eitaa logo
زندگی از غسالخونه تا برزخ
17.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
13 فایل
مقصد همه ما در ایستگاه اخر (غسالخونه) آیا اماده ای از کانال راضی بودید برای مادر بنده و همه ارواح مومنین فاتحه ای بفرستید بنده غساله نیستم از خاطرات غسال و غساله های محترم استفاده میکنیم جهت اثر گذاری بیشتر راه ارتباطی 👇 @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺مراقب چشم های خود باشید🌺 جوانی به حکیمی گفت: وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلی‌ها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زن‌ها از همسرم بهتراند . حکیم گفت: آیا دوست داری بدانی از همه این‌ها تلخ‌تر و ناگوارتر چیست؟ جوان گفت: آری. حکیم گفت: اگر با تمام زن‌های دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگ‌های ولگرد محله شما از آن‌ها زیباترند. جوان با تعجب پرسید: چرا چنین سخنی می‌گویی؟ حکیم گفت: چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمع‌کار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟ جوان گفت: آری. 👈حکیم گفت: مراقب چشمانت باش. http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
*اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ* 🌱امام صادق علیه السلام: 🍀إنَّ الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ مَکْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِی کُلِّ مَا جَزِعَ مَا خَلَا الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍ(ع) فَإِنَّهُ فِیهِ مَأْجُورٌ. 🌴جزع نمودن و گریستن براى بنده در تمام امور مکروه و ناپسند است مگر گریستن و جزع کردن بر حسین بن علىّ علیهما السّلام زیرا در گریستن بر او اجر و ثواب وجود دارد گریه کننده اجر می برد. 📕وسائل الشّیعه ۲: ۹۲۳ ح ۹ * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 💠بی انصافی💠 🔷 در اطراف حرم امام رضا علیه السلام مغازه داشت. آمد محضر آیت الله میلانی در مشهد. عرض کرد: مغازه دارم در اطراف حرم، در ایامی که شهر شلوغ است و زائر زیاد، قیمت اجناس را مقداری بالا میبرم و بیشتر از نرخ متعارف می فروشم. حکم این کار من چیست؟ آیت الله میلانی فرمود: این کار “بی انصافی” ست. مغازه دار خوشحال از این پاسخ و اینکه آقا نفرمود حرام است کفش هایش را زیر بغل گذاشت و دست بر سینه عقب عقب خارج می شد. آقای میلانی با دست اشاره کرد به او که برگرد! برگشت! آقا دهان مبارکش را گذاشت کنار گوش مغازه دار و گفت: داستان کربلا را شنیده ای؟ گفت:بله! گفت میدانی سیدالشهدا علیه السلام تشنه بود و تقاضای آب کرد و عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟ گفت: بله آقا، شنیده ام. آقای میلانی فرمود: آن کار عمر سعد هم “بی انصافی” بود! http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
🔵 ( ) 💠 نگهدارنده زمین ✍️ چند سال قبل، رصدخانه ای در اروپا اعلام کرد: «قطعه ای از یکی از کرات آسمانی جدا شده و به سرعت به طرف زمین می آید، و در این مسیر، در فلان روز وفلان ساعت با زمین برخورد کرده و کره زمین رام تلاشی می کند.» این خبر در روحیه مردم اثر بسیار زیادی گذاشت، به همین دلیل، عده زیادی از مردم به یاد روز قیامت افتادند و چون مرگ خود را نزدیک می دیدند، حساب و کتاب خود را جمع و جور کرده و وصیت نامه های خود را نوشتند. در آن روز معین، بسیاری از مردم، خانه های خود را خالی کرده و سر به صحرا گذاشتند. عده ای نیز از ترس خود کشی کردند تا شاهد این حادثه فجیع نباشند، عده ای نیز خود را به دریا افکندند. زمانی موعود فرا رسید، اما حادثه ای اتفاق نیفتاد و مردم که خیالشان راحت شده بود به خانه های خود بازگشتند. چرا این حادثه اتفاق نیفتاد؟ مگر دانشمندان از روی محاسبات دقیق علمی به این نتیجه نرسیده بودند؟ معلوم می شود که نظام هستی بی صاحب نیست. خداوندی که عالم را خلق فرموده است، آن را بی صاحب رها نکرده است و خودش آن را حفظ می فرماید. وقوع چنین حوادثی، نشان می دهد که نظام هستی ، صاحبی دارد که اراده او، مافوق تمام محاسبات بشری می باشد و بدون خواست او، هیچ حادثه ای در عالِم وجود، اتفاق نمی افتد. 📚ایمان (شهید دستغیب رحمه الله )- جلد اول – صفحه 246 http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
✍️ 🔹عاشق دلباخته حضرت علیه السلام 👈یکی از شهدای نازنین کربلا پیرمردی است که هر چند نام و شهرتی از او در تاریخ نقل نشده، عشق بازی زیبایی با اباعبدالله الحسین علیه‌السلام دارد یکی از تجار کوفه نقل می‌کند: با پدرم برای تجارت از کوفه به شهرهای دیگر مسافرت می‌کردیم، به یک کاروانسرا‌ی عراقی که میرسیدیم، پیرمردی را آنجا ‌میدیدیم که زیر سایه‌بانی نشسته؛ هر کاروانی که از راه می‌رسد، بلند می‌شود، نزدیک رفته و خوب کاروان را بررسی می‌کند و بعد ناامید برمی‌گردد و زیر سایه استراحت می‌کند. یک بار پدرم جلو رفت و پرسید: پدرجان اینجا در این بیابان بدون خانه و زندگی و کار دنبال چه می‌گردی؟ گفت: «وقتی جوان بودم خدمت آقا رسول الله صلی الله‌علیه ‌وآله بودم که امام حسین علیه‌السلام، که آن زمان کودکی بود، وارد شد. بلافاصله رسول خدا صلی الله‌علیه‌ وآله برخاست و او را در بغل گرفت و روی پاهای خودش نشاند و با حالت گریه فرمود: این حسین من روزی در سرزمینی به نام کربلا تنها و غریب می‌ماند. هر کدام از شما‌ آن روز به فریادش برسید و یاریش کنید، فردای قیامت با من محشور خواهید شد. سال‌ها از این قضیه گذشت تا چند وقت پیش که من از اینجا رد ‌شدم و فهمیدم نام این سرزمین کربلا است. تا نام این سرزمین را شنیدم، یاد کلام رسول الله صلی الله‌علیه‌ وآله افتادم، از ابی عبدالله علیه‌السلام سراغ گرفتم. گفتند از مکه به سمت کوفه حرکت کرده. فهمیدم پیش‌بینی حضرت در حال اتفاق است. اینجا ماندم و به انتظار نشستم تا وقتی امام حسین علیه‌السلام وارد سرزمین کربلا میشوند، اولین کسی باشم که به یاری پسر رسول خدا صلی الله‌علیه‌ وآله می‌روم.» ما برگشتیم به کوفه. بعد از حادثه عاشورا پدرم گفت: «برویم ببینیم برای این پیرمرد چه اتفاقی افتاده.» به کربلا رفتیم و دیدیم کمی پایین تر از پیکر مطهر امام حسین علیه‌السلام در خون خودش غلتیده و به شهادت رسیده است. 📕موسوعة الامام الحسین علیه‏السلام، ج‏١٥، ص١٨٤. 🌺 @hal_khosh 🌸
✍️ پندآموز 🔸دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی را به‌طرف بقال دراز کرد و گفت: «مامانم گفته چیزایی که در این لیست نوشته را لطفاً بهم بدین، اینم پولش.» بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد. بعد لبخندی زد و گفت: «چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به‌عنوان جایزه برداری.» ولی دختر کوچولو از جای خودش تکان نخورد! مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشد، گفت: «دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات‌هاتو بردار.» ❤️🍃دخترک پاسخ داد: «عمو! نمی‌خوام خودم شکلات‌ها را بردارم، می‌شه شما بهم بدین؟» بقال با تعجب پرسید: «چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟» دخترک با خنده‌ای کودکانه گفت: «آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!» خیلی از ما آدم بزرگ‌ها، حواسمان به اندازه‌ی یک بچه کوچک هم جمع نیست که بدانیم و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت آدم‌ها و وابستگی‌های اطراف‌شان بزرگتر است.!. 💕💚💕 http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
ایران: ✍️ 🔵خدای تو آمرزنده تر است 🔹در «بنی اسرائیل» مرد فاسق و گهنکاری زندگی می کرد. پس از یک عمر فسق و فجور، از کارهایش پشیمان گردید و به فکر توبه افتاد. در آن نزدیکی، مرد عابدی زندگی می کرد و مشهور بود که وی عابد ترین و زاهد ترین مرد بنی اسرائیل است. خداوند از رحمت خود، ابری را مأمور کرده بود که همیشه بر روی سایه افکند تا خورشید اورا نیازارد. او مردی مستجاب الدعوه بود یعنی اگر دعا می کرد، خداوند خواسته اش را اجابت می نمود. مرد گهنکار تصمیم گرفت نزد مرد عابد رفته و از گناهان خود توبه کند و از او بخواهد که برای وی دعا نماید، شاید خداوند گناهان بی شمارش را بیامرزد. وقتی مرد گناهکار به خانه مرد عابد رسید. مرد عابد به دیوار تکیه داده بود و ابر بر سرش سایه انداخته بود. وقتی عابد، مرد گناهکار را دید، خود را کنار کشید و از صحبت کردن با او خودداری کرد و وی را با خشونت از خود راند. مرد گنهکار دل شکسته گردید و اشک در چشمانش حلقه زد. به ناچار، از خانه مرد عابد بیرون رفت. در این هنگام، ابری که بر روی عابد سایه انداخته بود به حرکت در آمد و بر سر گناهکار تائب سایه انداخت. به پیامبر آن زمان وحی رسید که: «خداوند از بندگانش مهربان تر و آمرزنده تر است.» و چون عابد، مرد تائب را از خود راند، از نظر لطف الهی افتاد و مقام خود را از دست داد. 📕معراج (شهید دستغیب رحمه الله ) صفحه 173 .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
*اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائڪَ عَلَیْڪَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَ لا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِڪُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعلے اولاد الحسين وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ* 🌱امام صادق علیه السلام: 🍀إنَّ الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ مَکْرُوهٌ لِلْعَبْدِ فِی کُلِّ مَا جَزِعَ مَا خَلَا الْبُکَاءَ وَ الْجَزَعَ عَلَى الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍ(ع) فَإِنَّهُ فِیهِ مَأْجُورٌ. 🌴جزع نمودن و گریستن براى بنده در تمام امور مکروه و ناپسند است مگر گریستن و جزع کردن بر حسین بن علىّ علیهما السّلام زیرا در گریستن بر او اجر و ثواب وجود دارد گریه کننده اجر می برد. 📕وسائل الشّیعه ۲: ۹۲۳ ح ۹ * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 💠بی انصافی💠 🔷 در اطراف حرم امام رضا علیه السلام مغازه داشت. آمد محضر آیت الله میلانی در مشهد. عرض کرد: مغازه دارم در اطراف حرم، در ایامی که شهر شلوغ است و زائر زیاد، قیمت اجناس را مقداری بالا میبرم و بیشتر از نرخ متعارف می فروشم. حکم این کار من چیست؟ آیت الله میلانی فرمود: این کار “بی انصافی” ست. مغازه دار خوشحال از این پاسخ و اینکه آقا نفرمود حرام است کفش هایش را زیر بغل گذاشت و دست بر سینه عقب عقب خارج می شد. آقای میلانی با دست اشاره کرد به او که برگرد! برگشت! آقا دهان مبارکش را گذاشت کنار گوش مغازه دار و گفت: داستان کربلا را شنیده ای؟ گفت:بله! گفت میدانی سیدالشهدا علیه السلام تشنه بود و تقاضای آب کرد و عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟ گفت: بله آقا، شنیده ام. آقای میلانی فرمود: آن کار عمر سعد هم “بی انصافی” بود! کانال حال خوش 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✍️ 🔸قبر حضرت علیه السلام قبله حقیقی: حاج عبدالعلی معمار نقل می کند: روزی در صحن مقدس امام حسین علیه السلام نشسته بودم، یک نفر هم نزدیک من نشسته بود. اسم او را پرسیدم، گفت: فلان خراسانی. از شغل او پرسیدم، گفت: بنا هستم. دیدم با من هم شغل است. پرسیدم: زوار هستی یا مجاور؟ گفت: سالهاست که در این مکان شریف سرگرم بنایی هستم. گفتم: در این مدت اگر چیز عجیبی دیده ای برای من نقل کن. گفت: متصل به صحن شریف سمت قبله، قبری است مشهودر به قبر «دده» و چون نزدیک بود خراب شود چند نفر حاضر شدند آن را تعمیر کنند و به من مراجعه کردند. من اقدام کردم و برای محکم شدن شالوده به کارگرها دستور دادم اطراف قبر را بکنند. قسمتی که نزدیک قبر بود هنگام کندن، فرو ریخت و جسد آشکار شد. به من خبر دادند. وقتی مشاهده کردم دیدم جسد تازه است؛ اما به سمت چپ خوابیده است؛ یعنی صورتش به طرف قبر مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام و پشتش به طرف قبله است. من هم به همان حالت قبر را تعمیر کردم. 📚طوبای کربلا @hal_khosh
🕊 🌾خیلی قشنگه حتماً بخونید. روزي حضرت داوود از يك آبادي ميگذشت. پيرزني را ديد بر سر قبري زجه زنان. نالان و گريان. پرسيد: مادر چرا گريه مي كني؟ پيرزن گفت: فرزندم در اين سن كم از دنيا رفت. داوود گفت: مگر چند سال عمر كرد؟ پيرزن جواب داد:350 سال!! داوود گفت: مادر ناراحت نباش. 🌾 پيرزن گفت: چرا؟ پيامبر فرمود: بعد از ما گروهي بدنيا مي آيند كه بيش از صد سال عمر نميكنند. پيرزن حالش دگرگون شد و از داوود پرسيد: آنها براي خودشان خانه هم ميسازند، آيا وقت خانه درست كردن دارند؟ حضرت داوود فرمود: بله آنها در اين فرصت كم با هم در خانه سازي رقابت ميكنند. پيرزن تعجب كرد و گفت: اگر جاي آنها بودم تمام صد سال را به خوشی و خوشحال کردن دیگران ميپرداختم.🌐 ─═इई 🌸🌸🌿🌹🌿🌸🌸ईइ═─
ایران: ✍️ 🔸سنجش ایمان مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ سنت اضافه تر می دهد! می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی … گذشت و به مقصد رسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم! تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم … .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
✍️ 🔹غرور روزی حضرت عیسی علیه السلام از صحرایی می‌گذشت. در راه به عبادت گاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی می‌کرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانی که به کارهای زشت و ناروا مشهور بود، از آنجا گذشت. وقتی چشمش به حضرت عیسی علیه السلام و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند. همان جا ایستاد و گفت: خدایا من از کردار زشت خویش شرمنده ام. اکنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند، چه کنم؟! خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر. مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه کار محشور نکن. در این هنگام خداوند به پیامبرش وحی فرمود که به این عابد بگو: ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی‌کنیم، چرا که او به دلیل توبه و پشیمانی اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و تکبرت، اهل دوزخ! 📗کیمیای سعادت، ج ۱ 🔸ازکانال پروانه های وصال🔸 @hal_khosh
✍️ 🍃رحمت واسعه پروردگار 🔸در کتاب الانوار نعمانیه آمده است، جوان بزهکاری در سن جوانی در بستر بیماری افتاد. همسایگان چنان از او آزار دیده و در رنج بودند که هیچ کس ملاقات او به خانه‌اش نیامد. هر چه پیام پشیمانی و حلالیت فرستاد کسی حلال‌اش نکرد. شب مرگش رو به سمت خدا کرد و گفت: خدایا بندگانت مرا به خاطر جرم و معصیت و خطاهایم رها کردند یقین دارم که تو مانند بندگانت با من رفتار نخواهی کرد چون در جهان هستی فقط تو بر بندگان رحمت داری و بخشاینده‌ای. از تو می‌خواهم مانند بندگانت با من رفتار نکنی و در واپسین لحظات عمرم مرا ببخشی و پناه من بی‌پناه باشی که کسی پناه‌ام نداد. وصیت کرد او را در گوشه حیاط خانه‌اش به خاک بسپارند تا مزارش باعث رنجش زائرین قبرستان نگشته و از دیدن او ناراحت نشوند. شبی که از دنیا رفت به خواب مادرش آمد. مادرش پرسید خدا با تو چه کرد؟ گفت: خدای به من فرمود: عمری مرا فراموش کردی ولی در لحظات آخر که همه تو را رها کردند و به من پناه آوردی همان لحظه تو را در آغوش خود گرفتم و بعد از مرگ‌ات نیز از رحمت من دور است تو را رها کنم. 🍂🍁🍂🍁