#هر_روز_درس_اخلاق
💠یا علی گفت و علم و عمرش برکت گرفت
▪️#علامه_جعفری:
🔰« در نجف در مدرسه صدر اقامت داشتیم. شب ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) بود. دوستان دو رهم جمع بودن،بعد از نماز شربتی خوردیم، آنگاه با فکاهیاتی، مجلس جشن و سرور ترتیب دادیم. در جمع ما یک آقایی بود که معدن ذوق بود. او آن شب یک تکه کاغذ روزنامه با خود آورده بود که روی آن، عکس یک دختر منتشر شده بود که زیرش نوشته بود "اجمل بنات العصر"، یعنی زیباترین دختر روزگار.
🌀او با نشان دادن عکس از جمع پرسید: اگر شما را مخیّر کنند بین اینکه با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج کنید و هزار سال هم زندگی کنید یا اینکه جمال امام علی(ع) را زیارت و ملاقات کنید، کدام را انتخاب میکنید؟
🔸کاغذ را ابتدا مدیر مدرسه که در جمع ما حضور داشت، گرفت و نگاهی دوباره به آن کرد و خطاب به پسرش که در کنارش نشسته بود گفت: سید محمد! ما یک چیزی بگوییم، به مادرت که نمیگویی؟! با این جمله، نظر فرد اول جمع مشخص شد و همه زدند زیر خنده!
🔹کاغذ عکس را به دومی دادند. نگاهی به عکس کرد و گفت: وقتی آقا یعنی مدیر مدرسه اینطور فرمودند مگر ما قدرت داریم که خلافش را بگوییم؟ آقا فرمودند دیگه! باز هم همه خندیدند.
نفر سوم گفت: این روایت از امام علی (ع) معروف است که فرمودهاند: "مَن یَمُت یَرَنی" یعنی هر که بمیرد، مرا ملاقات میکند، پس ما ان شاءالله در موقعش جمال آقا امام علی (ع) را ملاقات میکنیم! دیگری گفت: زیارت آقا مستحب است و این هم صد در صد شرعی است، والله چه عرض کنم!
🔅خلاصه هر که اظهار نظر میکرد، صدای خنده بلند میشد؛ نفر بعدی من بودم. همین که کاغذ را به دست من دادند، نگاه نکرده آن را به نفر بعدی دادم و گفتم: من یک لحظه دیدار امیرالمومنین (ع) را به هزاران سال زناشویی با این زن نمیدهم.
🔺این را گفتم و چون حال عجیبی به من دست داده بود، جمع را ترک کردم و به حجرهام رفتم؛ وقتی به حجرهام رسیدم، یک دفعه دیدم گویی یک اتاق بزرگی است و یک آقایی در صدر مجلس نشسته است. تمام نشانههایی که شیعه و سنّی درباره #حضرت_امام_علی (ع) نوشته است، در آن مرد موجود بود. به اطرافم نگاهی انداختم و جوانی را دیدم. از او پرسیدم این آقا کیست؟ گفت این آقا امام علی (ع) است. من هم زانو زدم و آقا را نگاه میکردم؛ ناگهان حالتم عوض شد و از حجره بیرون آمدم.
🌱به جمع دوستان بازگشتم. کاغذ عکس آن زن به دست نفر نهم یا دهم رسیده بود. رنگم پریده بود. یکی از جمع پرسید: آقا شیخ محمد تقی! شما کجا رفتید و آمدید؟ سربسته گفتم: من به خواستهام رسیدم و جمال آقا را زیارت کردم».
♨️ #سیره_علما؛ کُنجی برای انس با گَنج خاطرات علما
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#درس_اخلاق
🆔️ @zendgizibast
✍انتشارمطالب کانال،صدقه جاریه وحسنه ی ماندگار میباشد