هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ﻧﮕﺮﺍﻧﯽﻫﺎﯾﺖﺭﺍﺑﻪ ﺧﺪﺍﺑﺴﭙﺎﺭ
ﻭﺁﺳﻮﺩﻩﺑﺨﻮﺍﺏ
ﮐﻪﺧﺪﺍﺑﯿﺪﺍﺭﺍﺳﺖ
ﻭﺑﻪﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵﮐﻪ،
ﺳﺨتیﻫﺎ،ﻣﺤﺒﺖﻫﺎﯼﺍﻟﻬﯽﺍﻧﺪ
ﺍﻧﺴﺎﻥ،ﭘﺸﺖﺩﺭﻫﺎﯼﺑﺴﺘﻪ
ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺳﺎﺧﺘﻦﮐﻠﯿﺪﻣﯽﺍﻓﺘﺪ
#شبتون_بخیر✨🌙
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#آی_پارا
#پارت_شصدونه
چند ساعتی تو اتاق بودم که اکرم اومد و گفت که وقت ناهاره و آقا هم اصرار داره من با اون تو اتاقش غذا بخورم . من هی می خواستم فرار کنم ، اون نمی ذاشت. بلند شدم رفتم تو اتاقش. داشت به زور مینشست. همزمان با من اکرم هم با سینی غذا وارد شد. بالش زیر سرش رو برداشتم و گذاشتم پشتش.وقتی خم شده بودم روش که بالش رو مرتب کنم ، حس کردم یه نفس عمیق کشید . یه چیزی مثل آه. منم مثل آدمای ساده که هیچی حالیشون نیست گفتم : چرا آه می کشین ؟ اگه کمکتون می کنم به خاطر اینه که اذیت نشین وگرنه شما از من هم سالمترین و خواهش می کنم این حس رو نداشته باشین که محتاج شدین. نگاه استخون سوزی به من کرد و گفت : سادگی و قلب پاک تو می تونه کوه رو از جا بکنه آی پارا. خجالت زده سرم رو انداختم پایین و در حالی که اصلا نمی دونستم چرا این حرف رو زد سینی رو گذاشتم رو پاش که دادش رفت هوا وحشت زده سینی رو برداشتم و گفتم : وای ببخشید.اصلاحواسم نبود . سینی رو گذاشتم رو زمین کنار تخت و فقط بشقاب غذاش رو تو دستم گرفتم و گفتم : میتونید با دست چپ ۹قاشق بگیرین ؟ گفت : تو بده. چی؟ گفت: گفتم ؛ تو بده بخورم با دست چپ نمی تونم. میدونستم می تونه ولی داره ناز می کنه . اما چاره ای نبود.خودش رو به کم کنار کشید و واسه من جا باز کرد . نشستم رو تختش و قاشق رو بردم طرفش . جوری نگاه می کرد که داشتم از خجالت میمردم . بلاخره طاقت نیاوردم و گفتم : اگه اینطوری نگاه کنید ، بلند میشم میرم. کو اون تایماز غد که آدم جرأت نمی کرد نگاش کنه . من اینطوری معذبم .لقمه ی تو دهنش که تموم شد گفت : اون تایماز خیلی وقته مرده بانو. نفهمیدی؟ نگو که متوجه نشدی آی پارا غروری واسه تایماز نذاشته .از لفظ بانو گر گرفتم.از این همه نزدیکی به بدن مردانه و برهنه اش گرمم شده بود کجایی دایه جان ببینی این آی پارات آب ندیده ولی شناگر ماهريه ؟ کجایی ببینی چقدر چشماش هرز می پره ؟ کجایی ببینی داره بیطاقت می شه و همه ی آموزشات با یه نفس گرم این مرد به فنا می ره ؟ شاید ظاهر خوددار بودم اما پیش خودم از امتحان رد شدم.شاید تایماز با همه ی حس قوی مردانگیش خوددار تر از من بود.قاشق بعدی رو برای اینکه دهنش پر بشه و نتونه حرف بزنه بردم سمت دهنش که پسش زد و گفت : نگاه من خیلی وقته دیگه با جذبه نیست. همش هم تقصی توه. خودم رو زدم به اون راه و گفتم : وا به من چه؟ من چیکار به جذبه ی نگاه شما دارم خان زاده؟ چشماش به لحظه عصبانی شد و گفت : نگفتم اینطوری صدام نکن ؟ گفتم : خوب شما برای من همون خان زاده ی عصبانی هستین که ازش حساب می برم. بعضی وقتها یادم می رہ خوب. رنگ نگاهش عوض شد. نمی دونم چی گفتم که اینطوری ساکت شد. منم از فرصت استفاده کردم و قاشق رو بردم طرفش. بقیه ی غذاش رو تو سکوت خورد و دیگه خبری از اون نگاه شیطنت بار نبود.خودم نفهمیدم چیکار کردم اما هر چی بود ، اون جو خطرناک رو عوض کرد .تایماز بنا به هر دلیلی داشت به من تمایل نشون می داد و می خواست سر بسته حاليم کنه . شاید می خواست مزه ی دهن من رو بفهمه ولی من تا وقتی که کامل چیزی نگه ، از منكنونات قلبیم چیزی بروز نمی دم . غذاشو که خورد گفت : ممنون خیلی تو زحمت افتادی. گفتم : دربرابر الطفهایی که در حق من کردین ، کوچکترین جبرانه .من هنوز خیلی به شما بدهکارم . اخماش تو هم رفت و گفت : من واسه جبران کاری نکردم. سر به زیر گفتم :می دونم . وقتی داشتم میرفتم بیرون گفت : به سید علی بگو بیاد. میخوام لباس بپوشم و برم دستشویی . باشه ای گفتم و از اتاق زدم بیرون. تایماز دو هفته تحت نظر دکتر و من به خوبی استراحت کرد و زخماش داشتن خوب میشدن تو اون دو هفته غیر از روز اول ،کلاس درس من با استاد برگزار می شد و من بعد از رسیدگی به کارهای مربوط به تایماز ، تکالیفم رو انجام می دادم.استاد ازم راضی بود و بهم امید می داد که سطحم خوبه و احتمال موفقیم توامتحان نهم زیاده. تو این مدت ، سعی می کردم سریع زخمهای تایماز رو عوض کنم چون ناخودآگاه دیدن و دست زدن بهش بی طاقتم می کرد و اصلا دست خودم نبود.بعد از پانسمان به خاطر این بی ظرفیتیم سر روی سجاده میذاشتم و از خدا طلب بخشش می کردم . هر چقدر تلاش میکردم مثل یه پرستار نسبت به مریضش باشم ، نمی تونستم با اولین تماس گر می گرفتم و چیزی تو دلم فر می ریخت . فقط خدا خدا می کردم از رنگ به رنگ شدنم تایماز متوجه غوغای درونیم نشه و همه ی دلخوشیم به ظاهر جدی و بی تفاوتم بود. من حس تمایل زیادی به این مرد پیدا کرده بودم.ولی وقتی تو خلوت خودم به این حسم فکر میکردم ، به این نتیجه می رسیدم که این حس نشأت گرفته از غریزه ی زن بودنمه و عشق نیست.چون فکر نمی کردم حس تعلق اینطوری و بی صدا پا بذاره تو حريمم. اما واقعیت چیز دیگه ای بود.من حتی نمیتونستم به صورت استاد نگاه کنم.
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ﻧﮕﺮﺍﻧﯽﻫﺎﯾﺖﺭﺍﺑﻪ ﺧﺪﺍﺑﺴﭙﺎﺭ
ﻭﺁﺳﻮﺩﻩﺑﺨﻮﺍﺏ
ﮐﻪﺧﺪﺍﺑﯿﺪﺍﺭﺍﺳﺖ
ﻭﺑﻪﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵﮐﻪ،
ﺳﺨتیﻫﺎ،ﻣﺤﺒﺖﻫﺎﯼﺍﻟﻬﯽﺍﻧﺪ
ﺍﻧﺴﺎﻥ،ﭘﺸﺖﺩﺭﻫﺎﯼﺑﺴﺘﻪ
ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺳﺎﺧﺘﻦﮐﻠﯿﺪﻣﯽﺍﻓﺘﺪ
#شبتون_بخیر✨🌙
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
710K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سر آغاز هر نامه نام خداست ❤🌺
که بی نام او نامه یکسر خطاست
🌺بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم🌺
❤الهی به امید تو❤
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❤️ #سلام_امام_زمانم❤️
💚 #سلام_آقای_من💚
💝 #سلام_پدر_مهربانم💝
💓عشق آن دارم که تا آید #نفس
🌸از #جمال دلبرم گویم فقط ...
💓حق پرستم، مقتدایم #مهدی است
🌸تا ابد از #سرورم گویم فقط ...
🍃تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
🍃الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🌹وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
♥️ بردنِ نامِ
حسین بن علی
در هر صبح
♥️ بَه بَه انگار
عسل روی لبم
می ریزند
سلام ارباب خوبم✋🌸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_روز☝️#پاکدامنی
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #دوشنبه 2 دی ماه 1398
🌞اذان صبح: 05:41
☀️طلوع آفتاب: 07:11
🌝اذان ظهر: 12:03
🌑غروب آفتاب: 16:55
🌖اذان مغرب: 17:16
🌓نیمه شب شرعی: 23:18
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
☝️
#ذکرروزدوشنبه
یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد
#نماز_روز_دوشنبہ
✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره
برایش نوشته شود
2رکعت ؛
درهر رکعت بعدازحمد
یک آیةالکرسی ،توحید ،فلق وناس
بعد از سلام۱۰ استغفار
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
🍌صبحانه، موز بخورید
🔹صبحانهای که در آن مواد غذایی حاوی نشاسته مقاوم مانند موز و جو دو سر وجود داشته باشد، هم شما را سیر میکند و هم به سوزاندن کالری بیشتر کمک میکند.
برای عزیزانتون بفرستید❤️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
571.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دومین_روز_زمستوووون_بخیر❄️🌨❄️
زمستون جان🌨سلام...✋
ما آمده ایم سه ماه مهمان
روزهای سردت شویم🌨
لباس گرم پوشیده ایم 🧥
تا از سردی دستانت یخ نزنیم🖐
وجود گرممان را آورده ایم♨️
تا از سردی روزهایت🌨
دلمان گرم بماندآمده ایم🚶♂
با دفتر مشقمان✍
تاسفیدی دلت...❄️
امیدواری چشمانت...❄️
تحمل و صبوری روزهای سختت...
و جوانه زدن در بهار را
سرمشق کنی برایمان...✍
زمستانتون زیبا❄️🌨❄️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
👸🏻 #زن_ایده_آل
⚜ #جملات_ناب
❣زن که باشی
گاهی کم میاوری
دست هایی را که
مردانگی شان امنیت میاورد،
و شانه هایی را که
استحکام آغوششان
لمس آرامش را
بهمراه دارد.
دست خودت نیست؛
❣زن که باشی
گاهی دوست داری
تکیه بدهی
پناه ببری
ضعیف باشی!
دست خودت نیست؛
❣زن که باشی
گهگاه حریصانه بو میکنی
دستهایت را
شاید
عطر تن مردانه اش
لا به لای انگشتانت
باقی مانده باشد!
❣زن که باشی گاهی میزنی زیر گریه
که دلش بلرزد و صدایت کند،
دست خودت نیست؛
❣زن که باشی
گاهی رهایش میکنی به رویای حضورش
به امید اینکه
" او"
خوشبخت باشد ....
❣زن که باشی
همه ی دیوانگی های عالم را بلدی !!!
میتوانی زیر لب ترانه بخوانی و آشپزی کنی
میتوانی جلوی آینه موهایت را شانه کنی
و حس کنی نگاهش را
میتوانی ساعت ها به امید گره خوردن شال دور گردنش ، ببافی و
در هر رج بوسه بکاری برای روز مبادا که کنارش نیستی
❣زن که باشی باید صبور باشی مدارا کنی
و با همه ی بغضت
لـبخند بزنی!
❣زن که باشی
هزار بار هم که بگوید دوستت دارد .......
باز هم خواهی پرسید دوستم داری؟
و ته دلت همیشه خواهد لرزید !...
❣زن که باشی هر چقدر هم که زیبا باشی نگران زیباتر هایی میشوی
که شاید عاشقش شوند
❣زن که باشی هر وقت صدایت میکند "خوشگلکم"
خدا را شکر میکنی که در چشمان او زیبایی
دست خودت نیست؛
❣زن که باشی
همه ی دیوانگی های عالم را بلدی ....
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰اینجا عاشقتر میشوید «در زندگی عاشقانه »🔰
🆔 @zendegiasheghaneh❣
#خواص_آیات_قرانی
#ایده_معنوی
❣آیاتی برای دوستی و محبت بین زن و شوهر
💞اگر زن و شوهر با یکدیگر دوستی ندارند این آیه را با مشک و زعفران بنویسد و بر هر دورا بدهد تا بخورند مبتلای یکدیگر شوند به برکت این آیه عظیم . آیه این است :
آیه 25 سوره بقره :
وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ.❣
✍🏻منبع : تحفة الاسرار ص 279 و 280
کلیڪ کنید👇
@zendegiasheghaneh1
@shamimrezvan