💠 #داستان
👈راه را گم کرده بودم مولایم نجاتم داد
🔸از اهالی سده اصفهان بود. همگان او را «ملاهاشم»(1) می خواندند. زهد و تقوا و کرامات عدیده اش زبانزد خاص و عام بود.
مدتی بود تمنای زیارت بیت الله داشت. لذا قصد عزیمت حج نموده و با قافله ای راهی شد.
🔹در مسیر راه، تاریکی شب همه جا را پوشاند. ناگاه به خود آمد و اثری از قافله ندید.
همه رفته بودند و او از قافله عقب مانده بود. صدای زنگ قافله را می شنید ولی اثری از آن دیده نمی شد.
به این سو و آن سو حرکت کرد که شاید علامتی از دوستان همسفر خود بیابد ولی اثری نداشت جز پاره شدن کفش و لباسش و جراحتی که بر اثر خار مغیلان در پایش ظاهر شد.
🔸بر اثر شدت جراحت و خونریزی، پاهایش خشک شد و دیگر قادر به حرکت نبود.
کاملا ناامید شد و در کنار بوته خاری بر روی زمین نشست.
🔹چون عادت به ذکر و دعا داشت مشغول دعا شده و دعای غریق و سایر ادعیه را بر زبان جاری می کرد.
🔸نزدیک اذان ماه با نور کمی طالع شده و بیابان را با نور خود اندکی روشن کرد.
ناگهان صدایی شنید. صدای حرکت اسب بود.
با خود گفت: نکند عرب های راهزن باشند که برای غارت و اسارت بازماندگان قافله آمده اند.
از ترس این امر زبان در کام نهاده و خاموش و ساکت در سایه ی آن خار مخفی شد.
🟡بقیه ی داستان را اینچنین نقل می کند:
▪️سوار بالای سرم آمده و به زبان عربی گفت: حاجی قم (یعنی حاجی بلند شو).
از شدت ترس نه حرکتی کردم و نه صحبتی.
🔸مرد عرب سر نیزه خود را کف پایم نهاده و این بار با زبان فارسی با ذکر نام خطابم کرده و فرمود: هاشم برخیز.
سرم را بلند نمودم و سلام عرض کردم و جواب شنیدم.
🔸سوار عرب سۆال کرد: چرا خوابیده بودی؟ چه ذکری می گفتی؟
تمام آنچه پیش آمده بود را برایش شرح دادم.
🔸فرمود: برخیز تا برویم.
🔹عرض کردم: مولاجان پایم به حدی مجروح شده که دیگر قدرتی بر حرکت ندارم.
🔸فرمود: نگران نباش. زخم هایت خوب شده.
حرکت مختصری کردم و با پای برهنه دو سه قدم راه رفتم.
🔸فرمود: بیا هم ردیف من، سوار شو.
چون اسب بلند بود و زمین هموار، اظهار ناتوانی در سوار شدن نمودم.
🔸فرمود: پا بر روی رکاب و پای من بگذار و سوار شو.
پا بر رکاب گذاشتم و مولایم دستم را گرفت و سوار شدم.
▪️با گرفتن دست ایشان چنان آرامشی در دلم پیدا شد که تمام دردها و غصه های گذشته را فراموش کردم.
عبای ایشان نیز معطر به عطر خاصی بود که با استشمام آن احساس زنده دلی و شادابی می نمودم.
▪️در بین راه مقداری در احوال بعضی از مسافرین قافله و خصوصیات راه صحبت فرمود.
از این رو گمان کردم ایشان از رفقای ایرانی است در قافله ی حج بوده است.
در این حال آثار طلوع آفتاب ظاهر شد.
🔸فرمود: این نور چراغ را در مقابل مشاهده کن. اینجا منزل حاجیان و رفقای شماست. اسم صاحب قهوه خانه را نیز به من فرمود.
🔸فرمود: نزدیک قهوه خانه آبی هست. دست و پایت را بشوی و خاک از لباس هایت پاک کن و نماز بخوان و همین جا باش تا همراهانت برسند.
▪️پیاده شدم و دست بر زانو گرفتم ببینم آثار خستگی و جراحت هنوز وجود دارد. حالم بهتر شده بود. ناگاه به خود آمدم دیدم اثری از آن آقا نیست.
▪️به قهوه خانه آمدم و صاحب آن را به اسم صدا زدم. تعجب کرد. آنچه پیش آمده بود را برایش تعریف کردم. متأثر شد و بسیار گریه کرد و به من خالصانه خدمت می نمود.
▪️لباس هایم را عوض کردم و زخم هایم را وارسی کردم. روی لباس ها خون زیادی بود ولی زخمی باقی نمانده بود. فقط جای زخم ها پوست سفیدی وجود داشت مثل زخمی که خوب شده باشد.
▪️عصر فردا بالاخره قافله حاجیانی که همراهشان بودم به این منزل رسید. رفقا از مشاهده من که هنوز زنده بودم بسیار تعجب کرده و گفتند به یقین رسیده بودیم که جامانده ای و به دست عرب های حربی کشته شده ای.
🟠آنچه پیش آمده بود بازگو کردم. ارادت ایشان نیز نسبت به مولایمان حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف بیشتر شده و تثبیت گردید.
**************
◽️پی نوشت:
(1) حاج ملا هاشم صلواتی. بیش از صد و ده سال عمر کرد. متوفای سال 1338 هـ.ق
📚العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان. علامه نهاوندی
#جمعه
#امام_زمان
🔵 کانال #حال_خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻آقا #محسن_حججی عزیز در پیاده روی اربعین
فیلم شهید حججی عزیز مان در پیاده روی اربعین نشان میدهد که او بعد از عبورش از مرز مهران با شوق وصف ناپذیری مسیر را ادامه میدهد. ثبت دقایقی که در آن شاید محسن فکرش را هم نمی کرد کمتر از یک سال دیگر بیسر به زیارت ارباب خواهد رفت
هدیه به روحشان صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفتگوی کعبه با کربلا .حتما گوش بدید خیلی خیلی زیبا ست ببینید احسنت به شاعر این 👏
هدایت شده از سالن تطهیر یزد
✨﷽✨
🌼حاج آقای قرائتی داستانی از شخصی نقل فرمود: پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ،
✍ در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست
( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید )
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟
روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!
وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد :
در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند
از قضا نامزدم سرویس زیبا و بسیار گرانی را انتخاب کرد ،
من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت :
حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد
من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !!
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد
گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته
آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد :
آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ،
من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است
حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ،
لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!
تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید
و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!!
وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم
همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ،
همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ،
و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده
و یک حسینی حسینی راستین بوده است .....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامش مشایه اهواز است، اما من دریایی دیدم که در آن گم شدهام، تا چشم کار میکرد شکوه تیرهای را دیدم که باد عبا و چادر آنها را به بازی گرفته بود، اما میان همه شلوغی حواسش بود گلوی زائر را تازه کند.
چهرههایی را دیدم که عرق از سَر و روی آنها میچکد اما با پاک کردن آن با گوشه آستین خود جان تازهای برای ادامه راه میگرفتند.
جاماندگانی را دیدم که به مشایه دخیل بسته بودند و با چشمانی اشکآلود همدردی با حسینِ علی ورد لبانشان بود، وقتی میگویم تا چشم کار میکرد! تا نبینی! نمیدانی من چه میگویم.
اینجا ارادهها به لطف ابا عبدالله الحسین گره خورده است، اینها را هر کسی ببیند هزار بار از خودش میگذرد تا قدم در آن مسیر بگذارد! این شعار نیست! زمانی که میگویم: قطرهای در دریای بزرگ عاشقان امام حسین (ع) میشوی.
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🏴🏴🏴❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درس اخلاق عباس موزون در برنامه تلوزیونی. خیلی حرکت قشنگیه...
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🏴🏴🏴❅┅┅┄
@khandehpak
74-جلسه هفتاد و چهارم نظام تقدیم.mp3
10.85M
سلسله مباحث مصطفی امینی خواه (گوینده صوت های سه دقیقه در قیامت و صوت شنود و ..
با موضوع👇
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
بخش سوم نظام تقدیم
قسمت دوم
جلسه هفتاد و چهارم
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️از مردم خواستند که محرم را تحریم کنند و اما پاسخ مردم به آنها!
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🏴🏴🏴❅┅┅┄
@khandehpak
75-جلسه هفتاد و پنجم نظام تقدیم.mp3
10.33M
سلسله مباحث مصطفی امینی خواه (گوینده صوت های سه دقیقه در قیامت و صوت شنود و ..
با موضوع👇
تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت
بخش سوم نظام تقدیم
قسمت دوم
جلسه هفتاد و پنجم
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄
@khandehpak
☫﷽☫
#مرگ
هر كسي از مرگ ميترسد در حقيقت از خود ميترسد و گرنه مرگ باعث انتقال از نقص به كمال واز داري به دار ديگرست و آدمي مهمان سفره كردار خود و بهره مند از كشتزار خود است و به عبارت ديگر محشور با اعمال خود است بلكه عين اعمال خود است
📚#نامه_ها_برنامه_ها#ص_175
#علامه_حسن_زاده_آملی
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹توصیه مهم آیت الله بهجت (ره) درباره اثر عجیب نماز اول وقت.
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجیب ترین مرگ در جهان در کشور قزاقستان رخ داد! مردی در حالی که در بازار در حال خرید و پاساژگردی بود، درست در لحظه ای که بدنش کاملا متعادل بود، جان او از جسمش خارج شد و ایستاده فوت کرد! او حتی به زمین هم نیفتاد و حتی کیسه خرید از دستش نیفتاد! تا چندین دقیقه کسی فکر نمی کرد که فوت کرده باشد!
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🏴🏴🏴❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹مردی که #عاشق_امام_زمان بود
داستانی که باید دید و شنید...
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌹
🔸 کانال #زندگی_پس_از_زندگانی
@zendegi_pas_az_zendegani
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انتشارپستثوابجاریه درپی دارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کربلانرفتی؟
مادرسهمبچهینیومدهروکنارمیزاره:)💔
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
https://eitaa.com/oshaghalhosein_313
48.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیارت نرفته ها
🔸 میگویم از کنار #زیارت نرفتهها
🔸 بالاگرفته کار زیارت نرفتهها...
🔊 شرح حال جاماندگان #اربعین با صدای #حجت_الاسلام_راجی
🔹 برگرفته از صحبت بینالصلاتین در مسجد امام رضا علیهالسلام دانشگاه فردوسی
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
داستان زندگی ما.mp3
3.02M
#پادکست
🔶 داستان زندگی ما
🔷 وقتی که کم میاری...
📌برگرفته از جلسات «از حیوانیت تا حیات»
#زندگی
#انسان
#اطمینان
#طغیان
✅@Aminikhaah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥👆همیشه فرصت نیست که به راه
خدا برگردیم.
❌ زمان مرگ نامعلوم....
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🏴🏴🏴❅┅┅┄
@khandehpak