eitaa logo
خانواده بهشتی
5هزار دنبال‌کننده
25.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
148 فایل
مدیریت؛ @mosafer_110_2 تبلیغ بانوان؛ eitaa.com/joinchat/638124382Cd9f65b52cc تبلیغ مذهبی،خبری،بانوان؛ eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خانواده بهشتی
❤️🍃❤️ ⏪ از خانمتان آموزش ببینید 👈گاهی از خانمتان بخواهید نحوه درست کردن فلان غذا را به شما یاد دهد. درخواست شما از همسرتان برای یادگیری کارهایی که در خانه مختص خانمهاست برای همسرتان شیرین است. او حس می‌کند که به او اعتماد دارید. لذا به خود می‌بالد و گویا به او روحیه و انرژی تازه بخشیده‌اید!🌷 و البته در حین یادگیری رعایت تواضع و عدم تکبّر، لازم و ضروری می‌باشد. 💕💕💕 http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21 👆
♻️ ♻️ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ لحظه هایی ﻛﻪ با ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ نمازای دو نفره مون بود. ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯاﻣﻮ ﺑﻬﺶ ﺍﻗﺘﺪﺍ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ. ﺍﮔﻪ ﺩﻭﺗﺎیی کنار ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻧﻤﺎﺯﺍﻣﻮنو ﺟﺪﺍ ﺑﺨﻮﻧﻴﻢ. چقد ﺣﺲ ﺧﻮﺑﻴﻪ ﻛﻪ ﺩو نفر ﺍﻳﻨﻘﺪه همو ﻗﺒﻮﻝ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ. منطقه که میرفت تحمل خونه بدون حمید واسم سخت بود. وقتی تو نباشی چه امیدی به بقایم؟ این خانه ی بی نام و نشان سهم کلنگ است میرﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﭘﻴﺶ ﺩﺧﺘﺮﺍ، ﻳﺎ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺣﻤﻴﺪ ﻳﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﻡ. ﺑﻌﺪ ﻣﺪتی که برمی‌گشت واسه پیدا کردنم، همه جا زنگ میزد. میگفتن: "بازم حمید، ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭﻭ ﮔﻢ ﻛﺮﺩﻩ.." ﺯﻭﺩ ﭘﻴﺪﺍم میکرﺩ. ظرف ﺩﻭ،، ﺳﻪ ﺳﺎﻋﺖ. ولی من ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺳﺎله که گلی گم کرده ام می‌جویم او را ﺍﮔﻪ ﺑﻬﻢ ﺑﮕﻦ ﭼﻪ قشنگی ای ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺩﻧﻴﺎست ﻛﻪ خیییلیی ﺑﻬﻤﻮﻥ ﺳﺨﺖ ﮔﺬﺷﺖ ﻣﻴﮕﻢ:" ...عشق..." عجیب درد عشق و عاشقی مانند افیون است که هرجا لذتی باشد دردن درد مدفون است ﻭقتی ﺟﻮﻭﻧﺎی الان میگن ﻛﻪ ﻧﻪ ﺍصلا ﺍﺯ ﺍﻳﻦ خبرا نیست. از حرفشون خیلی ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ میشم. ﭼﺮﺍ ﻣﻔﻬﻮﻡ عشقو درک نمیکنن...؟! ﺍﻻﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮو خیییلیﺑﮕﻦ ﺍﻳﺪﻩ ﺁﻟﻪ! تو تقسیم کار خونه ست. ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭی ﻧﺒﻮﺩ. ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﺎ ﻫﺮ کسی ﺯﺭنگی می‌کرد. ﺗﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ یکی ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻛﻨﻪ. این در حالی بود که قبل ازدواج ﺗﻮ خونه بهم میگفتن ﺁﺷﭙﺰﻱ ﻛﻦ میگفتم ﺁﺷﭙﺰ میگیرم. میگفتن ﻛﺎﺭ ﻛﻦ میگفتم ﻛﻠﻔﺖ میگیرم. ﻫﺮ ﻛﺎﺭی میگفتن، ﻳﻪﺟﻮﺍﺏ تو آستینم ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﺑﺎ ﺣﻤﻴﺪ که ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﺮﺩم ﻧﻤﻴﺪﻭﻧﻢ ﺑﺎﻭﺭﺗﻮﻥ ﻣﻴﺸﻪ ﻳﺎ ﻧﻪ حتی ﺍﺯ ﺷﺴﺘﻦ ﻟﺒﺎسای ﺣﻤﻴﺪ ﻟﺬﺕ میبردم. ♻️خانم امیرانی، همسر شهید حمید باکری 💕💕💕 http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21 👆
👬کودک فرشته ای از فرشتگان خداوند است آسمان پاک دلشان مراقبت میخواهد زیادی زمینیش کنی 🕊پرواز یادش میرود @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
وقتی همیشه به ایرادهایی كه همسرتان دارد فكر كنید، روز به روز بیشتر از او دور می‌شوید. اما اگر همیشه به نقاط او بیندیشید هر روز بیشتر از دیروز برایتان عزیز می‌شود. 💞❤️💞❤️💞❤️💞❤️ 1️⃣سعی کنید همیشه از همسرتان صبورتر باشید. 2️⃣گذشت از مستحکم‌ترین پایه‌های ساختار یک زندگی ضد زلزله است. 3️⃣در شرایطی که ممکن است پایتان به مشاجره‌ای بی حاصل باز شود، بیهوده پایداری نکنید. 4️⃣بدانید از کاه، کوه ساختن هیچ کمکی به حل موضوع نمی‌کند. 5️⃣به همسرتان فرصت دهید که به اعصابش مسلط شود. 6️⃣ساده‌ترین شکل واکنش به خشم، نادیده گرفتن آن است. در زمان خشم یا ناراحتی، هیچ تصمیمی نگیرید. @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✍روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد... 📜روایت نموده اند که رسول خدا (ص) روزی از قبرستان گذر می نمودند نزدیک قبری رسیدند به اصحاب خویش فرمودند: عجله کنید و بگذرید اصحاب تعجیل کردند و از آنجا گذشتند و در وقت مراجعت چون به قبرستان و آن قبر رسیدند خواستند زود بگذرند. حضرت فرمودند: عجله نکنید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چرا در وقت رفتن امر به عجله کردن فرمودید؟!حضرت فرمودند: صاحب این قبر را عذاب می کردند و من طاقت شنیدن ناله و فریاد او را نداشتم. اکنون خدای تعالی رحمتش را شامل حال او کرد گفتند: یا رسول الله! سبب عذاب و رحمت به او چه بود؟ حضرت فرمودند: این مرد، مرد فاسقی بود که به سبب فسقش تا این ساعت در اینجا معذب بود کودکی از وی باقی مانده بود در این وقت او را به مکتب بردند و معلم به این فرزند《بسم الله الرحمن الرحیم》را تعلیم نمود و کودک آن را بر زبان جاری نمود، در این هنگام به فرشتگان عذاب خطاب رسید که: 💥 دست از این بنده فاسق بردارید و او را عذاب نکنید روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد💥 📚مجموعه شهرحکایات
✨﷽✨ ✨ 💞هــميشه ... مراقب حرف هایی که میزنی باش ! مخصوصا وقتی عصبی یادلخور هستی بعضی کلمات همچو تَرکِشی می ماند که کنارِ قلب می نشیند نمی کُشد ! ولــي ... تا آخر عمر عذاب میدهد....
وقت سحر «شربت خاکشیر و تخم شربتی» بنوشید این دانه ها چندین برابروزن خود آب جذب میکنند؛ و بدن درطول روز از ذخیره آب آنها استفاده میکند و تشنه نمیشوید از سردرد و بی حالی شما نیز میکاهد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ ✨نیایش شبانه با حضـــــرت عشق 🌙شب های ماه رمضان ✨آسمان اجابت چقدرزیباست 🌙دوست من بیا ✨شاخه های آرزویت را بتکان 🌙الهی شیرینی کامت ✨مرا آرام جــــان باشد 🌙حالتون قشنگ و دلتون آرام ✨و شبتون سرشار از آرامش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ذڪر تو گویم 🍃ڪه تو پاڪےو 🌸نروم جزبہ‌همان ره‌ڪہ‌توام راهنمایے 🍃 🌸آغاز میڪنیم روزمان رابانام زیبایتــــ💖 🌷امروز تون پرامید🌷 🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَحِیم🌸 🍃الهی به امیدتو🍃 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️مهدی جان 💙تمام پنجره ها رو بہ آسمان باز اسٺ 💛ببار حضرٺ باران ڪہ فصل اعجاز اسٺ 💜ڪجا قدم زده اے تا ببوسم آنجا را 💗ڪہ بوسہ بر اثر پایٺ عین پرواز است ❣تعجیل در فرج ۵ صلوات 🌸✨اَللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّـدٍﷺ 🌸✨وَآلِ مُحَمـَّدﷺ 🌸✨وَ عَجِّـل فَرَجَهُـم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💙روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح 🦋بردن نام حسین بن علی میچسبد 💙اَلسلام علَی الْحسَیْن 🦋وعلی علی بْن الْحسین 💙وعلی اولادالحسین 🦋وعلی اصحاب الحسین @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
2⃣4⃣ ◾️ دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان ◾️ ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ اللهمّ إنّي أسْألُكَ فيه ما يُرْضيكَ وأعوذُ بِكَ ممّا يؤذيك وأسألُكَ التّوفيقَ فيهِ لأنْ أطيعَكَ ولا أعْصيكَ يا جَوادَ السّائلين. خدايا من از تو ميخواهم در آن آنچه تو را خوشنود كند و پناه مى برم بتو از آنچه تو را بيازارد واز تو خواهم توفيق در آن براى اينكه فرمانت برم ونافرمانى تو ننمايم اى بخشنده سائلان... 🌙 👆صوت ومتن ودعای روز۲۴👆 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ ۰۰۰ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 17 اردیبهشت ماه 1400 🌞اذان صبح: 04:31 ☀️طلوع آفتاب: 06:06 🌝اذان ظهر: 13:01 🌑غروب آفتاب: 19:56 🌖اذان مغرب: 20:16 🌓نیمه شب شرعی: 00:13 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ ۱۰۰مرتبه 🌻خدایا درود بفرست بر محمد و آل محمد 🌼اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ 🌻وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم 🌼این ذکر موجب عزیز شدن می‌شود... منتظرند ناقوس آمدنت به صدا درآید تا پخش شود نوای ظهورت درون دلها... مهدی جان بیا و صدای آمدنت را به گوش ما برسان! 🌻اللهم عجل لولیک الفرج🌻 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
┄┅═⁦⁦🇮🇷⁩═┅┄ ‏اگر از تو درباره فلسطین پرسیدند بگو به آنها؛ در آنجا شهیدی است، که شهیدی آن را حمل می‌کند، و شهیدی از وی عکس می‌گیرد، و شهیدی او را بدرقه می‌کند، و شهیدی بر وی نماز می‌خواند... 🌹 روز جهانی قدس گرامی باد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ┄┅═⁦⁦🇮🇷⁩═┅┄
؟! ⁉اگر امروز، امام علی(ع) بود از ... حمایت می کرد؟ 🔹در تحلیلهای لیبرال مسلک؛ حضرت علی(ع) را امام مهربان و رحمانی معرفی می کنند. آنها امام علی(ع) رایک عارف غیرسیاسی می دانند که مدام در حال وکمک به فقرا بوده است. 🔹برخی ازجماعت که مدام از این قبله خودمی گویند؛ به اعتراض نمی کنند که چرا میگویی و به تو چه؟ اما به مسلمانان میگویند: فلسطین به ما چه؟ ⁉ اما اگرالان حاضربودنداز در مقابل رژیم کودک کش اسرائیل حمایت می کردند؟ مبنای این حرف چیست؟ 🔹روایات و کلام حضرت نشان می دهد که ظلم به زن غیرمسلمان راهم تحمل نمی کنند، چه رسد به.... 📚 خطبه ۲۷ نهج البلاغه: 🔹 شنیده ام كه یكى از آنها بر مسلمانى داخل شده و دیگرى ، بر زنى از اهل ذمّه(یهودی) و، و و گردنبند و گوشواره اش را ربوده است وجان زن جزآنكه از اوترحم جوید چاره اى نداشته است. 🔹آنهاپیروزمندانه، باغنایم، بى آنكه زخمى بردارند، یاقطره اى ازخونشان ریخته شود، بازگشته اند. اگرمرد مسلمانى پس ازاین رسوایى ازاندوه بمیرد، نه تنهانبایدملامتش ‍كردبلكه راسزاوارتر است @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محبت بهترین هدیه است آن رو بی دریغ نثار یکدیگر کنیم🌷 کلمه آدم میکشه..مراقب باش چی حرفی میزنی.. ❤️🕊❤️ اجازه دهید کلماتِ تان باعثِ قوت قلب دیگران شود... اعمالتان زنجیرهای گره خورده‌ دیگران را باز کند و محبت شما نمایشی از محبت خالق مهربان باشد... ࿐ᭂ⸙♥️⸙ᭂ࿐ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌺خوراکی های لاغر کننده در کنار سفره افطار ✅هویج ✅کرفس ✅گل کلم ✅ دو راه برای ضد عفونی دندان ها 1⃣ مصرف سیب 2⃣ مصرف کلم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۴رمضان‌خوش‌آمدین 🌹 تقدیم به روزه داران عزیز الهی دستتون تُو دست خدا لحظه هاتون پراز استجابت دعا و آدینه تون مزین به ظهور مولا باشه 🌹طاعات وعبادات شما قبول حق @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹امام على (عليه السلام): 🌙خواب روزه دار عبادت، 🌹سكوت او تسبيح... 🌹دعايش پذيرفته 🌙و عملش دو چندان است 🌹دعاى روزه دار به هنگام 🌙افطار از درگاه خدا رد نمی شود. 🌹در این لحظات ناب افطار 🌙و در این شبهای زیبای مناجات 🌹التماس دعا ای خوبان خـــدا
حرفشوتاییدکردم و رفتیم داخل خونہ باورم نمیشد یہ خونہ ۸۰‌مترے و کوچیک باساده تریـݧ وسایل خانم ها داخل اتاق بودݧ ،رفتم سمت اتاق خانم مصطفے بہ پام بلند شد . بهش میخورد ۲۳سالش باشہ صورت سبزه و جذابے داشت آدموجذب خودش میکرد کنارش نشستم وخودمو معرفے کردم دستمو گرفت،لبخندکمرنگے زد و گفت :خوشبختم تعریفتونو زیاد شنیده بودم اما قسمت نشده بود ببینمتوݧ چهره ے آرومے داشت اما غم و تو نگاهش احساس میکردم ازمصطفے برام میگفت از ایـݧ کہ از بچگے دوسش داشتہ ومنتظر مونده کہ اوݧ بیاد خواستگاریش از ایـݧ کہ چقدخوش اخلاق ومهربوݧ بوده ،از ۶ماهے کہ باهم بودݧ و خاطراتشوݧ بغضم گرفت و یہ قطره اشک ازچشمام جارے شد سریع پاکش کردم و لبخند زدم حرفاش بهم آرامش میداد اما دوست نداشتم خودمو بزارم جاے ا وݧ. موقع برگشت توماشیـݧ سکوت کرده بودم چیزے نمیگفتم علے روز بہ روز حال روحیش بهتر میشد اما هنوز مثل قبل نشده بود زیاد نمیدیدمش یا سرکار بود یا مشغول درس خوندݧ واسہ امتحاناش بود اخہ دیگہ ترم آخر بود .تا اربعیـݧ یہ هفتہ مونده بودو دنبال کارهاموݧ بودیم... دل تو دلم نبود خوشحال بودم کہ اولیـݧ زیارتمو دارم با علے میرم اونم چہ زیارتے ... یہ هفتہ اے بود ارلاݧ زنگ نزده بود زهرا خونہ ے ما بود،رو مبل نشستہ بود وکلافہ کانال تلوزیوݧ و عوض میکرد ماماݧ هم کلافہ ونگراݧ ،تسبیح بدست درحال ذکر گفتـݧ بود باباهم داشت روزنامہ میخوند اردلاݧ بہ ماسپرده بود کہ بہ هیچ عنواݧ نزاریم ماماݧ و زهرا اخبار نگاه کـنـݧ زهراهمینطور کہ داشت کانال وعوض میکردید رسید بہ شبکہ شیش گوینده اخبار در حال خوندݧ خبر بود کہ بہ کلمہ ے" تکفیرے هادر مرز سوریہ "رسید یکدفعہ همہ ے حواس ها رفت سمت تلوزیوݧ سریع رفتم پیش زهرا و با هیجاݧ گفتم:إ زهرا ساعت ۷الاݧ اوݧ سریال شروع میشہ کنترل و از دستش گرفتم و کانال و عوض کردم بنده خدا زهرا هاج و واج نگام میکرد اما ماماݧ صداش در اومد: اسماء بزݧ اخبار ببینم چے میگفت -بیخیال ماماݧ بزار فیلمو ببینیم -دوباره باصداے بلند کہ حرصو و عصبانیت هم قاطیش بود داد زد :میگم بزݧ اونجا بعد هم اومد سمتم ،کنترل و ازدستم کشیدو زد شبکہ شیش بدشانسے هنوز اوݧ خبر تموم نشده بود تلویزیوݧ عکسهاے شهداے سوریہ و منطقہ اے کہ توسط تکفیرے ها اشغال شده بود و نشوݧ میداد ماماݧ چشماشو ریز کرد وسرشو یکم بردجلو تر یکدفعہ ازجاش بلند شد وبا دودست محکم زد توصورتش: یا ابلفضل اردلاݧ.. بابا روزنامہ روپرت کرد واومد سمت ماماݧ . کو اردلاݧ؟؟ اردلاݧ چے?? منو زهراماماݧ وگرفتہ بودیم کہ خودشو نزنہ ماماݧ ازشدت گریہ نمیتونست جواب بابارو بده و بادست بہ تلوزیوݧ اشاره میکرد سرمونوچرخوندیم سمت تلویزیوݧ اخبار تموم شده بود . باباکلافہ کانال هارو اینورو اونور میکرد براے ماماݧ یکم آب قند آوردم و دادم بهش حالش کہ بهترشد بابادوباره ازش پرسید خانم اردلاݧ وکجا دیدے؟؟؟ دوباره شروع کرد بہ گریہ کردݧ وگفت :اونجا تو اخباردیدم داشتـݧ جنازه هارو نشوݧ میدادݧ بچم اونجا بود رنگ و روے زهرا پریداماهیچے نمیگفت بابا عصبانے شدوگفت :آخہ تو ازکجا فهمیدے اردلاݧ بود؟مگہ واضح دیدے؟چراباخودت اینطورے میکنے؟؟ بعدهم بہ زهرا اشاره کردوگفت :نگاه کـݧ رنگ و روے بچرو ماماݧ آرومتر شد وگفت:خودم دیدم هیکلش و موهاش مث اردلاݧ مـݧ بود .ببیـݧ یہ هفتہ ام هست کہ زنگ نزده واے بچم خدا نگراݧ شدم گوشے وبرداشتم وازطریق اینترنت رفتم تولیست شهداے مدافع دستام میلرزید وقلبم تندتند میزد اززهرا اسم تیپشوݧ وپرسیدم وارد کردم وتولیست دنبال اسم اردلاݧ میگشتم خداخدا میکردم اسمش نباشہ یکدفعہ چشمم خورد بہ اسم اردلاݧ احساس کردم سرم داره گیچ میره وجلو چشماش داره سیاه میشہ باهرزحمتے بودگوشیوتو یہ دستم نگہ داشتم ویہ دست دیگموگذاشتم رو سرم بہ خودم میگفتم اشتباه دیدم،دست وپام شل شده بودوحضرت زینب و قسم میدادم چشمامومحکم بازو بستہ کردم ودوباره خوندم اردلاݧ سعادتے دستم وگذاشتم روقلبم ونفس راحتے کشیدم وزیرلب گفتم خدایا شکرت زهرا داشت نگاهم میکرد ،دستم وگرفت وبا نگرانے پرسید چیشداسماء سرم هنوز داشت گیج میرفت دستشوفشار دادم وگفتم نگراݧ نباش اسمش نبود . پس چراتو اینطورے شدے؟؟ هیچے میشہ یہ لیواݧ آب بیارے برام؟؟ اسماء راستش وبگو مـݧ طاقتشو دارم إزهرابخدا اسمش نبود ،فقط یہ اسم اردلاݧ بود ولے فامیلیش سعادتے بود زهراپووووفے کرد ورفت سمت آشپز خونہ. گوشے وبردم پیش ماماݧ وبابا، نشونشوݧ دادم تاخیالشوݧ راحت بشہ باباعصبانے شدوزیرلب بہ ماماݧ غرمیزدورفت سمت اتاق زنگ خونہ رو زدݧ آیفوݧ وبرداشتم:کیہ؟ کسے جواب نداد. دوباره پرسیدم کیہ؟ ایندفہ جواب داد مأمور گازمیشہ تشریف بیارید پاییـݧ آیفوݧ وگذاشتم زهراپرسید کے بود؟ شونہ هامو انداختم بالاوگفتم مأمور گاز چہ صدایے داشت. ادامه دارد..
چادرمو سر کردم پلہ هارو تند تند رفتم پاییـݧ چادرمو مرتب کردم ودر و باز کردم چیزے و کہ میدیم باور نمیکردم ـ اردلاݧ بود ریشاش بلند شده بود .یکمے صورتش سوختہ بود و یہ کولہ پشتے نظامے بزرگ هم پشتش بود اومدم مث بچگیاموݧ بپرم بغلش ک رفت عقب کجا؟؟؟زشتہ تو کوچہ خندیمو همونطور نگاهش میکردم چیہ خواهر ؟؟نمیخواے برے کنار بیام تو؟؟؟ اصلا نمیتونستم حرف بزنم رفتم کنار تا بیاد تو درو بستم و از پلہ ها رفتیم بالا چشمم خورو بہ دستش کہ باند پیچے شده بود و یکمے خوݧ ازش بیروݧ زده بود دستم و گذاشتم رو دهنمو گفتم :خدا مرگم بده چیشده داداش خندید و گفت :زبوݧ باز کردے جاے سلامتہ؟؟چیزے نیست بیا بریم تو داداش الاݧ برے تو همہ شوکہ میشـݧ وایسا مـݧ آمادشوݧ کنم رفتم داخل و گفتم :یااللہ مأموره گازه حجاباتونو رعایت کنید ماماݧ با بے حوصلگے گفت:مامور گاز تو خونہ چیکار داره نمیدونم ماماݧ مثل اینکہ یہ مشکلے پیش اومده زهرا سریع چادرشو سر کرد و برای ماماݧ هم چادر برد ـ خیلہ خوب باباتم صدا کـݧ باشہ چشم .بابا ؟؟؟ بیا مامور گازه بابا از اتاق اومد بیرونو گفت :مامور گاز ؟؟؟خوب تو خونہ چیکار داره؟؟ نمیدونم بابا بیاید خودتوݧ ببینید بابا در خونہ و باز کرد و با تعجب همینطور بہ اردلاݧ نگاه میکرد اردلاݧ بابا رو محکم بغل کرد و دستش و بوسید بابا بعد از چند ثانیہ بہ خودش اومد و خدا رو شکر میکرد از سرو صداے اونها ماماݧ و زهرا هم اومدݧ جلوے ماماݧ تا اردلاݧ دید دستاشو آورد بالا و گفت یا حسیـݧ ،خدایا شکرت خدایا هزار مرتبہ شکرت بعد هم اردلاݧ و بغل کرد و دستشو گرفت زهرا هم با دیدݧ اردلاݧ دستشو گذاشت جلوے دهنشو لیواݧ از دستش افتاد . اردلاݧ لبخندے بهش زد ،لبشو گاز گرفت و دستشو بہ نشونہ ے شرمنده ام گذاشت رو چشماش ماماݧ دست اردلاݧ و ول نمیکرد ،کشوندش سمت خونہ همہ جاشو نگاه میکرد وازش میپرسید ،چیزیت نشده؟؟ اردلاݧ هم دستشو زیر آستینش قایم کرده بود و میگفت :ݧ سالم سالمم مادر مـݧ ماماݧ از خوشحالے نمیدونست باید چیکار کنہ اسماء مادر براے داداشت چاے بیار ،ݧ میوه بیار ،شیرینے بیار،اصـݧ همشو بیار باشہ چشم زهرا اومد آشپز خونہ دستاش از هیجاݧ میلرزید و لبخندے پر،رنگ رو صورتش بود چهرش هم دیگہ زرد و بے حال نبود محکم بغلش کردم و بهش تبریک گفتم خدا رو شکر اونشب همہ خوشحال بودݧ . رفتم داخل اتاقم ،رو تختم نشستم و یہ نفس راحت کشیدم گوشیمو برداشتم و شماره ے علے و گرفتم الو؟؟؟ جوابشو ندادم دوست داشتم صداشو بشنوم دوباره گفت :الو؟؟؟همسر جاݧ؟؟؟ قند تو دلم آب شد اما بازم جواب ندادم گوشے و قطع کرد و خودش زنگ زد الو؟؟اسماء جاݧ؟؟؟ الو سلام علے پووووفے کردو و گفت :چرا جواب نمیدے خانوم نگراݧ شدم آخہ میخواستم صداے آقامونو گوش بدم خندیدو گفت :دیوووونہ جاݧ دلم کار داشتے خانوم جاݧ؟؟؟ اووهوممم علے اردلاݧ اومده اردلاݧ؟شوخے میکنے.چہ بے خبر؟ آره والا دیوونست دیگہ چشمتوݧ روشـݧ مرسے همسرم .شب بیا خونہ ما واسہ شام دیگہ؟ آره بہ شرطے کہ خودت درست کنے چشم چشمت بی بلا پس زود بیا .فعلا فعلا . نیم ساعت گذشت .علے با یہ شیرینے اومد خونموݧ. بعد از شام از قضیہ ے امروز کہ ماماݧ فکر کرده بود اردلاݧ و دیده بحث شد ... ادامــہ دارد....
(ع): درسالی سرد و پر از زلزله که شرق وغرب زمین دراختلاف باشند منتظرفرج باشید! 📚(یوم‌الخلاص‌،ص‌543، 📚بیان‌ الائمه‌(ع‌)ج‌2،ص‌431) 〰➖〰➖〰➖〰➖ ⁉️عجایب آخرالزمان ⭕️ازدواج با حیوانات ✨ امام صادق (ع): آنگاه دیدی با حیوانات آمیزش و ازدواج می کنند منتظر آمدن قائم ما باشید... 🖌اکمال الدین ،ج 2،ص 650  💚 الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّڪ الْفَرَجـ 💚 🔻 بصیرت افزایی ڪنیم 👇