زندگی از غسالخونه تا برزخ
📖 ترتیل سریع جزء هفتم قرآن کریم 🎙 قاری محترم استاد معتز آقایی کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🟤
tahdir 08.mp3
4.12M
📖 ترتیل سریع جزء هشتم قرآن کریم
🎙 قاری محترم استاد معتز آقایی
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🟤🌸🟢🌸🔴🌸🟣❅┅┅┄
@khandehpak
زندگی از غسالخونه تا برزخ
#باز_نشر 🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه چهل
4_5800906275927625381.mp3
34.4M
#باز_نشر
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه چهل و یکم
* بخش پایانی صدقه
* صدقه کافر
* قاعده فیزیکی صدقه
* صدقه مدیریت انرژی
* صدقه و نماز نافله
* صدقه به سادات
* صدقه و اَجَل
* تقدیر و عمر
* عمر تابع چیست؟
* عواملی که باعث طول و کاهش عمر میشود
* نکاتی پیرامون چشم زخم
* مدیریت انرژی در قواعد دینی
* پیشنهاد به متخصصان
* صدقهای به نام درختکاری
* طول عمر را برای چه بخواهیم؟
* واژه فوقالعاده انرژی
📅99/01/14
#مشهد
#صدقه
❗️برای دریافت مجموع جلسات سه دقیقه در قیامت، از طریق لینک زیر اقدام نمایید.
https://aminikhaah.ir/?p=508
🔔 @Aminikhaah_Media
10.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انکار حقیقت
💠 روایت تجربه گری که برنامه زندگی پس از زندگی را انکار می کرد
🔸 قسمت هفتم: باور
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
13.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشق پدر
💠 مشاهده تاثیر وعواقب وفات خود بر خانواده توسط تجربه گر
🔸 قسمت هفتم: باور
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
#تشیع_جنازه_عجیب
به گزارش گروه باشگاه خبرنگاران جوان، در یک مراسم خاکسپاری در ایرلند، اتفاق عجیبی رخ داد که حضار را به خنده واداشت. در این مراسم، عزاداران در حال دفن متوفی بودند که ناگهان صدای .....
ادامه اینجاست🔰
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
کلیپ در لیست بالای کانال سنجاقه اگه ایتا نشون نداد از ادمین بگیرید
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 آتئیستی که به واسطه تجربه نزدیک به مرگ خداپرست شد
🔸 قسمت هفتم: باور
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
۱۰ درصد تخفیف برای اولین خرید شما از نارنج شاپ 🥰
ضمانت مرجوعی ۷ روزه
ارسال به سراسر کشور 🥹
نارنج شاپ برای یک حس و حال خوب 💫
https://eitaa.com/joinchat/3769893213C92ee4b66fb
برای مشاوره ی رایگان
@narenj_shop1401
زندگی از غسالخونه تا برزخ
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ( قسمت 16) 🔵ذوب شدن گناه همان طور که مسیر را میپیمودیم، جریان ناراحتی
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت 17)
🔵نزاع مجرمان
✅حرفهايم که تمام شد خودم را به نيک نزديک کردم و گفتم: زود برويم تا دوباره وبال گردنمان نشدهاند.
🔅نيک گفت: اگر تمايل داري مشاجره و نزاعشان را با يکديگر بشنوي، پس خوب دقت کن.
❎ وقتي گوش سپردم صداي آنها را در دل تاريکي شنيدم که چند تن از آنها خطاب به گروهي ديگر ميگفتند: اگر شما نبوديد ما مؤمن ميشديم و حالا از نور و روشنايي ايمان برخوردار بوديم.
♨️ آنها هم در جواب گفتند: مگر ما راه را براي شما بستيم؟ ميخواستيد ايمان بياوريد.
🔥ناگهان صداي رهبرشان بلند شد که ميگفت: مگر نميبينيد من هم مثل شما گرفتارم؟ چگونه توان آن را دارم که شما را نجات دهم؟
⚡️ وقتي حرف رهبرشان به اينجا رسيد، پيروانش مأيوسانه لب به نفرين گشودند و گفتند:
خدايا ما گناهي نداريم زيرا در دنيا او ما را رهبر و راهنما بود، پس عذابش را دوچندان کن.
💥هنوز مشاجره مجرمان به پايان نرسيده بود که نيک مرا به خود آورد و گفت: حرکت کن، دعوايشان پاياني ندارد. آنها در جهنم نيز هميشه⚔ با يکديگر نزاع خواهند داشت.
🌑 پس از برداشتن چند قدم ناگهان صداي دلخراشي به گوش رسيد، علت را از نيک جويا شدم، گفت: صداي يکي از مجرمان بود که سرانجام در يکي از چاههاي عميق سقوط کرد...
🔵سرعت عبور
✅مقداري که جلوتر رفتيم چندين نور ضعيف و متوسط توجه مرا به خوب جلب کرد.
🔅حدس زدم گروهي همانند ما در پرتو نور ايمانشان در حرکتند. چيزي نگذشت که به شخصي رسيديم که در پرتو نوري از نورهاي ضعيف، آهسته، قدم برمي داشت.
☘سلام کردم و جوياي حال او شدم. گفت: خسته شدم، با اينکه مدتهاست در اين غار راه ميپيمايم، ولي هنوز در ابتداي راهم.
گفتم: اينها به سبب ضعف ايمان توست! او نيز حرفم را تاييد کرد و در حاليکه همچنان آهسته ره ميپيمود، آهي از سينه برکشيد و گفت: افسوس... افسوس...
⛔️هنوز چند قدم از آن شخص دور نشده بوديم که فريادش بلند شد، خواستم برگردم اما نيک بلافاصله گفت: عجله کرد و چون نور ايمانش بسيار ضعيف بود در يکي از چالهها فرو غلطيد.
♻️گفتم: آخر چه ميشود؟ نيک ايستاد و گفت: هيچ نيکش او را نجات خواهد داد اما بسيار دير به مقصد خواهد رسيد.
🌟 وقتي حرف نيک به اينجا رسيد در يک لحظه چنان نوري بدرخشيد که چشمانمان را به خود خيره کرد.
وقتي آن نور 💫تابنده ناپديد شد با تعجب بسيار از نيک پرسيدم: چه بود؟ چه اتفاقي افتاد؟
🌻 نيک آهي کشيد و گفت: يکي از علماي دين بود که در پرتو نور ايمانش با سرعت زياد اين مسير تاريک را پيمود.
🍁من نيز از حسرت آهي برکشيدم و گفتم: خوشا به حال او، عجب نور و سرعتي داشت. در دلم غمي غريب ريشه دوانيد و سر بر زانوي غم گذاشتم و شرمگينانه گفتم: از اينکه حاصل آن همه تلاش ساليان عمرم چنين نوري است افسوس ميخورم.
✨از درون خويش فرياد برکشيدم: خدايا اي آگاه به احوال زندگان و مردگان، مرا درياب و نورم را قوي ترگردان تا از اين مسير دشوار بسي آسانتر عبور کنم.
🍃مدتي در اين حال گريستم تا اينکه احساس کردم غار روشنتر شده است، وقتي سر از زانو برداشتم نيک را نوراني تو از قبل ديدم. از جا برخاستم و با تعجب به طرفش رفتم و پرسيدم: چقدر نوراني شدي؟
🌸گفت: خداوند از منبع رحمت رحماني خويش مقداري نور ايمان به تو افزود که بي شک اجابت دعاهاي دنيايي توست که بارها رحمت الهي را براي سفر آخرت درخواست کرده بودي.
💎آنگاه ادامه داد:
براي عبور از اين برهوت پر خطر، هيچ کس نميتواند تنها به عمل نيک خود اتکا کند، چرا که در کنار عمل، رحمت خدا هم لازم است که شامل حالش گردد...
🌼با آن که خسته بودم اما به عشق وادي السلام سر از پا نميشناختم به نيک گفتم: چقدر گذرگاه اين غار طولاني است؟!
نيک همانطور که با سرعت گام برمي داشت جواب داد: اگر در مقابل گردباد شهوات مقاومت ميکردي مسير کوتاهتري نصيبت ميشد...
✍ادامه دارد..
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5