اولین عمره رو سال ۸۸رفتم بعد هم قسمت شده بود سال ۹۴به عنوان مسئول فرهنگی رفتم و برای بار سوم خدا دوباره منو دعوت کرد و چشمم به خانه خدا روشن شد....

پشیمون شدم که چرا سیم کارت نگرفتم و از لحظه به لحظه عمل زیبای عمره به صورت لحظه ای پیام و تصویر نذاشتم ... . . . اما به یاد همه شما همراهان بودم

برا همه تون دعا کردم ....

سعی صفا و مروه

امام باقر (ع) فرمودند: هر کس به کعبه نگاه کند. تا وقتی به آن می‌نگرد مدام کار نیک برایش نوشته می‌شود و گناهش پاک می‌شود تا وقتی دیده از آن برگرداند.

توفیق شد نماز جماعت صبح امروز و در کنار خانه کعبه اقامه کنیم

به پایان آمد این دفتر...... خداروشکر میکنم که یک بار دیگه به من اجازه داد تا بتونم در بارگاه ملکوتی وحی و نبوت حضور پیدا کنم خدایا شکرت از اینکه بنده نالایق و پذیرفتید تا پا به قدمگاه آقا رسول الله و ائمه معصومین بذارم ۴۵روز در مدینه ای نفسم بکشم که ده امام معصوم در این شهر به دنیا آمدند خدایا شکرت که این توفیق و به من دادید تا نوکری زائران پیامبر مهر و مهربانی ها رو انجام بدم یا رسول الله ..... از اینکه تنهام نداشتید و کمکم کردید تا روز آخر و لحظه آخرِ فعالیتم خسته نشم و با انرژی به وظیفه ام عمل کنم ممنونم.... من کجا و ۴۵روز زندگی در مدینه کجا ؟ من کجا و خادمی زائران پیامبر کجا؟ من کجا و حریم وحی کجا ؟ من کجا و توفیق روضه خوانی شب شهادت حضرت زهرا در مدینه کجا ؟ شبهای بی نظیری بود .... دیشب که رسیدیم مکه ،رفتیم تو هتلی که کاروان های هتل ما هم رفته بودند همون جا موقع صبحانه و صرف ناهار تعدادی از زائرا ما رو دیدن اومدن عرض ادب و احوال پرسی و خدا قوت گویی ... لبخند رضایت داشتند خداروشکر .... همین که تونستیم لبخندرضایتی برای زائران خانه ایجاد کنیم ،برامون ارزش داشت ... تلاش کردم کم نذارم سعی کردم صبور باشم و با حوصله خدمت به زوار داشته باشم سعی کردم همه فکر و ذهنمو تو این ۴۵روز در مدینه وقف خدمت به زائران کنم امیدوارم که خدا و پیامبرش وائمه بقیع هم از من راضی باشند و شرمنده شون نشم ...‌ در پایان از همسر عزیزم که در این مدت صبوری به خرج دادند تا من با ذهن آرام فعالیت های خودمو انجام بدم تشکر ویژه میکنم❤️💚 از آقا سید محمدمهدی عزیزم که تو این مدت مرد خونه بود و مراقب خواهر و مادرش بود ممنونم 😘 از سیده نازنین رقیه عزیزم که تلاش کرد دختر خوبی کنار مادر و برادرش باشه هم ممنونم 😘 ساعت ۲۰:۱۰ فرودگاه جده ۱۴۰۳/۰۹/۲۶

سلام بر ایران از خیابان ایران .....😊😍 . . . ۴۶روز هم زیاد بوداااا😄

یه چیزی و دلم نیومد نگم .... به همسر و بچه هام هم گفتم گفتم من ۴۶روز رفته بودم سفر تبلیغی تقریبا هر روز تماس تصویری داشتیم بعدش هم یقین داشتید برمی‌گردم ..... با این اوصاف محمد مهدی ما نازنین رقیه ما دیگه این اواخر بی طاقت شده بودند و گریه و تو خواب حرف زدن و.... . . . اما بچه های شهدا چه میکنن واقعا ؟ با این تفاوت مهم که اونا میرفتن جبهه و سفر نظامی که همه اش برا خانواده استرس بوده با این تفاوت که تماس تصویری نداشتند حتی تماس صوتی هم محدود (حالا شاید شهدای مدافع حرم گاهی به ندرت تصویری اونم در حد یه دق که بازم بعید می‌دونم ،ولی شهدای دفاع مقدس و...که هیچی اصلا ) و با این تفاوت خیلیییی مهم که دیگه هیچ وقت برنگشتن از سفر 😢 واقعا سخته .... من همین الان که از خونه بابت کاری میخواستم بیام بیرون ،نازنین رقیه جلومو گرفت و می‌گفت نه نروووو.... به دختر و پسرهای بچه های شهدا و بچه های مدافع حرم باید چی گفت ؟ باباتون کی برمیگرده ؟!!! . . . ولذا به نظرم یکی از دعاهای ما باید این باشه که خدا به دل بچه های شهدا صبر بده تحمل شون و خدا زیاد کنه ..... و یادمون نره که شهدا چقدر به گردن ما حق دارند ..... و از چه چیزهایی زدن و رفتن تا ما تو امنیت باشیم . . . شادی روح شهدا صلوات 💚❤️