eitaa logo
بشنو از زن چون حکایت می‌کند
400 دنبال‌کننده
256 عکس
159 ویدیو
11 فایل
🌹ضیافتی اندیشه ورزانه به نام حضرت مادر سلام الله علیها . 📩راه ارتباطی جهت پیشنهادات خوب شما رفیقان طریق: @Beshnoazzan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸پیام استاد دوستانی: شرکت کنندگان حتی الامکان فارغ از قرآن‌های داخل گوشیها یک جلدقرآن کوچک همراهشون باشه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 نشست آخر: مریم زمانه ات باش ومسیح خود رابیاب گزارش تصویری... چهارشنبه۲۸ دی @ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام از طریق کانال پخش مستقیم میتوانید بحث "لزوم بازنگری نگاه دینداران به زن"" را دنبال فرمائید. https://eitaa.com/joinchat/2168062203Cd6cf141eac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مسیحت را بیاب.MP3
22.96M
🎙 مریم زمانه ات باش ومسیح خود را بیاب 🔹 باحضور آقای دوستانی 📅۲۸دی ۱۴۰۱ 🔰خانه مشروطیت @ziafat_andishe
یقینا حکایت زن امروز بسیار شنیدنی است؛ آنقدر شنیدنی که بی خانمانی عالَمی را باید در نشنیدن این حکایت دانست؛ از نیستان تا مرا ببریده اند از نفیرم‌ مرد و زن نالیده اند و اگر امروز انسانها احساس می کنند که از وطنِ حقیقیِ خود دورافتاده اند و هیچ جا وطن انسان نیست، باید در جست وجوی نیستان وجودی خود بگردیم تا دوباره عالَمی برپا شود. آشوبی که اکنون در همه جا و همه چیز ظاهر شده، مانند بیماری نیست که‌ مثل بیماری سرایت کند و مانند ان نیز درمان شود. این آشوب و بی خانمانی صفتِ شخص نیست بلکه بر عالَم و عوالِم عارض می شود و بشر را بی عالَم می کند. پس اکنون که همه در طلب آدرس خانه وخانمان هستیم تا از این آشوب در امان باشیم: هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش. در این جست‌وجو باید خانه را بیابیم تا در آن سکنی گزینیم. سکنی گزیدنِ ما با بودن و قرار گرفتن یک شئ در یک جعبه یا روی طاقچه تفاوت دارد و تنها این گونه ما قادر به شنیدن هم می شویم و در این حال ما در هر گوشه دنیا هم‌ که باشیم، همیشه خود را به آن روحِ حاکم‌ِ هواگونه بی رنگِ خانه، نزدیک می یابیم و هیچ گاه خود را بی خانمان حس نمی‌کنیم. @ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای درک این بودن باید تعدد و تکثر معانی و فکرها و ایده ها را دید و شنید تا بتوانیم هم راه جماعتی شویم؛ چرا که گویی باید همه هم رنگ جماعت باشیم؛ اما کدام جماعت؟ انسان ها نه می‌توانند بر خود اتکا کنند چرا که در زمانه بی وطنی و مهجوری از ذات خود، قرار گرفته اند و غریب و تنهایند و از طرفی باید بتوانیم برای طلب روزگار وصل خود به عهد بستن و تذکر به آن برگردیم؛ چرا که با عهد بستن ها و تجدید عهد های خود در زمانه ای که نگاهی به آینده نداریم و حدیث آرزومندی هایمان گوش مرد و زن را به درد آورده است. باید در انتظار باشیم و البته آمادگی برای امری" که شب مهجوری عالَم زن" را به "روز ظهور و تجلی زن" می رساند. پس عهد و پیمان های ما جزایر دورافتاده از هم در یک اقیانوس نیستند؛بلکه ما عزم‌ کرده ایم که باهم و با این گفتگوهای اندیشه ورزانه، عهدهای خود را تجدید کنیم و با این آمادگی به استقبال آینده خواستنی برویم. آینده ای که با تفکر هموار می شود و تفکر چیست؟ تفکر راهی است که هرکس باید خود آن را بپیماید. درست مثل حضور ما در قصه کربلا و روضه های آن، هر کس خود را به تنهایی در روضه حاضر می بیند و دنبال مسیری است که خود باید راهگشای آن باشد بی آنکه مقصد معلومی را تعیین کرده باشد و پرسش و تفکر کردن ها هر دو ارزشمندند و اکنون ما و شما برآنیم که گرد هم آییم که هرگاه انسان‌ها گرد هم‌آیند و به طور جمعی عمل کنند، قدرتی پدیدار می شود که فوق العاده نیرومند است؛ نیرویِ عهد بستنِ متقابل و میثاقی که برای زن این تاریخ مقدس است و ضرورت و بنابراین باید به این گفت و گوها ایمان داشت و امیدوار... @ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منتظر معجزه ایی باشیم از جنس زایش، زایشِ تفکرهایِ نو و آغازی تازه برای رفتن؛ رفتن هایی که فقط می دانیم در راهیم: تو پای در راه نه و هیچ ، مپرس خود، راه، بگویدت کجا باید رفت. و در این راه، بن بست، مفهومی ندارد، چرا که در حفظ پرسشِ خود، از زن امروز، استقامت می ورزیم؛ چرا که‌ پرسش و تفکر هر کدام‌ به تنهایی مطلوبند و اصولا فکر کردن، یعنی سلوک کردن و "در راه بودن". باید آن قدر استقامت ورزید و صبوری کرد تا بتوانیم گوش خود را شنوای ندای بی صدایی کنیم که از ذاتِ مهجورِ خودمان بر می خیزد و هم از سر جدّیت و عزمِ راسخ در پاسخ به این ندا بکوشیم. پس: بشنو از زن چون حکایت می‌کند... @ziafat_andishe
امشب لیله الرغائب است. و راستی چگونه است که یک زمان، مختص رغبت های ماست؟ و مگر رغبت و میل و و خواهش و طلب برای زندگی انسان چه جایگاهی دارد که یک شب را به نامش می‌خوانند؟ این حکمت زیبا از نهج البلاغه را شنیده اید: مَن طَلَبَ شیئا نالَهُ او بعضَه. کسی که طالب چیزی باشد به همه آن چیز، یا بعضی از آن می‌رسد. و به راستی قصه طلب چیست؟ و انسان چیزی جز خواستن هایش است؟ خواستن هایی که در خیال خود با آن انس می‌گیرد و در عالم واقع برایش راه باز می‌شود. خواستن هایی که در نسبت با آنها خودش را تعریف می‌کند و گویی که انسان همین نسبت هاست؛ به هر چه توجه کند همان جا خود را می‌یابد. پس ما را به امشب راهمان داده اند تا در ماهی که رحمت الهی در فیضان است، حواسمان جمع شود که کجا را می بینیم، چه چیز را طلب می‌کنیم و عزم چه عملی را داریم؟ چرا که در تقدیر یک قوم زنده و پویا در تاریخ توحیدی شان، گشودن راه های گسترده برایشان، همان عزم های درستی است که که دائما در تجدید عهد با آن هستند؛ گرچه این عزم‌ها ساده و اساسی است، گرچه ساده و فقط نزد خومان هستند، اما خود گشایشگر راهند، انگار که فاصله خواستن های ما تا شدن چیزی نیست، پس باید امشب در عالم رغبتها و طلب های خود حاضر شویم‌ تا در ماه صوم‌ و صیام و در دعای افتتاح، بتوانیم‌ عقده از زبان باز کنیم و فراتر از طلب‌ها را بخواهیم : و اعطنا به فوق رغبتنا. و فوق رغبت ها چیست؟ برای فهم این پرسش باید به استقبال امشب برویم. باید رجبی شویم و رغبت هایمان را مرور کنیم تا زبان در طلب فوق آن رغبتها در رمضان باز شود. @ziafat_andishe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زن ایرانی راهبه نیست، اما از راهبه پاک‌تر است و طیبه و طاهره است. سرباز نیست، اما به قدر سرباز میدان جنگ شجاعت دارد و با این که جهاد در میدان‌های رزم بر او واجب نیست، اما به قدر یک جهادگر در راه خدا تلاش می‌کند و در تمام صحنه‌ها حضور دارد. *رهبر انقلاب، ٧/ ١١/ ٦٣* @ziafat_andishe
اکنون به دهه فجری دیگر وارد شدیم؛ آیا می‌شود امسال با این رخداد تاریخی مواجهه‌ی دیگری داشته باشیم؟ مردی از جنس خودمان در این تاریخ ظهور کرد، گرچه همه در حال جان کندن بودند، اما احساس تولدی دیگر و زاده شدنی نو از درون را به همه چشانید. گویی حکایت تولد زن در این رخداد، حکایتی دیگر است؛ آن‌قدر این حکایت عجیب و شنیدنی است که در وصیت‌نامه خود که معمولاً عصاره زندگی هر انسانی است، این‌گونه می‌سراید: "ما مفتخریم که بانوان و زنانِ پیر و جوان و خرد و کلان، در صحنه‌های فرهنگی و اقتصادی و نظامی، حاضر و همدوشِ مردان یا بهتر از آنان، در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند." امام در چه عالمی حاضرند که استقرارشان در آن عالم به این قرائت زیبا از تجلی زن می‌رسد، چنان که در انتهای عمر خود این زن را مایه افتخار می‌دانند؟ باز هم خود را مهمان اندیشه‌اش کنیم: "خواهرهای ما که اشتغال به مسائل دیگر داشتند، الآن هم دوش با برادرها و مقدّم بر آنها به سرنوشت ملت و به سرنوشت کشور خودشان فکر می‌کنند، طرح می‌دهند، انتقاد می‌کنند. این تحول، تحولی است که خدای تبارک و تعالی که مقلب القلوب است، این تحول را ایجاد کرد." امام چه چیزی را از زن فهمیدند؟ می‌شود بر سر این پرسش درنگ کنیم و مداومت ورزیم؟ اکنون رهبری در امتداد این نگاه، چه زیبا و بجا یادآور می‌شوند: " اصلاً نمی‌شود نقش زن را محاسبه کرد و من اقرار می‌کنم اولین کسی که این نقش را فهمید، امام بزرگوار ما بود. مثل خیلی از چیزهای دیگر که اول فهمید، در حالی که هیچ‌کدام از ما نمی‌فهمیدیم." آیا انسان هوشیار و اندیشمندی مانند رهبری، قصد تملّق گویی دارند!؟ و راستی چه چیزی را در افق امروز و فردای تاریخ ما در نسبت با نقش زن می‌بینند که آن نقش را امروز قابل محاسبه نمی‌دانند؟ ما به کمک اندیشه‌های همدیگر، می‌خواهیم از راهی باهم بگوییم که "مسیر اندیشیدن به زن" است و از آن‌جایی که در زمینِ سخت، هیچ چیزی نمی‌روید، سینه‌ای نیز که با تفکر شخم زده نشود، نمی‌تواند پذیرای دانه‌هایی شود که اگر درست هم‌ روییده شود، در نهایت می‌تواند به سنبلهای سرسبز تبدیل شود، تازه پس از شخم زدن و افشاندن دانه، باید همانند برزگران در انتظار ماند تا راه تفکر گشوده شود و هرکسی به شیوه و ذوق خود آن راه را طی کند. درست مانند مسیری که هریک از ما در روضه‌های کربلا طی می‌کنیم و همواره حاضریم به تمامِ جان. پس ساحت این پرسش را پاس می‌داریم و شاید پاسداشت ما همان درنگ و استقامت برای حفظ پرسش ماست. من و تو به عنوان زن این تاریخ در انتظار می‌مانیم.... @ziafat_andishe
در عالم واقع، هر گاه پدیده‌ای در مرتبه کشف قرار گرفت ،خودِ کشف به خفا می رود تا آنچه مکشوف شده ،حضور پیدا کند و مشهود شود ؛ یعنی هرگاه انکشاف و ظهوری اتفاق بیفتد، در نقطه مقابل، غیاب وخفایی که منجر به پوشیده شدن می گردد ،هم وجود دارد و این دو ملازم یکدیگرند و از هم قابل تفکیک نیستند . این توضیح کوتاه میتواند ما را برای استقبال بهتر و کامل تر از آنچه در ۱۳ رجب واقع شده ببرد و از طرفی تامل و درنگ در این‌ رخداد تاریخی ما را به فهم بهتر این مقدمه کوتاه می رساند. فاطمه بنت اسد همسر ابوطالب و مادر طفلی است که در استانه تولد ان قرار گرفته است. او رو به خانه خدا میکند به طواف خالصانه می پردازد ، مناجات میکند و من‌و تو خوب می دانیم‌ که مادر در آستانه تولد فرزند ،خودش به تولدی دیگر نائل می شود ، آنقدر که به مقام شهید می رسد. و در این وضعیت او زبان می گشاید ، چشم‌امید به صاحب خانه دارد و در انتظار تولد فرزند خویش به سر می بَرَد؛ ناگهان دیوار کعبه برای اولین بار می شکافد ، اما این شکاف مامن و پناه فاطمه مادر علی است ، عجب رخداد عجیبی است ، زنی برای اولین بار مهمان خصوصی بیت الله شده ، مهمان که نه ، گویی معتکف شده است؛ و در چه تاریخی؟ زمانی که زن در فرهنگ جاهلیت، با کرامت ذاتیِ انسانیش، فاصله بسیار داشت. او برای زایمان به داخل خانه فراخوانده می شود ، ۳ روز آنجا معتکف است و سپس بیرون می آید اما با یک طفل مبارک ، وعجیب ان که این قدر این واقعه، برای همه بی مثال است که کسی به شانیت فاطمه نمی اندیشد و اکنون نیز پس از ۱۴ قرن ،ما نیز در مواجهه با این رخداد ، دقیقا به مکشوف که همان ظهور تولد علی(علیه السلام ) است، توجه می کنیم؛ و به نام‌ روز پدر پاس می داریم، اما از وجود مادر مولود کعبه و آنچه که اورا شایسته شکافته شدن دیوار خانه خدا کرد ، (به واسطه بزرگی تولد موجود )در غفلتیم، و این غفلت که طبیعت خفای ذاتی انکشاف ها می باشد؛ یقینا حضوری دیگر می طلبد تا حکایت زن تاریخ را شنوا باشیم . @ziafat_andishe
زن تاریخ(۱): حاجیه زهرا ،همسر میرزا محمود، معلم خوبی در خمین بود؛ مهربان و صبور .از دردهای زنِ مسلمان خبرها داشت ؛اما چطور می توانست این دردها را به فکر و روحِ روح اللهِ ۱۰ - ۱۲ ساله منتقل کند و زخمی شفا ناپذیر در قلب او ایجاد نکند ؟چطور می توانست؟ _روح الله جان مادرت از زندگی راضی است؟ _راضی؟! هیچ مرد درست کاری از این زندگی راضی نیست ؛چه رسد به زن درست کار. همسر میرزا محمود ناگهان مات شد به روح الله. انگار که شک کرده بود در درست شنیدن. شاید این جمله را از آسمان شنیده بود، از سقف ،نه از دهانِ طفلی به چنان سن و سال . _چه گفتید روح الله خان؟ _عرض کردم درد آن قدر زیاد است که هیچ آدم مومنی برکنار نمی ماند . _این حرف‌ها را از" صاحبه خانم" یاد گرفته‌اید؟ _عمه جان حرف یاد من نمی دهد؛ تفکر در تنهایی را به من آموخته است؛ که حالا خودش هم از این کاری که کرده پشیمان شده است. _حق دارد پشیمان بشود .چرا باید به طفلی که زمانِ بازیِ اوست و ،نهایت، یاد گرفتنِ خواندن و نوشتن، نمازو قرآن و قدری مقدمات، تفکر در خلوت را بیاموزند؟ این خلوت نشینی، آیا کودکی و نوجوانی تو را تباه نمی کند روح الله خان؟ _بعضی چیزها تباه می شود تا بعضی چیزها ساخته شود. پناه بر خدا !پناه بر خدا !این حرف هم محصول تفکر در تنهایی است؟ _بله حاجیه خانم ...آنجا بالای کوه ،زیر قلعه ،درّه ای است که می شناسیدش. _درّه گل زرد؛ اسمش را شنیده ام. _آن جا ،در تنهایی، حال غریبی به انسان دست می دهد ... @ziafat_andishe