هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا
ذکرت،نامت سپریست که
تمام دردهایمان را پس میزند
وتمام نداشتههایمان را پایان
میدهد وتمام داشتههایمان را
اعتبارمیبخشد
پس با نام وذکرت آغازمیکنیم
روزمان را
❣بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ❣
💖الهی به امیدتو💖
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 الهی ❣
امروز به برکت صلوات
بر محمد و آل مطهرش (ع)
به من و همه ی دوستان
و عزیزانم، خیر و برکت
و روزی فراوان وحلال
عطا بفرما، الهی آمین
صبح دوشنبه تون
پربرکت با ذکر صلوات
🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🌸وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔السلام علیک یا صاحب
الزمان(ع)
خوشا آنان کہ در دامت اسيرند
بہ رخسار دل آرايت بصيرند
مڪن از بين ما گلچين ڪہ گفتند:
ڪريمان،خوب و بد با هم پذيرند
🍃اللہم عجل لولیڪ الفرج🍃
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
حسین.جان💚
مانده سٺ در دلم ڪہ بگویم بہ یڪ ڪلام
یڪ بار هم مرا بطلب ڪربلا، تمام !🕌
امسال دوباره چو هر سال مےدهم
از دور با اشڪ دیده ،بہ ٺو.ســلام😥
السلام.اے.ساڪن.ڪرب و بلا✋
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_روز👆 #دعای_قرآنی_صداقت
🌍اوقات شرعی #دوشنبه 29 مهر ماه 98 🌍
🌞اذان صبح : 04:52:15
🌝اذان ظهر : 11:49:04
🌖اذان مغرب: 17:40:31
☀️طلوع آفتاب: 06:16:01
🌑غروب آفتاب: 17:22:07
🌓نیمه شب شرعی: 23:07:11
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ذکرروز👆دوشنبه
یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد
#نماز_روز_دوشنبہ
✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره
برایش نوشته شود
2رکعت ؛
درهر رکعت بعدازحمد
یک آیةالکرسی ،توحید ،فلق وناس
بعد از سلام۱۰ استغفار
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
✅ درمان ترش کردن معده
💠 ترش کردن معده و بادگلو "آروغ زدن" و بدون اراده آب از دهان جاری شدن از علایم سردی معده است
☑️ جهت معالجه تا بهبودی صبح ناشتا به میزان ①ق.چ عسل میل نمائید
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 دوست خوبم
💕 دنیا را برایت
🌸 شـادِ شـاد
💕 و شادی را برایت
🌸 دنیـا دنیـا
💕 آرزو دارم...
🌸آخرین دوشنبه مهر ماه تون
💕در پناه خدا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
💎امام حسن علیهالسلام
هرگاه ديدى كسى
با آبروى مردم بازى میكند،
سعى كن كه تو را نشناسد،
زيرا آبروى آشنايانش
كمترين ارزش را نزد او دارد.
📚میزان الحکمه، جلد۶، صفحه۲۰۰
〰➿〰➿〰➿〰➿〰➿〰
💎امام حسین(علیه السلام):
✍از آنچه موجب عذرخواهى مىشود بپرهيز، زيرا مؤمن بد نمىكند، عذرخواهى هم نمىكند
ولى منافق هر روز كار بد مىكند و بعد عذرخواهى مى كند.
📚 تحف العقول، ص۱۷۷
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
┅✿❀☆♡☆❀✿┅
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی #احکام_غسل
✅1سلام غسل جبیره چیست ؟ 🌸
✅۲-منظور از بلند بودن موی سر که وضو را باطل میکند چه میزان است، آیا اگر مو تا ابرو ها برسد وضو باطل است؟
👈مرجع :ایت الله سیستانی
🔵1-غسل جبیره به این معنا که مانعی دربدن مانند زخم وجراحت و...باشد که آب برایش ضرر داشته باشد یا مانعی باشد که قابل برداشتن نباشد باید بدن را به صورت معمول بشوید وآن قسمت را به نیت جبیره دست خیس بکشد
🔵2-کجا گفته شده است که موی بلند وضو را باطل میکند ؟سند مطلب را بیان کنید .
موی بلند وضو را باطل نمیکند. فقط برای مسح باید فرق باز کند وبیخ موها یا روی پوست سر را مسح کند..
منتشر کنید 👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا ﴿۴۰﴾
✨اندوه مدار كه خدا با ماست(۴۰)
📚سوره مبارکه التوبة
✍بخشی از آیه ۴۰
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تزریق_انرژی_مثبت
تکرار کنیم❤️
امروز آرامش را تجربه می کنم تاافکار و ذهنم مثبت وشیرین بماند
من آموخته ام این فضا اطمینان،جرات و شعف مرا مضاعف میگرداند
خدایا سپاسگزارم❣
♡• ♡•♡•♡•♡•♡
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#جذب_همسر
😍کلیدهای جذابیت
👒غالباً افراد به اشتباه برای این که جذابتر شوند، بیشتر شلوغ می کنند و با صحبت کردنِ زیاد و بی جا، به بی راه می روند.
👒سکوت، یک تأثیرِ ذهنی و روانی بسیار قوی می گذارد.
👒در سکوت، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد می کند و هر خلائی، جذب را سبب می شود.
👒آنها که بیشتر صحبت می کنند و کمتر می شنوند، از جذابیتِ خود می کاهند.
👒حال آن که سکوت و گوش دادنِ بیشتر، به واقع شما را عاقلتر و قابل اطمینان تر معرفی می کند و این زمینه ای مساعد برای صمیمیت و جذابیت بیشتر است.
〰〰❣〰〰❣〰〰❣〰〰❣〰〰
🔰کانالی برای تحول در زندگیتان 🔰
🆔 @zendegiasheghaneh 🌺
#جذب_همسر
❤️❤️چکار کنم تا شوهرم جذب من بشه❤️❤️
👌خیلی از خانم ها این سوال رو دارن ودوستدارن راه حل این سوال رو بدونن برای پاسخ چندین مورد ارایه میشود:
💕اولین راه جذب شوهر قربون صدقه رفتن ومحبته ( #محبت_بین_زوجین ) که یکی از لازمه های همسرداریه
که باید خیلی ریزبینانه عمل کنیدحالا ریزبینانه یعنی چی:
یعنی توقع نداشته باش که همسرت عین محبت تو انجام بده
اگه تو قربون صدقه رفتی شوهرتم همین راه وادامه بده نه
این یه تفکره غلطه اگه برای این محبت میکنی که محبت ببینی
این اشتباهه چون اگه بی توقع وازروی عشق وعلاقه محبت کنی
ناخودآگاه محبتش رومیبینی واین لذت بخش تر وشیرین تر هست
💕دومین راه جذب شوهر تمیزی و #آراستگی هست
چه از نظرجسمی یعنی بدن چه از نظر پوشش تو خونه
نباید لباسامون بوی غذا بده فکر کنید شوهرمون از بیرون بیاد
ما بریم به استقبالش برای بغل وبوسه لباسمون بوی پیاز داغ بده
ازهمون اول مرد ازمون زده میشه
با این بوهای متنوع وزننده یه ادکلنم مثلا میزنیم به جای اینکه خوشبوبشیم
دیگه غیر قابل تحمل تر میشیم
ادامه دارد....↪️
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
⬇️کانالی ویژه متأهلین⬇️
🆔 @zendegiasheghaneh1🌹
ادامه راههای #جذب_همسر
💕سومین راه جذب شوهر آماده بودن کارهاست وتمیزی منزل هست
خونه ای که تمیز باشه آرامش بیشتری داره
🔴 اگه بی نظم باشه زن خونه هم کمتر دیده میشه چون کثیفی بیشتر تو چشمه
همیشه کلیت خونتونو تمیز کنید تا آراستگی شما هم تو چشم باشه
💕چهارمین راهش اینه همیشه بوی عطر بدین هرروز هم یه عطر نزنین که عادی بشه
ولی ولی ولی هر شب یه عطر مخصوص داشته باشین تا مرد به اون عادت کنه
اگه یه شب هم نزنین خودش سراغ اون بوی خوب رو میگیره
💕پنجمین راه جذب شوهر احترام به خانواده شه
با این کار خودمونو تو چشم شوهر بزرگ میکنیم احتراممون هم بیشتر میشه
وجذبمون میشه همین طور میتونیم ازین راه راحت خودمونوتو دل خانواده ش هم جا کنیم
این یه جور سیاسته دیگه هم به نفع خودمونه هم زندگیمون
💕ششمین راه جذب شوهرتشویق کردنه شوهره
حتی برای کوچکترین کارهایی که انجام میده
حتی مسئولی های خودشون حتی کارهایی که بیرون انجام میدن
یا خرید کوچکترین وسیله یا برای قدم زدنی که بهمون آرامش داده
وهمچنین تشکر برای زندگی که برامون ساخته
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔰کانالی ویژه متاهلین🔰
🆔 @zendegiasheghaneh 🌺
4_429809205650655285.mp3
4.24M
💑 #محبت_بین_زوجین
📝بی مهری و محبت (2)
چرا بی مهری میکنیم؟
چراپس ازبی مهری پشیمان میشویم؟
چگونه با محبت از دلش در بیاوریم؟
⬇️ متأهلین حتما زندگیتون عوض میشه⬇️
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#همسرانه
✅کلیپ بسیار جالب مهارت های همسرداری
ادامه کلیپها 🔻🔻🔻🔻🔻
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
🍊نارنگی بخاطر داشتن فسفر زیاد، باعث تقویت هوش کودک میشود.
⇦فسفر به جذب کلسیم و استخوانسازی و بلندی قد هم کمک میکند. نارنگی ضدنفخ، تب بر وضدسرفه طبیعیست
⇦هسته نارنگی عامل آپاندیس است
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
از زخمهایی که زندگی
بر تنت خراش میاندازد شکایت نکن
بعضی زخمها را
باید درمان کنی
تا بتونی به راهت ادمه بدی!
ولی ....
بعضی زخمها
باید باقی بمونه
تا هیچ وقت راهت روگم نکنی!
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#آی_پارا
#پارت_سیزدهم
تایماز همه ی شخصیت ، غرور و انسانیت من رو با چند جمله به باد داده بود . حرکتی به خودم دادم و بدون اینکه به این دو خواهر و برادر نگاه کنم ، افسار اُختای رو دستم گرفتم و راه افتادم . شور و شوقم برای سواری که بعد از یه روز سخت کاری ، من رو سر پا نگه داشته بود ، دود شد رفت هوا . مغموم به خرمن دره رسیدیم . تو همون جای دیروزی توقف کردم و سوار اُختای شدم و تاختم . تاختم تا راحت تر گریه کنم . من پشت این چهره ی مغرور ، دختری هفده ساله بودم که بعد از مرگ عزیزانش ، خیانت نزدیکانش و آوارگی اش ، همه ی سرمایه اش حس زیبای زن بودنش بود . حس لطیف بودن و دست نیافتی بودنش بود . تایماز با چند جمله گند زده بود به همه ی دار و ندارم . مثل برق می تاختم و مثل ابر گریه می کردم . اون روز خسته بودم از همه ی دنیا خسته بودم . وقت برگشتن ، تایماز رو حتی نگاه هم نمی کردم . آیناز رو بهم گفت : تو خیلی ماهری آی پارا . من سواری تو رو دوست دارم .وقتی تو می تازی حس می کنم رها می شم . لبخند کم جونی بهش زدم و گفتم : شما لطف دارین خان زاده . من لایق این تعریف خالصانه نیستم . لبخند زیبایی زد که زیبایی چهرش رو بیشتر کرد و بعد آروم گفت : از برادرم دلگیر نباش . بعداً بهت می گم چرا اونطور عصبانی شد . لبخند زورکی بهش زدم و سرم و انداختم پایین که ادامه نده . برام مهم نبود تایماز چرا اونطوری کرد . مهم این بود که روشنم کرد من کجام.
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@zendegiasheghaneh
@tafakornab
#آی_پارا
#پارت_چهاردهم
وقتی مغموم و گرفته به اتاقم برگشتم ، رقیه با دیدنم خشکش زد . معلوم بود قیافه ام خیلی داغونه که دختر بینوا اون شکلی زل زد بهم . لچکم رو از سرم باز کردم و شروع کردم به درآوردن لباسام که از صبح بوی اجاق گرفته بود . رقیه اومد پیشم و شروع کرد به بازی کردن با گیسام . می دونست این کار رو خیلی دوست دارم و آرومم می کنه . آروم گفت : نمی خوای بگی چی شده آی پارا ؟ گفتم : رقیه کنیز و کلفت یعنی چی ؟ با تعجب نگام کرد و گفت : تو نمی دونی ؟ گفتم : بگو . می خوام از تو بشنوم. سرش رو انداخت پایین و گفت : یعنی وسیله . یعنی خونه . یعنی اسب . یعنی زمین . یعنی هر چی که با پول خریده باشن . اینجا خدمه زیاد داره . اما همه کنیز نیستن !!!. بعضی ها فقط کارگرند . خودشون زندگی دارن . اینجا نشد یه جا دیگه . اما من و تو خیلی های دیگه، کلفت این خونه ایم یعنی تا آخر عمر مال این خونه ایم تا جسدمون از اینجا بره بیرون . چشمام رو بستم و بی هوا شروع کردم به بلند بلند گریه کردن . رقیه ترسید و من رو به آغوش کشید و گفت : چی شده باجی ؟ چرا اینطوری می کنی ؟ کسی کاری کرده ؟ بعد یه دفعه من رو از خودش جدا کرد و زل زد تو صورتم و با وحشت گفت : نکنه باهات کاری کردن ؟ نکنه به بهانه کلفت بودن اذیتت کردن ؟ نای حرف زدن نداشتم . اصلاً زبونم نمی چرخید که حرف بزنم . سرم رو به اطراف تکون دادم که یعنی نه . نفسی از سر آسودگی کشید و گفت : یه لحظه ترسیدم . بگو دیگه آی پارا ! چرا اینقدر دمغی؟ گفتم . همه ی دردهایی که از روز ورودم به این خونه کشیده بودم رو گفتم . گفتم از رنج دختریکه تا چند وقت پیش همه اسمش رو با احترام به زبون می آوردن . گفتم : از زخم های دختری که هم خونِش چطور از هستی ساقطش کرد و اون رو خوار و ذلیل یه عده تازه به دوران رسیده کرد . گفتم : از حس حقارتی که با تمام وجودم از حرفهای تایماز حس کردم . گفتم از همه ی غصه هام ، که پشت نقاب غرور و بی احساسیم قایم کرده بودم. همه رو ریختم رو دایره. یه کم که حرف زدم و همزمان رقیه موهام رو نوازش کرد . خوابی آرام مهمون چشمام شد و دیگه هیچی نفهمیدم . صبح با یه حس بهتر از خواب بیدار شدم. چقدر درد دل می تونه آدم رو آروم کنه . با خودم عهد کردم ضعفی رو که روز قبل به خاطر اراجبف پسر خودخواه خان به همه وجودم چیره شده بود رو از خودم دور کنم و بشم آی پارایی که پدرش معتقد بود بزرگتر که بشه ،به راحتی می تونه همه ی املاک آبا و اجدادیش رو به خوبیِ یه مرد اداره کنه . با خودم گفتم : آی پارا نیستم اگه پوز این پسر ننر رو به خاک نمالم. فهمیده بودم از اسب می ترسه . حتماً یه دلیل محکمی باید پشت این ترس باشه . باید می فهمیدم و کی بهتر از آیناز . اون از نقطه ضعف من بهم زخم زده بود . باید زخمش رو با زخم جواب می دادم . حالا که خان و همسرش اینقدر به سوارکاری علاقه دارن و پسر بی دست و پاشون از اسب می ترسه . چه فرصتی بهتر از این ؟ صبحم رو با توکل به خدا شروع کردم و رفتم مطبخ. کارهای روزمره ام رو انجام می دادم که یکی از خدمه ی داخل عمارت اومد تو مطبخ و گفت : آی پارا آیناز خانوم کارت داره . گفته زودی بری پیشش. ظرف سیب زمینی های رو که تا نصفه پوست کنده بودم و سپردم به یکی از خدمه و همراه اون دختر راهی عمارت شدم . دختر پشت در اتاق آیناز از من جدا شد و من بعد از یکمی مکث در زدم و با اجازه ی آیناز وارد اتاقش شدم . اتاقش خیلی بزرگ و در عین حال زیبا بود .تخت خواب قشنگی داشت که دورش رو پرده های زیبای از جنس حریر پوشونده بود . تا به حال چنین تختی ندیده بودم . یکی دو بار با پدرم خونه ی چند تا از دوستاش تو تبریز که همگی ثروتمند بودن و القاب دهن پرکنی داشتن شب رو مهمون بودم ، اما اونجا هم یه همچین جبروتی ندیده بودم . خیلی از اتاق بانو بهتر بود. نمی دونم قیافه ام چقدر شوکه به نظر می رسید که آیناز با لبخند گفت : قشنگه نه ؟ به خودم اومدم و گفتم : چی خان زاده ؟ گفت : اتاقم . گفتم : بله . خیلی زیباست . خوشگل خندید و گفت : بیا کنار تختم . تو که خودت خان زاده ای ، نباید خیلی برات تازگی داشته باشه . از اینکه اون من رو به چشم یه کلفت نمی دید خوشحال شدم . کنارتختش ایستادم و گفتم : اما اتاق من کجا اتاق شما کجا!!! گفت : بشین رو تختم .حس کردم ، یه لحظه غمگین شد و ادامه داد: من زیاد از تختم پایین نمی یام . واسه همینه که مادرم اینو برام از فرانسه سفارش داده ، تا حداقل تمام روزم رو تو یه همچین تختی بگذرونم .
••••●❥JOiN👇🏾
@zendegiasheghaneh
@tafakornab
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁ميگن: باران
اشک شوق فرشته هاست
💧الهی با هر قطره از باران
یکی از مشکلات
🍁زندگیتون بریزه
و بارش این نعمت الهی
🍁رحمت،برکت ،شادی
و سرزندگی براتون بیاره
شبتون با طراوت 🍁🌧
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁اگه تنها دعايى كه هر روز میکنی
🍂خدایا شکرت
باشه، همين كافيه❗️
خدا را شکر کنیم🧡
برای چیزهایی که داده و قدر نمیدانیم😒
و برای چیزهایی که گرفته 🍂
و حکمتش را نمیدانیم🤔
خدایا بابت همه چی شکرت🧡
🍁بسم الله الرحمن الرحیم🍁
🍂الهی به امیدتو🍂
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh