👸🏻 #زن_ایده_آل
⚜ #جملات_ناب
❣زن که باشی
گاهی کم میاوری
دست هایی را که
مردانگی شان امنیت میاورد،
و شانه هایی را که
استحکام آغوششان
لمس آرامش را
بهمراه دارد.
دست خودت نیست؛
❣زن که باشی
گاهی دوست داری
تکیه بدهی
پناه ببری
ضعیف باشی!
دست خودت نیست؛
❣زن که باشی
گهگاه حریصانه بو میکنی
دستهایت را
شاید
عطر تن مردانه اش
لا به لای انگشتانت
باقی مانده باشد!
❣زن که باشی گاهی میزنی زیر گریه
که دلش بلرزد و صدایت کند،
دست خودت نیست؛
❣زن که باشی
گاهی رهایش میکنی به رویای حضورش
به امید اینکه
" او"
خوشبخت باشد ....
❣زن که باشی
همه ی دیوانگی های عالم را بلدی !!!
میتوانی زیر لب ترانه بخوانی و آشپزی کنی
میتوانی جلوی آینه موهایت را شانه کنی
و حس کنی نگاهش را
میتوانی ساعت ها به امید گره خوردن شال دور گردنش ، ببافی و
در هر رج بوسه بکاری برای روز مبادا که کنارش نیستی
❣زن که باشی باید صبور باشی مدارا کنی
و با همه ی بغضت
لـبخند بزنی!
❣زن که باشی
هزار بار هم که بگوید دوستت دارد .......
باز هم خواهی پرسید دوستم داری؟
و ته دلت همیشه خواهد لرزید !...
❣زن که باشی هر چقدر هم که زیبا باشی نگران زیباتر هایی میشوی
که شاید عاشقش شوند
❣زن که باشی هر وقت صدایت میکند "خوشگلکم"
خدا را شکر میکنی که در چشمان او زیبایی
دست خودت نیست؛
❣زن که باشی
همه ی دیوانگی های عالم را بلدی ....
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔰اینجا عاشقتر میشوید «در زندگی عاشقانه »🔰
🆔 @zendegiasheghaneh❣
#خواص_آیات_قرانی
#ایده_معنوی
❣آیاتی برای دوستی و محبت بین زن و شوهر
💞اگر زن و شوهر با یکدیگر دوستی ندارند این آیه را با مشک و زعفران بنویسد و بر هر دورا بدهد تا بخورند مبتلای یکدیگر شوند به برکت این آیه عظیم . آیه این است :
آیه 25 سوره بقره :
وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا قَالُوا هَذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ.❣
✍🏻منبع : تحفة الاسرار ص 279 و 280
کلیڪ کنید👇
@zendegiasheghaneh1
@shamimrezvan
#چشم_چرانی
همسر #چشم_چران
⁉️من خانم چادری هستم و بیرون از منزل هم سعی میکنم حجابمو همه جوره رعایت کنم اما چون تو دوران عقدیم هر وقت پیشه همیم داخل خونه همیشه به خودم میرسم از همه نظر.بیرون از منزل که همراه همسرم میریم,ایشون مدام به خانم های بی حجاب نگاه میکنن و خیره میشن و منم بابت این موضوع خیلی نگرانم.ممنون میشم راهنماییم کنید.
✅رفتار هر انسانى متأثر از ویژگیهای شخصيتى او است، اگر روح تقوا بر شخصيت فردى حاكم باشد، رفتار او نيز رنگ معنوى اخلاقى دارد و نگاه كردن از اين قاعده مستثنا نيست بنابراين كنترل چشم تابعى از روح تقوا است كه اگر در آدمى پديدار شد، به تبع آن كنترل چشم نيز به دنبال آن خواهد آمد. راهى كه گناه نكردن را در طول زندگى تضمين كند، براى افراد عادى بشر سهل نيست؛ زيرا انسان موجودى مختار و داراى تمايلات گوناگون است. در عين حال با عزمى آهنين و مبارزهاى دائمى و تدريجى با نفس، میتوان به چنين جايگاه رفيعى دست يافت. شرايط محيطي نيز تأثير زيادي در رفتارهاي انساني دارد.
🍃اين نكته اساسي را بايد در نظر داشته
باشيد كه با اين فرض كه نگاه او، شهوت آلود باشد (كه اين مطلب براي شما هم ثابت نيست) شما در جايگاه آمر به معروف و ناهي از منكر هستيد؛ نه كسي كه بخاطر گناه ديگري، سوهاني باشد براي از بين بردن توان روحي و جسمي خود و طرف مقابل. نهي از منكر نيز داري مراحل خاص خود است كه قطعا شما فراتر از آن، وظيفهاي نخواهيد داشت. شما ابراز ناخشنودي خود را از اين امر هم با ناراحتي و هم با تذكرات رفتاري و كلامي ابراز داشتهايد. حق برخورد فيزيكي هم نداريد. پس بايد چه كنيد:
🔅1. هرگز در اين مورد در مقابل ديگران با او صحبت نكنيد و تذكر ندهيد.
🔅2. اين مطلب را با نزديكان خود درميان نگذاريد، مگر افراد رازداري و آگاهي كه بتوانند روي همسر شما تاثير داشته باشند و او را از اين رفتار بازدارند؛ آنهم بصورتي كه نفهمد شما با نفر سوم صحبت كردهايد.
🔅3. وظايف خود را به عنوان همسر به خوبي انجام دهيد.
🔅4. رابطه عاطفي خود را با همسرتان گسترش دهيد. (در صورت ابراز تمايل در مكاتبات بعدي، آنها را تقديم نگاهتان خواهيم نمود)
🔅5. به ظاهر خود در خانه و هنگام حضور او برسيد. آنگونه آرايش كنيد و لباس بپوشيد كه او دوست دارد.
🔅6. به بهانههاي مختلف او را از تعریف وتمجید محروم نکنید .
🔅7. در موقعيتهاي مناسب عاطفي، با لحني آرام به او تذكر دهيد و هرگز در اين مورد با او مشاجره نكنيد.
🔅8. احتمالا مجالسي مذهبي هم وجود دارد كه بتوانيد در انها حضور يابيد. اگر همسرتان امتناع مي نمايد ميتوانيد از مسوولين چنين مجالسي بخواهيد كه به بهانه كمك در موقعيتي كه همسرتان در آن تبحر دارد يا علاقمند است، او را به چنين محافلي بكشانند.
🔅9. او را تشويق به مطالعه پيوسته در عوالم پس از مرگ و احوال برزح و قيامت نماييد.
🔅10. او را به انجام فرايض ديني (بويژه نماز) ترغيب نماييد.
🔅11. سعي كنيد ارتباط جنسي خود را متنوع و بيشتر نماييد.
🔅12. خود شما نيز مواقب ارتباطات كلامي و بصري خود در مقابل نامحرم باشيد تا بهانهاي براي او نباشد.
🔅13. نصب تصاوير معنوي در خانه نيز (در صورتي كه به تنش با او نميانجامد) مفيد است.
🔅14. در روايتى از امام عسكرى(ع) آمده است: «برگرداندن صاحب عادت از عادتش مانند معجزه است». بحارالانوار، ج14، ص 38. پس صبور باشيد و در اين راه از توكل به خدا و توسل به ائمه (عليهم السلام) غافل نشويد.
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
کانالی ویژه متأهلین عاشق🔰
🆔 @zendegiasheghaneh 💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #همسرانه
🎀 مهارت عذر خواهی و تشکر کردن از همسر و خانواده
➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰➰
کلیپ های آموزشی در کانال هایی ویژه زوجین🔰
🆔 @zendegiasheghaneh💞
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
بخشش را "بخش کن"
محبت را "پخش کن"
غضب "پریشانی" است
نهایتش "پشیمانی" است
هر چه "بضاعتمان" کمتر است
"قضاوتمان" بیشتر است
به "خشم" ، "چشم" نگو
و از "جدایی" ، "جدا" باش
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#آی_پارا
#پارت_هفتاد
من با هیچ مرد دیگه ای این حس رو تجربه نکرده بودم .چرا از یاشار چندشم می شد، اما دلم می خواست ساعتها تو خواب به چهره ی تایماز نگاه کنم ؟ این یعنی عاشقش شدم ؟ چرا دیگه چشمای عصبانیش من رو نمی ترسونه؟ چرا دیدن رنجش ، دیدن زخمش اینطوری زیر رو روم می کنه ؟ چرا ....چرا دوست دارم مال من بشه ؟ این نمی تونست غریزه ی صرف باشه . شاید غریزه هم این وسط می خواست خودی نشون بده اما این حس شیرین بود . این حس قشنگ بود . غریزه ی تنها ، نمی تونه اینقدر خواستنی ، شیرین و قشنگ باشه. کم کم حس می کردم زندگی با تایماز برام خیلی سخت پیش می ره . اون باهام شوخی می کرد، می خندید، عصبانی می شد و بعضا قهر می کرد اما من بی ظرفیت با هر عملش حتی عصبانیتش کلی کیف می کردم . حرف محبت آمیز که می زد دلم غنج می رفت و وقتی ناراحت می شد از دستم به خودم نهیب می زدم که خیلی دلت رو خوش نکن . این کجا تو کجا . شاید به اصیل زاده باشی، اما تنها حسنت همینه و بس . په يتيم بی کس و کاری که از خونه ی اربابش فرار کرده و از قضا اون ارباب بابای این معشوق هم هست . خود تایماز هم اگه سرش به جایی بخوره و من رو بخواد ، خان و بانو هر دو مون رو تیکه تیکه می کردن. اما اون چی ؟ اون به وکیل با سواد و فرنگ رفته ست که پدر و مادرش مثل کوه پشتشن . یه عالم آدم جلوش دولا راست می شن . مهمونی نخست وزیر دعوت می شه و واسه خودش کسیه . آخه تو کی هستی آی پارا؟ از وقتی حس دوست داشتن تایماز قطره قطره رفته بود تو خونم ، اعتماد بنفسم پایین اومده بود . کاش همون آی پارایی بودم که این مرد رو پشه هم حساب نمی کرد . چقدر اون موقع ها خوشبخت بودم و خودم خبر نداشتم . به این فکر می کردم که چند وقت دیگه زن می گیره و می ارتش اینجا و من باید جل و پلاسم رو جمع کنم برم . به قول خودش من رو به خاطر قولی که به آیناز داده بود داشت حمایت می کرد وگرنه آخه با من چه صنمی می تونست داشته باشه . تنها دلخوشیم رنگ نگاه تایماز بود که حس می کردم توش محبته .لحن گرم و صمیمیش بود که می دیدم فقط با من اون لحن گرم رو داره . اما مگه می شد با اینا دلخوش بود که کسی مثل تایماز عاشق من بشه ؟ نه به نظرم این امکان نداشت. اون روز نحس ، بعد از دو هفته ، تایماز که زخم رانش بهتر بود و دیگه می تونست بدون کمک قدم بزنه ، تو حياط داشت قدم می زد و من داشتم با هوای نگاه نافذش گریه می کردم . چند باری رفتم پشت پنجره و نگاهش کردم و دوباره اشکم سرازیر شد . چه بلایی سر من اومده بود آخه . چه مرگم شده بود . دایه جان کجایی که ببینی پر پر شدم رفت .دیوانه شدم رفت . خل شدم رفت . دارم از عشق مردی حرف می زنم که تا چند ماه پیش سایه هم رو با تیر می زدیم . دارم از حس قشنگم به مردی می گم که اولین بار چاقو کردم تو پهلوش . حالا اون آی پارای وحشی که دو ساعت قربون صدقش می رفتی بیاد به خواستگار ببینه و اون دزدکی أختای رو بر می داشت و رها می زد به دل کوه ، نشسته کنج خونه ی این مرد و داره از تب عشقش جزغاله می شه . عشقی که معلوم نبود یه دفعه از کجا پیداش شد و در عرض دو هفته ، آره دو هفته ی ناقابل آتیش زد به همه ی غرورش و بهش فهموند بی تفاوتی هاش همش کشکه . شایدم کار دو هفته نیست . شایدم از همون شبی که اونطور مضطرب اومد تو اتاقم و کمکم کرد فرار کنم این حس تو دلم کاشته شده بود و حالا داشت جوانه می زد . فقط به ظاهر بی تفاوتم دلخوش بودم که لااقل حالا که جلوی خودم و خدای خودم بی آبرو شده بودم ، جلوی تایماز یه نمه آبرو برام بمونه. تو آینه ی کمد دیواری که خودم رو دیدم وحشت کردم . چشمام سرخ سرخ بود
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
زمان مانند یک رودخانه است…!
هرگز نمیتوانیم به یک آب، دو بار دست بزنیم،
زیرا آن جریان آبی که از مقابل ما گذشت،
دیگر باز نخواهد گشت
از هر لحظهی زندگیمان لذت ببریم!
شبتون خدایی✨🌟🌙
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸
💕ملکا ذکر تو گویم
که تو پاکی و خدایی
نروم جز به
همان ره که توام راهنمایی💕
الهی❣
آغاز میکنیم
روزمان را با نام زیبایت💕
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌸
🍃الهی به امیدتو🍃
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ شروع روزباصلوات برمحمدوآل محمد ص
🌹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🌹وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
❤️امام صادق (ع) ؛
🌺دعا را با صلوات آغاز کن چراکه
صلوات همواره پذیرفته است
و خدا برتر از آن است که
بخشی از دعا را پذیرفته
و بخشی را رد کند.🌺
📚 امالی ۱۷۲
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
سلام آقاجان ❣
زمستان آمد و❄️🌨
ما در پی فصل بهاریم
ولی از دوری تو🌸
یابن الزهرا بی قراریم🌼🌿
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#جانم_امام_حسین_جان_ع
زیباترین عبارٺ دنیا #سـلام بود
نامٺ همیشه مستحق احترام بود
ازلطف بیکران شما می کشم نفس
آقا بدون #عشـق شماکارم تمام بود
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
روزم به نامتان ارباب خوبم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز☝️ #به_پدرومادرنیکی_کنید_تا_فرزندانتان_بشمانیکی_کنند
#عفت_ورزیدتازنانتان_عفت_ورزند
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #سه_شنبه 3 دی ماه 1398
🌞اذان صبح: 05:41
☀️طلوع آفتاب: 07:11
🌝اذان ظهر: 12:04
🌑غروب آفتاب: 16:56
🌖اذان مغرب: 17:16
🌓نیمه شب شرعی: 23:19
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
✅خواص تخم مرغ آب پز در صبحانه :
1⃣کاهش چربی خون
🔹کاهش وزن
2⃣عضله سازی
🔹کم شدن خطر بیماری ها
3⃣بهبود وضعیت پوست و مو
🔹دریافت کافی امگا 3
4⃣کاهش استرس
🔹کاهش بیماری های قلبی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست خوبم
در سومین روز زمستان ،
دعا می کنم غرق باران شوی
چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
دعا می کنم در زمستان عشق
بهاری ترین فصل ایمان شوی!
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
💚امام صادق ع :
💢همه خوبی در خانه ای قرار داده شده و
🔑کلید آن، دل برکندن از
#دنیا❌قرار داده شده است❗️
📚 ميزان الحكمه، ج ۳، ص ۵۵۰
〰➿〰➿〰➿
🌸امام سجاد عليهالسلام:
🔸در ثروت دنیا آسایشی نیست
اما شیطان آدمی را وسوسه می کند.
که ثروت اندوزی باعث آسایش است.
🔸و همین ثروت اندوزی آدمی را
در دنیا به رنج و سختی گرفتار می کند
و در آخرت به حساب پس دادن..
#ثروت❌
📚بحار ۷۳- ۹۲
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی
♻️ #عیب_گویی_همسر
🔴 #روابط_زن_وشوهر
♻️🔴♻️🔴♻️🔴♻️
❓ سؤال: آیا شوهر می تواند در مقابل دیگران عیوب #زنش را بگوید و او را #تحقیر کند، اگر چه به #شوخی باشد؟
✅ پاسخ: 👇👇
➖ «غیبت کردن #مؤمن و نیز تحقیر مؤمن و کاری که موجب #اذیت او می شود جایز نیست.»
❓ سؤال: آیا #زن می تواند در مقابل دیگران #عیوب_شوهرش را بگوید و یا او را تحقیر کند؟ اعم از اینکه شوهر حضور داشته باشد یا نه و اعم از اینکه شوخی باشد یا #جدی.
✅ جواب: 👇👇
➖ «غیبت کردن مؤمن و نیز تحقیر مؤمن و کاری که موجب اذیت او می شود، جازی نیست.»
⏪ بنابراین #فتوا زن و شوهر نمی توانند یکدیگر را تحقیر نمایند. به طور مثال #مرد نمی تواند با به رخ کشیدن زنان دیگر، زن خود را تحقیر کند و با #اجازه ندارد در مقابل دیگران کاری کند و یا #حرفی بزند که زنش تحقیر شود.
🔻همچنین زن اجازه ندارد عیوب مرد را نزد زنهای دیگر به گونه ای بیان کند که یا #غیبت شود و یا موجب تحقیر شوهر گردد.
⏪ بنابراین، #ایراد گرفتن از یکدیگر در مقابل دیگران بی اعتنایی کردن به یکدیگر، ترجیح بدون دلیل دیگران به گونه ای که موجب تحقیر همسر گردد و مواردی نظیر اینها، جایز نیست و زن و شوهر باید به شدت از اینگونه امور #خودداری نمایند.
_____
💠 استفتاء از دفتر #مراجع_عظام
♻️♻️♻️♻️♻️
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبَادِهِ يَرْزُقُ
🌼مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ ﴿۱۹﴾
🌼خدا نسبت به بندگانش مهربان است
✨هر كه را بخواهد روزى مى دهد
🌼و اوست نيرومند غالب (۱۹)
📚 سوره مبارکه الشوری
✍ آیه ۱۹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#آی_پارا
#پارت_هفتادویک
بعد از مرگ پدرم ، یادم نمی یاد اینطوری گریه کرده باشم . همیشه سعی می کردم برخلاف روح لطیفم ، ظاهر سردی داشته باشم که اطرافیانم سوء استفاده نکنن . اما حالا دیگه حداقل واسه خودم دستم رو شده بود . نمی خواستم اینطوری برم بیرون . چون همه ممکن بود سوال پیچم کنن. در رو باز کردم و از همون جا اکرم رو صدا کردم . اومد جلوی پله ها و گفت : بفرمایید خانوم کاری داشتین ؟ گفتم : من خیلی سرم درد می کنه . می خوام بخوابم . واسه ناهار بیدارم نکن . بعدا بلند می شم می خورم. چشمی گفت و منم سریع برگشتم تو اتاق. موهای بافته شدم رو باز کردم و بعد از شونه کردن پخششون کردم دورم . این کار من رو یاد دایه می نداخت . چقدر دوست داشت این کمند مشکی رو . البته از وقتی فوت شده بود موهام بلند تر شده بودن . باید می دادم یکی پایین هاشو کوتاه کنه که موخوره نداشته باشه . با همون موهای باز رفتم تو تختم . خیلی اینجور نمی خوابیدم چون همش زیرم گیر می کردن اما دلم میخواست به یاد وقت هایی که خان بابا موهامو ناز میکرد و منم می ریختم دورم که بیشتر واسش عشوه بیام اینطوری بخوابم
#تایماز:👇
قدم زدن تو هوای پاییزی تو حياط مصفای خونه حسابی حالم رو جا آورده بود. پام خیلی درد نمی کرد اما کتفم هنوز هم موقع حرکت دادن عذابم می داد وحس می کردم یه تیکه از چاقو توش مونده و این دکتر متوجهش نشده . اما محسنی که این همه زخم برام داشت و از باعث و بانیش هم بابتش ممنون بودم ، توجه و رسیدگی آی پارا بهم بود . رنگ نگاه مهربونش و دلسوزی و نگرانیش ، گر گرفتنها و خجالتش موقعی داشت زخمام رو می بست و نگاه با حياش به بدنم . همه و همه ، تمام وجودم رو زیر و رو میکرد . من بد جور به این دختر لجباز ودر عین حال نجيب و مهربان دلبسته بودم . دست نرم و کوچکش که به پوستم می خورد ، تمام احساسهای زیبا و در عین حال حس های خفته ی مردانه ام رو بیدار می کرد . تمام لحظات حضورش در کنارم ، بدجور دست به دامن خدا می شدم که مقاومتم رو زیاد کنه و نذاره پام بلغزه . من می باید از احساس آی پارا به خودم خیالم راحت می شد تا بهش نزدیک بشم . می خواستم من رو به خاطر خودم بخواد نه لطفهایی که در حقش کردم . می خواستم عاشقم بشه و من رو انتخاب کنه نه از سر بی کسی و ناچاری . تو این مدت که اینطوری کنارم بود ، حس می کردم بهم بی میل نیست . خنده های محجوبانه و گاه و بی گاهش ، مواظبت و دلسوزیش و چمشهای نگرانش وقتی برای حفظ آبرو جلوی دردی که می کشیدم لبم رو می گزیدم و صدام در نمی اومد . همه من رو به مورد توجه آی پارا بودن دلخوش می کرد . این زخم ها هر چند دردناک ، من و آی پارا رو به هم نزدیک کرد . از پیاده روی خسته شدم . گرسنه هم بودم . رفتم اتاق ناهار خوری برای غذا که اکرم گفت : آی پارا خواسته بیدارش نکنیم چون سردرد داره . نگرانش شدم . این چند وقته به خاطر پرستاری از من خواب و خوراک نداشت . امروز هم کارش با امین طول کشیده بود و مطمئنا خسته بود . غذام رو جوییده نجوییده قورت دادم . بدون اون هیچی بهم مزه نمی داد. بلند شدم تا برم تو اتاقم . دم در اتاق ، نگاهم کشیده شد به در اتاقش . یه حسی من رو به طرف اونجا می کشید . به نیروی نامرئی که نمی تونستم خیلی در برابرش مقاومت کنم. ضربه ی کوچیکی به در زدم . جوابی نیومد . فهمیدم که خوابه . در کمال بی ادبی ، آروم دستگیره رو پایین دادم و سرک کشیدم . دیدم تو تختش خوابیده . رفتم تو و در رو پشت سرم بستم . میدونستم اگه بیدار بشه ، کلاهم پس معرکه ست و حسابی دعوام می کنه ولی می ارزید به دیدن چهره ی معصوم و دوست داشتنیش تو خواب . موهای بلند و براق و رنگ شبش رو دورش پخش کرده بود و معصومانه به خواب رفته بود . کنار تختش زانو زدم و کمی از موهاشو که رو صورتش بود رو کنار زدم . به تکون خورد که نزدیک بود از ترس پس بیفتم . موقعیتی که الان داشتم می تونست من رو تو معرض بدترین اتهام ها قرار بده . چقدر دلم می خواست بهش دست بزنم . چقدر دلم می خواست ببوسمش . می دونستم شیطان داره نگام می کنه و تشویقم می کنه. اما مگه من می خواستم چیکار کنم ؟ من عاشقش شده بودم و دیدنش حقم بود . من قصد بدی نداشتم . آخرش تو جنگ بین بدی و خوبی ، بدی برنده شد و مقاومتم رو شکستم و پیشانیش رو بوسیدم . حس زیبایی که اون لحظه بهم دست داد، بی نظیر و وصف ناشدنی بود . هم از کار بی شرمانه ام خجالت می کشیدم و هم عاشق لحظه ی بوسیدنش شده بودم . من دیگه مطمئن بوم بدون اون نفس کشیدن برام غیر ممکنه . آروم گفتم : تو بردی آی پارا. حالا من زر خرید توأم . تو زیر رو روم کردی دختر . کاری کردی که دخترای اروپایی یه هزارمش رو نتونستن بکنن. کمی تکون خورد . وحشت زده شدم . خواستم بلند شم که خوردم به میز کنار تخت و صدای وحشتناکی داد.
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
#نکات_زناشویی
#بایدهای_جنسی
✨همسرتان بدلیل خستگی، میلی به رابطه جنسی ندارد!?
از خودتان بپرسید آیا واقعا خیلی خسته است؟ یا بهانه می آورد؟!🤔
👈شما باید همسرتان را سر ذوق بیاورید. باید سعی کنید در پیشنوازی و
#معاشقه تحریککننده باشید تا همسرتان را بیشتر جذب کنید
👈اگر همسرتان از سروکله زدن روزانه با فرزندانتان خسته است، سعی کنید کارهایی انجام دهید که از فشار روانی همسرتان کاسته شود.
👈مثلا آخر شب میتوانید حمام را برایش آماده کنید تا کمی آرام بگیرد
خودتان فرزندانتان را به رختخواب بفرستید.
💕حتی با کوچکترین رفتار هم میتوانید به نظر همسرتان رومانتیک بیایید.
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
🔰کانالی ویژه متأهلین🔰
🆔 @zendegiasheghaneh 💞
#خانوما_بدونن
🔴درمان سردی جنسی خانم ها:
👈 مصرف ارده و شیره
👈 مصرف عرق رازیانه
👈 بادام (چون سردی جنسی،
مغز را سرد می کند باید مغز
را گرم کرد) مدت مصرف؛ ۴ماه
👈 نشستن روی آجر داغ
👈 بستن کمر با کمربند گرم و خوب
👈 بادکش گرم (حجامت گرم) روی تخمدان
👈 روغن مالی های گرم
👈 آبزن های گرم
http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
#کانال_آموزش_خانواده_بهشتی 👆