زندگی از غسالخونه تا برزخ
لذت دیدن خواب یک فرشته
لذت دیدن یک فرشته
منبع
@neiynava313
@neiynava313
هنوز هنگم و مبهم
این روزها تو چالش های زیادی قرار گرفتم،اتفاقاتی رخ داد که بین منو خدا خواهد موند...
سه روز مدام صداشون زدم
سه روز مدام گفتم پس من چی؟ این همه نظر کردید به همه پس من کجای این داستانم؟؟ این همه بدو بدو ،الان تو چالشم الان گیر کردمه خودتون بم نمیخاید نشون بدید؟؟؟
این همه منم واسطه قراردادید برای بقیه....
پس کی میخاد واسطه ی من شه!
شاکی بودم بدجور دل دماغ هیچی رو نداشتم ولی مدام بهشون میگفتم این همه معجزه همه دارن ازت میبنن من ادم نیستم؟ من خواستم رو مینویسم باید بهم بدیش خودت واسطه میشی پیش خدا من میخامششش دقیقا همون چیزی ک تو ذهنم رد شد🥺 بعداز کلی حال آشفتگی امروز پیامی اومد خانم قلندری از طرف ش_هید ابراهیم هادی خواستتون برآورده شد من مات ومبهم ،این همه شاکی شدم این همه حرف زدم چطور شد؟؟؟ گفتن از طرف حضرت زهرا س
این شهید واسطه شده و و.... اینو تا اینجا داشته باشید نمیتونم زیاد از این ماجرا بگم....
بعد از کلی بی حس بدنم و شوکه شدنم گوشی زنگ خورد جواب دادم!!! سلام علیکمممم بفرماید خانم قلندری؟؛ از فارس تماس میگیرم شمارتون رو از فلانی ک چند روز پیش معرفی کردید گرفتم ،درخدمتم بفرماید
خانم ما حدود دوماه مریض بودیم ، این اواخر بچمم تب ۴۲ درجه داشت خسته و ناامید از همه جا اومدم پست شمارو خوندم گفتید از ش_هدا بخواهید جوابتون میده،نزدیک اذان صبح بود خواب رفتم یه اقای با لباس سبز ارتشی بهم گفت به خانم قلندری بگو این همه حواسش به همه هست😭حواسش بمنم باشه من خوزستانم😭💔 بهشو بگو منو فراموش نکنه💔گفتم شما گفت بهش بگو من پاکپورم فرصت زیادی نداری تا فراموش نکردی حال بچه ات هم خوب میشه،گفت یهو پریدم از خواب اذان بود
دست گذاشتم به بدن دختر خبری از تب نبود،پاک پور؟؟؟ کیه چی بود من این اسم رو تا به حال نشنیدم🥺سرچ کردم دیدم ش_هیدی که بعداز ۱۱سال به خانواده ش برگشت از بچه های اراک بود 💔 گفت رفتم عکسا شون دیدم یکیشون اسمش جواد بود ،جواد همون چهره ی بود که من تو خوابم دیدم...خانم قلندری بهش متوسل بشید جوابتون میده....
من نذر کردم هرماه به نیت این شهید غذا پخش کنم جون بچمو به این شهید مدیونم الانم نمیدونم شما کی هستید فقط اومدم پیام اون شهید رو بهتون برسونم منتظرتونه.....
#نذر#گمنام#اراک #شفا #غسالخانه#نینوا#زهرا#جهادگر#عشق #خوزستان #شادی#انگیزشی #امید #خدا
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
زندگی از غسالخونه تا برزخ
منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند
کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇
@neiynava313
یهو از پشت سرم صدای جیغ بلند شد
چند تا اقا جنازه ی روی دوششون بود
وداشتن طرفم می اومدن۰۰۰۰
زودی رفتم جلوگفتم بزارید روی این حوض
و نامحرم ها بیرون
یکی بلند بلند می گفت مگه تو چند سالت بود؟!
برات زود بود بری عروس ۲۰ ساله یمن
@neiynava_313
چندتا خانم موندن داخل غسالخونه
گریه زاری کردن به حدی شلوغ بود که اجازه تکون خوردن نداشتم ،منم وقتی شلوغ باشه واقعا یادم میره دست راست و چپ میت کدومه، گفتم خانما من با این حجم شلوغی
چطور عروسم رو بشورم؟!
شما خودتون راضی هستید من این دختر جوون رو جلوی شما بدون پوشش بزارم؟
ممنون میشم برید همه بیرون
تا منم با آرامش عروسم رو غسل بدم
یکی گفت ما همه خانم هستیم چ اشکالی داره
اینم دختر ماست
باتعجب بهش نگاه کردم گفتم برای شما مشکلی نیست درست اما برای من غساله مشکل هست ،اون دنیا این دختر یقه منو میگیره
چرا منو لخت کردی جلو بقیه چرا گذاشتی بدنم رو کسی ببینه باید چی جوابش بدم؟؟
اینو که گفتم یکی یکی رفتن بیرون
جزچند نفر ، اب گرفتم روی صورتش از ببینی شروع کرد خون اومدن اینقدر خون اومد برای خودم تعجب بود ،چاره ای نبود باید جز اینکه جز اینکه شلنگ رو میگرفتم روی سوراخ بینی تا تمام خون بیاد و بره، هرکاری کردم نشد ک نشد
یکی از بستگانش گفت خانم چی میکنی
چرا این همه خون میاد ،بهش نگاه کردم
گفتم مقصر من نیستم
بدن چون گرم هست و هنوز سرد نشده
هرجایی از بدن ممکنه خونریزی کنه
یکی دیگه دست می کشید روی صورتش
صداش میزد، پاشووو ببین من اومدم فلانی
تو که دیروز در حیاط رو برام باز کردی
تو که همین صبح استوری گذاشتی
چی شد کجارفتی؟! اینقدر از همه ی ما خسته شدی؟! پاشووووو جان عمه پاشوووو
که ما طاقتش نداریم
اما عروسم گویی صدای هیچ کس رو نمیشنید
و باکل ادم های دنیا قهر بود 😞
گفتم خانم میشه عروسم رو اذیت نکنی؟
میشه اینجور صداش نزنی؟
بجاش براش زیارت عاشورا بخون
به حضرت زهرا سلام الله سفارشش رو کن
#عروس#زهرا#آرامش#جوان#خدا#شکر#دست#مشکی#صورتی#مذهبی
منبع خاطرات خانم غساله در اینستاگرام که این محتوا را مینویسند
کپی بدون این منبع حرامه 👇👇👇👇
@neiynava313
یهو از پشت سرم صدای جیغ بلند شد
چند تا اقا جنازه ی روی دوششون بود
وداشتن طرفم می اومدن۰۰۰۰
زودی رفتم جلوگفتم بزارید روی این حوض
و نامحرم ها بیرون
یکی بلند بلند می گفت مگه تو چند سالت بود؟!
برات زود بود بری عروس ۲۰ ساله یمن
@neiynava_313
چندتا خانم موندن داخل غسالخونه
گریه زاری کردن به حدی شلوغ بود که اجازه تکون خوردن نداشتم ،منم وقتی شلوغ باشه واقعا یادم میره دست راست و چپ میت کدومه، گفتم خانما من با این حجم شلوغی
چطور عروسم رو بشورم؟!
شما خودتون راضی هستید من این دختر جوون رو جلوی شما بدون پوشش بزارم؟
ممنون میشم برید همه بیرون
تا منم با آرامش عروسم رو غسل بدم
یکی گفت ما همه خانم هستیم چ اشکالی داره
اینم دختر ماست
باتعجب بهش نگاه کردم گفتم برای شما مشکلی نیست درست اما برای من غساله مشکل هست ،اون دنیا این دختر یقه منو میگیره
چرا منو لخت کردی جلو بقیه چرا گذاشتی بدنم رو کسی ببینه باید چی جوابش بدم؟؟
اینو که گفتم یکی یکی رفتن بیرون
جزچند نفر ، اب گرفتم روی صورتش از ببینی شروع کرد خون اومدن اینقدر خون اومد برای خودم تعجب بود ،چاره ای نبود باید جز اینکه جز اینکه شلنگ رو میگرفتم روی سوراخ بینی تا تمام خون بیاد و بره، هرکاری کردم نشد ک نشد
یکی از بستگانش گفت خانم چی میکنی
چرا این همه خون میاد ،بهش نگاه کردم
گفتم مقصر من نیستم
بدن چون گرم هست و هنوز سرد نشده
هرجایی از بدن ممکنه خونریزی کنه
یکی دیگه دست می کشید روی صورتش
صداش میزد، پاشووو ببین من اومدم فلانی
تو که دیروز در حیاط رو برام باز کردی
تو که همین صبح استوری گذاشتی
چی شد کجارفتی؟! اینقدر از همه ی ما خسته شدی؟! پاشووووو جان عمه پاشوووو
که ما طاقتش نداریم
اما عروسم گویی صدای هیچ کس رو نمیشنید
و باکل ادم های دنیا قهر بود 😞
گفتم خانم میشه عروسم رو اذیت نکنی؟
میشه اینجور صداش نزنی؟
بجاش براش زیارت عاشورا بخون
به حضرت زهرا سلام الله سفارشش رو کن
#عروس#زهرا#آرامش#جوان#خدا#شکر#دست#مشکی#صورتی#مذهبی
کانال زندگی از غسالخانه تا برزخ
http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5