شب هشتم.mp3
13.44M
سخنرانی #استاد_شجاعی 🎤
شب هشتم #محرم۱۴۴۳
▪️از قیام حسین علیهالسلام، تا ظهور تمدن نوین اسلامی در قیام مهدی موعود علیهالسلام
@ostad_shojae
⭕️ این سه یهودی، مدیران سه شرکت هستند که سهامداران آنها نیز یهودیاند. واکسنهای *آسترازنکا، فایزر و مدرنا* را این سه نفر به بازار میفرستند. آنان ظاهراً رقابت میکنند اما با همدیگر رفیق و بلکه پسرخاله هستند. شما البته نگران نشوید زیرا نه فقط آن سه واکسن، بلکه هر چه واکسن در داخل و خارج و منظومهی شمسی وجود دارد، فقط با سرمایهگذاری بیلگیتس که او نیز یهودی است، در ووهان تولید میشود و بعدش یواشکی به اقصی نقاط گیتی صادر میشود تا به چندین نام بستهبندی شود و به شما حق انتخاب (!) عطا کند. برای هضم این ترفند، باید بدانید که یک یهودی به نام موسی کهنزاده دو کارخانهی آدامس در ایران دایر کرد که یکی محصول «خروس نشان» را میساخت و دیگری «بُز نشان» را؛ و ظاهراً رقیب بودند. محصول نخست، خوشمزه بود و دومی، عینهو زهرمار؛ اما دومی را برای آن میفروختند که مشتریان را به استقبال از خروسنشان وادارند. هرگز اما کسی نفهمید که صاحب هر دو کارخانه، موسیخان است!
🔻 ظهور بسیار نزدیک است
🔹 @zoho313or
Kashani-14000526-08Moharram-Hkashani_com.mp3
13.07M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🔊 #فایل_صوتی سخنرانی کامل
🔸 #حامد_کاشانی
✳️ موضوع: بررسی علت تفاوت نگاه سیدالشهداء سلام الله علیه با سایر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم - قسمت هشتم (آخرین قسمت)
◾️روز هشتم محرم 1443
🗓 سه شنبه 26 مردادماه 1400
◾️ هیئت محترم بضعة الرسول سلام الله علیها
🆔 ble.ir/kashani1395/
🆔 rubika.ir/kashani1395/
🆔 eitaa.com/kashani1395/
🆔 telegram.me/kashani1395/
🆔 instagram.com/hkashani_com/
🌐 www.hkashani.com
✨﷽✨
🌼اثر رضایت پدر در قبر!
✍آیتالله آقا سیّد جمالالدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند. ایشان میفرمودند: در تخت فولاد اصفهان - که معروف به وادیالسّلام ثانی است، حالات عجیبي دارد و بزرگان و عرفای عظیم الشّأنی در آنجا دفن هستند - جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند: آقا! خواهش میکنیم شما تلقین بخوانید.
ايشان فرمودند: آن جوان ظاهر مذهبي داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین براي تشييع جنازه او آمده بودند. وقتی تلقین میخواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم: «أفَهِمتَ»، گفت: «لا»، متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر میچرخند و میرقصند! از اطرافيان پرسیدم: او چطور بود؟ گفتند: مؤمن. گفتم: پدر و مادرش هم هستند. گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را میزد و پدرش هم گریه میکرد. پدر را کنار کشيدم و گفتم: قضیه این است.
گفت: من یک نارضایتی از او داشتم. گفتم چه؟ گفت: چون او در چنين زماني (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر میرفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی میگفتم، به من میگفت: تو که بیسواد هستی! با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست! ايشان ميفرمودند: به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضي هستم، گفتم: نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید - معلوم است که گفتن، تأثير عجیبي دارد. پدر و مادرها هم توجّه کنند، به بچّههایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا اینگونه میخواهد
وقتي میخواستند لحد را بچینند، ایشان فرمودند: نچینید! مجدّد خود آقا پاي خود را برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند. ايشان ميفرمايند: اين بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ»، دیدم لبهایش به خنده باز شد و دیگر از آن بچّه شيطانها هم خبری نبود. بعد لحد را چیدند. من هنوز داخل قبر را میدیدم، دیدم وجود مقدّس اسداللهالغالب، علیبنابیطالب فرمودند: ملکان الهی! دیگر از اینجا به بعد با من است ...
💥لذا او جواني خوب، متدّین و اهل نماز بود كه در آن زمان فسق و فجور، گناهي نکرده بود امّا فقط با یک حرف خود (تو كه بیسواد هستی) به پدرش اعلان كرد كه من فضل دارم، دل پدر را شکاند و تمام شد! شوخی نگیریم. والله! اين مسئله اينقدر حسّاس، ظریف و مهم است.
📚گزیدهای از کتاب دو گوهر بهشتی آیت الله قرهی
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
⭕️ همه کارگران بیمارستان Marseille در شمال فرانسه
از جمله اورژانس و آتش نشانان به صورت گروهی شغل خود را ترک می کنند.
اعتراضات ، تظاهرات و اعتصابات گسترده در فرانسه، زیرا از 15 سپتامبر به بعد دیگر هیچ واکسینه نشده ای توسط دولت حقوق دریافت نخواهد کرد.
این اخبار را هیچوقت در صدا و سیما نمی بینید !
#تظاهرات_ضد_واکسن_کرونا
#واکسن
🔻 ظهور بسیار نزدیک است
🔹 @zoho313or
💥👌🏻عدم نمایش صحنه های غیر اخلاقی در موبایل فرزندان.
اگر به هر دلیل به این نتیجه رسیدهاید که برای فرزندتان در دوران آموزش آنلاین موبایل بخرید و مایلید از بعضی صحنه های غیر_اخلاقی فرار کنید و فرارش دهید بخوانید:
گاهی هنگام جستجو در گوگل، با نتایج نامناسب و بعضاً غيراخلاقى روبرو میشوید.
*آیا میدانید گوگل گزینهای دارد که اگر فعالش کنید، نتایج غيراخلاقى را نشان نمیدهد؟*
برای اینکار کافی ست:
1⃣ داخل مرورگرتان نشانی زیر را تایپ کنید:
Google.com/preferences
2⃣ بعد از بازشدن صفحه نمایش، گزینهی فیلتر کردن نتایج غيراخلاقى را با زدن تیک کنار گزینه زیر👇 فعال کنید.
Turn On SafeSearch
🔸 مراقب فرزندان خود در فضای مجازی باشیم.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
🙏💎 دعای شریفی که حضرت سیدالشهدا علیه السلام در روز عاشورا تعلیم فرمود
حضرت زین العابدین علیه السلام فرمود: پدرم در روز عاشورا در حالیکه خون شدیدی از وی می ریخت، مرا به آغوش گرفت و فرمود: پسرم! دعایی را به تو تعلیم می دهم که فاطمه علیهاالسلام به من تعلیم داد. این دعا را جبرئیل به رسول خدا صلّی الله علیه وآله آموخت و ایشان به دخترش تعلیم داد. هر گاه حاجتی، غم و اندوهی، بلایی، و امر بزرگی پیش آمد، این دعا را بخوان:
«بِحَقِّ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ، وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ، يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَى حَوَائِجِ السَّائِلِينَ! يَا مَنْ يَعْلَمُ مَا فِي الضَّمِيرِ! يَا مُنَفِّسُ [مُنَفِّساً] عَنِ الْمَكْرُوبِينَ! يَا مُفَرِّجُ [مُفَرِّجاً] عَنِ الْمَغْمُومِينَ! يَا رَاحِمَ الشَّيْخِ الْكَبِيرِ! يَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ! يَا مَنْ لَا يَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ! صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا».
و به جای کذا و کذا حاجت خود را بخواه.
(بحارالأنوار، ج95، ص196به نقل از دعوات راوندی)
⬅ توصیه می شود که این دعای بسیار شریف را برای فرج مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام بخوانیم.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
📚 @dastanak_ir
📖 #هیئت_طویریج
حجت السلام والمسلمین قرائتی نقل میکند: توفیقی بود که چندین روز عاشورا کربلا بودم. روز عاشورا مردم کربلا عزاداری خود را زود تمام کرده و به استقبال #هیئت_طویریج میروند. من علمای زیادی را دیدم که پابرهنه در این هیئت شرکت کرده و به سر و سینه می زدند ، از جمله شهید محراب #آیت_اللّه_مدنی. از ایشان سوال کردم راز این قصه چیست؟ فرمود: #سید_بحرالعلوم که از علمای بزرگ نجف بود، برای زیارت به کربلا آمده بودند. در مسیر راه حرم، به تماشای هیئت عزادارای طویریج می ایستد. ناگهان مردم می بینند سید بحرالعلوم عبا و عمّامه را به کناری گذارده و به داخل جمعیت رفته و یا حسین! یا حسین می کند. طلبه ها می روند آقا را از داخل جمعیت نجات دهند تا زیر دست و پا له نشود؛ امّا اجازه نمی دهند. بعد از عزاداری می بینند سید در آستانه غش کردن است، علّت این حرکت را می پرسند؟ سید میگوید: همین که مشغول تماشای هیئت بودم، #حضرت_مهدی علیه السلام را دیدم که با پای برهنه و سر بدون عمامه ، در میان عزاداران به سر و سینه می زند، من شرم کردم که تماشاچی باشم.
📚 @DasTanaK_ir
معرفت پشهها
برای دیدن یکی از دوست های جانبازم،
رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است.
فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد، که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبود، فرصتی شد به اتاق های دیگر سری بزنم.
اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از هر دو دست.
و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها...
جانبازی که ۳۵ سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای با ما عکس بگیری؟" گفتم نه!
ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم.
می گفت اینجا گاه مسئولی هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا نزدیک انتخابات!
همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته!
نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد.
وقتی فهمید در همان عملیاتی که او ترکش خورده من هم بوده ام، خیلی زود با من رفیق شد.
پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد!
توضیح می داد خانواده های همه جانبازهای قطع نخاع خودشان بیمار شده اند، هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟
شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست.
گفتم: بی حرکتی دست و پا خیلی سخت است، نه؟
با خنده می گفت نه! نکته تکاندهنده و جالبی برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است...
می گفت "نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بهشان می گویم کافیست دیگر!" خودشان رعایت می کنند و بلند می شوند، نگاهم را که می بینند، می روند. شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند.
نوجوان بوده، ۱۶ ساله که ترکش به پشت سرش خورده و الان نزدیک ۵۰ سالش شده بود.
و سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم تختش را تا بیرون سالن بیاوریم، تا باران نرمی که باریدن گرفته بود را ببیند.
چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده است.
خیلی خجالت کشیدم. دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و خفگی داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت.
به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی که انگار اروپایی بودند. می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، بسیاری از این ساختمان ها بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست.
نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم.
می گفت فکر می کنی چند سال دیگر ما جانبازها زنده باشیم؟ یکه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند.
خودم هم می دانستم دروغ می گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی سابقش را نداشت. بعد از اینکه حرف مرگ را زد.
انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود.
کاش حرف تندی می زد!
کاش شکایتی می کرد!
کاش فریادی می کشید و سبک می شد!
و مرا هم سبک می کرد!
یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف قدم می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد. از تظاهر بدم می آمد. از فراموش کاری ها بدم می آمد. از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر هم. از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم
همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند. و این روزها هم، نه جانبازها را می بینند
نه پدران و مادران پیر شهدا را...
بدم می آمد از کسانی که نمی دانند ستون های خانه های پر زرق و برقشان چطور بالا رفته!
از کسانی که جانبازها را هم پله ترقی خودشان می خواهند!
کاش بعضی به اندازه پشه ها معرفت داشتند
وقتی که می خوردند، می گفتند کافیست!
بس می کردند و می رفتند،
ما چه می دانیم جانبازی چیست...
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ارسالی_شما | احیای سنت عزاداری در صحرا در محرم ۱۴۰۰
👌🏻تجربهای متفاوت؛ عزاداری روز عاشورا در مکانی خاص!
🔻 امام باقر(ع):
👈🏻 اگر نمیتوانید عاشورا به کربلا بروید، به صحرا یا پشت بام بروید.
#عزاداری_در_صحرا
@Panahian_ir
سستی کوفیان رقم می زند :
صلح را برای امام حسن (ع)
قتلگاه را برای امام حسین (ع)
و تو ..
هر روز از خودت بپرس،
سستی ما چه رقم می زند برای مهدی موعود
جاماندنازکربلابراےخیلیاجاےحسرتداره
اماجاماندنازلشڪر مهدی دغدغہچندنفره؟
🆔 @emame_zaman
هدایت شده از داناب (داستانک+نکاتناب)
روایت آماری یک #فاجعه
ایران با سرعت زیادی تنها در ۲۰ سال، نرخ فرزندآوریاش رو از ۶ فرزند به ازای هر زن به کمتر از ۲ فرزند رسونده
۱۵ ساله که جمعیتاش رو جایگزین نمیکنه!
ایران سریعترین سرعت کاهش نرخ باروری در تاریخ جهان رو هم داره!
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
▪️ بیش از هزار سال است؛
شیعه در عزای سیدالشهداء اشتباهی میگرید!
مصیبتی را جدّی گرفته است؛ که برای خدا، از آن جدّی تر هم هست!
🌐 آپارات | یوتیوب
@ostad_shojae
🔴 پیوستن به امام زمان در ساعات پایانی عمر
🔹 «سعد بن حارث انصاری» و «ابو الحتوف حارث انصاری»، دو برادر کوفی و هر دو از خوارج بودند. این دو همراه عمربن سعد از کوفه برای جنگ با امام حسین به کربلا آمده و تا بعد از ظهر عاشورا نیز در سپاه کوفه بودند.
🔹 اما هنگامی که یاران امام علیه السلام به شهادت رسیدند، امام حسین علیه السلام فریاد بر آورد:« آیا کسی هست که ما را یاری کند؟» زنان و کودکان با شنیدن صدای امام علیه السلام به شیون و زاری پرداختند.
🔹 سعد و برادرش، ابو الحتوف، که صدای امام و شیون اهل بیتش را شنیدند، ناگهان به خود آمدند و به هم گفتند:« این حسین، پسر دختر پیامبر، است و ما در روز قیامت از جدّ او امید شفاعت داریم، چگونه با او جنگ کنیم؟» آنگاه به حمایت از امام علیه السلام با سپاه کوفه به جنگ پرداختند. این دو برادر با شعار « لا حُکْمَ إلاّ لِلّهِ وَلا طاعَةَ لِمَنْ عَصاهُ» یعنی همان شعار مشهور خوارج علیه امیرالمؤمنین (ع) به سپاه امام حسین(ع) پیوسته و با یزیدیان جنگیدند تا هر دو به شهادت رسیدند.
🔹 این اتفاق اشارات عجیبی دارد؛ اینکه صحرای کربلا، شهدایی با سابقه خوارج دارد و همگی شیعه به معنای مرسوم نبودند؛ اینکه این خوارج از بسیاری از شیعیان اسمی پیشی گرفتند؛ اینکه میشود در ساعات پایانی عمر هم عاقبت به خیر شد و به جبهه حق پیوست از جمله این اشارات است.
🔺 آری در پیوستن به سپاه امام عصر ارواحنا فداه هم شاهد ریزش ها و رویش ها حتی در ساعات پایانی خواهیم بود.
🆔 @emame_zaman
🌸 🌷
قاتلین اصلی امام حسین (علیه السّلام)..
@JF72HGH|جنبش فرهنگی منادیان فتح
🌸 🌷
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اولین گناه
#یک_دقیقه
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
سلام آخرین اعلام مشارکت در قربانی گوسفند محرم جهت سلامتی امام زمانمان عج و هدیه به نیازمندان، اگر جامانده اید حیف است فرصت خیرات را از دست ندهید که حسرات قیامت آورد
امیر حسین زاده ۶۰۳۷۹۹۷۲۸۰۱۵۸۴۲۰
هیئٺ تمام شد
همہ رفتند
و تو هنوز
بالاے تل نشستـہ و خون گریـہ میكنى
🖤 آجرڪ الله یا صاحبالزمان
آری ، سالهاست صبح و شب خون گریه میکنی...
و در انتظار ۳۱۳ علمدار که عباسوار یاری ات کنند تا بیایی و ندا دهی:
الا یا اهل العالم، انَّ جدّی الحسین قَتلوه عطشانا
🆔 @emame_zaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 سرنوشت جالب کودکی که در پیادهروی اربعین گم شد ....
#یادش_بخیر
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
📖 #اخلاق_امام_حسن
آقا امام حسن مجتبی علیه السلام بسیار با گذشت و بزرگوار بودند و از ستم دیگران چشم پوشی می کرد. بارها پیش می آمد که واکنش حضرت به رفتار ناشایست دیگران، سبب تغییر رویه فرد خطاکار می شد. در همسایگی حضرت، خانواده ای یهودی زندگی می کردند. دیوار خانه یهودی، شکاف برداشته و نَم از منزل او به خانه امام نفوذ کرده بود. روزی زن یهودی برای درخواست نیازی به خانه ی آن حضرت رفت و دید که شکاف دیوار سبب شده است که دیوار خانه امام نجس شود. نزد شوهرش رفت و او را آگاه ساخت. مرد یهودی خدمت حضرت آمد و پوزش خواست و از اینکه امام ، در این مدت سکوت کرده و چیزی نگفته بود ، شرمنده شد. امام برای اینکه او بیش تر شرمنده نشود، فرمودند: از جدم رسول خدا صل الله علیه و آله شنیدم که فرمود: با همسایه مهربانی کنید. یهودی با دیدن گذشت و برخورد پسندیده ایشان به خانه اش برگشت و دست زن و بچه اش را گرفت و نزد امام آمد و از ایشان خواست تا آنان را به دین اسلام درآورد.
شهیدی، محمد حسن، تحفة الواعظین، جلد ۲ ، صفحه ۱۰۶
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
«شهید احمد علی نیری» در تابستان 1345 در روستای آینه ورزان دماوند چشم به جهان گشود. از همان زمان کودکی به حق الناس و نماز اول وقت بسیار حساس بود. در مقابل معصیت و گناه واکنش نشان میداد. همه میدانستند که اگر در مقابل او غیبت کسی را بکنند با آنها برخورد سختی خواهد کرد. او در تاریخ 27 بهمن ماه سال 64 و در سن 19 سالگی طی عملیات والفجر8 به شهادت رسید. اویکی از شاگردان خاص آیت الله حق شناس بود.«دکتر محسن نوری» یکی از دوستان شهید بود او در مورد نحوه تحول این شهید که با وجود سن کمش اما مراتب عرفانی زیادی را طی کرده بود به ذکر خاطرهای از زبان خود شهید اشاره میکند. این خاطره در کتاب «عارفانه» کاری از «گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی» نقل شده است که در ادامه میآید:رفتار و عملکرد احمد با بقیه فرق چندانی نداشت. در داخل یک جمع همیشه مثل آنها بود با آنها میخندید با آنها حرف میزد احمد هیچ گاه خود را از دیگران بالاتر نمیدانست. در حالی که همه میدانستیم که او از بقیه به مراتب بالاتر است. از همان دوران راهنمایی که درگیر مسائل انقلاب شدیم احساس کردم که از احمد خیلی فاصله گرفتم. احساس کردم که احمد خداوند را به گونهای دیگر میشناسد و بندگی میکند! ما نماز میخواندیم تا رفع تکلیف کرده باشیم اما میدیدم که احمد از نماز و مناجات با خدا لذت میبرد. شاید لذت بردن از نماز برای یک انسان عارف و عالم طبیعی باشد اما برای یک پسر بچه 12 ساله عجیب بود. من سعی می کردم بیشتر با او باشم تا ببینم چه میکند. اما او رفتارش خیلی عادی بود و مثل بقیه میگفت و میخندید. من فقط میدیدم اگر کسی کار اشتباهی انجام میداد خیلی آهسته و مخفیانه به او تذکر میداد. احمد امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نمیکرد. فقط زمانی برافروخته میشد که میدید کسی در یک جمعی غیبت میکند و پشت سر دیگران صحبت میکرد در این شرایط دیگر ملاحظه بزرگی و کوچکی را نمیکرد با قاطعیت از شخص غیبت کننده میخواست که ادامه ندهد. من در آن دوران نزدیکترین دوست احمد بودم. ما رازدار هم بودیم. یک بار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من... لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم. گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است. راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند. من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.»
بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
📚 @dastanak_ir
MokhatabKhas-Ashoora1400-04-HazratAbbas(AS).mp3
3.76M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🔊 #صوت - قسمت چهارم - روضه حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه
📺 پخش زنده برنامه تلویزیونی #مخاطب_خاص
🗓 پنجشنبه 28 مرداد ۱۴۰۰ مصادف با #روز_عاشورا
✅ #حامد_کاشانی
🆔 ble.ir/kashani1395/
🆔 rubika.ir/kashani1395/
🆔 eitaa.com/kashani1395/
🆔 telegram.me/kashani1395/
🆔 instagram.com/hkashani_com/
🌐 www.hkashani.com
بوی پیراهن حسین ۸.mp3
7.49M
#تلنگری 🎧 #بوی_پیراهن_حسین ۸
و....
رسیدیم به مرحله آخر،
اتمام حجت آخر، حرف آخر؛
"ساده ترین و سخت ترین مرحله خواستنِ امام"
که بنبست تمامِ نتوانستن هایمان را باز می کند.
این میانبُر درونی چیست؟
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_پناهیان
@Ostad_Shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️مقایسه دو بخش خبری بیست و سی در دو مقطع زمانی درباره ممنوعیت واکسن کرونا
- آمنه سادات ذبیحپور ۲۰ دی ۹۹، مصاحبه با پرفسور ویروسشناس درباره واکسن آمریکایی و انگلیسی با نگاه بیوتروریستی:
«واکسن mrna میتونه پروتئین سرطانساز رو فعال کنه..
رهبر انقلاب جسارت کردند و با دستور عالمانه و عاقلانه و بر اساس مستنداتی که در دنیا وجود داره ممنوعیت واکسن رو صادر کردن.»
- ۲۷ مرداد ۱۴۰۰:
«موضوع ممنوعیت واردات واکسن خارجی توسط رهبری یک دروغ آشکار بود اما جریان رسانهای اخبار رو بر پایه اخبار جعلی و تحریف قرار داده»!
#واکسن
🔻 ظهور بسیار نزدیک است
🔹 @zoho313or
18.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ساده ترین راه برای رسیدن به بالاترین ها ❗️
✅عزیزان این فایل فوقالعاده زیباست
حتما بشنوین و هر چقدر ممکنه منتشر بشه.
🕊#هر_شیعه_یه_قدم
🔰 در راستای اطاعت امر پادشاه دو عالم، امـام حسیـن سلام الله عليه
تـغیـیـر نیـّت گستـردهٔ شیعیان جهـان
در عـزای حسینی
💚 #امام_حسین سلاماللهعلیه فرمودهاند:
🔰فرزندم مهـدی در عصر خودش مظلوم است.
تا میتوانید برای او سخن بگویید و قلم فرسایی
کنید. آنچه برای او بگویید در حقیقت برای همه
ما اهل بیت گفته اید.
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج 🤲
🏴 #محرم
🔺 ظهور بسیار نزدیک است
🔹 @zoho313or
نیمه شب کنار جاده ایستاده بود؛ با این حال که مادرم گفته بود غریبه ها رو سوار نکنی اما دلم سوخت و سوارش کردم.
💢 می گفت تازه ازدواج کردم و توی یک شرکت صنعتی کار می کرد.
👈 بحث ما به واکسن رسید
میگفت نمیدونم چرا اینا با جُون مردم بازی می کنن و اجازه نمیدن واکسن فایزر وارد کشور بشه
همه کشورها دارن وارد می کنند و اینا با دشمنیشون با جُون مردم بازی میکنن!!؟
✍ گفتم اخبار میگفت بخاطر مرگ و میر زیادی که داشته خود مردم آمریکا هم میترسن که از این بزنن؟!
😳 گفت نه بابا !!
الان هرکی زده خوب شده؛ تلویزیون اینا همش به مردم دروغ میگه!!
⁉️ گفتم پس شما خبر های راست و از کجا میشنوی؟!؟
🔰 گفت اینستا و شبکه های ماهواره ای که اگه این شبکه ها نباشند اینا یه راست هم به این ملت نمیگن !!
⁉️ گفتم از کجا میفهمی اونا راست میگن؟!؟!
👌 سکوت کوتاهی کرد و گفت حداقل به اندازه اینا دروغ نمیگن!
👈 گفتم یه سوال؟ بنظرت همین شبکه من وتو و صدای آمریکا و... در یک ماه چقدر هزینشون میشه؟؟
گفت باید یه میلیاردی بشه!
✅ گفتم با این حال که خیلی بیش تر از اینهاست اما همون حرف شما؛ بنظرت این 300 تا شبکه ای که ثابت شده خیلی هاشون از انگلیس، آمریکا، عربستان و ... حمایت میشه دلشون برای مردم ایران می سوزه که میلیارد ها هزینه می کنند تا به زبان فارسی برنامه پخش کنند؟! اون وقت راستش رو هم بگن!!؟
❌ چرا این پول ها را برای مردم خودشون هزینه نمی کنند و دلشون برای ما می سوزه!!!؟
👈 گفت 300 تا شبکه فارسی زبان؟؟!! 😳
✍ گفتم بله طبق آخرین آماری که دادن 295 شبکه معاند دارن علیه جمهوری اسلامی برنامه میرن🤔
💢 اینو که گفتم دیدم چند ثانیه ای سکوت کرد و گفت چی بگم!!؟
✍ بعد که پیادش کردم با خودم تاسف خوردم که به چه راحتی اعتقاد جوون های مارو می دزدن !!!
📎 #اعتقادات
📎 #محرم
📎 #امام_حسین علیهالسلام
📎 #واکسن
پرسمان اعتقادی استاد محمدی 👇👇
🔹🔸🔹🔸🔹🔸
♨️ @ostadmohamadi
#کلام_بزرگان
💠 آیت الله بهجت(ره):
🌸ﺩﻋـﺎیِ ﺗﻌﺠﻴـﻞ ﻓـﺮﺝ ﺩﻭﺍی ِﺩﺭﺩﻫﺎی ﻣﺎﺳـﺖ ﻣﺨﺼﻮﺻـﺎ ﺩﻋـﺎی ﺷﺮﻳـﻒ
"ﺍﻟﻬـﻲ ﻋﻈـﻢ ﺍﻟﺒـﻼﺀ ﻭ ﺑـﺮﺡ ﺍﻟﺨﻔﺎﺀ"
ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﻴـﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺧـﺪﺍونـد ﺑﺨﻮﺍﻫﻴـﻢ
ﺑﺮﺳاند صاحب کار را.
◣@QURAN_SOUND114◢
࿐❁▪️◌ ●○● ◌▪️❁࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 امام زمان(عج) در جمع عزاداران حسینی
🔵 عزاداریقبیله طویریج که سید بحرالعلوم رحمت الله علیه امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را بین ایشان سربرهنه و پا برهنه زیارت کرد که در حال عزاداری و هروله کنان راهی حرم است.
🆔 @emame_zaman
🔴🔵 تشرف سید بحرالعلوم و ارزش گریه بر امام حسین علیه السلام
🌕 سید بحرالعلوم (ره ) به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد. در بین راه راجع به این مساله , که گریه بـر امـام حسین (ع ) گناهان را مى آمرزد, فکر مى کرد. همان وقت متوجه شد که شخص عربى که سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـید و سلام کرد. بعدپرسید: جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته اى ؟ و در چه اندیشه اى ؟ اگر مساله علمى است بفرمایید شاید من هم اهل باشم ؟
🔹 سـیـد بـحرالعلوم فرمود: در این باره فکر مى کنم که چطور مى شود خداى تعالى این همه ثواب به زائریـن و گریه کنندگان بر حضرت سیدالشهداء (ع ) مى دهد, مثلا در هرقدمى که در راه زیارت بـرمـى دارد, ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش نوشته مى شود و براى یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره اش آمرزیده مى شود؟ آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن ! من براى شما مثالى مى آورم تا مشکل حل شود. سـلـطـانـى بـه همراه درباریان خود به شکار مى رفت . در شکارگاه از همراهیانش دور افتاد و به سـخـتى فوق العاده اى افتاد و بسیار گرسنه شد. خیمه اى را دید و وارد آن خیمه شد. در آن سیاه چـادر, پیرزنى را با پسرش دید. آنان در گوشه خیمه عنیزه اى داشتند (بز شیرده ) و از راه مصرف شیر این بز, زندگى خود را مى گرداندند. وقـتى سلطان وارد شد, او را نشناختند, ولى به خاطر پذیرایى از مهمان , آن بز را سربریده و کباب کردند, زیرا چیز دیگرى براى پذیرایى نداشتند. سلطان شب را همان جا خوابید و روز بعد, از ایشان جدا شد و به هر طورى که بود خود را به درباریان رسانید و جریان را براى اطرافیان نقل کرد. در نـهـایت از ایشان سؤال کرد: اگر بخواهم پاداش میهمان نوازى پیرزن و فرزندش راداده باشم , چه عملى باید انجام بدهم ؟ یکى از حضار گفت : به او صد گوسفند بدهید. دیگرى که از وزراء بود, گفت : صد گوسفند و صد اشرفى بدهید. یکى دیگر گفت : فلان مزرعه را به ایشان بدهید. سـلطان گفت : هر چه بدهم کم است , زیرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل کرده ام . چون آنها هر چه را که داشتند به من دادند. من هم باید هرچه را که دارم به ایشان بدهم تا سر به سر شود.
🔹 بعد سوار عرب به سید فرمود: حالا جناب بحرالعلوم , حضرت سیدالشهداء (ع ) هرچه از مال و منال و اهـل و عـیـال و پـسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پیکر داشت همه را در راه خدا داد پس اگر خـداونـد بـه زائرین و گریه کنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد, نباید تعجب نمود, چون خدا که خـدائیش را نمى تواند به سیدالشهداء (ع )بدهد, پس هر کارى که مى تواند, انجام مى دهد, یعنى با صـرف نظر از مقامات عالى خودش , به زوار و گریه کنندگان آن حضرت , درجاتى عنایت مى کند.در عین حال اینها را جزاى کامل براى فداکارى آن حضرت نمى داند. چون شخص عرب این مطالب را فرمود, از نظر سید بحرالعلوم غایب شد.
🆔 @emame_zaman