زندگی از غسالخونه تا برزخ
بگذاریدچند سوال ترسناک هم بپرسم. تا به حال شده در هنگام شستن مردهای احساس کنید که نفس میکشد و زنده
آنها که دیده اند می دانند وقتی جنازه را می آورند داخل، گروهی که نوبتش است و مسئول شستن میت می شود، میت را تحویل می گیرد. اسم و مشخصاتش مشخص می شود و این که روی کدام سنگ باید شسته شود. کاور را باز می کنند و پیش از آن که بیندازندش داخل سنگ، موانع شستشو مثل چسب یا لاک یا رنگ را برطرف می کنند. «از بیمارستان آمده ها و تصادفی ها وقت بیشتری می برند.» این را غسال کهنه کار می گوید. می گوید آنهایی که از بیمارستان آمده اند به دست و پاها و بدنشان چسب های بیمارستان مانده و پاک کردنش وقتشان را می گیرد. تصادفی ها هم که اگر وضعشان وخیم باشد و خونریزی داشته باشند، کمی طول می کشد تا بتوانند با سدر و خاک رس و چیزهای دیگر خونش را بند بیاورند و شروع کنند به غسل دادنش. روی از بین بردن موانع و تمیز کردن زیر ناخن ها تاکید دارند و معتقدند اگر میت با مانع برود و غسلش درست نباشد، گناهش گردن آنهاست...
مصاحبه با غسال مشهدی
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از آشپزی ونکات اسلامی
کانالی ویژه و معتبر برای خانمهایی که اهل هیأت هستند.
مجموعهای از کلیپهای اخلاقی، هیأت و خانواده، تازهترین مداحیها و سخنرانیها
و جدیدترین اشعار و آثار هنری هنرمندان هیأتی
❌لینک عضویت👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/352845827C3334032cc4
زندگی از غسالخونه تا برزخ
آنها که دیده اند می دانند وقتی جنازه را می آورند داخل، گروهی که نوبتش است و مسئول شستن میت می شود، م
آنها که دیده اند می دانند وقتی جنازه را می آورند داخل، گروهی که نوبتش است و مسئول شستن میت می شود، میت را تحویل می گیرد. اسم و مشخصاتش مشخص می شود و این که روی کدام سنگ باید شسته شود. کاور را باز می کنند و پیش از آن که بیندازندش داخل سنگ، موانع شستشو مثل چسب یا لاک یا رنگ را برطرف می کنند. «از بیمارستان آمده ها و تصادفی ها وقت بیشتری می برند.» این را غسال کهنه کار می گوید. می گوید آنهایی که از بیمارستان آمده اند به دست و پاها و بدنشان چسب های بیمارستان مانده و پاک کردنش وقتشان را می گیرد. تصادفی ها هم که اگر وضعشان وخیم باشد و خونریزی داشته باشند، کمی طول می کشد تا بتوانند با سدر و خاک رس و چیزهای دیگر خونش را بند بیاورند و شروع کنند به غسل دادنش. روی از بین بردن موانع و تمیز کردن زیر ناخن ها تاکید دارند و معتقدند اگر میت با مانع برود و غسلش درست نباشد، گناهش گردن آنهاست...
غسال سی و یک ساله که پنج شش سالی می شود در سالن تطهیر کار می کند یکی از آن هاست. دختری یازده ساله دارد که حتی دلش نمی خواسته او از شغلش خبر داشته باشد. به همکارانش سپرده بوده که هر وقت دخترک به محل کارشان آمد، به او بگویند مادرت کارهای اداری و دفتری را انجام می دهد، نه شستن مرده. دلش پر است از برخورد اطرافیان
مصاحبه با غسال
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از زندگی از غسالخونه تا برزخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 سیلی برای زندگی
تجربهگری که برای زنده ماندن 50 ضربه سیلی خورد
کانال پرطرفدار زندگی پس از زندگی
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از زندگی از غسالخونه تا برزخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 سعادت یا شقاوت
تعبیر شنیدنی و زیبا از حقیقت خودکشی
کانال پرطرفدار زندگی پس از زندگی
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
05_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
24.12M
#باز_نشر
🔉شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔉تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
📣 جلسه پنجم
* عدم پذیرش بحث دوگانه انگاری دکارت در غرب
* نظر ملاصدرا در مورد نفس و بدن
* تجربهای عمیق از عالم مثال
* تفاوت سه دقیقه در قیامت با سایر تجارب NDE
* رشته های نقره ای وجه مشترک تمام تجارب NDE
* دستاورد تجربه گران NDE
* علامت یقین
* موت اختیاری
* نقل از آیت الله بهاء الدینی در مورد رهبری
* اجل یا اختیار در مرگ
* وطن کجاست؟
* سختی مرگ
* وادی حق الناس
⏰ مدت زمان: ۵۷:۱۶
📆1398/09/08
#مرگ
#یقین
#ملاصدرا
❗️برای دریافت مجموع جلسات سه دقیقه در قیامت، از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
https://aminikhaah.ir/?p=508
🔔@Aminikhaah_Media
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
آنها که دیده اند می دانند وقتی جنازه را می آورند داخل، گروهی که نوبتش است و مسئول شستن میت می شود، م
وقتی این کار تمام شد، چند نفری جنازه را می اندازند داخل وان سنگی. یک وان نسبتا گود و سنگی که تنها امکاناتش سوراخی است که آب از آن می رود داخل فاضلاب!
برای شستن هر میت، چهار نفر مسئولند. یکی آبریز، یکی غسال، یکی کمک غسال و آخری خلعت بر. اول از همه آبریز آب را می ریزد و جنازه را خیس می کند. گویا نیت کننده هم همان آبریز است. نیت می کند و آب را نگه می دارد تا غسال کارش را شروع کند. غسال و کمک غسال با دقت زیاد میت را این طرف و آن طرف می کنند و مطمئن می شوند که خوب شستشو شده و مانعی باقی نمانده است. حرفه ای تر ها این کار را کمتر از ده دقیقه انجام می دهند و تازه واردها پانزده دقیقه ای برای این کار وقت می خواهند.
در همین مدت، خلعت بر کارش را شروع کرده و از پارچه ی لوله شده ای که به صورت رل بالای هر سنگ قرار دارد، یک پیراهن و یک روسری در می آورد و منتظر می شود تا شستشوی جنازه تمام شود.
وقتی غسل تمام شد، دو سه نفری جنازه را بلند می کنند و آخرین لباسش را به او می پوشانند و همان موقع ها به هفت ناحیه ی سجده گاهش کافور می زنند. کفن را می بندند و می گذارندش روی ریل، تا آن طرف یکی بیاید و تحویلش بگیرد و برای دفن ببردش.
در تمام این مدت هم ناظرها به کار هیئت شستشو نظارت می کنند و موارد شرعی را تذکر می دهند.
کارشان از یک ربع هشت صبح شروع می شود تا چهار بعد از ظهر. تعطیل و غیرتعطیل هم ندارد. هر برگه ای که پذیرش شود، جنازه ی صاحب برگه باید شسته شود و روی زمین نماند...
مصاحبه با غسال
زندگی از غسالخونه تا برزخ
وقتی این کار تمام شد، چند نفری جنازه را می اندازند داخل وان سنگی. یک وان نسبتا گود و سنگی که تنها ام
فرشته هایی روی زمین
دوسال است که در سازمان بهشت زهرا کار می کند و هشت ماهی می شود که به سالن تطهیر آمده. می گوید: «اولین روزی که به اینجا آمدم، از پشت شیشه مشغول تماشا شدم. آن موقع ها غسال ها لباس هایشان سبز و مقنعه هایشان سبز کم رنگ بود. همان موقع حس کردم فرشته هایی را می بینم که از آسمان به زمین آمده اند و دارند ماموریتی زمینی را انجام می دهند. هنوز هم بعد از هشت ماه، هر وقت می آیم داخل و همکارانم را می بینم، فرشته هایی نورانی در پیش چشمم مجسم می شوند که با زمینی ها متفاوتند.»
بیراه هم نمی گوید. خیلی ها اینجا هستند که از مرده های خودشان می ترسند. کسی که تا یک ساعت پیش کنارشان بوده و با او سر یک سفره می نشستند، الان که از دنیا رفته ترسناک شده! حاضر نیستند حتی نزدیکش شوند و از نزدیک برایش فاتحه بخوانند چه برسد به این که دستش بزنند یا بشویندش.
از آن بدتر، این فرشته های روی زمین، با همه جور صحنه ای مواجه می شوند. سوخته ها و سردخانه ای های سیاه شده، تصادفی هایی که تکه پاره شده اند، جنازه های بخیه خورده ای که از پزشک قانونی می آیند، دیرکشف شده های گندیده ای که باد کرده اند و به هر جایشان دست می زنی پوستشان می ترکد و بوی تعفن از آن ها بلند می شود... مرده هایی که دیگران حتی حاضر نیستند ثانیه ای نگاهشان کنند را مثل جنازه های سالم می شویند و برایشان فرقی نمی کند با چه صحنه ای طرفند. می دانند که وظیفه شان حساس است و اگر میت درست شستشو نشود، آن طرف پایشان گیر است.
فرشته ها برخلاف تصور دیگران، قسی القلب نشده اند و خیلی هایشان با سال ها سابقه ی کار، باز هم با دیدن بعضی صحنه ها منقلب می شوند و تحمل دیدنش را ندارند.
برای کسانی که غسالخانه را از پشت شیشه های آن دیده اند، دیدن پنج شش وان سنگی که کنار هر کدامشان یک سنگ تخت مانند قرار دارد، صحنه ی جدیدی نیست. وان و سنگی که قبل از قبر، چند دقیقه ای مهمانش هستی و یک جورهایی خانه ی یکی مانده به آخرت محسوب می شود. شاید برای پشت شیشه ای ها کمی بوی کافور هم حس شود اما این طرف شیشه، حال و هوای دیگری دارد.
مصاحبه با غسال
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
فرشته هایی روی زمین دوسال است که در سازمان بهشت زهرا کار می کند و هشت ماهی می شود که به سالن تطهیر آ
همه جایش سوخته بود، موهایش نه!
خاطراتشان زیاد است. به طور متوسط هر کدامشان روزی با شش هفت جنازه به طور مستقیم طرفند و پانزده بیست تا جنازه را هم از دور و روی سنگ همکارانشان می بینند و همین کافیست تا دفترچه ی خاطرات ذهنیشان پر شود از اسم و چهره و خاطرات مربوط به آن ها. اما از بین آن همه جنازه، بعضی ها خاطره انگیزتر می شوند. این خاطره ها یا آن قدر خوبند که تا ابد حس خوب برای غسال به جا می گذارند، یا آن قدر فجیعند که هر چقدر هم که زمان از آن بگذرد، باز هم ردپایش روی روحشان باقی می ماند.
آزاده، غسالی ست که شش سال است در سالن تطهیر کار می کند. می گوید: «گاهی با جنازه هایی مواجه می شوم که واقعا حس می کنم اعمال خوبی داشته. بوی عطری از این جنازه ها بلند می شود کل سالن را برمی دارد. این را جز با دلیل خوب بودن مرده، قبل از مردنش نمی شود توجیه کرد.»
پرستو هم اعمال فرد را در کیفیت جنازه بی تاثیر نمی داند. می گوید: «چند وقت پیش یک جنازه را آوردند که تمام بدنش سوخته بود. قبلا هم جنازه سوخته دیده بودم و می دانستم که مو، زودتر از هر چیزی می سوزد و از بین می رود اما این جنازه با این که همه بدنش جزغاله شده بود، موهای سالمی داشت. دقیقا تا زیر رستنگاه مویش سوخته بود و موها هیچ آسیبی ندیده بودند. نمی دانم در دنیا چه کرده بود و چه جور آدمی بود که آتش حریف موهای زیبایش نشده بود...»
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
در احادیث زیادی داریم که به زیارت قبور بروید
زوروا القبور فانها تذكركم الاخرة.(نهج الفصاحة ص: 511)
قبرها را زيارت كنيد، زيرا موجب يادآوري آخرت و قيامت مي گردد
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
06_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
23.09M
#باز_نشر
🔉شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔉تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
📣 جلسه ششم
* انتقاد از حوزه علمیه به خاطر بی توجهی به مسئله
* اثبات روح برابر نابودی تمدن غرب
* شواهد دال بر واقعی بودن تجربیات NDE
* یکسان نبودن تجربیات NDE
* شباهت مرگ به تولد
* سه گریه واقعی انسان
* رویای شفاف
* مکاشفه الهی یا شیطانی
* کشف مثال
* ادراک برزخی و قلب برزخی
* گرانی و رازق
* تجربه NDE آیت الله حائری یزدی
* قبرستان نو قم
* اثر دعا در به تاخیر انداختن مرگ
* قبض روح رباخوار
⏰ مدت زمان: ۵۴:۴۶
📆1398/09/15
#تمدن
#قبض_روح
#مکاشفه
❗️برای دریافت مجموع جلسات سه دقیقه در قیامت، از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
https://aminikhaah.ir/?p=508
🔔@Aminikhaah_Media
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
مرگ با چشم های باز
صحنه های فجیع کم ندیده اند اما بعضی از جنازه ها برای غسال های کار کشته هم ترسناکند. غسال میانسال می گوید: «تا به حال خیلی پیش نیامده که از جنازه بترسم و ترس باعث شود نتوانم کار کنم اما اینطور نیست که اصلا این اتفاق نیفتد. مثلا یک بار جنازه ای آوردند که به خاطر تصادف جانش را از دست داده بود. پای چپ جنازه کاملا چرخ شده بود و چیز زیادی از آن باقی نمانده بود. وقتی جنازه را بلند می کردم، همین که حس کردم چربی پایش به دستکشم اصابت کرده، چنان حس ترسی به من دست داد که قفل شدم و نتوانستم کار را پیش ببرم...»
برای تازه کارتر ها، یکی از بدترین صحنه ها، دیدن جنازه هاییست که چشمشان باز است: «اگر تا زمانی که بدن گرم است چشم بسته نشود، دیگر هر کاری هم بکنی نمی توانی چشم مرده را ببندی.
نگاه آخرشان و دیدن وحشتی که در چشم هایشان هست، صحنه ای نیست که به این راحتی ها از یاد برود یا عادی بشود.»
قدیمی ترها می گفتند کسانی که در این دنیا آرزوی برآورده نشده دارند، با چشم باز می میرند. غصه ی چشم بازها و آرزوهایی که به دلشان مانده، تا مدت ها در دل خیلی از غسال ها باقی می ماند.
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
مرده ای که زنده بود؛ مرده ای که گریه کرد
در دفترچه ی خاطرات غسال های کهنه کارتر، خاطره های عجیب و غریبی هم به چشم می خورد؛ خاطره هایی که هیچ کس جز خود خدا حکمتش را نمی داند. یکیشان می گوید: «چند وقت پیش جنازه ای را آوردند و غسال ها مثل سایر جنازه ها تحویلش گرفتند اما همین که گذاشته اندش درون سنگ، یک صدایی از گلو و ریه اش خارج شده که حس کردند زنده است. سریع جمعش می کنند و آمبولانس خبر می کنند که بیاید و ببردش به بیمارستان که گویا در راه بیمارستان دوباره تمام می کند.»
یکی دیگر از غسال ها خاطره اش از جنازه ی یک دختر جوان را تعریف می کند. می گوید: «وقتی شستشوی دختر جوان تمام شد و خشکش کردیم و کارهای پوشاندنش با خلعت تمام شد، دیدم که چند قطره اشک از گوشه ی چشم هایش آمد پایین.»
می گوید: انگار تازه فهمیده بود و باورش شده بود که دیگر امیدی نیست و باید خداحافظی کند.
می گوید: اشک وداعش را با چشم دیدم...
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
ملاقات با مادر روی سنگ غسالخانه
اثبات این که غسال ها قسی نیستند
کار سختی نیست اگر سنگی شده بودند محال بود با به یاد آوردن خاطره ای که مثلا دو سه سال پیش اتفاق افتاده اینطور به هم بریزند و نتوانند بغضشان را کنترل کنند و اشک هایشان جاری شود
برای خیلی هایشان، خصوصا آنهایی که مادر شده اند، طرف شدن با بچه ها کار سختی است. می گویند وقتی جنازه ی کودک می آید، سخت ترین روز برایشان رقم می خورد و تا مدت ها ذهنشان را درگیر می کند.
اما خاطره های دیگری هم هستند که تا سال ها در خاطرشان می ماند و با هر بار بازگو کردن، داغشان تازه می شود. یکیشان یکی از این خاطره ها را این طور تعریف می کند: « مدتی پیش وقتی کارم تمام شد، به اتاق استراحت آمدم و دیدم روی یکی از صندلی ها، کودکی دو سه ساله نشسته. چند شاخه گل دستش بود و آرام، این طرف و آن طرف را نگاه می کرد. از اطرافی ها پرسیدم این کیست؟ جواب دادند که مادرش فوت شده و بچه برای دیدن مادرش بی قراری می کند. پدرش خواسته تا بیاید داخل و یک بار هم که شده مادرش را ببیند.
مادرش زن جوانی بود. وقتی برگه اش آمد و تحویلش گرفتیم متوجه شدیم خودکشی کرده. قرار شد وقتی شستشوی مادرجوان تمام شد و لباس تنش کردیم، آن وقت اجازه دهیم کودک بیاید و ببیندش. وقتی کار تمام شد و بچه را آوردیم، حس می کرد آن جا بیمارستان است و مادرش روی تخت بیمارستان خوابیده. آمد نزدیک و چندبار مادرش را صدا زد و وقتی دید جواب نمی دهد، گل ها را گذاشت روی سینه مادر. آرام شده بود و بی قراری نمی کرد. موقع رفتن از کنار مادر برگشت سمت ما و گفت: «بابا مامانو کاری نکرده ها؛ مامان خودش اینطوری شد!» و رفت.
خاطره غسال از بازیگر معروف
غسال جوان یکی از تلخ ترین خاطره هایش را مواجه شدن با بدن سرد و بی روح یکی از بازیگران محبوب و قدیمی سینما و تلویزیون می داند. می گوید: «وقتی جنازه را تحویل گرفتیم، مثل همیشه شروع کردیم به شستشو. وقتی صورت جنازه را نگاه کردم حس کردم سالهاست که او را می شناسم. دقیق تر که شدم اسمش را به خاطر آوردم اما باز هم باورم نمی شد خودش باشد؛ لاغرتر از چیزی که در تلویزیون می دیدم بود و البته پیرتر. به دوستانم که گفتم آن ها هم باور نکردند و گفتند نمی شود این همان بازیگر محبوب باشد و پشت شیشه فقط دو سه نفر ایستاده باشند!
برای این که مطمئن شوم برگه اسمش را نگاه کردم و دیدم درست حدس زده ام. از آن طرف شیشه ای ها پرسیدم که این همان بازیگر معروف است؟ آنها هم جواب مثبت دادند. دلم سوخت که یک بازیگر که این همه سال مردم برایش سر و دست شکانده اند و این همه فیلم و سریال بازی کرده، روز مرگش این قدر تنها باشد و غریبانه خاک شود...»
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
این کانال زیر نظر تعدادی از اساتید مطمئن و متخصص حوزه و دانشگاه اداره میشه.
پیشنهاد می کنیم حتما این کانال رو دنبال کنید 🙏🌸🌹