یه سئوال خفن ... خنده ی زهرا  وقتی که هنوز نمیدونه سئوالم چیه من رو تشویق میکنه که یه مقدار به لحنم جنبه ی طنز بدم..  اگر یک خواستگار که هم شغل خود شما بوده،  به خواستگاری دختر شما بیاید خدا وکیلی به او دختر میدهید؟ بدون لحظه ای فکر پاسخ داد: اگر همدیگه رو دوست داشته باشن  و همدیگه رو بخوان بله . حتما.   دوست دارید چقدر عمر کنید؟ خب هر چقدر که خدا برام مقرر کرده باشه منم راضی به همونم.   تا حالا شده مرده ای به هنگام شستن زنده بشود؟ نه. ما نداشتیم. در این خصوص داستان زیاد شنیدیم اما اینجا پیش نیومده.  احیانا اینکه کسی اینجا بمیرد چی؟ سال گذشته خانمی برای تشییع جنازه برادر زاده اش آمد و فردای همون روز این خانم در بین قطعه ها سکته کرد و خب در نهایت آوردنش برای شستشو.  عشق رو برام معنا میکنید؟ عشق از دیدگاه شما چه معنا و مفهومی دارد؟ عشق رو تحرکی میدونم برای زندگی بهتر البته در محدوده ی مجازش.   با توجه به شغل شما که با مرده ها طرف هستید، زندگی را چطور معنا میکنید؟ من تموم زندگی رو عشق میبینم. و تموم عشق رو زندگی.    مصاحبه با غساله http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

خانواده ها متوجه صحبت شما با عزیزانشون میشوند؟ فکر نمیکنم. چون اولا ما ماسک رو بینی و دهنمونه . بعدشم اونها پشت اون شیشه ها هستن.  شده خانواده ها با شما برخورد بد بکنند و شما ناراحت بشید؟ و این ناراحتی رو شستن و نحوه ی کار شما تاثیر بگذارد؟ اوایل ناراحت میشدم اما هرگز رو شستن و رو کارم تاثیر نداره. گاهی خودشون بعد از کار میان و عذر خواهی میکنن . الان درکشون میکنم. میدونم شرایط روحی خوبی ندارن.    تو زندگی شخصی چه چیز را از همه بیشتر دوست دارید؟ صداقت برام خیلی مهمه. براش بیش از همه چیز ارزش قائلم.  چند تا بچه دارید؟ سه تا. یک پسر و دو دختر.   محل کارتون رو دیدند؟ در خصوصش کنجکاوی میکنند؟ داخل رو ندیدن. بیرون اومدن. در مورد کارم سئوال میکنن اما از همه بیشتر دختر کوچیکم دوست داره که براش از اینجا تعریف کنم.   مصاحبه با غساله http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

شما بیشتر با مرده ها زندگی میکنید یا زنده ها؟ نه. من قطعا با زنده ها هستم و این کار نتونسته من رو از زندگی ببرونه و باعث شده من بیشتر حواسم به خودم و کارهام باشه تا گناه نکنم اما از زندگی قطع امید نکردم و منزوی نشدم. من با زنده ها زندگی میکنم.  سخت ترین لحظات زندگیتون چه موقع بوده؟ بیکار بودن و تبعات اون بیکاری که باعث بوجود اومدن سختی ها تو زندگیم شده.   و آخرین حرفت برا مردم؟  زندگی رو سخت نگیرن. هر جور زندگی رو حساب کنی همونطور میگذره.     کم کم به ساعت چهار نزدیک میشدیم و دوستانی که به اتمام ساعت کاری میرسیدند حمام کرده به داخل آمده و برخی از آنها بعد از  خواندن نماز به جمع ما اضافه شده و من هم اصلا فراموش کرده بودم که هنوز ناهار نخورده ام. اما از اضطراب و استرس قبل اصلا خبری نبود. الهام که مسئول قسمت خواهران بود و برای رفتن اماده میشد و  به نظرم بسیار جوان آمد، به چند تا از سئوالهایم جواب داد.  مصاحبه باغساله http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

💠 نگاه روایت شنیدنی از تاثیر و وزن نگاه غصبناک در محاسبه ی اعمال تجربه‌گر: آقای میلاد دولت آبادی پخش: هر روز ساعت ۱۸:۳۰ بازپخش: ساعت ۲۳:۳۰ و ۱۲ روز بعد شبکه چهار سیما کانال پرطرفدار زندگی پس از زندگی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

شما چند سالتون هست؟ جوانترین غسال اینجا چند ساله هستند؟ من 27 سالمه و مسئول این قسمت هستم. جوونترین غسال هم 25 ساله هست.  شما که مسئول این قسمت هستید آیا خودتان هم به کار شستشو مشغول هستید؟ خیر. من کار شستشو انجام نمیدم اما هماهنگی های لازم رو انجام میدم.   با وجود عجله ای که برای رفتن داشت،  خواهش کردم اگر چیزی هست که گفتنش به نظر جالب می آید برای ما  بگوید. مطلبی که برایم جالبه حضور خانمها و دختران جوان هست که هر هفته  بدون اینکه کسی از اقوامشون فوت بکنه چند تایی می آیند و از پشت شیشه ها شستشوی مرده ها رو نگاه میکنن و وقتی از اینها دلیل این کارشون رو سئوال کردیم ، گفتن که ما برای اینکه مرگ رو فراموش نکنیم و مواظب اعمالمون باشیم اینجا می آئیم و تازه گهگداری هم که بچه ها مشغول شستن میت هستند و اون مرده فرد جوونی هست از ما دلیل فوت اون رو سئوال میکنند و افسوس میخورند.  مصاحبه با غساله http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

از خانمی که نمازشان را خوانده و داشتند تعقیبات را به جا می آوردند خواستم که برای ما از نحوه ی ورودشان به این شغل بگویند.  من قبل از اینکه به اینجا بیام تو سالن  آرایش کار می کردم و شغل خوبی داشتم. من به صورت داوطلب خواستم به این کار وارد بشم و خب دقیقا سه سال دوندگی کردم تا تونستم موافقت برا ورود به اینجا رو بگیرم.  دلیل این کار شما چی بود؟ من تو شغلی بودم که شاد بود. اما خب خودم رو هر روز از خدا دورتر و دورتر حس میکردم. از وقتی به این شغل رو آوردم آرومترم و هر روز خودم رو به خدا نزدیکتر حس میکنم. الان خیلی مواظب اعمالم هستم. یعنی سعی میکنم که مواظب باشم.   بچه هم دارید؟ نظر آنها چی بود؟ من 4 دختر دارم که این کار من تاثیر بسیار زیادی روی اونها هم داشته. خصوصا دختر اولم.  آنها در خصوص محیط کاریتان توجیه هستند؟ بله. هر چهارتاشون اینجا اومدن و مراحل شستشوی مرده رو بارها و بارها دیدن و من براشون حرف زدم. و بسیار روشون تاثیر مثبت داشته. اصلا هم نمیترسند. مواظب کردار و رفتاراشون هستن و سعی میکنن که کمتر گناه بکنن.   مصاحبه با غساله http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

این کار باعث دلمردگی آنها نشده؟ خیر . اصلا. من هر 4 دخترم از اونکه شش سالشه تا اونکه 23 سالشه همه رو آوردم و براشون حرف زدم. چرا دلمرده؟ وقتی بدونن که اگه اعمالشون خوب باشه این سفر براشون بهترین سفره، چرا دلمرده بشن؟  اقوام چی؟ این کار شما که به خاطر معنویات از یک محیط آرایشی و شاد بیایید اینجا ، چه تاثیری بر روی آنان داشته است؟ بسیار تاثیر مثبت. چون من تموم توجیهاتم رو برای وارد شدن به همچین کاری برای همه توضیح دادم. باور میکنین که یکی از اقوام نماز نمیخوند  و یکی دیگه هم بود که حجاب درست و حسابی نداشت اما بعد از ورود من به اینجا و صحبتهای گهگداری که در خصوص این محیط و معنویاتش و حالات مرده ها رو که میشه حس کرد چه سکرات موتی داشته اند ، بر روی اونها تاثیر گذاشته و الان نماز میخونن و حجابشون رو هم مراعات میکنن.   واقعا میشود حس کرد؟ یعنی شما متوجه میشوید؟ ما نمیتونیم مدعی بشیم اما خب یه مقدار حالات مرده، اون لحظات آخرش رو روشن میکنه. بعضی مرده ها رو کاملا حس میکنی دارند میخندند. حس شادی تو  صورتشون مشهوده. یا ترسی که ممکنه موقع مرگ داشته باشن که خب البته من مدعی نیستم که بخوام بگم این حالت و این ترس از روی گناهان بوده. اما بطور کل یه جورایی ظاهر مرده نشون میده که چه حالاتی داشته.   مصاحبه با غساله http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

موردی  تو ذهنتان آماده دارید برای ما بگویید؟ بله. همین عید گذشته یک دختر 17 ساله رو آوردن که تصادفی بود و خب از اونجایی که بسیار جوون بود و زیبا، همه ی ما متاثر شدیم و وقتی که رفتیم بالا سرش ، موهای بدنش که تماما سیخ شده بود توجه ما رو جلب کرد. حالا یا بخاطر رودر رو شدن ماشینشون با ماشین روبرو و یا بخاطر ترس از مرگ بود . هر چی بود نمیدانم فقط میدانم این وضع همه ی ما رو متاثر کرد و شروع کردیم باهاش به حرف زدن. قبل از اینکه شروع کنیم به شستشو باهاش کلی حرف زدیم. بهش سلام کردیم. نازش کردیم. موهاش رو نوازش کردیم و بهش گفتیم که چی شده دختر خوشگل؟ کجا داشتی می رفتی؟ چرا این بلا سرت اومد؟ الانم چیزی نیست. نترس. ما کنارتیم. میخواهیم یواش یواش تو رو بشوییم. خانوم حضرت زهرا انشاالله امشب به کنارت میاد. خلاصه از اونجایی که میدونیم که روح مرده بالا سرشه و مارو میبینه ، هر اونچه که فکر میکردیم که کمک میکنه تا ترسش کم بشه انجام دادیم.   با توجه به تمام این صحبتها با یک جمله بگویید نظرتان در مورد کارتان چیست؟ بدون اغراق باید بگم که : "من با کارم عشق بازی میکنم"....  از مرگ نمیترسی؟ قبلا خیلی میترسیدم اما الان نه.   مصاحبه باغساله http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

📹 زنی که به دست بانوی آسمانی از مرگ نجات یافت ▪️این قسمت: رنگی به قیمت عمر ▫️تجربه گر: خانم شفیعی ابنوی برنامه پرطرفدار زندگی پس از زندگی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

#باز_نشر 🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه هفدهم *ملائکه کتابت اعمال *هر انسانی مَلَک حافظین دارد *عالم ملائکه، عالم حقائق است نه اعتباریات *نوشتن خدا که در قرآن با عبارت "کُتِبَ علیکم..." یاد شده، از چه جنسی است؟ *فرشتگان مصوّر *ثبت تکوینی به چه معناست؟ *کتابت ملائک به چه صورت است؟ *مقصود از صورت فعل چیست؟ *آیا ملائکه علم به گناه دارند؟ *پنهان شدن ملائکه به چه معناست؟ *هر چه درجات انسان بالاتر برود، ملائکه ثبت اعمال او بالاتر می‌رود و لذا حسابرسی او هم سنگین‌تر است *شرح روایتی در باب نقش ملائک در دیدار دو برادر مومن *ملائکه حافظین، از چه چیزی محافظت می‌کنند؟ *پرونده اعمال انسان پس از مرگ بسته می‌شود به جز در سه مورد *ملائکه قبض روح تحت امر حضرت عزرائیل(ع) و ملائکه کتابت اعمال تحت امر حضرت اسرافیل(ع) هستند 📅98/12/17 #مشهد ❗️برای دریافت مجموع جلسات سه دقیقه در قیامت، از طریق لینک زیر اقدام نمایید. https://aminikhaah.ir/?p=508 🔔 @Aminikhaah_Media .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak

از برنامه های متفرقه ای که اینجا دارید یک مقدار برایمان بگویید. ببینین ما هر 15 روز یک بار مرخصی داریم. میدونین به گفته ی اکثر بچه ها، همون 15 روز یک بار هم که میریم مرخصی دلمون برا اینجا تنگ میشه. ما از اینجا گریزون نیستیم. ما صبح ها با وضو وارد این محل میشیم. اول صبح کارمون رو با دعای فرج همگانی شروع میکنیم. ما به دلیل ساعت کاری و مشغله ی زیادمون بیرون نمیتونیم جلسات شرکت کنیم پس همینجا برا خودمون دعا و زیارت عاشورا و دعای توسل و ... میذاریم. میدونین دوستان با یه خلوص خاصی مرده ها رو میشویند. ما رو مرده ها نذر میکنیم. مثلا نذر میکنیم که اگه فلان مشکلمون برطرف بشه برای تعدادی از میتها دعای توسل داخل کفنشون بذاریم. یا دعای نادعلی.   خود شما حاجتی در این خصوص گرفتید؟ من دو هفته بود که اومدم اینجا که بر اثر حادثه ای دخترم 15 روز رفت تو کما. من نذر کردم و مطمئنم که به برکت این محیط و نظر خدا و ائمه اطهار سلامتی دخترم رو گرفتم.    حرفی برای مردم دارید؟ مرده شور کسی هست مثل شما. کریه نیست. سنگدل نیست. ترس نداره. اونم بچه و زندگی داره. اونم عروسی دعوت میشه و تو جمعها دوست داره بره. با این چشم و با این دید به مرده شورها نگاه نکنید. اونها رو از جمع خودتون جدا ندونید. بخدا وقتی میایید اینجا و با ما برخورد بد میکنید ، با تموم دلشکستگی هامون شما رو درک میکنیم. و ازتون به دل نمیگیریم.   مصاحبه با غساله http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

#داستان 🔥شیطان؟! روزى شيطان در گوشه مسجد الحرام ايستاده بود. حضرت رسول صلى الله عليه و آله هم سرگرم طواف خانه كعبه بودند. وقتى آن حضرت از طواف فارغ شد، ديد ابليس ضعيف و نزار و رنگ پريده ، كنارى ايستاده است ، فرمود:اى ملعون ! چرا اینچنين ضعيف و رنجورى ؟! گفت : از دست امت تو به جان آمده و گداخته شدم . فرمود: مگر امت من با تو چه كرده اند؟ گفت : يا رسول الله ! چند خصلت نيكو در ايشان است ، من هر چه تلاش ‍ مى كنم اين خوى را از ايشان بگريم نمى توانم . فرمود: آن خصلت ها كه تو را ناراحت كرده كدام اند؟ 1 هنگامیکه به هم می رسند سلام می کنند. 2 با هم مصافحه می کنند. 3 برای هر کاری که می خواهند انجام دهند ان شا الله می گویند. 4 از گناه استغفار می کنند. 5 تا نام حضرت محمد (ص) را می شنوند صلوات می فرستند. 6 ابتدای هرکاری بسم الله الرحمن الرحیم می گویند. 📚(منبع: انورالمجالس، ص40). http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

📹 شاه و وزیری که یک مرده را به دنیا بازگرداندند ▪️این قسمت: رنگی به قیمت عمر ▫️تجربه گر: خانم شفیعی ابنوی برنامه پرطرفدار زندگی پس از زندگی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

💠روایت جانسوز زنی که از همسرش خواست تا اجازه دهد از دنیا برود! ▪️این قسمت: مجنون ▫️تجربه گر: آقای ملکی برنامه پرطرفدار زندگی پس از زندگی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

👌 مقتنم شمردن عمر💥 ❤️ پيامبر(ص) می فرمود: من تعجب از اولاد آدم دارم وقتي که سرمايه اش زياد می شود خرسند می گردد و اگر کم شود سخت محزون و ليکن شبانه روز بر او می گذرد و عمرش را کوتاه می کند غمگين نمی شود. بدانيد که بی نياز و راحت نمی گردد کسيکه مالش زياد شود و عمرش کوتاه باشد. مي فرمود«فرشته الهي هرشب به جوانان بيست ساله ندا مي دهد کوشش و جديت کنيد و براي نيل به کمال و سعادت خود مجاهده نماييد 👈و در ادامه حضرت مي فرمايد: درقيامت هيچ بنده اي قدم از قدم بر نمي دارد تا به چند پرسش پاسخ دهد: 1⃣ اينکه عمرش را در چه کاري به پايان رسانده است. 2⃣ جوانيش را چگونه و در چه راهي به سر آورده است. 3⃣ اينکه مالش را چگونه بدست آورده و چگونه خرج کرده است. 4⃣ از امامش که او کيست. چنانکه خداي عزوجل فرموده است {يوم ندعوا کل اناس بامامهم} روزی که هر گروهی را به امامشان می خوانیم ❤️ رسول خدا (ص) مي فرمايد: هر که امروزش با گذشته او مساوی باشد زیانکار است و هر که فردایش بدتر از امروزش باشد از رحمت خدا به دور است و هر که در پی یافتن نقصان عملش و برطرف کردن آن نباشد عقلش ناقص است و هر که عمل و عقلش ناقص باشد مرگ برای او بهتر از زنده بودن است 📔 ارشاد القلوب، ابومحمد حسن دیلمی، جلد 2، ص 7 http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

🔰 خاطره‌ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از روایت مرحوم آیت‌الله خوشوقت درباره مکاشفه‌ی یکی از علما 📝رهبرانقلاب: خدا رحمت کند، مرحوم آقای خوشوقت میگفت یک عارفی در #مکاشفه دید که آنجا یک سکوی بلندی است، این جوانها همین طور می‌آیند و با یک جست میپرند روی آن سکو. این عارف مکرر پرید و هر کار کرد نتوانست و افتاد زمین. بعد ملتفت شد که آنها #جوان هستند و این پیر است. 🔹در عالم معنویت هم همین است، در سلوک هم همین است، در مشاهده‌ی رؤیت الهی و جمال الهی هم همین است؛ آنجا هم آمادگی جوان بیشتر است، بهتر میتواند پرواز کند و میتواند راههای بلند را بپرد. پیرها تا بیایند به خودشان بجنبند وقت گذشته و بعد هم توانشان اجازه نمیدهد. الحمدلله این مفاهیم در دل شما جوانها روییده. ۹۵/۸/۱۹ http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

💠 روایت تجربه گر مرگ موقت از سفر به دوران اصحاب کهف ▪️این قسمت: مسافررزمان ▫️تجربه‌گر : آقای مجتبی اسلامی فر #تجربه_مرگ_موقت .┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄ @khandehpak

حرفی برای جوانها دارید؟ از زندگی تا مرگ به اندازه به هم زدن یک پلک است. فاصله ای نیست. از مرگ نترسید. مرگ زندگی دوباره هست. اگه به مرگ با این دید نگاه کنیم که داریم میریم خونه ی اصلمون، از مرگ نمیترسیم و در کنار تموم اینها اعمالمون رو مواظبت میکنیم.   در انتها  بعد از تشکر از دوستان جدیدم، آنها با پرسیدن اسم من به من یاد آوری نمودند که به هنگام شستشوی مرده ی بعدی حتما من را یاد نموده و از خدا برای سلامتی من دعا میکنند و دعا کردند که امیدوارند تا صد سال گذر من به آنجا نخورد.   تموم شد. به همین راحتی. بعد از بلند شدن بر اثر فشار گرسنگی نگاه کردم که بینم اگر احیانا چیزی میخورند ، من نیز شریک آنان بشوم. اگر در بدو ورود با زهرا برای این روبوسی کردم که حس نکند از او ترسیده ام، در انتها با طیب خاطر و علاقه ، تمام آنها را بوسیدم. قرار شد یک نسخه از مصاحبه را با پیک برای آنان بفرستم.   در انتها یک جمله برای عزیزانم. برای دوستان من که من را محیای سفر آخر می نمایند، قول بدهید در آنروز که نه با پای خود، که با ختم پیمانه ام مرا به خدمت شما آوردند تمام این دعاها و مراحلی را که با عشق انجام میدهید برای من نیز انجام داده و من را با کوله باری از دعاهایتان روانه نمایید.  والسلام تنظیم و کار شده در نشریه همشهری آیه .. شماره دی ماه 90 مصاحبه با غساله http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

ارواح مؤمنان، در وادی‌السّلام از احمد بن عمر نقل ‌شده که یکی از اصحاب امام صادق(ع) گفت، به آن حضرت عرض کردم: «برادرم در بغداد است و نگرانم که او در آنجا بمیرد.» آن حضرت فرمود: «باکی نداشته باش، هر جا که خواهد بمیرد، زیرا هیچ مؤمنی در شرق یا غرب زمین باقی نمی‌ماند، مگر آن که خداوند روح او را در وادی‌السّلام با ارواح مؤمنان دیگر قرار دهد.» عرض کردم: وادی‌السّلام کجاست؟ فرمود: پشت کوفه، سپس فرمود: «آگاه باش مثل ‌این که من اجتماع ارواح را می‌بینم که حلقه‌حلقه نشسته‌اند و با یکدیگر گفتگو دارند.» http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5

  ارسال غذا به مردگان در شهر سمرقند، یکی از مسلمانان بیمار شد، نذر کرد که اگر سلامتی خود را بازیابد، مزد کار روز جمعه‌اش را به نیّت پدر و مادرش که از دنیا رفته بودند، صدقه بدهد. او پس از مدّتی، هنگامی ‌که سلامتی خود را باز یافت، به نذر خود وفا کرد، و مزد کار روز جمعه‌اش را به نیّت پدر و مادرش، صدقه می‌داد، تا این که در یکی از روزهای جمعه، هر چه دنبال کار رفت، کاری پیدا نکرد، در نتیجه آن روز مزدی به دست نیاورد تا به نیّت پدر و مادرش صدقه بدهد. از یکی از علمای عصر خود پرسید: این جمعه کاری برایم پیدا نشد تا مزدش را به نیّت پدر و مادرم صدقه بدهم، اکنون چه کنم؟ آن عالم به او گفت: «از خانه بیرون برو، پوست خربزه یا ... پیدا کن و آن را بشوی و برو سر راه دهقانان که از صحرا بازمی‌گردند بایست و آن پوست را پیش الاغ آن‌ها بینداز و ثوابش را به روح پدر و مادرت، نثار کن.» او به این دستور، عمل کرد، شب شنبه پدر و مادرش را در عالم خواب دید که با شادمانی بسیار، او را در آغوش محبّت خود گرفتند و به او گفتند: «ای فرزند! برای ما آنچه لازم بود، پاداش فرستادی، تا این که ما به خربزه میل وافر داشتیم، آن را نیز برای ما فرستادی، تو ما را خشنود ساختی، خدا تو را خشنود کند. [٧]. الدين في قصص، ج ۲، ص ۶۳. http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5