هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارشناس خانواده فقط ایشووون😊
#طنز
.┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅
@khandehpak
هدایت شده از اخبار داغ سلبریتی ها
🌶کانال خنده #حلال🌶
مرور مسائل سیاسی، اجتماعی روز به زبان #طنز 🐝😅😂
با بیش از ۵۰۰۰ پست #جذاب، #مفرح و حلال😍
✅ مناسب تمامی سنین
#طنز_اغتشاشات👻
اینجا از خنده دلدرد میگیری🤣👇
https://eitaa.com/joinchat/2727608329C3e3be2f3dc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج آقا قرائتی بدحجاب میشود ...😄
#طنز
@hal_khosh
🟢#داستان
👈پذیرایی امام علی علیه السلام از مهمان فقیر
روزی مردی خسته و گرسنه وارد مسجد پیامبر شد و اظهار گرسنگی کرد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کسی را به منزل خود فرستاد تا ببیند آیا امکان پذیرایی یک شب از او وجود دارد یا نه؟
فرد به خانه پیامبر رفت و خبر آورد که در خانه ایشان جز آب هیچ چیز برای پذیرایی وجود ندارد.
پیامبر رو به اصحاب خود کرد و فرمود: کیست که امشب این پیرمرد را نزد خود مهمان کند؟
صدایی آشنا بلند شد که: ای رسول خدا! من امشب او را مهمان خود، می کنم.
او امیر المؤمنین بود که مثل همیشه در کار نیک پیش گام شده بود.
پیرمرد به همراه امیر المؤمنین علیه السلام به راه افتاد و به خانه امام رفت.
امام، پس از راهنمایی مهمان به اتاق، نزد همسرش فاطمه علیهاالسلام رفت و پرسید: آیا در خانه غذایی هست؟
فاطمه با شرمندگی گفت:
ای اباالحسن! وعده ای غذا به اندازه یک نفر وجود دارد ولی ما مهمان را بر خود و فرزندان مقدم می داریم.
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: پس بچه ها را بخوابان و غذا را بیاور
. فاطمه علیهاالسلام فرزندان را خواباند. امام سفره گسترد و چراغ ها را خاموش کرد و غذا را جلوی مهمان گذاشت. ایشان در تاریکی دهان خود را تکان می داد و چنان وانمود می کرد که او نیز مشغول خوردن غذا است تا مهمان خجالت نکشد و هر چه می خواهد از غذا بخورد.
پیرمرد که بسیار گرسنه بود، در هنگام خوردن غذا، متوجه نشد که امام چیزی نمی خورد. او به خوردن ادامه داد تا غذای کاسه تمام شد.
سپس امام بستر خواب برای او گسترد و سفره را جمع کرد.
پیرمرد به بستر رفت و خوابید.
سحرگاه امام برای نماز برخاست و پیرمرد را بیدار کرد و به اتفاق، برای خواندن نماز صبح به مسجد رفتند.
وقتی به مسجد رسیدند، پیامبر با چشمانی اشکبار، در آستانه درب مسجد به انتظار آمدن امیر المؤمنین ایستاده بود.
وقتی امام به مسجد رسید، پیامبر او را در آغوش کشید و فرمود: یا اباالحسن! دیشب عرشیان شگفت زده از رفتار و ایثار تو گشتند و این آیه بر من نازل شد:
و یُؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة»؛ (حشر: ۹)
و هر چند در خودشان احتیاجی [مبرم] باشد، آن ها را بر خودشان مقدم می دارند.»
داستان پذیرایی امام علی علیه السلام از مهمان فقیر - حجت الاسلام دکتر رفیعی
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢#داستان
🔸مرگ و شادی
حضرت امام جواد علیه السلام به عیادت یکی از اصحابش که بیمار شده بود رفت و در بالین او نشست وقتی دید او گریه میکند و در مورد مرگ بی تابی مینماید،
فرمود: «ای بنده خدا! اگر از مرگ میترسی از این جهت است که نمیدانی مرگ چیست؟
آیا اگر چرک و کثافت تو را فرا گیرد و موجب ناراحتی تو گردد و جراحات و زخمهای پوستی در بدن تو پدید آید و بدانی که غسل کردن و شستشو در حمام، همه این چرکها و زخمها را از بین میبرد، آیا نمیخواهی که وارد حمام شوی و بدنت را شستشو نمائی و از زخمها و آلودگیها پاک گردی؟
بیمار عرض کرد: البته دوست دارم در این صورت به حمام بروم و بدنم را بشویم
امام جواد علیه السلام فرمود: مرگ (برای مؤمن) همان حمام است و آن آخرین پاکسازی آلودگی گناه، و شستشوی ناپاکیهاست
بنابراین وقتی که به سوی مرگ رفتی و از این مرحله گذشتی در حقیقت از همه اندوه و امور رنج آور رهیده ای و به سوی خوشحالی و شادی روی آورده ای!»
بیمار از گفته و فرموده امام جواد علیه السلام قلبی آرام پیدا کرد و خاطرش آسوده شد، عافیت و نشاط پیدا کرد و دلهره و نگرانیش از بین رفت.
📚داستان دوستان 61:2 به نقل از معانی الاخبار: 121
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢#داستان
🔸قبرستان
از بهلول پرسیدند در قبرستان چه میکنی؟؟؟
او در جواب گفت:
با جمعی نشسته ام که
به من آزار نمیرسانند...
حسادت نمی کنند ...
تهمت نمیزنند...
دروغ نمی گویند ...
طعنه نمیزنند ...
خیانت نمی کنند ...
قضاوت نمی کنند ...
چاپلوسی نمکنند ...
و بالا تر از همه ی اینها
اگر از پیششان بروم، پشت سرم بد گویی نمی کنند ...
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢#داستان
💠 نماز با تیمم و پشت به قبله 💠
🌸 خانم فریده مصطفوی می گویند: شب پانزده خرداد 42، آقا توی حیاط خوابیده بودند که مأموران رژیم آمدند، در را شکستند و وارد خانه شدند.
خود امام برای من تعریف می کردند:
وقتی آن ها در را شکستند، من متوجه شدم که آن ها آمده اند مرا بگیرند.
فوراً به خانم گفتم: «شما هیچ صحبتی نکنید، بفرمایید توی اتاق.» من دیدم آن ها ریختند توی منزل.
🍃 احتمال دادم ممکن است اشتباه کنند و مصطفی را ببرند. به همین جهت گفتم: « خمینی من هستم.» آماده بودم و مرا بردند.
چون کوچه ها باریک و کوچک بود، ما را توی ماشین کوچکی گذاشتند و تا سر خیابان بردند.
سر خیابان یک ماشین خیلی بزرگ ایستاده بود. مرا سوار ماشین بزرگ کردند و حرکت کردند.
🍃 یک نفر یک طرف من نشسته بود که از اول تا آخر سرش را گذاشته بود کنار دست من و به بازویم تکیه داده بود و گریه می کرد.
یکی دیگر هم طرف دیگرم نشسته بود و مرتب شانه ام را می بوسید.
همین طور که می آمدیم توی راه، من گفتم: «نماز نخوانده ام، یک جایی نگه دارید که من وضو بگیرم.» گفتند: «ما اجازه نداریم.»
گفتم: «شما که مسلح هستید، من که اسلحه ای ندارم. به علاوه شما همه با هم هستید و من یک نفرم، کاری که نمی توانم بکنم.»
گفتند: «ما اجازه نداریم.»
🍃 فهمیدم که فایدهای ندارد و این ها نگه نمی دارند. گفتم: خوب، اقلاً نگه دارید تا من تیمم کنم.
این را گوش کردند و ماشین را نگه داشتند، اما اجازه پیاده شدن به من ندادند،
من همین طور که توی ماشین نشسته بودم، از توی ماشین دولا شدم و دست خود را به زمین زدم و تیمم کردم.
🍃 نمازی که خواندم پشت به قبله بود. چرا که از قم به تهران می رفتیم و قبله در جنوب بود.
نماز به تیمم و پشت به قبله و ماشین در حال حرکت!
این طور نماز صبح خود را خواندم. شاید همین دو رکعت نماز من مورد رضای خدا واقع شود.
📗 برداشت هایی از سیره امام خمینی رضوان الله علیه، ج3، ص51 و 52.
#امام_خمینی
#امام_امت
🔵کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
⬆️🌷داستاني عجيب از #پيش_بيني_امام_خميني_از_آينده_خوب_يک_جوان_لااُبالي (قسمت دوم)
امام با حالتی خیر خواهانه فرمود: پسرم چرا نماز نمی خوانی!؟
چرا گناه می کنی!؟
خدا چه بدی به تو کرده!؟
تعجّب کردم. گفتم: حاج آقا! شما از کجا می دانید!؟
امام فرمودند: شما هم به دین خودت عمل کن، به این مقام می رسی.
بعد انگشترشان را در آوردند و گفتند: این انگشتر مال شما.
حضرت امام ادامه داد: تو خوب می شوی! خوب می شوی! با دختر یک آیت الله ازدواج می کنی، امّا بچّه دار نمی شوی، بعدها راه کربلا باز می شود.
در سفر اوّل کربلا نه، در سفر دوّم، پايين پای حضرت عبّاس سلام الله عليه ایست قلبی می کنی و از دنیا می روی و تو را کنار قبر حضرت عبّاس سلام الله عليه دفن می کنند. ولی این مطلب را به کسی نگو!
حاج آقای احدی! همه مطالب امام تا اینجا درست بود. من داماد یکی از آیات عظام شدم. بچّه دار هم نشدم. سفر اوّل کربلا رفتم. حالا عازم دومين سفر کربلا هستم.
آيت الله احدی ادامه داد: ایشان رفت کربلا و ما منتظر بودیم. کاروان برگشت. امّا دوست ما همراه کاروان نبود!
اهل کاروان گفتند: درست کنار قبر حضرت عبّاس سلام الله عليه ، در حال خواندن زیارتنامه، ایست قلبی کرد و از دنیا رفت.
آمدند او را برای دفن از حرم بیرون ببرند، خدّام حرم حضرت عبّاس سلام الله عليه آمدند و گفتند: کجا!؟ حضرت عبّاس سلام الله عليه در عالم خواب به ما پيغام داده که این مرد با این مشخّصات را پایین پای من دفن کنید!
الان جلوی کفشداری حضرت عبّاس سلام الله عليه ، قسمت پایین پای حضرت، سنگی است که روی آن نوشته:مرحوم عبّاس مرندی.
#امام_خمینی
#امام_امت
🔵کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
#داستان
تعبير خواب حضرت #امام_خمینی رحمه الله
زمانى كه حضرت امام خمينى قدس سره در نجف بودند، پسر ايشان آيت الله شهيد سيد مصطفى رحمه الله در درس اخلاق كه به صورت خصوصى آيت الله كشميرى رحمه الله افاضه مى فرمودند شركت مى كرد و از ايشان براى حضرت امام خيلى تعريف مى كند.
حضرت امام مى فرمايند: چيزهايى كه مى گويى صحيح است ولى من دليل مى خواهم ، برو به ايشان بگو: من در فلان تاريخ چه خوابى ديده ام ؟
آقا سيد مصطفى هم جريان را به آقاى كشميرى رحمه الله گزارش مى دهد.
ايشان هم مى فرمايند: به پدرت بگو كه در خواب ديدى كه از دنيا رفته اى و در حالى كه جسدت در قبر قرار گرفت زير سرت سنگى اذيت مى كرد و على عليه السلام مى آيند و آن سنگ كه شما را ناراحت كرده بود را بر مى دارد.
وقتى مرحوم آقا مصطفى صحبت هاى آقاى كشميرى را به عرض امام مى رساند حضرت امام مى فرمايند: كاملاً صحيح است . برو و از ايشان تعبير خواب را هم بپرس .
براى مرتبه دوم آيت الله شهيد سیّد مصطفی خدمت آيت الله كشميرى مى رسد و تعبير خواب را مى خواهد،
آيت الله كشميرى مى فرمايند: به پدرت بگو نجف به منزله قم است براى شما، و آن سنگ موانعى است كه در كار شما بوجود آمده است كه انشاء الله با عنايت امير المومنين عليه السلام اين موانع حل مى شود و شما بر مى گرديد به ايران و به هدف تان هم مى رسيد و در ايران هم از دنيا مى رويد.
📚برگرفته از :کتاب داستان های عارفانه
#خواندنی
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢 #داستان
🔸 خاطره اي از جنگ
رزمنده اي نقل مي كرد، با دوستم در جبهه نور بر ضد صداميان كافر در ناحيه جنوب بودم ،
دوستم بر اثر اصابت تير (يا تركش خمپاره ) به زمين افتاد و ديدم در حال شهادت قرار گرفت ،
او را به سوي قبله كشاندم ، ديدم اشكي ريخت و گفت : عزيز جان ، مرا به سوي كربلا بكشان ،
صورتش را به جانب كربلا برگرداندم ،
شنيدم در آن حال كه با سوز و گداز روحاني خاصي بود، سه بار گفت : السلام عليك يا اباعبداللّه الحسين ، و سپس شهد شهادت نوشيد، و گوئي روحش به سوي كربلا رفت و حسين علیه السلام آمد و او را با خود برد.
تاريخ در جريده عالم به خون نوشت
تاريخ استقامت ديرين گامتان
اي جمع بي كرانه پروانه گان شوق
هرگز مبادا، يكه و تنها امامتان
#خواندنی
.
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🟢#داستان
🔸بخودت قرض بده
✍️پیرمردی با پسر جوان خود در ماه رمضان برای جمع کردن خار به صحرا رفت.
شدت گرما بر عطش پسر جوان افزود.
پدرش گفت: پسرم! از دهان خود برای خود آب قرض کن.
پسر گفت: چگونه پدرم؟!
پدر انگشتر خود به پسر داد تا در دهانش گذاشت و از کام او بزاق ترشح کرد و اندکی حال پسر بهتر شد.
پدر گفت: پسرم! بدان در روزهای سختی، از تو به تو نزدیکتر کسی نیست.
زمانی که در سختی زندگی گرفتار شدی، بجای قرض گرفتن از دیگران و بجای سیر کردن شکم خود، از خود قرض بگیر
و در زمان تمتع و دارایی کمتر بخور تا شکم تو به کم خوردن روی کند،
آنگاه خودت به خودت قرض خواهی داد، بدون منت و کسر عزتی از تو!!!
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان
🔸نتیجه عمل خیر فرزندان برای پدر و مادر
✍️رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم فرمودند:
حضرت عيسی علیه السلام از كنار قبری عبور كردند، ديدند كه صاحب آن قبر را عذاب میكنند.
سپس در سال آينده از كنار آن قبر عبور نمودند، ديدند كه صاحب آن قبر را عذاب نمیكنند.
گفت: بار پروردگارا! من سال قبل که از اينجا عبور میكردم، ديدم صاحبش معذّب است، ولی الان ديدم عذاب از او برداشته شده است.
خداوند فرمود: ای روحالله! از اين مرد يك فرزندی به بلوغ رسيده، آن فرزند صالح و نيكوكردار است که راهی را برای مردم هموار نمود و يتيمی را مسكن داد،
💥پس من به بركت عمل فرزندش از گناه او درگذشتم و اورا بخشیدم و عذابش برداشته شد.
📚امالی صدوق مجلس ۷۷ ص ۳۰۶
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠#داستان
🔸نتیجه عمل خیر فرزندان برای پدر و مادر
✍️رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم فرمودند:
حضرت عيسی علیه السلام از كنار قبری عبور كردند، ديدند كه صاحب آن قبر را عذاب میكنند.
سپس در سال آينده از كنار آن قبر عبور نمودند، ديدند كه صاحب آن قبر را عذاب نمیكنند.
گفت: بار پروردگارا! من سال قبل که از اينجا عبور میكردم، ديدم صاحبش معذّب است، ولی الان ديدم عذاب از او برداشته شده است.
خداوند فرمود: ای روحالله! از اين مرد يك فرزندی به بلوغ رسيده، آن فرزند صالح و نيكوكردار است که راهی را برای مردم هموار نمود و يتيمی را مسكن داد،
💥پس من به بركت عمل فرزندش از گناه او درگذشتم و اورا بخشیدم و عذابش برداشته شد.
📚امالی صدوق مجلس ۷۷ ص ۳۰۶
🔵 کانال #داستان و #طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92