✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_موسی_عليه_السلام
✨#قسمت_سـی_و_چهارم
👈چهل سال سرگردانى بنى اسرائيل در صحراى سينا
🌴پس از هلاكت فرعون و فرعونيان، خداوند به بنى اسرائيل فرمان داد تا به سرزمين مقدس فلسطين حركت كنند و آن جا را محل سكونت خود قرار دهند. موسى عليه السلام فرمان خداوند را به آنها ابلاغ كرد.
🌴بنى اسرائيل گفتند: تا ستمگران (يعنى قوم عمالقه) از فلسطين بيرون نروند، ما به اين فرمان عمل نمى كنيم و وارد سرزمين فلسطين نمى شويم.
🌴موسى عليه السلام از اين سخن، سخت ناراحت شد، و به پيشگاه خداوند شكايت كرد، خداوند بر بنى اسرائيل غضب كرد و چنين مقرر داشت كه آنها چهل سال در بيابان (صحراى سينا) سرگردان بمانند.
🌴گروهى از آنان از كار خود، سخت پشيمان شدند، و به درگاه خداوند روى آوردند، خداوند بار ديگر بنى اسرائيل را مشمول نعمت هاى خود قرار داد كه قسمتى از آنها در آيه 57 سوره بقره بازگو شده است آن جا كه مى خوانيم:
🌴و ابر را بر شما سايبان ساختيم و با مَنّ (شيره مخصوص ولذيذ درختان) و سَلوى (پرندگان مخصوص شبيه كبوتر) از شما پذيرايى به عمل آورديم و گفتيم از نعمتهاى پاكيزه اى كه به شما روزى داديم بخوريد.
🌴آرى بنى اسرائيل در بيابان خشك و سوزان براى يك مدت طولانى (چهل سال) نياز به مواد غذايى كافى داشتند، اين مشكل را نيز خداوند براى آنها حل كرد، و يك سايه گوارا همچون سايه ابر، براى آنها تشكيل داد كه از آزار تابش سوزان آفتاب در امان بمانند.
🌴از يك سو پرندگان از فضاهاى دور مى آمدند، و بنى اسرائيل آنها را صيد كرده و غذاى لذيذ از گوشت آنها تهيه مى كردند، و از سوى ديگر بر اثر بارش بارانها، درختانى در بيابان روييد و سبز شد، و داراى صمغ و شيره مخصوصى شدند، و به اين ترتيب از گرسنگى و تشنگى نجات يافتند.
🌴(سرگردانى چهل سال آنها در بيابان، بر اثر كوتاهى و گناه خودشان بود كه ذلت را بر جهاد ترجيح دادند، اگر آنها وارد شهر فلسطين مى شدند، و با عمالقه مى جنگيدند و آن ستمگران را از آن جا بيرون مى كردند، اين گونه گرفتار بيابان نمى شدند، گويى لازم بود چهل سال بگذرد تا نسل انقلابى جديد روى كار آيند و به جنگ عمالقه بروند، و خود و مردم را از حاكمان زورمند و ياغى نجات دهند.)
✍ادامه دارد....
🆔✨@noor133Qoran
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_موسی_عليه_السلام
✨#قسمت_چهلم
👈داستان گاو بنى اسرائيل
🌴ماجراى گاو بنى اسرائيل، مختلف نقل شده، ما در اين جا نظر شما را به ذكر يكى از آن روايات، با توجه به روايات ديگر و آيات 67 تا 73 سوره بقره، جلب مى كنيم:
🌴مرد نيكوكارى به پدر و مادر خود بسيار احترام مى كرد. در يكى از روزها كه پدرش در خواب بود معامله پرسودى برايش پيش آمد ولى مغازه اش بسته بود و كليد مغازه نزد پدرش بود و پدرش نيز در آن وقت خوابيده بود. فروختن كالا، بستگى به بيدار كردن پدر داشت، تا كليدى را كه در نزد پدر بود بگيرد. مرد نيكوكار آن معامله پرسود را به خاطر بيدار نكردن پدر، انجام نداد (و به خاطر احترام به پدر،از سود كلانى گذشت) و مشترى رفت. وقتى پدر بيدار شد و از ماجرا اطلاع يافت، از پسر مهربانش تشكر كرد و گاوى را كه داشت به پسرش بخشيد و گفت: اميدوارم خير و بركت بسيار، از ناحيه اين گاو به تو برسد.
🌴اين از يك سو، و از سوى ديگر يكى از جوانان بنى اسرائيل از دخترى خواستگارى كرد، به او جواب مثبت دادند، پسر عموى او، كه جوان آلوده به گناه بود، از همان دختر خواستگارى كرد. خواستگارى او را رد كردند، او كينه پسرعمويش را به دل گرفت تا اين كه شبى او را غافلگير كرده و كشت و جنازه اش را در يكى از محله ها انداخت. فرداى آن روز كنار جنازه آمد و با گريه و داد و فرياد، تقاضاى خون بها كرد و گفت: هركس او را كشته، خون بهايش به من مى رسد، و اگر قاتل پيدا نشد، اهل آن محل بايد خون بها را بپرازند.
🌴موضوع پيچيده شد و اختلاف، شديد گرديد، چون تعيين قاتل از طريق عادى ممكن نبود و ادامه اين وضع ممكن بود، موجب فتنه و قتل عظيم شود، نزد موسى عليه السلام آمدند تا او از خدا بخواهد، قاتل را معرفى كند.
🌴موسى عليه السلام حل مشكل را از درگاه خدا خواست، خداوند دستورى به او داد، موسى عليه السلام آن دستور را به قوم خود چنين بيان كرد:
🌴خداوند به شما دستور مى دهد گاوى را ذبح كنيد و قطعه اى از بدن آن را به مقتول بزنيد، تا زنده شود و قاتل را معرفى كند و درگيرى پايان يابد.
🔹بنى اسرائيل: آيا ما را مسخره مى كنى؟
🔸موسى: به خدا پناه مى برم از اين كه از جاهلان باشم.
🔹بنى اسرائيل: اگر كار را در همين جا ختم مى كردند، زود به نتيجه مى رسيدند، ولى بر اثر سؤالهاى مكرر، خودشان كار خود را دشوار نمودند، به موسى گفتند: از خدا بخواهد براى ما روشن كند كه اين ماده گاو، چگونه باشد؟
🔸موسى: خدا ميفرمايد: ماده گاوى كه نه پير و از كار افتاده، و نه جوان باشد، بلكه ميان اين دو باشد، آن چه به شما دستور داده زود انجام دهيد.
🔹بنى اسرائيل: از خدا بخواه كه چه رنگى داشته باشد.
🔸موسى: خداوند مى فرمايد: گاوى زردرنگ كه رنگ آن بينندگان را شاد سازد.
🔹بنى اسرائيل: از خدا بخواه بيشتر توضيح دهد، زيرا چگونگى اين گاو براى ما مبهم است، اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد.
🔸موسى: خداوند مى فرمايد: گاوى باشد كه براى شخم زدن رام نشده، و براى زراعت آبكشى ننموده است و هيچ عيب و رنگ ديگرى در او نيست.
🔹بنى اسرائيل: اكنون مطلب روشن شد حق مطلب را براى ما آوردى.(آيات 67 تا 71 سوره بقره)
🌴بنى اسرائيل به جستجو پرداختند تا گاوى را با همين اوصاف بيابند، سرانجام چنين گاوى را از خانه همان مرد نيكوكار كه به پدر و مادر احترام مى كرد، و پدرش گاوى به او بخشيده بود يافتند، آن گاو را پس از چانه زنى هاى مكرر به قيمت بسيار گران يعنى به پُر بودن پوست آن از طلا، خريدند و گاو را آوردند. به دستور موسى عليه السلام آن گاو را ذبح كرده، دم او را قطع كردند و به مقتول زدند، او به اذن خدا زنده شد و گفت: فلان پسرعمويم كه ادعاى خون بهاى مرا دارد، قاتل من است.
🌴معما حل شد و قاتل به مجازات رسيد و مقتول زنده شده با دختر عموى خود ازدواج كرد و آن مرد نيكوكار، كه به پدر و مادر نيكى مى كرد به سود كلانى رسيد و پاداش نيكوكاريش را گرفت، حضرت موسى عليه السلام فرمود:
🍃اُنظُرُوا اِلى البِرِّ ما بَلَغَ بِاَهلِهِ🍃
✨به نيكى بنگريد كه چه پاداش سودمندى به صاحبش مى بخشد✨(اقتباس از بحار، ج 13،ص 259)
✍ادامه دارد....
🆔✨@noor133Qoran
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_موسی_عليه_السلام
✨#قسمت_چهل_و_ششم
👈ديدار موسى عليه السلام از غذاى كرم در دل سنگ
🌴هنگامى كه حضرت موسى عليه السلام از طرف خداوند، براى رفتن به سوى فرعون و دعوت او به خدا پرستى، مأمور گرديد، موسى عليه السلام (كه احساس خطر مى كرد) به فكر خانواده و بچه هاى خود افتاد، و به خدا عرض كرد: پروردگارا! چه كسى از خانواده و بچه هاى من، سرپرستى مى كند؟!
🌴خداوند به موسى عليه السلام فرمان داد: عصاى خود را بر سنگ بزن.
🌴موسى عليه السلام عصايش را بر سنگ زد، آن سنگ شكست، در درون آن، سنگ ديگرى نمايان شد، با عصاى خود يك ضربه ديگر بر سر آن سنگ زد، آن نيز شكسته شد و در درونش سنگ ديگرى پيدا گرديد، موسى عليه السلام ضربه ديگرى با عصاى خود بر سنگ سوم زد، و آن سنگ نيز شكسته شد، او در درون آن سنگ، كرمى را ديد كه چيزى به دهان گرفته و آن را مى خورد.
🌴پرده هاى حجاب از گوش موسى عليه السلام به كنار رفت و شنيد آن كرم مى گويد:
🍃سُبحانَ مَن يَرانِى وَ يَسمَعُ كَلامِى وَ يَعرِفُ مَكانِى وَ يَذكُرُنِى وَ لا يَنسانِى🍃
✨پاك و منزه است آن خداوندى كه مرا مى بيند، و سخن مرا مى شنود، و به جايگاه من آگاه است، و به ياد من هست، و مرا فراموش نمى كند.(تفسير روح البيان، ج 4،ص 96 و 97)
🌴به اين ترتيب، موسى عليه السلام دريافت كه خداوند عهده دار رزق و روزى بندگان است، و با توكل بر او، كارها سامان مى يابد.
✍ادامه دارد...
.🆔@noor133Qoran
✨#قصص_قرآنی
✨#حضرت_موسی_عليه_السلام
✨#قسمت_چهل_و_هشتم
👈راضى شدن به مقدرات الهى بهتر است
🌴امام صادق عليه السلام فرمود: گروهى از بنى اسرائيل نزد موسى عليه السلام آمدند و گفتند: از خدا بخواه هر وقت كه خواستيم براى ما باران بفرستد. موسى عليه السلام از درگاه خدا چنين خواست، خدا جواب مثبت داد.
🌴آنها هر وقت باران مى خواستند، باران مى باريد، زراعت آنها بسيار رونق گرفت و رشد فوق العاده نمود، ولى هنگام درو و چيدن محصول، ديدند محصولها همه پوچ و فاسد شده است، آنها ماجرا را به موسى عليه السلام گفتند، موسى عليه السلام شكايت آنها را به خدا عرض كرد، خداوند فرمود:
🍃يا موسى! اَنا كُنتُ المُقدِّرُ لِبَنِى اسرائِيلَ فَلَم يَرضَوا بِتَقديرِى فَاَجَبتُهُم اِلى اِرادَتِهِم🍃
✨اى موسى! من تقديركننده مدبر براى بنى اسرائيل هستم، آنها به تقديرات من راضى نشدند، از اين رو طبق خواست آنها پاسخ دادم.(بحار، ج 14،ص 489)✨
✍ادامه دارد..
🆔✨@noor133Qoran