🕌اقامت کوتاه و با برکت مرحوم علامه در مشهد اردهال
🔹باز سازی مسیر جادههای منتهی به اماکن مقدسه
آیت الله اشرفی شاهرودی دام عزه درباره خصوصیت بارز مرحوم علامه در احیا و تکریم امامزادگان عظیم الشأن میفرمودند: به یاد دارم روزی آیت الله ابطحی مطلع شدند که در فلان منطقهی پشت بسطام شاهرود، امامزادهی جلیل القدری به نام ابراهیم بن علی بن موسی الرضا علیهم السلام است،که جادهی منتهی به آستانه مبارکهی آن امامزاده از وضعیت مناسبی ندارد، آنچه در توان داشتند برای این امر به کار گرفتند و این مشکل را کاملاً بر طرف نمودند. از طرفی نیز چون این جاده در مسیر چهار راه قرار میگرفت و آن چهار راه نیز به زادگاه مرحوم آیت الله العظمی حاج سید محمود شاهرودی(قدس سرّه) منتهی میشد، ایشان به مدیرکل وزارت راه استان دستور دادند که در این چهار راه میبایست به احترام امامزاده جلیل القدر و آقا سید محمود شاهرودی، 14 تیر آهن برق (به نیت 14 معصوم) نصب شود و یک تیر برق به نیت حضرت زینب کبری علیها السلام و دیگری به یاد حضرت علی اصغر علیه السلام و بدین ترتیب به دستور ایشان و در شب ولادت حضرت زینب کبری علیها السلام این عمودها نصب و روشن شد و لذا این حکایت از آن دارد که آنچه ایشان نیت کرده و تصمیم میگرفت و خداوند او را کمک میکرد و به نتیجه میرسید.
حقیقتاً تمام حرکات و سکنات مرحوم آیت الله ابطحی کرامت بود و این امر را در احیای امامزادگان عظیم الشأن و اهتمام ایشان نسبت به نام و یاد حضرات معصومین علیهم السلام بخصوص قمر منیر بنی هاشم علیه السلام در پروژه های عمرانی ایشان لمس میکنیم.
از آنجایی که ایشان ارادت غیر قابل وصفی به حضرت ابالفضل العباس علیه السلام داشتند، شایسته است که خاطرهای در رابطه با تکریم و بازسازی قسمتی از ضریح قمر منیر بنی هاشم نقل کنم تا موجب شادی روح مطهر ایشان گردد.
زمانی به محضر مبارک مرحوم آیت الله العظمی خویی(قدس سرّه) رفتیم و مقداری از طلاهای نذری که مردم برای حضرت ابالفضل علیه السلام به ما داده بودند را خدمت ایشان ارائه نمودیم.
از قضاء مطلع شدیم که برخی از گلدانهای ضریح مطهر حضرت عباس علیه السلام شکسته و از اینرو به ایشان گفتم: برخی طلبه ها را میشناسم که در نجف حضور دارند و زمانی که در ایران بودند، شاگردی ضریح سازان اصفهانی را کرده اند. اگر صلاح بدانید این طلاها را برای آنجا صرف کنیم.آقای خویی وقتی این پیشنهاد را شنیدم از کمدی که در کنارشان بود، مقداری طلا به ما دادند و فرمودند: اینها را نیز در این راه مصرف کنید که بهترین مورد است.
آیت الله اشرفی در ادامه فرمودند: ما شبهای پنجشنبه و جمعه کربلا میرفتیم و با این طلاب، از شب تا به صبح در حرم حضرت ابالفضل علیه السلام بودیم و نقایص ضریح مطهر را درست میکردیم.
وقتی کار تعمیرات تمام شد، کلیدار حرم تربتی برای ما آورد. به او گفتم ما میخواهیم اگر بشود، سرداب مقدس حضرت ابالفضل را زیارت کنیم. اوگفت مانعی ندارد.
آخر شب با عدهای از دوستان وارد سرداب مقدس شدیم، دیدیم سرداب کاملاً خشک بود، یک حرم کوچکی را دیدیم، به مساحت همان ضریح که بالا هست. وسطش یک صورت قبر بود که عضدالدوله دیلمی آنرا ساخت.آن صورت قبر هم آن طور نبود که دورش را بسته باشند. بلکه پایه پایه گذاشته بودند، که قبر خاکی دیده شود و سپس چراغی را روشن کردند و به داخل آوردند، و قبر خاکیِ حضرت عباس علیه السلام را زیارت کردم. ایشان میفرمود: عمامه ام را باز کردم و روی قبر انداختم و متبرک نمودم و به یاد دارم که خاک قبر مطهر ایشان تیرهای رنگ بود.
📗در شعاع جانان : سیری در زندگی دلباخته امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر موحد ابطحی اصفهانی اعلی الله مقام الشریف تالیف محمد امیری سوادکوهی،ص۳۶۰
👤حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر #موحد_ابطحی_اصفهانی
#زیارت
🌺🌺🌺🌺
🕌@ziarat_et
🕌اقامت کوتاه و با برکت مرحوم علامه در مشهد اردهال
🔹یاری رسانی هنرمندان بزرگ در عرصه ی مذهب
استاد سید محمّد حسینی موحد که از استادان بین المللی خوشنویسی به شمار میرود و آوازه زیبایی آثارش در بین اهل هنر این رشته در کشورهای مختلف پیچیده است و بالاترین جایگاه کشور در ۲ رشته خوشنویسی نسخ و ثلث را دارند، یکی از ارادتمندان مرحوم علامه بشمار میروند که در مسائل مختلف زندگی و همچنین در حیطهی هنر خویش از نظرات و مشورتهای ایشان بهره مند میشدند.
این هنرمند بزرگ که مفتخر به اشتغال دائمی در کتیبه نگارگری اماکن مقدسه، بیش از چهار هزار متر کتیبه های آستان قدس رضوی، کتیبه های نجف اشرف، کتیبه های کربلای معلی، کتیبه های دور گنبد حضرت موسی بن جعفر و امام جواد علیهما السلام، کتیبه های مربوط به حرم حضرت عبدالعظیم علیه السلام، کتیبه های مربوط به مسجد جمکران، لوح مضجع شریف امام رضا علیه السلام، مجموعه خطوط ضریح حضرت امام رضا علیه السلام و مجموعه خطوط ضریح حضرت امام حسین علیه السلام میباشد، نقل میکند: من برای نوشتن متون کتیبه های ضریح امام حسین علیه السلام و سایر اماکن مقدسه،از مرحوم آیت الله العظمی حاج سید محمّد باقر موحد ابطحی(قدس سرّه) الهام و مدد میگرفتم و زمانی که میخواستم پارچهی روی قبر مطهر امیرمؤمنان امام علی علیه السلام را نیز بنویسم، به محضر مبارک ایشان نائل شدم و ایشان فرمودند: چنین بنویس و این مطالب را در آن درج کنید.
زمانی که قرار بر آن شد که کتیبه های ضریح مطهر امامین عسکریین علیهما السلام را بنویسم، متحیر بودم چه بنویسم و از اینرو راه مؤسسه الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را پیش گرفتم و به محضر مبارک آیت الله ابطحی نائل شدم و ایشان من را به متونی هدفمند و ملهم رهنمون نمودند و آنچه فرمودند در کتیبه های آن ضریح مطهر درج و به یادگار ماند.
برخی اوقات از مظلومیت آیت الله ابطحی متحیر و ناراحت بودم که چگونه میشود که این مرد بزرگ در گمنامی بسر میبرند و قدر ایشان برای بسیاری از مردم ناشناخته است.
📗در شعاع جانان : سیری در زندگی دلباخته امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر موحد ابطحی اصفهانی اعلی الله مقام الشریف تالیف محمد امیری سوادکوهی،ص۳۶۲
👤حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر #موحد_ابطحی_اصفهانی
#زیارت
🌺🌺🌺🌺
🕌@ziarat_et
🕌اقامت کوتاه و با برکت مرحوم علامه در مشهد اردهال
🔹مقدمه ی خطبه حضرت زهرا علیها السلام در حرم امام رضا علیه السلام
یکی از توفیقات و شایستگیهای مرحوم علامه، درج مقدمه خطبه حضرت زهرا علیها السلام به قلم ایشان، در رواق دارالولایهی حرم مطهر امام رضا علیه السلام میباشد که حقیقتاً امکان چنین موهبتی برای کسی پیش نمیآید.
یکی از کسانی که توفیق آن را داشتند که عبارتی را نوشته و در حرم و گنبد مطهر امام رضا علیه السلام درج شود، محقق بزرگ خوانساری بود که عبارتی از نوشته های ایشان در پایین ترنجهای گنبد حضرت رضا علیه السلام درج شد و دیگری مرحوم آیت الله العظمی ابطحی که این موهبت رضوی نصیب ایشان گشت.(۱)
مرحوم علامه طرحهای بزرگ دینی و عمرانی و اقتصادی و آثار ماندگاری را از خود برجای گذاشته اند، که نمونه روشن آن، تبلیغ دین و احیای فرهنگ مکتب اهل بیت علیهم السلام به وسیلهی تأسیس صدها مسجد، حسینیه، حمام، مدرسه، کتابخانه، درمانگاه، و احداث جاده و پل و آب آشامیدنی و... میباشد که به گوشهای از آن اشاره نمودیم و به برخی دیگر از آن در بخش خدمات اجتماعی معظم له خواهیم پرداخت.
۱- حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سید محمّد ابن الرضا دام عزه
📗در شعاع جانان : سیری در زندگی دلباخته امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر موحد ابطحی اصفهانی اعلی الله مقام الشریف تالیف محمد امیری سوادکوهی،ص۳۶۲
👤حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر #موحد_ابطحی_اصفهانی
#زیارت
🌺🌺🌺🌺
🕌@ziarat_et
🕌اقامت کوتاه و با برکت مرحوم علامه در مشهد اردهال
🔹جدیتی اعجاب انگیز، در میدان علم و عمل
مرحوم علامه، برای تحصیل علم و تحقیق و موشکافی های علمی، جدیتی اعجاب انگیز داشتند، آنچنان که در تمامیِ درس هایی که شرکت می کردند، قبل از حضور در مجلس درس، مطالعه ی دقیق نموده و نظریات بزرگان را مورد دقت و ارزیابی قرار می دادند، و در محضر استاد، با احاطه ی بر جوانب بحث، حاضر می شدند و با اشکالاتی دقیق و بررسی شده، به نقد نظریه ی استاد می پرداختند و بزرگترین درس های اجتهادی را به میدان مناظره و پیگیریِ محققانه تبدیل می کردند، و اشکالات علمی و عمیق ایشان، فضای اجتهاد را رونق می بخشید، و آن وضعیت تا آخرین روز درسی ادامه داشت، و فردای آن روز، ایشان به مسافرت تبلیغی می رفتند، و در میدان عمل و هدایت مردم به خدمات اجتماعی، از قبیل مساجد و حسینیه ها و حمام ها و هر اقدامی که مورد نیاز جامعه بود مشغول می شدند، و پس از اتمام روزهای تعطیلیِ حوزه، که ایام تبلیغی محسوب می شود (همانند ماه مبارک رمضان، دهه اول محرم، دهه آخر صفر و تعطیلات تابستانی) به حوزه علمیه قم بر می گشتند، و قبل از شروع درس ها، با مطالعه کامل و آمادگی فراوان، در محضر اساتید بزرگ و چهره های مبرز علمی شرفیاب می شدند، و آن چنان اشکال می کردند، که گویا در روزهای تعطیلیِ حوزه، و فعالیت های تبلیغی و عملی، فقط اشتغال به مطالعات علمی و فعالیت های درسی داشته اند، همین امر موجب تعجب و شگفتیِ اساتید و فضلای عالیقدر می گردید.
در یک کلام، فعالیت های درسی و علمی، به شکل اعجاب انگیز، و اقدامات عملی و اجتماعی، به نحو حیرت آور، از ایشان چهرهای شگفت آور و ماندگار ساخته است.(۱)
مرحوم علامه، با بهره گیری از علم و دانش، تجربه و پشتکار، و بالأخص با تکیه بر حالات معنوی و روحانی، و چشم باطن بینی که داشتند، در زندگانی مادی و معنوی مردم تأثیرات بسزایی می گذاشتند.
حال جهت آشنایی بیشتر با خدمات اجتماعی و مجاهدت های مرحوم علامه، سیری به دوران حضور مرحوم علامه به آباده و اقلید امام زمان ارواحنافداه می کنیم تا از خدمات اجتماعی این جلوه از شعاع جانان را بیشتر آگاه شده و مجاهدت های خالصان هاش را سرلوحه ی زندگانی خود قرار دهیم.
۱- فقیه فداکار، ص۴ و ۵
📗در شعاع جانان : سیری در زندگی دلباخته امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر موحد ابطحی اصفهانی اعلی الله مقام الشریف تالیف محمد امیری سوادکوهی،ص۳۶۶
👤حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر #موحد_ابطحی_اصفهانی
#زیارت
🌺🌺🌺🌺
🕌@ziarat_et
🕌اقامت کوتاه و با برکت مرحوم علامه در مشهد اردهال
🔹مأموریت و ورود مرحوم علامه به شهرستان آباده
مأموریت و ورود مرحوم علامه به شهرستان آباده(۱)
مرحوم علامه حدود سالهای 1334-1333 جهت امر تبلیغ و ترویج مذهب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و بررسی فعالیتهای فرقه های ضاله، راهی منطقهی شمال فارس در آباده میشوند. از آنجایی که اطلاعاتی نیز از تکاپوهای گروهکهای گمراه و استعماری در آن منطقه بدست آوردند، خود را برای حرکتی جهادی برای مقابلهی با آنان آماده نمودند.
ایشان میفرمود: مرکز بهائیت ایران در آن زمان آباده بود.و اقلید نیز مرکز متصوفهی آن عصر بود.البته نه تنها یک دسته از آنها، یعنی هر تاجری همراه با یکی از بزرگان فرقهی متصوفه بودند و سرحد چهاردانگه نیز مرکز قدرت خوانین بود. مفاسد اخلاقی نیز در این منطقه بسیار بود و حتی یک حمام و یک مسجد در آن مناطق یافت نمیشد.(۲)
مرحوم علامه در این باره میفرمود: بعد از ازدواج، در اوّلین سفر به اصفهان که مصادف بود با ایام تبلیغی آخر ماه صفر، به دیدن زعیم حوزه، آیت الله العظمی خادمی(قدس سرّه) در مدرسه صدر آمدم.
۱- اقتباسی از جلوه جمال، جلد ۲
۲- مستند مدرسه فیض _ شبکه چهار سیما
📗در شعاع جانان : سیری در زندگی دلباخته امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر موحد ابطحی اصفهانی اعلی الله مقام الشریف تالیف محمد امیری سوادکوهی،ص۳۶۶
👤حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر #موحد_ابطحی_اصفهانی
#زیارت
🌺🌺🌺🌺
🕌@ziarat_et
🕌اقامت کوتاه و با برکت مرحوم علامه در مشهد اردهال
ایشان به من فرمودند: در منطقه ی آباده شیراز، شخصی فاسد العقیده و صوفی که بسیار سخنور و با نفوذ می باشد به منحرف کردن مردم مشغول است. و او به مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و آیت الله بروجردی نیز خیلی جسارت و توهین می کند و بسیار خوب است شما که هم عالم هستید و هم در بحث و مجادله، قوی می باشید به عنوان مباحثه کردن با او، در محل خودش او را شکست دهید و آبرویش را بریزید.
به آیت الله خادمی گفتم: برایم استخاره کنید. آیه ی استخاره چنین آمد: (و کان رسولاً نبیّاً) و در قرآن جایی که هم رسول و هم نبی پهلوی هم بیاید تنها همین مورد (سوره) است.
آیت الله خادمی با خندهای فرمودند: این هم آیه! باید بروید....
سه، چهار روز مانده بود به اربعین که به طرف آباده راه افتادم، بعد از ظهری بود که وارد آنجا شدم و نمازم را در مسجد امام حسن علیه السلام خواندم و در آنجا کمی استراحت کردم.ساعتی گذشت که آقایی که دکه ای رو به روی مسجد داشت و برای نماز خواندن به مسجد آمده بود به طرف من آمد و بعد از سلام و احوال پرسی گفت: انگار سید غریبی هستید، انگار اصفهانی هم هستید؟! جایی داری که بروید؟!
گفتم: نه!
گفت: می شود امشب مهمان ما شوید؟ گوشت و قنبیط پختیم.
گفتم: بله!
به خانه او رفتیم، همین طور که شام می خوردیم او از هر دری سخن گفت.یک وقت در بین حرف هایش گفت: بد جایی آمده اید!
گفتم: چطور؟!
گفت: هیچ جا را سراغ ندارم که مسجد که خانه ی خدا است را خراب کنند و سینما کنند و شخصی به نام عباس دایی، که کارمند بانک هم هست، پروانه ساختمان گرفته و دولت هم به او وام داده و قرار است که بعد از ماه صفر مسجد را خراب کنند و احداث سینما را شروع کنند.
گفتم: می خواهم این مسجد را ببینم، آن موقع برق ملی تا ساعت ۹ شب بیشتر نبود، لذا با یک چراغ توری راه افتادیم، وقتی رسیدیم، دیدم مسجدی خرابه است در حاشیه ی خیابان.
📗در شعاع جانان : سیری در زندگی دلباخته امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر موحد ابطحی اصفهانی اعلی الله مقام الشریف تالیف محمد امیری سوادکوهی،ص۳۶۸
👤حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر #موحد_ابطحی_اصفهانی
#زیارت
🌺🌺🌺🌺
🕌@ziarat_et
🕌اقامت کوتاه و با برکت مرحوم علامه در مشهد اردهال
به او گفتم: شریف الواعظین کجا است؟
گفت: او چند روزی است که به آبادان رفته و در آنجا مریدهایی دارد.
پیش خود گفتم: شاید خدا من را فرستاده تا این مسجد را نجات دهم.فردا صبح با دو نفری آشنا شدم، به نام میرزا حسین و میرزا مهدی اصفهانی که ورشکسته شده بودند و در آنجا کشاورزی می کردند.
به آنها گفتم که برای من ۱۰_ ۱۵ تا بیل و کلنگ آماده کنند.
برای ایام تبلیغی ۱۳ تا طلبه آمده بودند به آن منطقه که روزها در اطراف آباده تبلیغ می کردند و شبها در حسینیه بازار می خوابیدند.
شب با بیل و کلنگ ها آمدم پیش طلبه ها و ماجرای تخریب مسجد و قصد احداث سینما را برای آنها گفتم و از آنها خواستم تا فردا بعد از منبر و روضه خوانی هایشان با آن بیل و کلنگ ها به آن مسجد مخروبه بیایند و فردای آن شب به همراه طلاب، آشغال ها و کثافات را از آنجا جمع آوری کردیم و یک پرچم هم زدیم به نام مسجد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف.
فردای آن روز اربعین امام حسین علیه السلام بود به حسینیه بازار شهر آباده که تمام هیئت ها جمع شده بودم آمدم. منبر رفتم و بعد از مقدمه چینی گفتم:
«ایها الناس! اگر در یک شهری فقیری را یافتید که هم مظلوم واقع شده و می خواهند او را از بین ببرند کمکش کنید»!.
یک وقت آقایی بود به نام بزرگزاد که خیلی هم خوشتیپ و با وقار بود و رئیس انجمن شهر بود. با ناراحتی پرسید این کیست؟ کجا است؟
گفتم: «این، خانه ی خدا است!، مؤذن ندارد! صدا در آن در نمی آید! پا ندارد تا در خانه ی کسی برود! دیوار ندارد، در ندارد! نماز گذار ندارد... ای مردم! این مسجد به نام امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نامگذاری شده است.
آقای بزرگ زاد بلند شد و یکصد تومان برای مسجد داد. با آن پول شن خریدیم و سطح مسجد را که در گودال افتاده بود، بالا آوردیم. از فردا خواندن نماز جماعت را در آنجا شروع کردیم.
خوشبختانه خانم رئیس شهربانی و خواهر شهردار هم به من ارادت پیدا کرده بودند و از این جهت حمایت مسئولین را برای خودم جلب کردم و نگذاشتم که احداث سینما شروع شود.
لکن بهایی های آباده شروع به اذیت و آزار کردند و هر روز صبح، گوشه به گوشه ی مسجد را نجاست می ریختند و من با دستمالی که مال عروسی ام بود، هر روز روی این نجاسات خاک می ریختم و در آن مدت خیلی سختی کشیدم.
دهه آخر صفر به همین منوال گذشت، تا به قم برگشتم.(۱)و جریان را به استاد خودم و مرجع تشیع آیت الله العظمی بروجردی(قدس سرّه) گزارش کردم.
۱- شب های بهار، ص۱۴
📗در شعاع جانان : سیری در زندگی دلباخته امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر موحد ابطحی اصفهانی اعلی الله مقام الشریف تالیف محمد امیری سوادکوهی،ص۳۶۹
👤حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر #موحد_ابطحی_اصفهانی
#زیارت
🌺🌺🌺🌺
🕌@ziarat_et
🕌اقامت کوتاه و با برکت مرحوم علامه در مشهد اردهال
🔹وکالت آیت الله العظمی بروجردی به مرحوم علامه در آباده
آیت الله العظمی بروجردی(قدس سرّه) به مرحوم علامه فرمودند: واجب است خانه خدا را از این وضعیت نجات دهیم و در این زمین حتماً باید مسجد ساخته شود و احدالناسی شرعاً حق تصرف در آن را ندارد و شما که زحمت این تحقیق را کشیده اید، انجام ساخت مسجد هم از عهده ی خود شما ساخته است و خوب می دانم این مسئولیت فقط از دست شما برمی آید و من به شما مأموریت می دهم، هم برای تبلیغ و انجام تکالیف دینی به صورت عام و هم خارج کردن زمین از دست آن ظالمین از خدا بی خبر و احداث مسجد به آباده بروید. مرحوم علامه می فرمودند: من هم اطاعت کرده و فرمان مطاع مرجعیّت را گردن نهادم.
سپس مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(قدس سرّه) یک مبلغ بسیار ناچیز امّا پربرکت به من مرحمت فرموده و با تبسمی فرمودند: این پول را بگیر و مسجد را بساز؛ با آن که من به درایت و عظمت و توکل و توسل و دست با برکت معظم له واقف بودم و ایمان قلبی و قطعی داشتم در پاسخ تبسّم آقا، با تعجب نگاهی به سیمای نورانی و ملکوتی آیت الله بروجردی(قدس سرّه) انداختم و نگاهی هم به پول کردم و سر به گریبان فرو بردم.
این مرجع با ذکاوت و با فراست فوراً متوجه مقصود من شدند که با این پول کم و به دست یک طلبه و آن هم در یک منطقه ناآشنا که هنوز کسی را نمی شناسد و معاشر با مردم نبوده و آن جا هم بهائیت نفوذ دارد مسجد چگونه ساخته می شود، و آن هم در حالی است که به دست یک بهایی صاحب نفوذ در زمین اخذ پروانه سینما شده که باید ابتدا تمام توان خود را به کار گیرم و پروانه را به هر طریق ممکن لغو کنم و واقعاً حس کردم که اوّل باید از خود خدا استمداد بطلبم که حریم و حرمت خانه خودش را حفظ و حراست کند و ثانیاً به امام عصر ارواحنافداه متوسل بشوم تا با عنایت خاصه تفضلی فرموده و خانه خدا را از چنگ دشمنان خدا و اهل بیت علیهم السلام بیرون بیاورم. به هر جهت آیت الله بروجردی(قدس سرّه) با جدیّت امّا دو مرتبه با تبسّم فرمودند: آقای ابطحی شما می توانید، چون شما هم متوکل به خدا هستید و هم متوسّل به ائمّه هدی علیهم السلام و خاصه آقا و مولایمان حضرت بقیتالله الاعظم حجت بن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف و در حالی که باران اشک از چشمان ایشان جاری بود، اضافه کردند: من حال توسل شما را به امام زمان می دانم و این روحیه شما خاص و ویژه است. با همین سرمایه توکل به خدا و توسل به ائمّه هدی علیهم السلام و کسب عنایت صاحب و مولایمان که غریب است انشاءالله مسجد را می سازید و این مبلغ کم را بنده به عنوان تیمن و تبرک و قدم و قلم اوّل دادم، و این پول امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است که آن هم دنیایی برکت همراه دارد و خدا هم برکت می دهد و سبب ساز می شود.
📗در شعاع جانان : سیری در زندگی دلباخته امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر موحد ابطحی اصفهانی اعلی الله مقام الشریف تالیف محمد امیری سوادکوهی،ص۳۷۰
👤حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر #موحد_ابطحی_اصفهانی
#زیارت
🌺🌺🌺🌺
🕌@ziarat_et
🕌اقامت کوتاه و با برکت مرحوم علامه در مشهد اردهال
🔹مبارزه ی مرحوم علامه با فرقه ی ضاله ی بهائیت در آباده
مرحوم علامه پس از گفتگو با استاد بزرگوارش، با وکالت و دعای خیر زعیم و پیشوای شیعیان آن عصر، راهی آباده شدند و بر مقابله ی با فرقه ی ضاله ی بهائیت همت گماردند.
ایشان در این باره می فرمود: با بیانات آیت الله بروجردی(قدس سرّه)، هم متوجه اصل معنا برای حلّ این معما شدم و هم در خودم توانی احساس کردم که سابقه نداشت، و شاید همین حسّ و حال اوّلیه بود که تا حالا در زندگی و کارها و برنامه های من بسیار مؤثر بود و به من توکل عجیب و توسّل غریب بخشیده است؛ بالاخره مصمم شده و امر مطاع ایشان را اجابت نموده و راهی آباده شدم، با آن که کسی را نمی شناختم و اوّلین سفر رسمی و تبلیغیام از طرف یک مرجع جهانی به آن شهرستان بود. با حضور در مسجد و منبر رفتن و حالات روحی و اشک های همیشه جاری و دیگر نعمت ها و موهبت های جسمانی و الهی که داشتم، دوستانی از روحانیت و مردم کم کم پیدا کردم و چون عنوان نمایندگی بزرگ مرجع جهانی تشیع را هم داشتم، اقبال عمومی با الطاف الهی همراهی کرد و با استمداد از خدا و توسل به مولایمان صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، به شدّت پیگیر لغو پروانه سینما از روی زمین مسجد و خانه خدا شدم و به عنایت الهی با لغو امتیاز از دست فرقه ضاله بهایی خارج شد و این توفیق بزرگی بود و خود مردم مؤمن و مسلمان آباده هم خوشحال شدند. و با پیش رفتن کار و حاصل شدن این مقدمه، می طلبید تا به سرعت دست به کار ساخت مسجد شویم. امّا پولی در کار نبود و هنوز هم شناخت چندانی از مردم و توان مالی آن ها نداشتم و ارتباط و اُنس با مردم هم در مراحل اوّلیه بود و زمان مناسب خود را می خواست تا همه چیز مرتب شود. امّا از آن جایی که خداوند منان به من هم نعمت صدای غرّا و رسا و در حدّ خود زیبا و هم موهبت سیما همراه با سیّادت بخشیده بود و نمایندگی آقا هم مزید بر توفیق می شد به سرعت خداوند یک محبّت طرفینی در دلها ایجاد کرد. ولی بی پولی باز هم برایم دغدغه بود و اوضاع اقتصادی مردم هم در آن زمان تعریفی نداشت. آباده به عنوان یک شهر کویری نه صنعتی بود و نه کشاورزی چندانی داشت و نه موقعیّت مناسبی برای دامپروری و زندگی مردم منحصر به بازار بود،آن هم بازاری که بیشتر متکی به مسافران و رهگذران از این شهر بود. نمی دانستم چه کنم؟ و چگونه به مردم رو بزنم؟ و اوّلین بار بود که می خواستم از طریق جمع آوری کمک و مشارکت عمومی دست به اقدام عام المنفعه بزنم که البته این جا شرایط فرق می کرد و بایستی با حمایت مردم یک امر واجب و نجات خانه خدا را عملی کنیم. این جا بود که به یاد سخنان امیدبخش آیت الله بروجردی(قدس سرّه) افتادم که فرمودند: توکل به خدا و توسل به ائمه هدی علیهم السلام و مولایمان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سرمایه شماست. این مبلغِ کم هم از پول امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. من به عنوان تبرّک می دهم و خدا هم برکت عنایت می کند. باز هم متوسل به ذیل عنایت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف شدم و برنامه های خاص خودم را اجرا کردم و پس از آن توکل و توسل ناگهان جرق های در ذهنم زده شد که آقا سیّد! تو که پول نداری امّا دست مایه ای از آقای بروجردی که داری آن را ببر و به پول خرد ده شاهی و یک قرانی آن زمان تبدیل کن (قران= یک ریال امروز و ده شاهی= نصف قران بود) و بعد به مسجد برو و حاصل ذهنت را عملی کن.
خلاصه این کار را کردم و به مردم گفتم: مردم مؤمن! اصل این پول از حضرت آیت الله العظمی بروجردی است و برای آن که برکت آن به جمع زیادی برسد و با برکت مضاعف کار ساخت مسجد را شروع کنیم و اکنون می خواهم شما با خداوند منان و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و نایب آن حضرت یک معامله سودآور و دارای منفعت برای آخرت کنید. هم پول تبرکی مرجع شیعه را داشته باشید و هم افتخار در مشارکت ساخت مسجد و خانه خدا داشته باشید و بدانید که خداوند فقط به مؤمنان رخصت ساخت مسجد و تعمیر و بازسازی آن را داده است و این امتیاز برای دیگران نیست و در بنای مسجد، خداوند کریم اجر عظیم قرار داده و این مسجد امتیاز دیگری هم دارد که از دست بهایی های غاصب خارج شده، تا به صاحب اصلی اش ذات الهی بازگردد و مؤمنان واقعی به انجام فرایض دینی بپردازند. و همین موضوع اجر شما را مضاعف می سازد. بیایید هر کدام به فراخور توانتان یک ده شاهی یا یک قرانی (ریالی) بگیرید
📗در شعاع جانان : سیری در زندگی دلباخته امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر موحد ابطحی اصفهانی اعلی الله مقام الشریف تالیف محمد امیری سوادکوهی،ص۳۷۲
👤حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر #موحد_ابطحی_اصفهانی
#زیارت
🌺🌺🌺🌺
🕌@ziarat_et
🕌اقامت کوتاه و با برکت مرحوم علامه در مشهد اردهال
به عنوان تبرکی آیت الله بروجردی نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و در ازای آن مبلغی بیشتر در حد توانی که دارید برای ساخت مسجد اختصاص دهید و من سود مادی و معنوی و دنیوی و اخروی شما را ضمانت می کنم، من که کارهای نیستم خدا ضمانت کرده است.
به هر جهت این حرف من در آنها خیلی تأثیر کرد و به هدف نزدیک شدیم، چون عملی خداپسندانه بود و نباید هم جلو بهایی های معاند کم بیاوریم. عنایت الهی و توجه به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و دعا و پول آیت الله بروجردی کار خودش را کرد. استقبال شروع شد و آن روز، پول خوبی جمع شد و روزهای بعد هم ادامه یافت و احداث مسجد به نام حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به کوری چشم بهائیت آغاز و در نهایت ساخته شد. و هم زمان کار تبلیغی را هم جلو بردیم و بعد متوجه شدم که بهائیت در آباده تبلیغات و نفوذ زیادی دارد. به خصوص در روستاهای آباده رشد چشمگیری یافته و متأسفانه با مردم مسلمان و مؤمن حمام مشترک داشتند و در راستای وظیفه تبلیغی و تکلیف حوزوی ام مراتب را به آیت الله بروجردی گزارش کردم و آن مرجع بزرگ و آگاه به زمان و مکان و موقعیّت شناس که خطر بهائیت را می دانستند و آن را یک فرقه ضاله و برآمده از توطئه انگلیس پلید می شناختند و مساوی با خطر وهابیت در میان عامه می شمردند که امروز شاهد جنایت آنها در جهان اسلام هستیم و اگر بهائیت هم دو مرتبه با حمایت حکومت شاه و مزدوران بهایی که سکان دولت را در دست گرفته اند، قدرت بگیرد خطر بزرگی برای تمام شیعیان در ایران و جهان است و بهائیت و وهابیت که هر دو ساخته و پرداخته استعمار انگلستان می باشند مانند دو تیغه قیچی هستند که فقط ساخته و آماده شده اند تا ریشه اسلام به خصوص مذهب حقّه ی شیعه امامیّه را که داعیه دار و پرچمدار اسلام حقیقی است از بن قیچی کنند که متأسفانه تیغه وهابیت در میان عامه کارگر افتاده و ما نباید اجازه بدهیم تیغه دوم در ایران قدرت پیدا کند که هر دو تیغه مکمل هم شوند و کار را یک باره تمام کنند. لااقل این قیچی یک تیغه بماند و حربه ی استعمار و استکبار کندتر و ناکارآمدتر شود و تا هر میزان که بتوانیم نباید اجازه دهیم این فرقه ضاله رشد و توسعه پیدا کند و این وظیفه و مسئولیت سنگین ماست و شما هم در آن منطقه وظیفه خطیر خود را انجام دهید و این خطر بزرگ را از سر مسلمانان و مؤمنان آن منطقه کم کنید و دفع و رفع نمائید و امام زمان حامی شماست. نگران نباشید.
به هر تقدیر در چند روستا که بهایی ها بودند حمام مسلمان ها را جدا کردم، تا متوجه باشند آنها از زمره و جرگه ی اسلام و مسلمانی خارج اند و هیچ قرابتی با اسلام و مسلمین ندارند، بلکه عداوت و کینه دارند و دست پلیدشان در جای جای ایران به خون مؤمنان و عاشقان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آغشته شده و امام زمان قلابی آنها نزد ما فاقد اعتبار و یک خائن جنایتکار است. و اعضای این حزب انگلیسی نجس هستند و یک آفت بزرگ برای اسلام و تشیّع و مکتب اهل بیت علیهم السلام است و تأکید کردم تا معاملات و رفت و آمد خود را با آن ها قطع کنند و پس از آن با آن ها وارد مباحث علمی و دینی شدم که قطعاً از عوامل قهری بهتر جواب می داد. گرچه قطع رابطه با آنها یک تکلیف شرعی است و با عنایت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بسیاری از آنان به دامن اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام با ایمان و اطمینان بازگشتند و با یقین به دین مبین روی آوردند و عدهای هم به دیگر شهرها رفتند و معدودی هم در خفا ماندند، امّا حربه ی قدرت و تبلیغ از آن ها گرفته شد و خطر از منطقه دور گشت.(۱)
۱- اقتباسی از جلوه جمال
📗در شعاع جانان : سیری در زندگی دلباخته امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر موحد ابطحی اصفهانی اعلی الله مقام الشریف تالیف محمد امیری سوادکوهی،ص۳۷۴
👤حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر #موحد_ابطحی_اصفهانی
#زیارت
🌺🌺🌺🌺
🕌@ziarat_et
🕌اقامت کوتاه و با برکت مرحوم علامه در مشهد اردهال
🔹داستان ساخت منبر برای مسجد امام حسن علیه السلام
مرحوم علامه می فرمود: من ظهرها در مسجد امام حسن علیه السلام آباده که ابتدای شهر و در جای مهمی قرار داشت منبر می رفتم، لکن این مسجد هم ساختمان مندرس و هم منبر کهنه و فرسودهای داشت.
یک روز در مسجد امام حسن علیه السلام که منبر رفتم، گفتم: مردم! می خواهم امروز مسأله ی علم امام علیه السلام را برای شما مطرح کنم و شروع به صحبت کردم (آن وقتها بحث علم امام خیلی بحث داغی بود)، ناگهان گفتم: ای امام حسین! می خواهم ببینم صدای من را می شنوید؟ می خواهم شما را آزمایش کنم! و شروع کردم با یک وقت کسی بود به نام دایی که اولادی نداشت، بلند شد و گفت: مردم! خجالت بکشید! برای منبر امام حسین علیه السلام کمک کنید... و مردم شروع کردند به پول جمع کردن و کیسه ی پول را گذاشتند روی پله ی منبر.
من دیدم یک مقدار پول خرده جمع شده که کفایت نمی کند. فکر کردم که باید عملی را انجام دهم که (آنها را بیدار کنم)و کمک بیشتری کنند، لذا کیسه پول را پرت کردم به طرف مردم و با عصبانیت گفتم: مردم! خجالت نمی کشید برای امام حسین علیه السلام پول خرده می دهید؟!
در این هنگام خانم شریفی بلند شد و گفت: من یک درخت تنومند خشکیده ی صد ساله ی گردو دارم که آن را اهدا می کنم برای ساخت منبر و همین الان دستور دهید آن را ببرّند و بعد مردم دیگر هم، یک کمک حسابی کردند که حتی پول زیاد هم آوردیم.
بعد از مدتی به ما خبر دادند که منبر ساخته شده است، پیش خود گفتم باید طوری عمل کنم که این منبر با عظمت به مسجد آورده شود، برای همین پیش رئیس هیئتها رفتم و گفتم که باید هیئتها را برای روز پنجشنبه راه انداخته و با لباس سیاه و پرچم و علم به طرف مسجد امام حسن علیه السلام بیایید، از آن طرف شهربانی برای هر گوسفندی که سر بریده می شد پولی به عنوان مالیات می گرفت، لذا از شهربانی تقاضا کردم که در روز پنجشنبه پولی نگیرد، به سراغ قصابها آمدم و (به آنها گفتم) که روز پنجشنبه هیچ مالیاتی گرفته نمی شود و هر چه گوسفند برای طول هفته می خواهید بکشید بیایید در روز پنجشنبه در جلوی منبر بکشید و آنها قبول کردند.
خلاصه روز پنجشنبه هیئتها از سمت نجاری راه افتادند و مثل آنکه تابوت امام حسین علیه السلام را می برند، منبر امام حسین علیه السلام را سر دست گرفتند و نوحه خوانی و سینه زنی به طرف مسجد امام حسن علیه السلام راه افتادند و خلاصه بازار تعطیل شده و شوری به پا شد.
وقتی منبر را در مسجد گذاشتیم، رفتم بالای پله اول منبر و بلند گفتم: آمین، رفتم بالای پله دم، بلند گفتم:آمین، رفتم روی خود منبر و بلند گفتم:آمین! و بدون آنکه بنشینم گفتم: ایها الناس! اوّلین باری که پیغمبر وقتی منبرشان در مسجدالنبی ساخته شد و روی پله ها می رفتند آمین گفتند. وقتی اصحاب از حضرت سؤال کردند گه چرا آمین می گویید، پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: جبرئیل دعا کرد و من آمین گفتم.
بعد خطبهای خواندم و گفتم: ای مردم! همت کردید و منبر این مسجد ساخته شد، خود مسجد چه می شود؟
خانم شریفی بلند شد و دو قطعه زمین اهدا کرد که من آن را با اجازه آیت الله العظمی بروجردی به مبلغ ۵۱ هزار تومان فروختم و با کمکهای مردمی دیگر، آن مسجد را که بسیار کهنه شده بود تجدید بنا کردیم و در آن زمان من کمتر از ۳۰ سال سن داشتم.(۱)
به هر تقدیر این علّامه ی بصیر،حدود دو سالی را در آباده به سر برده و به تبلیغات دینی و مبارزه با فرق ضاله پرداخت که هدف اوّلیه معظم له براساس دستور اکید مرجعیّت وقت شیعه همین بود و با توکل به خدا و توسل به امام زمان ارواحنافداه در این راه خطیر موفق شدند.
۱- شب های بهار، ص ۱۳ _ ۱۴
📗در شعاع جانان : سیری در زندگی دلباخته امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر موحد ابطحی اصفهانی اعلی الله مقام الشریف تالیف محمد امیری سوادکوهی،ص۳۷۶
👤حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر #موحد_ابطحی_اصفهانی
#زیارت
🌺🌺🌺🌺
🕌@ziarat_et
🕌اقامت کوتاه و با برکت مرحوم علامه در مشهد اردهال
🔹مأموریت و ورود تاریخی و حضور و ماندگاری مرحوم علامه در شهرستان اقلید
مأموریت و ورود تاریخی و حضور و ماندگاری مرحوم علامه در شهرستان اقلید(۱)
مرحوم علامه در مهرماه ۱۳۳۶ هجری شمسی، برای ادامه امور تبلیغی و انجام رسالت حوزوی از قم به سوی اصفهان و از آنجا به قصد آباده حرکت می کنند. وقتی در اصفهان به محل سوار شدن ماشین آباده می روند، مطلع می شوند که آن روز ماشینی به آن سامان حرکت نخواهد کرد و تنها ماشینهای اقلید جهت حرکت آماده هستند. ایشان سوار ماشین اقلید می شوند و به راننده می فرمایند: من می خواهم به آباده و از آن جا به صغاد بروم، و آباده پیاده می شوم. قرار بر آن شد که راننده ایشان را در آباده پیاده کند. اتومبیل مسیر جاده را از اصفهان به سمت آباده و اقلید طی می کند، امّا دیری نگذشت که آباده می رسند، ولکن آن زمانی بود که برای لحظاتی کوتاه، مرحوم علامه را خواب در می گیرد و راننده هم فراموش می کند و ماشین در میدان شهر اقلید توقف می کند.
مرحوم علامه می فرمود: شب به اقلید رسیدم و متوجه شدم به جای شهر مقصد به اقلید آمده ام. با آن که به راننده سفارش کرده بودم و اکنون سه اتفاق افتاده، ۱- خواب کوتاه من در نزدیکی آباده ۲- فراموشی راننده ۳- سر در آوردن من از اقلید،که بعدها متوجه شدم همه ی اینها به اراده و خواست خدا بود. زیرا تصمیم و برنامه من جای دیگری بود،حال ناخواسته به این جا آمده ام و آن شب در همین میدان شهدای فعلی اقلید که قبلاً قلعه ی میدان می گفتند، پیاده شدم و ماشین نبود به آباده برگردم. آن زمان مثل امروز ماشین فراوان نبود و از آن جا که نمی خواستم مزاحم راننده بشوم دعوت او را اجابت نکردم (چون او اصرار داشت شب را منزلش اقامت گزینم و فردا با هم برگردیم) که در پی دعوتهای دیگر همراهان، به ذهنم خطور کرد که بهتر است به منزل عالم و یا بزرگ شهر بروم. امّا کسی را نمی شناختم امّا نام یک نفر اقلیدی در قبض وجوهات که برای حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمه الله فرستاده می شد و در دفتر دیده بودم در ذهن و فکرم بود و آن هم حاج شیخ احمد مصطفوی اقلیدی بود. و می دانستم باید از بزرگان و متشرعان اقلید باشد و قصد منزل ایشان نمودم. شخصی را در آن شب در میدان دیدم که کلاه سبزی بر سر داشت که متوجّه سیادت او شدم. او را با عنوان سیّد و لهجه اصفهانی صدا زدم و سیّد به طرف من آمد و خودم را پس از سلام معرفی کرده و گفتم ابطحی هستم. و ایشان هم گفت: من سیّد یدالله علوی هستم. گفتم می خواهم منزل حاج شیخ احمد مصطفوی بروم. ایشان را می شناسید؟ ایشان هم که آن موقع میانسال بود گفت: بله آقا من در مغازه ایشان کار می کنم و به اتفاق آقای علوی به منزل حاج شیخ احمد مصطفوی رفتیم. امّا کسی خانه نبود که شخصی رسید و گفت: امشب عروسی یکی از اقوام ایشان به نام سیدمحمود مهدوی فرزند حاج سیدمحمّد فرزند آقا سیّدصادق مهدوی از اجلهی سادات معروف اقلید است و ایشان آن جاست و ما هم به اتفاق سیّد علوی به مجلس عروسی آقای مهدوی وارد شدیم و آن شب همه ی بزرگان و اعیان اقلید هم جمع بودند و همه به ما احترام کردند. چون اقلیدی ها برای سادات احترام خاصی قائل اند و پس از ورود ضمن معرفی خود و بیان هدف مأموریت و نمایندگی مرجعیّت و سر در آوردن از اقلید آنها بیشتر احترام نمودند و هنگامی هم که در مجلس صحبت کردم مردم و جمع حاضر بیشتر شیفته من(۲) شدند....
۱- اقتباسی از جلوه جمال، جلد ۲
۲- در آن ایّام مرحوم علامه بسیار جوان و صاحب جمال نورانی و سیمای زیبا و چهره دلربا و خیلی جالب و جاذب بودند و صدای رسا، زیبا و غرّایی هم داشتند و قدرت جذب ایشان با این ویژگیها هم تا آخر عمر شریف آن حضرت بسیار مؤثر بود.
📗در شعاع جانان : سیری در زندگی دلباخته امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر موحد ابطحی اصفهانی اعلی الله مقام الشریف تالیف محمد امیری سوادکوهی،ص۳۷۸
👤حضرت آیت الله العظمی حاج سیدمحمدباقر #موحد_ابطحی_اصفهانی
#زیارت
🌺🌺🌺🌺
🕌@ziarat_et