eitaa logo
‌زندگی من
129 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
سرگذشتی بیش نیست! دارای مطالب مفید و غیر مفید است از مفید هایش استفاده کنید و بخاطر غیر مفید هایش ببخشید نوش نگاهتان ... حبیب.
مشاهده در ایتا
دانلود
‌زندگی من
آنگاه آخوند شدم .... #تیکه_چهاردهم خب. کجای داستان بودیم🤔 آها یادمان آمد ... خلاصه زدیم تخته ی مدرس
آنگاه آخوند شدم .... اواخر کلاس هفتم بودیم. از بچگی عادت به درس خواندن نداشتم حوصله اش را هم نداشتم ... ولی خب ... به حد لزوم باید می‌خواندم😪. ذهنم بشدت قوی بود. روحیه ای صفراوی_دموی داشتم. چیز هایی ک معلم سر کلاس می‌گفت را فقط می‌شنیدم و کمی فکر میکردم و از بر حفظ میکردم. لذا در طول دبستان به مشکل بر نخوردم. اگر چ یبار بر خوردم 🤦‍♂( برگردیم یه سال قبل👈🏻 معلم وارد کلاس شد، جمعی را دست چین کرد. همه هم زرنگ های کلاس بودند. گفت ک هر کس در کارنامه اش همه نمرات خیلی خوب اند و فقط یدونه خوب داره ، بیاد بره دفتر ک نامه بهش بدیم برای مدرسه ی نمونه دولتی. تا این رو شنیدم ، با اینکه معلم اسم مرا هم گفته بود، اما برگشتم. چون احتمال میدادم دو تا خوب در کارنامه ام باشد ... اما ‌...😔 یدونه خوب بیشتر نبود ... و من از فیض نمونه دولتی محروم شدم ...) فقط در همین مورد حافظه ام خوب کار نکرد و الا برای خودم مخی بودم😁🤓. آقا خلاصه ... کلاس هفتم هم همینجور بود. فقط سر کلاس حاضر بودم. تو خونه دنبال بازی های خودم بودم😂 اعم از شعر نویسی و گشتن تو کتابام و ... ( چون مث بقیه گوشی نداشتم🙄)راستی حرف گوشی شد، من تا نزدیکای ۱۴ سالگی گوشی ساده هم نداشتم. یکی از راه های قوتِ حافظه‌ی بنده همین بود. ولی خب مصائب خودش رو داشت 🤦‍♂ هر شب باید گوشی یه بنده خدایی رو می‌گرفتم و زنگ میزدم به بابام ک بیاد دنبالم مسجد. یا اگه مراسمی میرفتم باز هم باید دنبال یه نفر می‌گشتم ک گوشیشو بده بهم 😤. از بحث اصلی دور نشویم. همان سال اول ک حرف x و y آمد، بنده آه از نهادم در دادم ک وجدانن سختههههه. برای من ریاضی یعنی مرگ( البته این تفکر غلطی بود ، که به این دلیل برایم عارض شد ، ک دبیر خوبی نداشتیم و از اخلاق حسنه، تهی بود. لذا فکر میکردم ک ریاضی چیزی است بدرد نخور و ناکار آمد ، اما خب بعد ها به این نتیجه رسیدم ک اگر ریاضی را خوب می‌فهمیدم ، دروس حوزه را صد برابر بهتر می‌فهمیدم) خاطرات باحالی از کلاس ریاضی دارم ولی خب به آخرین خاطره در طول سال تحصیلی بسنده میکنم. دبیرمان با بنده مشکل داشت.چون هم درسم خوب نبود و هم من خوشم از او نمی آمد و هم او آدم جلفی بود بر خلاف بنده. هیچی دیگه ... نمرات امتحان همه نیم ... دو ... سه و نیم و ... کلا کم بود. بلاخره این نمره ها کار دستم داد🤦‍♂ وقتی امتحان آخرم را صحیح کرد ، نمره ی بسیار جذابی دستم آمد 5/5 ☺️... و به اصطلاح عموم تجدید شدیم🙄😕 و ماجرا ها داشتیم ...🚶‍♂ حالا خدمتتان عرض خواهیم کرد ... این داستان ان شاء الله ادامه دارد ✍