eitaa logo
⛅️ کانال ضیافت ظهور⛅
205 دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
25.3هزار ویدیو
57 فایل
‍ 🌴بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا 🇮🇷 ما آمده ايم.... اینجا.... در فضایی که مجازی می نامندش ..قدمی برای ظهور برداریم..
مشاهده در ایتا
دانلود
  📌 پزشک... 🔸 پزشک متخصص گفت: مریضتون باید زودتر عمل بشه. زن مستأصل پاسخ داد: پول عمل رو نداریم. اگه می‌شه عملش کنین تا پولش رو جور کنیم. پزشک بی‌حوصله گفت: ببرینش یه بیمارستان دولتی. اینجا یه بیمارستان خصوصیه. اول پول، بعد عمل! بفرمایید. نفر بعدی بیاد تو... پزشک، شب موقع نماز، دعای فرج می‌خواند. 👤 او هم خودش را می‌دانست! عج الله تعالی فرجه الشریف در نامه ای به شیخ مفید می فرمایند: سعی کنید اعمال شما (شیعیان) طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید.
  📌 مسافرت... 💰 وقتی می‌خواست با خانواده‌اش به مسافرت برود، مبلغ زیادی صدقه می‌داد. اما هر وقت می‌خواست برای امام زمانش صدقه بدهد، کلی ته جیبش را بالا و پایین می‌کرد تا شاید یک اسکناس هزار تومانی بی‌گوشه پیدا کند که توی صندوق بیندازد! دست آخر هم می‌گفت: آقاجون! خواستم بندازم، خرده نداشتم! مهم نیته که من همیشه به یادتون هستم! 👤 او هم خودش را می‌دانست!
  📌 راننده تاکسی... 🚖 رانندهٔ تاکسی ترمز کرد. پیرمردی با دستان لرزان در هوای سرد، مسیرش را گفت. راننده، حوصلهٔ سوار‌کردنش را نداشت. بهانه آورد و سریع دور شد. نگاه پیرمرد به شیشهٔ تاکسی ماند که نوشته بود: اللهم عجل لولیک الفرج… 👤 او هم خودش را می‌دانست! https://eitaa.com/zeyafat_zohor🇮🇷
سخنران آخر جلسه، اینگونه دعا کرد: « خدایا به جان امام زمان قسمت می‌دهیم...» برای همه چیز دعا کرد و از آقا مدد گرفت الا دعا برای !! که باز یادش رفت!! مثل روزهای دیگر مثل مراسم‌های دیگر... او هم خودش را می‌دانست...
  📌 نماینده مجلس... 🗳 رزمنده‌ای بود که دوران دفاع مقدس را تجربه کرده بود. بعد از جنگ، دوست داشت در عرصه اقتصادی خدمتگزاری کند. با شعار شفافیت، رأی آورد. اما چهار‌سال، بی‌سر و صدا، مجلس را گذراند. مجلس برایش عجیب برکت داشت! از عملکردش راضی بود و بارها می‌گفت: ان‌شاء‌الله خدمات ما مورد رضای باشه! 👤 او هم خودش را می‌دانست!
  📌 مراقبت از مادر... 🏨 مادرش را به بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان منتقل کردند. اما به بهانه زیارت، راهی سفر شد. زحمت مراقبت از مادر به گردن بقیه افتاد. مدام عکس از حرم می‌گذاشت و از راه دور با خیال راحت برای شفای مادر، دعا می‌کرد. وقتی از مسافرت برگشت، مادر دیگر نبود. 👤 او هم خودش را می‌دانست!
  📌 همسایه... 🏠 در کارهای آپارتمان با همسایه‌ها همکاری نمی‌کرد. حق شارژ را با تأخیر پرداخت می‌کرد. در راهرو با صدای بلند حرف می‌زد و در را محکم به هم می‌کوبید، حتی صبح جمعه که به دعای ندبه می‌رفت. با این حال همیشه همسایه‌ها را به سبک زندگی مهدوی توصیه می‌کرد. 👤 او هم خودش را می‌دانست!
  📌 پزشک... 🔸 پزشک متخصص گفت: مریضتون باید زودتر عمل بشه. زن مستأصل پاسخ داد: پول عمل رو نداریم. اگه می‌شه عملش کنین تا پولش رو جور کنیم. پزشک بی‌حوصله گفت: ببرینش یه بیمارستان دولتی. اینجا یه بیمارستان خصوصیه. اول پول، بعد عمل! بفرمایید. نفر بعدی بیاد تو... پزشک، شب موقع نماز، دعای فرج می‌خواند. 👤 او هم خودش را می‌دانست! عج الله تعالی فرجه الشریف در نامه ای به شیخ مفید می فرمایند: سعی کنید اعمال شما (شیعیان) طوری باشد که شما را به ما نزدیک سازد و از گناهانی که موجب نارضایتی ما را فراهم نماید بترسید و دوری کنید.