eitaa logo
زندگی از غسالخونه تا برزخ
19.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
13 فایل
مقصد همه ما در ایستگاه اخر (غسالخونه) آیا اماده ای از کانال راضی بودید برای مادر بنده و همه ارواح مومنین فاتحه ای بفرستید بنده غساله نیستم از خاطرات غسال و غساله های محترم استفاده میکنیم جهت اثر گذاری بیشتر راه ارتباطی 👇 @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
🌸🍃🌸🍃 داستان امام حسین(ع) و شیخ رجبعلی خیاط شیخ رجبعلی خیاط به همراه شیخ حسن تزودی در امامزاده صالح تهران نشسته بودند که جناب شیخ می گوید: « یالَیتَنی کُنتُ مَعَکَ فَاَفوُزُ مَعَکَ فَوزاً عَظیما» ؛ حسین جان!ای کاش روز عاشورا در کربلا بودم و در رکاب شما به شهادت میرسیدم. وقتی اینگونه آرزو می کند،می بینند هوا ابری شد و یک تکه ابر بالای سر آنها قرارگرفت و شروع کرد به باریدن تگرگ. شیخ رجبعلی خیاط فرار می کند و به امامزاده پناه می برد. وقتی بارش تگرگ تمام می شود، شیخ از امامزاده بیرون می آید و برایش مکاشفه زیبایی رخ میدهد.... او امام حسین علیه السلام را زیارت می کند و حضرت به او می فرمایند: شیخ رجبعلی! روز عاشورا مثل این تگرگ تیر به جانب من و یارانم می بارید؛ولی هیچ کدام جا خالی نکردند و در برابر تیرها مقاوم و راست قامت ایستادند،دیدی که چگونه از دست این تگرگ ها فرار کردی. مگر می شود هر کس ادعای عشق والا را داشته باشد؟ کتاب طوبای کربلا …صفحه141 .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
ایران: ✨﷽✨ ✍مورد داشتيم طرف سوسيس کالباس نميخورده ميگفته گوشتش مطمئن نيست✘بعد راحت غيبت ميکرده و گوشت مرده ميخورده.✘ استاد قرائتی میگفت: اگر يك نوار ده تومانى داشته باشى حاضر نيستى صداى گربه روى آن ضبط كنى، ولى حاضرى روى نوار مغزت هر چرت و پرتى را ضبط كنى! چرا شنيدن دروغ و تهمت و غيبت و ... برايت بى‏ اهميّت است؟! یکی نزد حکیمی آمد و گفت :خبرداری فلانی درباره ات چه قدر غیبت و بدگویی کرده ؟؟؟ حکیم با تبسم گفت :او تیری را بسویم پرتاب کرد که به من نرسید ... تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی و در قلبم فرو کردی؟؟؟ 👈 یادمان نرود هیچوقت سبب نقل کینه ها و دشمنیها نباشیم 💕❤️💕❤️ .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
زندگی از غسالخونه تا برزخ
💠🌸 #سرگذشت ارواح در عالم برزخ... (قسمت‌14) #قسمت_چهارده همچنان حرکت خود را در دل یک دشت بی‌انتها ا
🌸 ارواح درعالم برزخ (قسمت15) 💥 گردباد شهوات با اینکه راه زیادی را پس از آن پیمودیم، اما خبری از انتهای بیابان نبود. از دور، ستون سیاهی را دیدم که از پایین به زمین و از بالا به دود و آتش آسمان ختم می‌شد و در حال حرکت بود. . با نزدیک شدن ستون سیاه، متوجه شدم که همانند گردبادبه دور خود می‌چرخد. با دیدن این صحنه، خود را به نیک رساندم و با ترسی که در وجودم رخنه کرده بود، پرسیدم: این ستون چیست؟ نیک گفت: این گردباد شهوات است، که چنین با سرعت عجیبی به دور خود می‌چرخد. . با اضطراب گفتم: حالا دیگر، باید چه کنیم؟ نیک گفت: دست‌هایت را محکم به کمرم حلقه بزن و مراقب باش گردباد، تو را از من جدا نسازد. . رفته، رفته آن گردباد وحشتناک با آن صدای رعب آورش، به ما نزدیک می‌شد و اضطراب مرا افزایش می‌داد، تا اینکه در یک چشم بر هم زدن، هوا تاریک شد. . گردباد اطراف ما را فرا گرفته بود و سعی داشت ما را با خود همراه کند. نیک مانند کوه به زمین چسبیده بود و من در حالی که دستم را به دور کمر او قفل کرده بودم، به سختی خود را کنترل می‌کردم. . هر از گاهی صدای فریادهای نیک را می‌شنیدم، که در هیاهوی گردباد فریاد می‌کشید: مواظب باش گردباد تو ار از من جدا نسازد! لحظات بسیار سختی را سپری می‌کردم و بیم آن داشتم که مبادا از نیک جدا شوم. دست‌هایم سست و گوش‌هایم از صدای گردباد، سنگین شده بود. دیگر صدای نیک را نمی‌شنیدم. . ناگهان دستم از نیک جدا شد و در یک چشم به هم زدن، کیلومترها از نیک دور گشته و به بالا پرتاب شدم! چندی نگذشت که از شدت هیاهو و گرمای طاقت فرسایش از حال رفتم... . وقتی چشمانم را گشودم هیکل سیاه و وحشتناک گناه را دیدم که بر بالای سرم ایستاده بود. بوی متعفنش به شدت آزارم می‌داد. . به سرعت برخاستم و چون خواستم فرار کنم دستم را محکم گرفت و به طرف خود کشید و گفت: کجا؟ کجا دوست بی‌وفای من؟ هم نشینی با نیک را بر من ترجیح می‌دهی؟ و حال آنکه در دنیا مرا نیز به همنشینی با خود برگزیده بودی. نیم نگاهی به صورت گناه افکندم، قیافه‌اش اندکی کوچک‌تر شده بود. بدون توجه به سخنانش گفتم: چه شده که لاغر و نحیف گشته‌ای؟ . با ناراحتی گفت: هر چه می‌کشم از دست نیک است. با تعجب پرسیدم: از نیک؟! گفت: آری، او تو را از من جدا کرده تا با عبور دادن تو از راه‌های مشکل و طاقت فرسا باعث زجر کوتاه مدت تو شود. گفتم: خوب، زجر من چه ارتباطی با ضعیف شدن تو دارد؟ . . پرخاشگرانه پاسخ داد: هر چه تو سختی بکشی، من کوچکتر می‌شوم و گوشت‌های بدنم ذوب می‌شود. و چنانچه تو به وادی السلام برسی دیگر اثری از من بر جای نخواهد ماند... ادامه دارد... ♡••࿐ •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
روزى حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: شب گذشته دو نفر پیش من آمدند و  گفتند: یا رسول الله ! با ما حرکت کن . اطاعت کردم و با ایشان حرکت نمودم تا به سرزمین مقدسى رسیدیم . در آن جا به تنورى برخورد کردیم که از آن صداى ضجه و ناله و استغاثه بلند بود . موقعى که در آن نگاه کردیم ، مردان و زنان عریانى را مشاهده نمودیم که از زیر پاى آنان شعله هاى آتش بیرون مى آمد و آن ها در اثر سوزش ، ضجه و ناله مى کردند . گفتم : سبحان الله ، این ها چه کسانى هستند؟ گفتند: ایشان مردان و زنانى هستند که در دنیا مرتکب عمل زنا بودند و آنان تا روز قیامت در میان این تنور و شعله هاى آتش خواهند بود و عذاب و جزاى آنان ادامه خواهد داشت  ! نیز فرمود: هر کس با زن مسلمان یا یهودى و نصرانى و مجوسى یا کنیزى که آزاد باشد زنا کند و بدون توبه و با اصرار بر این گناه از دنیا برود، خداوند متعال سیصد در عذاب را در قبرش باز مى کند که از هر درى مارها، عقرب ها، افعى ها و اژدها هایى از آتش بیرون آیند و او را نیش زنند که در اثر آن ، بدنش آتش گیرد و تا روز قیامت بسوزد . چون از قبرش بیرون آید ، مردم از بوى زننده و گندش اذیت و ناراحت مى شوند و با همان بو شناخته مى شوند و همه اهل محشر مى دانند او زنا کار است تا این که خداوند امر کند او را داخل آتش نمایند . نیز از آن حضرت نقل شده است که فرمود: شبى که مرا به آسمان بردند و در آن جا سیر دادند به زنانى برخورد کردم که به پستان هاى خود آویزان بودند . گفتم : اى جبرئیل ! اینان چه کسانى هستند؟ عرض کرد: یا رسول الله  ! زنانى زناکار هستند که از راه زنا ، اولاد به هم رسانیدند و اموال شوهران را به ارث ، به آن ها دادند و این فرزندان نامشروع را به گردن شوهران خود مى انداختند . زنا شش پيامد و عقوبت را به دنبال دارد: سه در دنيا و سه در آخرت: سه پيامد دنيايى اش اين است كه:   آبرو را مى بَرد، مرگ را شتاب مى بخشد و روزى را مى بُرد. و سه پيامد آخرتى اش: سختى حسابرسى، خشم خداى رحمان و ماندگارى در آتش است. 📚الخصال، شیخ صدوق رحمه الله، ص321،  🍀در صورت توبه واقعی خداوند تمام گناهان را تبدیل به حسنه می کند تا وقت هست باید از تمام گناهان دست بکشیم وخالصانه سمت خدا برویم .اگر کسی بدون توبه والوده از دنیا برود انجاست که پشیمانی سودی به حالش ندارد http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
خاطره شهدا ╔══••⚬🇮🇷⚬••══╗ https://eitaa.com/joinchat/2804351072Cedbb8d5a7a ╚══••⚬🇮🇷⚬••══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 بدن های انشایی ساحت هاى وجودى روح انسان بیشتر از دو تا است تجربه‌گر: دکتر محمد تمدن رستگار کانال پرطرفدار زندگی پس از زندگی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از مرکز موسیقی ماوا
34.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ «نمره عالی» منتشر شد 🎙با صدای عبدالرضا هلالی و گروه سرود آوای احسان و گروه میعاد 📝شاعر و آهنگساز: سید جواد پرئی 🎼تنظیم کننده: امید روشن ‌بین 🎬کارگردان: علی یوسفی مفید 📹تهیه کننده:سید عبدالحسین میرداماد 💠مجری طرح:قاب سفید هنر 🔻تهیه شده در مأوا 🔰مرکز موسیقی مأوا سایت | آپارات | تلگرام | ایتا | واتساپ
زندگی از غسالخونه تا برزخ
🌸 #سرگذشت ارواح درعالم برزخ (قسمت15) #قسمت_پانزده 💥 گردباد شهوات با اینکه راه زیادی را پس از آن پیم
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ( قسمت 16) 🔵ذوب شدن گناه همان طور که مسیر را می‌پیمودیم، جریان ناراحتی و لاغر شدن گناه را به نیک گفتم. نیک خندید و گفت: گناه حق دارد ناراحت شود چون هیکل او پیش از این در دنیا، بزرگ و عجیب بود که البته سختی‌هایی که در دنیا دیدی و صبر کردی زجری که هنگام مرگ کشیدی از قد و قواره او کاست. ✨هر چند یادآوری بلاها و سختی‌های دنیا برایم طاقت فرسا بود اما از آنجا که از قدرت گناهم کاسته بود راضی و خوشحال بودم. 🔵نور ایمان ✅رشته کوهی که در دامنه آن حرکت می‌کردیم سر بر دامن کوهی بلند داشت که به آسمان آتشین ختم می‌شد و چون سدی مرتفع راه را بر هر عابری بسته بود. ♨️با دلهره و اضطراب خود را به نیک رساندم و گفتم دوست من ظاهراً به بن بست برخوردیم، راه عبورمان بسته است، 🌼 نیک همان‌طور که می‌رفت گفت: ناراحت نباش و با من بیا، در قسمت‌هایی از این کوه غارهای کوتاه و یا درازی وجود دارد که باید از یکی از آن‌ها عبور کنیم تا به قدرت ایمان خود پی ببری. 🍀با تعجب پرسیدم: قدرت ایمان؟! گفت: آری. گفتم: چگونه؟ گفت: بدان که در روز قیامت، هر کس به اندازه ایمانش سعادتمند می‌شود و در اینجا ذره‌ای از سنجش قدرت ایمان رخ می‌دهد که در هر صورت دیدنی است نه گفتنی. 💥چیزی نگذشت که غاری تنگ و تاریک و بی روزنه پدیدار گشت، چون وارد غار شدیم از تاریکی🌑 بیش از حد آن به وحشت افتادم. پس از چند قدم از حرکت ایستادم و به نیک گفتم :راه رفتن در این تاریکی، وحشت آور و غیرممکن است. ⚡️ به راستی اگر گناه در این تاریکی به سراغم آید و مرا از پا درآورد چه؟ 🌹 نیک نزدیکتر آمد و گفت: از آمدن گناه آسوده خاطر باش زیرا ضربه‌ای که بر او فرود آوردم باعث شد به این زودی‌ها به ما نرسد به خصوص که هر لحظه ضعیف‌تر نیز می‌شود. 🍂از اینکه برای مدتی از شر گناه راحت شدیم خوشحال بودم اما فکر تاریکی مسیر دوباره مرا به خود آورد به همین جهت از نیک پرسیدم: در این تاریکی چگونه پیش خواهیم رفت؟ 🌺نیک گفت: اکنون به واسطه قدرت ایمانت نوری پدیدار خواهد شد که چراغ راهمان می‌باشد. 🍃 چندی نگذشت که از صورت نیک نوری درخشید که تا شعاع چند متری را روشن می‌کرد. 🌾با خوشحالی تمام همگام با نیک حرکت را آغاز کردم. گاه به گودال‌های عمیقی می‌رسیدم که تنها در پرتو نور ایمانم می‌توانستم از کنار آن‌ها به سلامت بگذرم. 🔵التماس کنندگان 🔺هنوز راه زيادي نپيموده بوديم که در دل تاريکي ضجه و فريادهايي به گوشم رسيد. وقتي دقت کردم صداي چند نفري را شنيدم که التماس کنان از ما مي‌خواستند که نور ايمان را به طرف آن‌ها هم بگيريم تا در پرتو نور ما حرکت کنند. ♦️نيک همان‌طور که جلو مي‌رفت مرا صدا زد و گفت: گوش به حرفشان نده، اين‌ها باقي مانده منافقين و کافران هستند که تا اينجا پيش آمده‌اند اما دريغ از يک نور ضعيف که بتوانند در پرتو آن حرکت کنند و سرانجام نيز در يکي از همين چاه‌هاي وحشتناک غار سقوط خواهند کرد. 🔘چون با اصرار آن‌ها روبرو شديم نيک ايستاد و خطاب به آن‌ها گفت: اگر محتاج نور ايمانيد برگرديد به دنيا و از آنجا بياوريد. 🔷يکي از آن ميان رو به من کرد و گفت: هان اي بنده خدا! مگر ما با هم در يک دين نبوديم، مگر ما و شما روزه نمي‌گرفتيم و نماز نمي‌خوانديم؟ ♻️ چرا حالا ما را به بازگشتن به آن سراي جواب مي‌دهيد که مي‌داني امکانش نيست؟! 🔆 در حالي که از خشم دندان‌هايم را به هم مي ساييدم، پاسخ دادم: بله با ما بوديد اما براي ريشه کن کردن دين ما و نه ياري آن، همواره براي ضربه زدن به دين و آيين اسلام در کمين نشسته بوديد و اکنون دريافتيد که از فريب خوردگان بوده‌ايد... ✍ادامه دارد... ♡••࿐ •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از Aminikhaah_Media🇱🇧
09 Porsesh Va Pasokh Mosianade Soti Shonood (1401-04-28).mp3
14.83M
🔈 📣 پرسش وپاسخ_بخش پایانی * عالم جنیان جدا از عالم ماست * نظم جهان به هم می ریزد * دخالت انسان، نظم عالم را به هم می ریزد * نگاهی نو به غیبت * خدا همه بنده هایش را دوست دارد * اجازه نداری جای خدا تصمیم بگیری * بُکُش ولی از خط بیرون نزن * تاثیر خوراک بر انسان * تاثیر متقابل گناه و بیماری * بابت خیالات تا زمانی که به زبان نیاوردم، مواخذه نشدم * با اراده در عالم ماده تصرف کردم * با تمثلات سخن می گفتم. * وقتی از حق الناس صحبت می شود، یعنی خدا بنده هایش را دوست دارد. ⏰ مدت زمان:۳۶:۳۷ 📆1401/04/28 ❗️برای دریافت مجموع جلسات مستند صوتی شنود از طریق لینک زیر اقدام نمایید. 🌐 https://aminikhaah.ir/?p=6561 🔔@Aminikhaah_Media
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا اموات دلتنگ ما میشوند .. پس از مرگ و جدایی روح از شدیدترین متعلقش که همان بدن است، شناخت‌ها و علایق و ارتباطات هم چنان باقی می‌ماند، البته با این تفاوت که پس از مرگ، اراده و اختیار از آدمی سلب می‌گردد؛ مردگان، صدای ما را (باذن الله) می‌شنوند، حتی حرف نیز می‌زنند، منتهی چون آنها دیگر ابزار مادی زبان را ندارند و ما نیز تا در دنیا هستیم، از راه اعضای بدن صداها را می‌شنویم و درک می‌کنیم، حرف یا پاسخ آنها را نمی‌شنویمهم چنین از امام صادق (ع) نقل شده که: «هیچ مؤمن و کافری نیست که در هنگام ظهر نزد خانواده‌ی خویش حاضر نگردد. وقتی مؤمن خانواده‌اش را در حال انجام اعمال صالح می‌بیند، خداوند را حمد گوید و وقتی کافر خانواده‌ی خویش را در حال انجام اعمال صالح ببیند، بر آنان غبطه می‌خورد.» در روایت دیگری بیان شده که: «اسحاق بن عمّار سؤال کرد: آیا شخصی که از دنیا رفته با خانواده‌ی خویش دیدار می‌نماید یا خیر؟ امام فرمودند: آری. پرسید: هر چند گاه؟ فرمود: بنا به منزلتی که نزد خدا دارد. هر هفته، هر ماه یا هر سال...» در برخی روایات وارد شده که ارواح به دیدن بازماندگان می‌آیند . http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
✍️ 🔵بصیرت جوان 🔸روایتی است از حضرت امام صادق علیه السلام که می فرماید: روزی گذر سلمان در کوفه به بازار آهنگرها افتاد. یک مرتبه دید جوانی بیهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند. سلمان که از آن نزدیکی عبور می کرد، یکی از آن افراد دوید و به او گفت یا اباعبدالله این جوان مریض و بیهوش است بیا یک دعایی بالای سر او بخوان که بهوش بیاید. حضرت سلمان وقتی نزدیک شد و به بالین جوان رسید او چشم باز کرد. تا سلمان را دید سر خود را بلند کرد و گفت: یا اباعبدالله اینطور نیست که مردم گمان می کنند من بیمار هستم. وقتی گذر من به بازار آهنگرها افتاد و دیدم که با چکش های آهنی به میله های سرخ می کوبیدند، یاد این آیه افتادم: نگهبانان جهنم با چکش های آهنین بر دوزخیان می زنند. در این حالت دیگر نفهمیدم و از هوش رفتم. سلمان دید این فرد با معرفت است با او دوست شد. بعد از یک مدتی این جوان مریض شد، سلمان به عیادت او رفت و دید که موقع مرگ او است. سلمان به حضرت عزرائیل علیه السلام خطاب کرد که یا ملک الموت این جوان برادر و دوست من است، لطفاً مراعات او را بکن. 💥حضرت عزرائیل فرمود: یا اباعبدالله من مراعات این جوان و تمام مومنین را خواهم کرد و با آنها دوست هستم. 📚برگرفته از سخنان استاد عالی حال خوش 🔻 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
13920905_7896_128k.mp3
8.78M
انسان ۲۵۰ ساله | امام سجاد علیه‌السلام؛ قهرمان اهل بیت علیهم‌السلام ▪️...هدف اول امام سجاد این بود که اصول اسلامی و قرآنی را حفظ کند، و نگذارد که اینها فراموش بشوند و از بین بروند. هدف دوم این بود که یکی از این اصول را که اصل امامت و ولایت هست، برای مردم تبیین کند، مردم بفهمند امامت جامعه‌ی اسلامی یعنی چه و خلیفه‌ی پیغمبر یعنی چه کسی و شرائطش چیه؟ و چه وظائفی بر عهده دارد و مردم با او چه رابطه‌ای دارند و چگونه چنین شخصی بر مسند خلافت می‌نشیند؟... 💠🌸🍃🌺🍃🌸💠‏ ‏‏💠ماجرای (علیه‌السلام)،
 نجات‌بخشیِ یک ملت نبود، نجات‌بخشىِِ یک امت نبود؛ [بلکه] نجات‌بخشیِ یک تاریخ بود
. امام حسین، خواهرش زینب (سلام‌الله‌علیها) و اصحاب و دوستانش، با این حرکت، تاریخ را نجات دادند. ۱۳۷۷/۰۲/۱۸ ☀️(مدظله‌العالی) ————————— 🇮🇷@SANGAR_1🇮🇷 🇮🇷@SANGAR_5🇮🇷
فقط یک صلوات برای میت http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
92.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی پس از زندگی فصل دوم ▪️این قسمت: بوسه عفو ▫️تجربه‌گر : خانم بهاره حسینی فیلم کامل(بخش اول) http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5