1335-14030213-2.mp3
7.67M
🎧 گوش دهیم.
🎙توجه و تفکر در نعمتهای خدا
#توحید_و_شرک
#قطعه_صوتی
🌐 به #ضیاءالصالحین بپیوندید...
👇
☫ @ziaossalehin ☫
هدایت شده از سردبیر سایت ضیاءالصالحین
🚨 پای صحبت دختران شهید موسوی
🔻 گفتن ناگفتههای زندگی شخصی یک بادیگارد؛
«بابا به دلیل ملاحظات امنیتی وقتی خانه بود در مورد کارش زیاد صحبت نمیکرد. ما فقط میدانستیم که هر جا رییسجمهور است پدر ما هم هست. زندگی بابا وقف خدمت بود. همیشه میگفت نظام جمهوری اسلامی قدرت اسلام در جهان را به نمایش گذاشته و خدمت به این نظام، خدمت به امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) است. برای همین بود که همیشه بیش از توانش خدمت میکرد واز قضا محافظ مسئولی خستگیناپذیر شده بود. از وقتی بابا محافظ آقای رییسی شد، خیلی کمتر ایشان را میدیدیم. بابا در طول شبانه روز ۳ ساعت بیشتر نمیخوابیدند. صبحها ساعت سه میرفتند سرکار و ۱۱ و ۱۲ شب برمیگشتند. اما همان موقع هم سرحال و بانشاط میآمد ما را دور خودش جمع میکرد.»
🔻🔻 ادامه 🔻🔻
هدایت شده از سردبیر سایت ضیاءالصالحین
🔻 چرا تلویزیون تصویرت را نشان نمیده بابا؟!
ریحانه سادات دختر دوم شهید: «شب آخر قبل از اینکه پدرم همراه رییس جمهور به آذربایجان برود کمی زودتر از همیشه به خانه آمد و دورهم نشستیم. گفتم بابا مگه شما سردار نیستی؟ چرا تصویرت را در تلویزیون نشان نمیدهند؟ چرا در اینترنت اسم و فامیل شما را میزنم تصویرت نیست؟ با طمانینهای به من نگاه کرد و گفت "نشون میده بابا!" یک روز بعد خبرشهادت بابا که آمد همه مردم ایران تصویر پدرم را دیدند و فهمیدند که سرتیم محافظت رییسجمهور شهید بابای مهربان من است!»
🔻 آخرهفتههای خانواده محافظ رییسجمهور چطور میگذرد؟
این خاطره بازی حال و هوای دختر ۶ساله را که تا آن لحظه سرگرم کودکانههایش بود عوض میکند و چشمهایش خیره به تصویر پدر، مثل ابر بهار میبارد. دخترها باباییاند و دخترهای ته تغاری باباییتر. فاطمه زهرا میگوید: «از وقتی بابا محافظ آقای رییسی شد، آخر هفتههای خانه ما آخر هفتههای بدون حضور بابا بود. سفرهای استانی رییسجمهور آخر هفتهها بود و بابا هم همیشه همراه ایشان. ما عادت کرده بودیم. چون خدمت به نظام، آرمان پدرم بود. حقیقتاً اذیت میشدیم. همهمان وابسته بابا بودیم اما نداشتیمش. دو خواهر کوچکم انقدر شبها بیدار میماندند تا بابا بیاید. پدرم نبود یا بهتر بگویم حضورش کم بود اما همانقدر هم با همه وجودش برایمان پدری میکرد.آخر هفتههای پرکار که میگذشت و او هیچوقت نبود، سعی میکرد یک روز وسط هفته کمی زودتر بیاید و با ما باشد.»
🔻 بابا و رییسجمهور به آرزویشان رسیدند:
پدرشان ارباًاربا شده. در این سه روز هزار بار آن لحظههای آخر بابا را تصویر کردهاند، هزار بار در دلشان مردهاند و زنده شدهاند اما صبورانه ایستادهاند و ریحانه سادات؛ دختر ۱۷ ساله میگوید: «بابا و رییسجمهور هر دو به آرزویشان رسیدند. وقتی شنیدم به شهدای این اتفاق عنوان شهید خدمت را دادند خیلی خوشحال شدم. بهترین عنوان بود. اما من حسرت خیلی چیزها به دلم مانده. نمیدانستم قرار است انقدر زود بابا را از دست بدیم. حسرت اینکه چرا بیشتر دست بابام را نبوسیدم.»
🔻 حسرت کربلا:
«از وقتی کلاس ششم بودم پدرم هر سال اربعین ما را به کربلا میفرستادند. نه فقط ما که بانی سفر دیگران هم میشدند و میگفتند ثواب زیارت شما برای من هم میشود. به جای من هم زیارت کنید. اما خودش حسرت به دل میماند و نمیتوانست با ما بیاید و میگفت من اینجا وظیفه دارم و باید باشم و کارهای مهمتری دارم. پدرم همیشه میگفت هر کسی هر جایی و هر موقعیت و پستی که هست باید صدش را بگذارد و خودش هم در محافظت از رییسجمهور صدش را گذاشت.»
🔻 ما دوبار یتیم شدیم:
«آن ساعتها و دقایق بسیاربسیار پر اضطراب بود. همه فامیل محبت کردند و آمده بودند کنار ما و تا صبح پای تلویزیون و اخبار بودیم. هی خبر میرسید ما امیدوار میشدیم. اما کمی بعد امیدمان ناامید میشد. همهمان تا لحظههای آخر امیدوار بودیم که پدرم و باقی همراهان زنده باشند. اما لحظهای که خبر شهادت را از تلویزیون اعلام کردند همه این دنیا و داشته و نداشتههایش روی سرمان خراب شد. این اتفاق برای پدرم توفیق بود چون همیشه میخواست شهید شود. اما دوری از چنین پدری که بهمعنای واقعی تکیهگاه کامل برای من و خواهرهایم بود و ستون فامیل خیلی سخت است. تلخی این غم برای ما دوچندان است. چون پدرمان سایهبهسایه رییسجمهور بود و ما ایشان را هم پدر معنویمان میدانستیم و با شنیدن خبر شهادت پدرم و آیتالله رییسی انگار دو بار یتیم شدیم.»
👇
🆔 ☫ @sardabir313 ☫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری📲
تو فکرم که الان کجایی؟!
پریشونه این روزا حالم...
تموم میشه کی این جدایی؟!😔
#امام_زمان_عجلاللهتعالیفرجهالشریف
#جمعه_های_مهدوی
🌐 به #ضیاءالصالحین بپیوندید...
👇
☫ @ziaossalehin ☫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غلط کردم...
حس و حال عجیب مشاور شهید رئیسی بعد از شنیدن سوال پایانی برنامه... سوالی که با شنیدنش جگرش سوخت...
🌐 به #ضیاءالصالحین بپیوندید...
👇
☫ @ziaossalehin ☫
🟢 در فکر خودت باش؛ مرگت نزدیک است!
🔹 مجلسی اول (پدر مرحوم مجلسی معروف) که او هم مرد بسیار جلیلالقدر و عالم و متقی و فوقالعادهای بوده و از شاگردان شیخ بهایی است نقل میکند که شش ماه قبل از وفات شیخ بهایی، روزی ما در خدمت ایشان به زیارت اهل قبور در تخت فولاد اصفهان- که قبر بابا رکن الدین در آن جا بوده - رفتیم. یک وقت دیدم ایشان رو کرد به ما و گفت: شما چیزی نشنیدید؟ گفتیم: نه.
🔸 دیگر سکوت کرد و حرفی نزد، راه افتاد و آمد. از آن روز ما دیدیم حال شیخ تغییر کرده، بیشتر به خود پرداخته، حال توبه و انابه پیدا کرده و یک حال دیگری غیر از حال سابق دارد. همه ما شاگردها حدس زدیم هرچه بود، آن روز اتفاق افتاد.
🔹 ایشان میگوید من از سایر شاگردها جسورتر بودم. قرار شد من از ایشان بپرسم که منشأ این تغییر حالت شما چیست؟ رفتم از ایشان پرسیدم، ایشان گفت: من آن روز وقتی از کنار قبر عبور میکردیم این صدا را از قبر شنیدم که «شیخ در فکر خود باش، مرگت نزدیک است، چرا به خودت نمیپردازی؟».
شیخ بهایی شش ماه بعد وفات کرد.
📗 استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج۴، ص۱۷۷
🌐 به #ضیاءالصالحین بپیوندید...
👇
☫ @ziaossalehin ☫
✍نمازگزار واقعی
🔹نمازگزار افتادگان را دستگیری میکند و با بیچارگان مهربانی میکند و با مستمندان دلسوزی مینماید، و با همه فرق دارد و خودگذشتگی نشان میدهد.
▪️علامه حسن زاده آملی رحمة الله علیه
🌐 به #ضیاءالصالحین بپیوندید...
👇
☫ @ziaossalehin ☫
هدایت شده از سردبیر سایت ضیاءالصالحین
🚨 روایتی کوتاه از مدیریت بحران بینظیر رهبر حکیم انقلاب اسلامی در ماجرای اخیر
1️⃣ از رئیسجمهور مملکت و همراهانش «هیچ» خبری نیست! کشور در «بهت» و «ابهام» فرو رفته است. در سخنرانی برای «سلامت» آنها «دعا» میکند، سپس با «آرامش» به مردم «اطمینان» میدهد که «هیچ» اختلالی در کار کشور به وجود نخواهد آمد. میگوید به مسئولان «توصیهها» شده و کارها «مرتب» و «منظم» به پیش میرود.
سدی محکم در برابر سیلاب احتمالی!
2️⃣ بعد از گذشت ۱۶ ساعت، رسماً اعلام میشود که رئیسجمهور شهید شده است. پیامی مینویسد. از رئیسجمهور تمجید میکند ولی برخلاف پیامهای مشابه، فضا را «احساسی» نمیکند و بر انتخاب رئیسجمهور جدید تأکید میورزد.
3️⃣ در این گیر و دار، مجلس خبرگان قرار است شروع به کار کند. رئیسجمهور و امام جمعه تبریز غایبان بزرگ این مجلس هستند. در این شرایط در پیامی «محکم» و «ادیبانه»، نظام اسلامی را «تعریف» میکند و از دیگران «دعوت» میکند تا به «تجربه شکست خورده غرب» بنگرند و در «طرح جامع و استوار و گرهگشای حکمرانی اسلامی» تأمّل کنند. بعضی جملات را باید چند بار خواند تا دقیق متوجه شد!
همین قدر با قدرت و تهاجمی!
4️⃣ قرار است بر پیکر رئیسجمهورِ شهید و همراهان نماز بخواند. به تجربه حاج قاسم، همه منتظر و نگران جمله «انا لا نعلم منه الا خیرا» هستند. سه بار این جمله را تکرار میکند. همه گریه میکنند جز او!
فیلمهای قبل و بعد نماز هم بیرون میآید: همچنان «آرام»، «محکم» و «مطمئن».
5️⃣ از ظهر همان روز، سران کشورهای مختلف به نوبت میآیند برای عرض تسلیت. ولی او برای «تسلیت و عزا» ننشسته است. جلسات، «کاری» میشود! نقطه اشتراک و تأکید صحبتهایش، ادامه ارتباطات و تقویت آن است. با اطلاعات همیشگیاش در مورد کشورها و اخبارشان صحبت میکند. حتی برای «اسماعیل هنیه» درس تفسیر میگذارد که از دو وعده الهی یکیش مانده و آن هم «نابودی اسرائیل» است و شما آن را خواهید دید!
با سران چندین کشور جلسهٔ پشت سرهم دارد، شب هم به خانواده رئیسجمهور سر میزند.
6️⃣ سه روز گذشت. در هر کشور دیگری این سه روز میتوانست به «هر اتفاقی» منجر شود. ولی در ایران، «هیچ» اتفاقی نیفتاده است. همه چیز مرتب و منظم پیش میرود. مردم برای از دست دادن رئیس جمهورِ شهیدشان عزاداری میکنند و اشک میریزند.
🔺 پ ن: فقط یک چیز مانده: حرفهای نگفتهای که شاید «بعداً» بگوید...
✍ یک سؤال از شما: چند کتاب و فیلم میتوان از این «روش مدیریت» تولید کرد؟ و در چه رشتههای تخصصی میشود آن را تدریس نمود؟
#نشر_حداکثری
🔹می ترسم لذت آب خوردن منو از مناجات با خدا باز دارد...
👈 موسی(ع) گفت : خدایا دوست دارم یکی از بنده ها، یکی از مخلوقاتتو که در ذکر گفتن برای تو به درجه اخلاص رسیده ببینم.
خطاب رسید موسی دوست داری ببینی برو کنار فلان دریا یه درختی اونجاست. اون مخلوق منو که دائم در ذکر منه می بینی.
اومد کنار دریا نگاه کرد دید فقط یه پرنده روی این درخت نشسته.حجابها برداشته شد نگاه کرد دید ذاکر، این پرنده است.
داره ذکر خدا رو میگه.
👈از پرنده سوال کرد گفت چند وقته اینجا نشستی و داری ذکر میگی ؟ گفت از موقعی که خدا منو خلق کرده همین جا نشستم دارم ذکرشو میگم.
موسی پرسید : آیا آرزویی، میلی به این همه نعمات دنیایی داشتی یا نه ؟ گفت هیچیشو نخواستم .
فقط دوست دارم یه مقدار آب بخورم . موسی تعجب کرد . دید روی شاخه ای نشسته که این شاخه پایین اومده چیزی تا دریا فاصله نداره. گفت یه مقدار به خودت زحمت بدی منقارت به آب می رسه. میتونی آب بخوری.این که آرزو نمی خواد!
عرضه داشت ای پیامبر خدا ! می ترسم لذت این آب خوردنه منو از مناجات با خدام وا بداره.😔
خدایا منم میام در خونت باهات حرف بزنم ؟ همچین میام طلبکاری میشیم ازت که ...
🌐 به #ضیاءالصالحین بپیوندید...
👇
☫ @ziaossalehin ☫
✍عطش و تشنگی...
🔹آن چیزی که انسان را قدردان آب میکند عطش و تشنگی است، انسان باید دست و پا و چشم و گوش خود را باز کند و برای روح خود محیطی آرام مهیا کند، تا گوش دلش بشنود آن چه را باید بشنود و چشم دلش ببیند آنچه را که باید ببیند.
▪️آیت الله مرتضی تهرانی رحمة الله علیه
🌐 به #ضیاءالصالحین بپیوندید...
👇
☫ @ziaossalehin ☫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ #جمعههای #انتظار
🏜 ای غروب جمعه مولایم چه شد
#اللّهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَج 🤲
#امام_زمان_علیهالسلام
#جمعه
🌐 به #ضیاءالصالحین بپیوندید...
👇
☫ @ziaossalehin ☫