فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌠 #داستان_آموزنده🌠
✍وقتی حضرت یعقوب علیه السلام به مصر رو آورد، یوسف به استقبال او آمد و خواست به احترام پدرش پیاده شود؛
اما شوکت و عظمت سلطنت، او را گرفت و این کار را نکرد، سپس به یعقوب علیه السلام سلام کرد.
🌸جبرئیل بر او نازل شد و گفت: ای یوسف! خدای تبارک و تعالی می فرماید:
"چه چیز تو را بازداشت از این که برای بنده صالح من پیاده شوی؟"
✋دستت را بگشا.
🍃وقتی دستش را گشود، نوری از بین انگشتان حضرت خارج شد.
پرسید: ای جبرئیل! این چه بود؟
🌸گفت: این نور نبوت بود و به خاطر پیاده نشدنت به احترام یعقوب(ع) !
دیگر پیامبری از نسل تو به وجود نخواهد آمد.🍂🍂
📚ینابیع الحکمه، ص ۱۱۹.
👇🏼 به جمع ما بپیوندید 👇🏼
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅
#داستان_آموزنده
🔆قيمت ملك
🍃🍂شقيق بلخى از عرفاى قرن دوم هجرى و معاصر هارون الرشيد، خليفه مقتدر عباسى است . از مهمترين تعاليم او به شاگردانش، توكل بود.
🌱نقل است كه چون شقيق بلخى، قصد كعبه كرد و به بغداد رسيد، هارون الرشيد، او را نزد خود خواند. چون شقيق به نزد هارون آمد، هارون گفت: تو شقيق زاهدى؟ گفت: شقيق، منم، اما زاهد نيستم.
- مرا پندى ده!
🌱- اگر در بيابان تشنه شوى، چنانكه به هلاكت نزديك باشى، و آن ساعت، آب بيابى، آن را به چند دينار مىخرى؟
- به هر چند كه فروشنده، بخواهد.
🌱- اگر نفروشد مگر به نيمى از سلطنت تو، چه خواهى كرد؟
🌱- نيمى از ملك خود را به او مىدهم و آب را از او مىگيرم تا در بيابان، بر اثر تشنگى نميرم .
🌱- اگر تو آن آب بخورى، ولى نتوانى آن را دفع كنى، چه خواهى كرد؟
🌱- همه اطبا را از هر گوشه مملكتم، جمع مىكنم تا مرا درمان كنند.
🌱- اگر طبيبان نتوانستند، مگر طبيبى كه دستمزدش، نيمى از سلطنت تو باشد، چه خواهى كرد؟
🌱- براى آن كه از مرگ، رهايى يابم، نيمى از ملك خود را به او مىدهم تا مرا درمان كند.
🌱-اى هارون!پس چه مىنازى به ملكى كه قيمتش يك شربت آب است كه بخورى و از تو بيرون آيد؟
هارون، بگريست و شقيق را گرامى داشت
📚حكايت پارسايان، رضا بابايى
#ایران_قوی🇮🇷
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
•♥️🍃•
خستم از این قلب آلوده💔
#داستان_آموزنده
✍گویند :صاحب دلى ، براى اقامه نماز به
مسجدى رفت. نمازگزاران ، همه او را شناختند ؛
پس ، از او خواستند که پس از نماز ، بر منبر رود
و پند گوید.... پذیرفت ... نماز جماعت تمام شد.
چشم ها همه به سوى او بود مرد صاحب دل
برخاست و بر پله نخست منبر نشست.
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود.
آن گاه خطاب به جماعت گفت :
✍مردم! هر کس از شما که مى داند امروز تا
شب خواهد زیست و نخواهد مرد ، برخیزد!
کسى برنخاست گفت :حالا هر کس از شما که
خود را آماده مرگ کرده است ، برخیزد !
باز کسى برنخاست.گفت : شگفتا از شما که به
ماندن اطمینان ندارید ؛ و براى رفتن نیز آماده
نیستید ‼️
#یااباصالحالمهدیادرڪنی♥️
@zhoornazdik