز ، از اتاق زدم بیرون . با حال نزار از دستشویی اومدم بیرون .عق زدن زیاد باعث شده بود گلوم بسوزه . تا به حال به این حال و روز نیفتاده بودم . یه کم با آب حوض که خنک بود ، صورتم رو شستم بلكم حالم بهتر بشه . سرم رو که بلند کردم ، تایماز رو پشت پنجره ی اتاق ناهار خوری دیدم . اشاره کرد که چی شه ؟ با اشاره دست گفتم که چیزی نیست . اما بود . نمی دونم چم بود . کمرم داشت نصف می شد . حالم به هیچ وجه رو به راه نبود. به اجبار ایناز و صفورا ، تا شب تو رخت خواب بودم . تایماز هم موقع رفتن اومد یه سری بهم زد و رفت سرکارش. ناهارم رو هم آوردن تو اتاقم . اما مگه می تونستم چیزی بخورم ؟ هر چی می خوردم ، برمی گشت تو دهنم . شب موقع شام اصرار کردم که برم پایین غذا بخورم .اما از بوی غذا حالم بد می شد . تایماز و آیناز هر دو نگران بهم چشم دوخته بودن . گفتم: میلم نمی کشه . نخورم بهتره و کشیدم کنار. تایماز گفت : بریم دکتر ؟ گفتم : نه بابا نیازی نیست . بهتر می شم . تایماز ناراحت به نظر می رسید . گفتم : چیزی شده تایماز ؟ گفت : نه ! چرا می پرسی؟ گفتم : قيافت که اینو نمی گه . مطمئنم چیزی شده. دست از غذا خوردن کشید . آیناز نگران چشم دوخت بهش و گفت : آره تایماز ؟ اتفاقی افتاده ؟ تایماز پفی کرد و گفت : یاشار مرده . اونقدر یه دفعه ای گفت که قلبم وایساد. با وحشت گفتم : چی؟ مردہ ؟ تو این مدت دلم به این خوش بود که حتما نمرده . درسته که ازش کینه داشتم و واقعا به مرگش راضی بودم . اما نمی خواستم این مردن به دست من باشه . بدنم شروع کرد به لرزیدن . حالم به اندازه ی کافی بد بود . با این خبر بدتر شد . خدای من ، من کشته بودمش . من یه آدم کشته بودم !!! آیناز نگران پرسيد : تو از کجا می دونی ؟ بعد یه نگاه نگران به من کرد و با تردید پرسید :حالا چی می شه ؟ حالم دست خودم نبود . حس می کردم فشارم افتاده . چون بی حس و سرد شده بودم . انگار یه لحظه متوجه حال خرابم شدن .
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
💕 #عاشقانه 💕
جانی و جهانی و
جهان با َِتَِـَِـَِـَِـَِـَِـَِوَِ خوش است ...!
@zendegiasheghaneh💞
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این شب عزیز
دعا میکنم❣
شبتون پر امید
بختتون سپید
عشقتون خدا
زندگیتون پویا
حاجتتون روا
و لحظه هاتون پر از آرامش باشه
#شبتون_بخیروستاره_بارون✨
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh