شازدهکوچولو به سیاره دوم رفت؛ آنجا فقط یک پادشاه تنها زندگی میکرد؛
بعد از ملاقاتی کوتاه، شازده کوچولو خواست که سیاره را ترک کند، اما فرمانروا که دلش میخواست او را نگه دارد گفت: نرو، تو را وزیر دادگستری میکنیم!
شازده کوچولو گفت: اینجا کسی نیست که من او را محاکمه کنم.
فروانروا گفت:
خب، خودت را محاکمه کن!
این سختترین کار دنیاست! اینکه بتونی درباره خودت قضاوت درستی داشته باشی و عادلانه خودت رو محاکمه کنی ...
📚 از #کتاب شازدهکوچولو | نوشتهی
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
https://eitaa.com/joinchat/2961113132Ccce4fd0170
روباه گفت: هیچ چیز را تا اهلی نکنند نمیتوان شناخت. آدمها دیگر وقت شناخت هیچ چیز را ندارند.
آنها چیزهای ساخته و پرداخته از دکان میخرند، اما چون کاسبی نیست که دوست بفروشد آدمها بی دوست ماندهاند. تو اگر دوست میخواهی مرا اهلی کن!
📚 از #کتاب شازده کوچولو | نوشتهی
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
https://eitaa.com/joinchat/2961113132Ccce4fd0170
شازده کوچولو با ادب پرسید:_آدمها کجاند؟
گل روزی روزگاری عبور کاروانی را دیده بود. این بود که گفت:
_آدمها؟ گمان کنم ازشان شش هفتتایی باشد.سالها پیش دیدمشان.منتها خدا میداند کجا میشود پیدایشان کرد. باد این وَر و آن ور میبردشان؛نه اینکه ریشه ندارند،این بیریشهگی حسابی اسباب دردسرشان شده .
📚 از #کتاب شازده کوچولو | نوشتهی
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
https://eitaa.com/joinchat/2961113132Ccce4fd0170