eitaa logo
زندگی برای مهدی
98 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
142 فایل
هرچه که امام زمانمان می پسندند
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️ سگ آستان 🍃 علامه حسن زاده می‌فرماید: بنده حدود سی سال پیش صحبتی داشتم با یک ریاضیدان معروف تا که بحث کشید به یک شکل هندسی قطاع. من از او، به خاطر غرض الهی که در نظرم داشتم، سؤال کردم: عزیز من! از این شکل چند حکم هندسی می‌توان استفاده کرد؟ 🍃 گفت: شاید هفت تا ده تا حکم. گفتم: مثلاً بیست تا چطور؟ گفت: شاید. ممکن است. گفتم: دویست تا چطور؟ به من نگاه می‌کرد که آیا دویست حکم هندسی می‌توان از آن استنباط کرد و توقّف کرد. گفتم: دویست هزار چطور؟ 🍃 خیال می‌کرد که من سر مطایبه و شوخی دارم و به مجاز حرف می‌زنم. 🍃 بعد به او گفتم: آقا! این خواجه نصیر الدّین طوسی کتابی دارد به نام کشف القناع عن اسرار شّکل القَطّاع و جناب خواجه از این شکل، چهارصد و نود و هفت هزار و ششصد و شصت و چهار حکم هندسی استنباط کرده؛ یعنی قریب نیم میلیون شَکل هَندسی قَطّاع؛ 🍃 بعد به او گفتم: این خواجه نصیر طوسی که راجع به یک شکل هندسی، یک کتاب نوشته و قریب پانصد هزار حکم از آن استنباط کرده، شما آن کتاب و خود خواجه را می‌شناسی؟ گفت: نخیر. 🍃 بعد راجع شخصیت خواجه صحبت کردیم و به او گفتیم: این خواجه وقتی که در بغداد حالش دگرگون شد و دید دارد از این نشانه به جوار الهی ارتحال می‌کند، وصیت کرد: مرا از کنار امام هفتم، باب الحوائج الی الله، از این معقل و پناهگاه بیرون نبرید و در عیبه به خاک بسپارند و روی قبر در پیشگاه امام هفتم؛ مثلاً نوشته نشود، آیت‌الله علّامه، این امام است، حجه الله. قرآن ناطق و امام ملک و ملکوت است. ✨روی قبر من بنویسید: و کلبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَیهِ بِالوَصِید.؛ و سگ آن‌ها، دست‌های خود را بر دهانه غار گشوده بود». (سوره کهف، آیه 18) مربوط به حکایت اصحاب کهف و سگ آن‌ها است که در دم غار نشسته است✨ 🍃 و این عالمی است صاحب این همه کتاب در حکمت، فلسفه، عرفان، ریاضیات، فقه و اصول، علوم غریبه، معماری و مهندسی و بنا کننده رصدخانه مراغه و صاحب زیج ایلخانی و بالاخره خواجه نصیرالدّین طوسی و استاد بشر و استاد کلّ فی الکل. امّا در پیشگاه امام هفتم این طور وصیت می‌کند که روی قبرش بنویسند. ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب) 👇👇👇 📚 @dastanak_ir
🍀 🔥 گرفتاری در برزخ بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم 🍃 «شهید ثانی» رضوان اللّه تعالی علیه در یک رؤیای صادقه، یکی از بزرگان را دید و احوالش را پرسید 🍃 او گفت: «از وقتی که از دنیا رفته‌ام، تاکنون یک سال است، به علّت کاری که کرده‌ام، گرفتار هستم.» 🍃 شهید ثانی، ماجرا را پرسید. او ادامه داد: «روزی در راهی عبور می‌کردم که فردی یک بار کاه وارد شهر کرد ⚠️ من بدون اینکه به او اطلاع دهم و اجازه بگیرم، یک پر کاه از بارش برای تمیز کردن دندان‌هایم برداشتم و نزد خود گفتم که یک ذرّه کاه دیگر رضایت گرفتن نمی‌خواهد ✨ امّا به خاطر همین پر کاه یک سال است که در گرفتاری هستم.» 📚 اخلاق و احکام در داستان‌های شهید آیةاللَّه دستغیب. ج 4/ 484 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•