eitaa logo
زندگی از غسالخونه تا برزخ
19.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.7هزار ویدیو
13 فایل
مقصد همه ما در ایستگاه اخر (غسالخونه) آیا اماده ای از کانال راضی بودید برای مادر بنده و همه ارواح مومنین فاتحه ای بفرستید بنده غساله نیستم از خاطرات غسال و غساله های محترم استفاده میکنیم جهت اثر گذاری بیشتر راه ارتباطی 👇 @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 انتخاب کردن جسم خود توسط روح و اختیار داشتن نفخت فیه من روحی کانال پرطرفدار زندگی پس از زندگی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی از غسالخونه تا برزخ
📖 ترتیل سریع جزء سیزدهم قرآن کریم 🎙 قاری محترم استاد معتز آقایی کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅
6285569_730.mp3
3.84M
📖 ترتیل سریع جزء چهاردهم قرآن کریم 🎙 قاری محترم استاد معتز آقایی کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🟤🌸🟢🌸🔴🌸🟣❅┅┅┄                @khandehpak
005_Mohandesi_Khelghat_Nezame_Taghdimi_aminikhaah.ir.mp3
7.95M
سلسله مباحث مصطفی امینی خواه (گوینده صوت های سه دقیقه در قیامت و صوت شنود و .. با موضوع👇 تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت بخش سوم نظام تقدیم جلسه پنجم کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄                @khandehpak
بازم میگم این صوتو از دست ندید من که واقعا لذت میبرم👆
زندگی از غسالخونه تا برزخ
#نقش_انسان_در_تقدیرات_شب_قدر ۳ قبـل از قـ💫ـدر اول یه چـــرتکه بنداز؛ چیزهایی که قراره بخوای؛ در ش
۴ ❌اینـــو یادت نـره: تــ👈ـو: اولین کسی هستی که تقدیراتت رو تغییـر میدی! چیزهایی که نمیذاره، با تقدیرات عالی از شبهای قدر خارج بشی و دور بریز👇 @ostad_shojae
4_5888677901171163401.mp3
7.77M
تقدیرات4 کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🟤🌸🟢🌸🔴🌸🟣❅┅┅┄                @khandehpak
و سری صوتهای تقدیرات👆 که امسال چیزای دم دستی فقط از خدا نخواهید امام زمان عج امضا کنن ارزوی اساسی داشته باشید❤️
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت 19) 🔵قطعه آتش ☑️چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از آتش🔥 به او میخوراندند. ⚡️ با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم،صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود...سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد. 🌹در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم،نگاهی به او انداختم و گفتم :چه شده بود؟ نیک جواب داد: افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند. 🍃نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه حق الناس متوقف خواهند شد.... ❄️پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم. رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت.. 🌼نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود. ⁉️پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ... ✅دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم. 🔥آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند. 🔥همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان آنها زده شده بود و میسوختند. ☄اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند. 🍂عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود. 🍂گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند. 🍂برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند. 💥آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند... 🔵گذرگاه مرصاد ♦️براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد . وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت. ✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند. هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد. ♻️آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟ نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است. گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟ گفت: محل رسیدگی به حق الناس...اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود... ❎بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم.گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند. عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند. 🌀عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند. 🔆هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد. 🌷نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم. با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟ نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد... ✍ادامه دارد.. http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
32.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 پذیرش تجربه نزدیک به مرگی که باعث دردسر تجربه گر شد http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
عجب کانال باحالـــیه🤩🤩 ازین بهتر مگـــه داریـــم؟؟ حال خودتو خوب کن تا بقیه خوب شن😌 فقط ۹ نفر دیگه ظرفیت داره برا دوره رایگان حتما شرکت کن که عالیع🥳🤩 پیشنهاد میکنم تو کانالشون عضو شو👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1165885700C2712e4c8b0 .
هدایت شده از مخزن غسالخونه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 بالا رفتن روایت رایج میان تجربه گران پیرامون اوج گرفتن http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
📚 مرحوم شيخ صدوق رحمة اللّه عليه ، با سند خود به نقل از حضرت صادق آل محمّد عليهم السلام ، حكايت فرمايد: روزى يكى از دوستان و اصحاب پدرم ، به نام سُدير صيرفى در ماه مبارك رمضان نزد پدرم ، حضرت باقرالعلوم عليه السلام شرفياب شد. پدرم او را مخاطب قرار داد و فرمود: اى سُدير! آيا مى دانى اين شب ها، چه شب هائى است ؟ سُدير در پاسخ اظهار داشت : بلى ، فدايت گردم ، اين شب ها، شب هاى ماه مبارك رمضان است . پدرم فرمود: آيا قادر هستى كه ده نفر از فرزندان حضرت اسماعيل عليه السلام را در هر شب از شب هاى آخر ماه مبارك رمضان خريدارى نموده و آزادشان كنى ؟ سُدير گفت : پدر و مادرم فداى شما باد، امكانات مالى ندارم . پدرم فرمود: نُه نفر، چطور؟ جواب داد: توان ندارم . پس پدرم يك به يك از تعداد آن ها كم كرده ، و سُدير همچنان به گفته خويش پايدار بود، تا آن كه در نهايت ، پدرم سؤ ال نمود: آيا يك نفر را هم نمى توانى آزاد كنى ؟! سُدير پاسخ داد: خير، توان آن را ندارم . پدرم - حضرت باقرالعلوم عليه السلام - اظهار داشت : آيا نمى توانى هرشب يك مرد مسلمان را ميهمان خود كنى تا روزه خود را در منزل تو افطار نمايد؟ سدير گفت : بلى ، ياابن رسول اللّه ! دو نفر را مى توانم افطارى دهم . پدرم - امام محمّد باقر عليه السلام - فرمود: منظور من نيز همين بود كه افطارى دادن به يك مسلمان در اين شب ها، معادل با آزادى يكى از فرزندان حضرت اسماعيل است ، كه در قيد اسارت باشد. 📚كتاب چهل داستان و حديث از امام باقر العلوم عليه السلام ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
۶ در شبــهای قـ💫ـدر؛ تو موفــق خواهـــی بود، اگر؛ 💢بهترین تقدیرات رو بشناسی، و باصـداقت و دغدغه حقیقی، اونا رو طلب کنی👇 @ostad_shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺کار قرآنی بسیار زیبا از نوجوان ایرانی🌺 🎥 نوجوان ایرانی که در مسابقه مداحی وجیها بالحسین در کربلای معلی حضور یافت، با خواندن قرآن و ابتهال حب الحسين همه اعضای هیئت داوران را بهت زده کرد... این برنامه با حضور استاد برجسته ی قرآن حاج مهدی دغاغله از ایران در عراق اجرا شد. کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🟤🌸🟢🌸🔴🌸🟣❅┅┅┄                @khandehpak
زندگی از غسالخونه تا برزخ
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت 19) 🔵قطعه آتش ☑️چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ (قسمت 19) 🔵قطعه آتش ☑️چند قدمی که از ماموران دور شدیم،به پشت سرم نگاهی کردم و در کمال حیرت ماموران را دیدم که چهار دست و پای شخصی را گرفته بودند و به زور قطعه ای از آتش🔥 به او میخوراندند. ⚡️ با دیدن این صحنه از ناراحتی بر جای ایستادم،صحنه بسیار زجر دهنده و ناله های او جانسوز بود...سپس رهایش کردن و او در حالیکه از درون میسوخت مسیر جاده را افتان و خیزان ادامه داد. 🌹در یک لحظه دست نیک را روی شانه ام احساس کردم،نگاهی به او انداختم و گفتم :چه شده بود؟ نیک جواب داد: افرادی که مال مردم را به ناحق تصاحب میکنند گرفتار این ماموران میشوند و اینها موظفند قطعه ی گداخته شده آهن را به آنها بخورانند. 🍃نیک سپس ادامه داد: البته اینها در گذرگاه حق الناس متوقف خواهند شد.... ❄️پس از شنیدن حرفهای نیک مقداری دلم آرام گرفت و سپس با نیک از آنجا دور شدیم. رفتیم تا به شخصی رسیدیم که دستانش را جلو گرفته و با احتیاط قدمهای کوتاه برمیداشت.. 🌼نیک به او اشاره کرد و گفت : این شخص از وقتی از غار بیرون آمده کور شده. آنگاه به یک جاده انحرافی اشاره کرد و گفت:این جاده دنیا پرستان است که او به زودی وارد آن میشود. ⁉️پرسیدم چرا؟ گفت چون دنیا را به آخرت و دنیا پرستان را به مومنین ترجیح میداده است.. این افراد بزرگترین ضرر و زیان را برای خود خریده اند ... ✅دوباره به راه افتادیم. راه مستقیم را به خوبی طی کردیم. گاهی از کسی جلو میزدیم و گاهی دیگران از ما سبقت میگرفتند.. در مسیر خود آدمهای گوناگونی میدیدیم. 🔥آدمهایی که دو زبان داشتند که از دهانشان بیرون زده بود و اتش از آنها زبانه میکشید و میسوزاندشان که به گفته ی نیک اینها دورو و منافق صفت بودند. 🔥همچنین افرادی که اعمال منافی عفت و لذتهای نامشروع را مرتکب شده بودند را در حالی مشاهده کردیم که لگامی از آتش بر دهان آنها زده شده بود و میسوختند. ☄اما از همه زجرآورتر جاده انحرافی زنان بود. این مسیر به بیابانی ختم میشد که زنان بسیاری در آن عذاب میشدند. 🍂عده ای به موهایشان آویزان شده بودند که نتیجه نشان دادن موها به نامحرم بود. 🍂گروهی دیگر از زنان زیر فشار ماموران مشغول خوردن گوشت بدن خود بودند چون اینها در دنیا خود را برای نامحرمان زینت کرده بودند و باعث از هم پاشیدن زندگی های بسیاری شده بودند. 🍂برخی نیز سرشان به شکل خوک و بدنشان به شکل الاغ بود چرا که در دنیا به سخن چینی عادت داشتند. 💥آنچه شگفتی مرا در تمام این صحنه ها بر انگیخته بود این بود که نیک های آنان همگی صدها متر دورتر بودند و از هدایت و کمک به صاحب خود عاجز بودند... 🔵گذرگاه مرصاد ♦️براحتی مسافت زیادی را پیمودیم تا به یک گردنه رسیدیم. در پشت تپه سرو صداهای زیادی می آمد . وقتی به بالای تپه رسیدیم از آنچه دیدم بسیار متعجب شدم و ترس و اضطراب وجودم را فرا گرفت. ✅جاده و بیابانهای اطراف آن پر بود از ماموران الهی و اشخاصی که گیر افتاده بودند. هرکس قصد عبور از جاده را داشت شدیدا کنترل میشد. ♻️آهسته به نیک گفتم : اینجا چه خبر است؟ نیک گفت: اینجا گذرگاه مرصاد است. گفتم: گذرگاه مرصاد چیست؟ گفت: محل رسیدگی به حق الناس...اینجا اگر کوچکترین حقی از مردم بر گردنت باشد ازکشتن انسان گرفته تا سیلی و بدهکاری،همه ی اینها باعث گرفتاری تو می شود... ❎بار دیگر بیابان را زیر نظر گرفتم.گروهی در حالیکه زانوی غم بغل گرفته بودند روی زمین نشسته بودند و به واسطه ی سنگینی زنجیری که بر گردن آنها بود قدرت حرکت نداشتند. عده ای هم پایشان زنجیر شده بود و قدرت حرکت نداشتند. 🌀عده ای نیز بلاتکلیف در بیابان میچرخیدند و حق عبور از جاده را نداشتند. 🔆هراز گاهی صدای ماموران بلند میشد: فلان کس آزاد شد، میتواند برود. آن شخص از شنیدن نامش بسیار خوشحال میشد و بعد از مدتها گرفتاری عبور میکرد. 🌷نیک صورتش را سمت من چرخاند و گفت برویم. با ترس و دلهره گفتم نمیشود از راه دیگری برویم؟ نیک گفت : هیچ راه فراری نیست همه جا توسط ماموران به دقت کنترل میشود زیرا حق مردم قابل بخشش نیست و خداوند از حق مردم نمیگذرد... ✍ادامه دارد.. http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
4_5904652830165172607.mp3
8.02M
تقدیرات7 کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🟤🌸🟢🌸🔴🌸🟣❅┅┅┄                @khandehpak