eitaa logo
زندگی نامه شهیدان
802 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.7هزار ویدیو
178 فایل
بِســـمِ الله الرّحمــنِ الرّحیــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌هاکسانی‌اندکه خدا قلب‌هاشان را برای تقـوا امتحان کرده @fendreck @KhademAllah7 @Maghadam1234 @Sarbaaz_mahdi313 🌷حمایت شمادلگرمی ماست🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
قرار گرفتن دو نام بزرگ در کنار هم جالب توجه است، یکی شهید هادی و دیگری شهید وصالی، ابراهیم هادی از شهید وصالی تبعیت داشت؟ بله، ایشان جزو گروه شهید وصالی بود. البته داش ابراهیم یک اخلاقی داشت که نه جایی بند می‌شد و نه اینکه مسئولیت قبول می‌کرد. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
مثلاً شهید وصالی می‌گفت: داش ابراهیم فلان گروه را بردار برو فلان مأموریت را انجام بده. ایشان می‌گفت: «ببین من نوکرتم! اما من مسئولیت قبول نمی‌کنم. فلانی رو بذار فرمانده گروه، من هم کنارش هستم.» انصافاً هم کنار فرمانده گروه می‌ماند و کاملاً در خدمت اهداف مأموریت عمل می‌کرد، اما مسئولیت مستقیم قبول نمی‌کرد. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
شما مدت زیادی شهید وصالی را می‌شناختید، خصلت فرماندهی ایشان چطور بود؟ شهید وصالی هر چند یک فرمانده مقتدر بود، اما در تصمیم‌گیری‌های مهم به رأی‌گیری اعتقاد داشت. مثلاً در موقع اعزام به جبهه‌های غرب یا سایر موارد نظرات بچه‌ها را می‌پرسید و بهترین تصمیم را اتخاذ می‌کرد. همچنین یک رزمنده چریکی فوق‌العاده بود و در نبردهای چریکی با مهارت بسیار بالایی وارد عمل می‌شد و گروه را فرماندهی می‌کرد. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
🌷دعـــــــــــای فـــــــــــرج🌷 بسمِـ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمـ الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ🤲🌷 🌷الـٰلّهُمَ ؏َجــِّلِ‌ لوَلــیِّڪَ‌ اَلْفــَرَجْ‌ بحق‌ حضࢪٺ‌ زینب‌ ڪبرۍ‌ سلام‌ الله‌ علیها‌🤲 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
شهید وصالی تنها از نظر رزمی الگوی ما نبود، بلکه به لحاظ اعتقادی هم یک نماد و الگوی تمام‌عیار به شمار می‌رفت. در شرایط سخت جبهه‌ها حواسش به حرام و حلال و حتی صحت و سلامت لقمه‌هایی که می‌خوردیم بود. در واقع او حق‌الناس را زیر آتش گلوله‌های دشمن حفظ می‌کرد. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
مورد مصداقی از رفتارهای حسنه شهید دارید؟ یکبار در سرپل ذهاب داخل یک گاراژ متروکه سه قطعه مرغ پیدا کردم و چون صاحبی نداشتند سرشان را بردیم. البته تصورم این بود که این زبان‌بسته‌ها اگر از گرسنگی نمیرند، خوراک سگ‌های ولگرد می‌شوند. به هرحال آوردمشان پیش سایر بچه‌ها و داشتیم پرشان را می‌کنیدم که همین حین گفتند اصغر وصالی آمد. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
سریع همه بچه‌ها جیم شدند. من ماندم و این سه تا مرغ سربریده. اصغر آقا تا من را در آن هیبت دید، گفت: مرتضی اینها چیه؟ گفتم: بی‌صاحب مونده بودن سرشون رو بریدم. یک نگاهی به من انداخت که یعنی از تو انتظار نداشتم. بعد برگشت گفت: یعنی هرچی گیر آوردی باید سرش رو ببری؟ داشتم از خجالت آب می‌شدم 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
که شهید وصالی ادامه داد: برو پیش خواهر مریم (همسرشهید وصالی مریم کاظم‌زاده) بگو از پول خودم به قدر ارزش این مرغ‌ها بدهد، بریز به حساب 100 امام. شهید وصالی همچین آدمی بود. نمی‌گفت شرایط جنگی است و ما هم داریم برای این مملکت می‌جنگیم و این مرغ‌های بی‌صاحب را بخوریم. حساب ذره ذره را داشت تا حقی از کسی ضایع نشود. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
از لحظات شهادت اصغر وصالی خبر دارید؟ من خودم موقع حادثه آنجا نبودم، ولی از آقای شاهمرادی از رزمنده‌های بومی گیلانغرب و مرحوم علی آزاد که لحظه شهادت وصالی کنارش بودند جویای احوال آن روز شدم. شاهمرادی می‌گفت در تنگه حاجیان زیاد جلو رفتم. آنجا دشمن ما را دید. درگیری پیش آمد و یک مقدار تیراندازی شد. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
همین اثنا یک گلوله خورد به علی قربانی که قل خورد و تا ته دره رفت. کمی بعد دیدم یک صدایی آمد و رفتم جلو دیدم اصغر وصالی هم تیر خورده است. باقی ماجرا را از مرحوم علی آزاد شنیدم. از ایشان هم پرسیدم که آن روز چه شد. پاسخ داد: وقتی گلوله به سر اصغر وصالی خورد، هنوز به هوش بود. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
. به من گفت: آزاد پای من را بگیر از این منطقه ببر بیرون. بعد رفته رفته به کما رفت. شهید وصالی را که به بیمارستان اسلام‌آباد رساندند، من هم کنار شهید رضا مرادی و شهید ابراهیم هادی و شهید مجید جهانبین و همسر شهید وصالی به آنجا رفتیم. بعد از شهادتش ما زودتر به تهران برگشتیم تا خودمان را برای مراسم فرمانده آماده کنیم. 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
✨️انا لله وانا اليه راجعون✨️ ✅️وصیتنامه شهید 💟من اصغر وصالي تهراني سرباز الله بسوي محارب ، دشمن خدا عازم غرب ميشوم و به همه مسلمين وصيت ميكنم كه حتي يك لحظه از راه اسلام غافل نشويد . و امام امت خميني كبير را تنها نگذاريد و انچه كه من از مال دنيا دارم يك سوم انرا صرف نماز و روزه اينجانب كه قضا شده است بپردازيد . ❣️ سرباز الله اصغر وصالي تهراني فرد🌷🕊 🌷 ╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan ╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯