🏴🏴 قسمت شانزدهم 🏴🏴🏴
🔹 نزول قرآن از مقام خزائن غيب
«و ان من شيء الا عندنا خزائنه و ما ننزّله الا بقدرٍ معلوم»
(سورة حجر ، آية 21)
عظمت اين معارف
به اندازهاي است كه حتي احدي نميتواند آن را درك كند
و دست انديشهاش به آنجا نميرسد؛
اما
تا حدي ميتواند بالا برود.
عرفا با اين «بسم الله الرحمن الرحيم»
طي الارض ميكنند؛
با اين «بسم الله»
اسرار و معارف را باز ميكنند
و با ملكوت صحبت ميكنند
و هنوز زندهاند،
اين بزرگواراني كه با اين «بسم الله» روي قبور راه ميروند
و حالات اموات را درون قبور ميبينند
و حالشان بد ميشود
و كساني كه چشم باطنبين دارند
با اين بسم الله تمام اسرار افراد را ميبينند.
«به نام خداوند بخشندة مهربان»
مربوط به كسي است كه هنوز در كلاس اول است
و بعد از يك عمر هنوز در اين كلاس مانده است.
جملة «به نام خداوند بخشندة مهربان»
گرچه ترجمة زيرنويس «بسم الله الرحمن الرحيم» است
ولي
ترجمهاي است كه كودك كلاس اول و دوم ابتدايي
به وسيله آن با مفاهيم «بسم الله» آشنا ميشود.
اما
شيعه بايد لحظه به لحظه
و روز به روز
به مفاهيم عميقتر آن دست يابد.
🔸 نزول ائمه اطهار عليهم السلام، صعود انسان
گفتيم قرآن نازل شده
و كوچك شده است تا اندازة فهم ما بشود
تا ما صعود را شروع كنيم
و دستمان را به آن ريسمان الهي بگيريم
و فهممان را زياد كنيم
و بالا برويم.
همينطور ائمه اطهار عليهم الصلوة و السلام
طبق نص صريح زيارت جامعة كبيره،
«خلقكم الله انواراً فجعلكم بعرشه محدقين»،
هم از عرش نازل شدهاند و كوچك شدهاند
تا حدي كه امثال شمر و يزيد ميتوانند ايشان را شهيد كنند؛
يعني اين بزرگواران
از روي عشق به خدا و عشق به شيعيانشان
براي اين كه حتي يك نفر از بندگان را نجات دهند،
از عظمتشان استفاده نميكنند
تا فرصت تصميم و هدايت براي آنان باقي ماند.
در حالي كه
اگر يك اشاره كنند
آسمانها از هم ميپاشد
ولي با اين حال
از سلطنتشان بر كل هستي استفاده نميكنند.
عاشقي را ببينيد؛
امام حسين(ع) ميگذارد كه شمر ملعون بر روي سينه مباركش بنشيند
و سر مباركش را از بدن جدا كند
تا بعضي از سياهدلان نگويند كه
«خوب او كه امام حسين(ع) بود،
من كه امام حسين(ع) نيستم
و لذا نميتوانم راه آن حضرت را بروم».
امام حسين(ع) ميفرمايد كه،
ببينيد كه من در حد توان شما انسانهاي خاكي عمل ميكنم؛
مانند يك انسان خاكي رفتار ميكنم
و در حد يك انسان ميجنگم.
🏴👇👇
قسمت هفدهم 🏴🏴
بعضيها
وقتي ميخواهند از عظمت و شجاعت امام حسين(ع) حرف بزنند
ميگويند كه:
«امام حسين(ع) در كربلا،
جنگ غرّايي كرد
و مثلاً دويست نفر را به خاك افكند»،
مفهوم اين جملات آن است كه
گويا براي ايشان خيلي مهم است كه دويست نفر را به زمين بزند؛
در حالي كه
امام حسين(ع)
با يك اشاره
ميتواند يك ميليارد نفر را زمين بزند؛
اما
چرا در عاشورا فقط مثلاً دويست نفر را از پاي درميآورد،
براي اين كه به منِ روسياه بگويد،
ببين من با شرايط جسم خاكي عمل ميكنم
تا تو بتواني راه مرا پيروي كني.
به همين دليل به پيشانيام سنگ ميخورد؛
نيزهها به سينهام فرو ميروند
و تيرها به چشمانم مينشيند
و در سطح تو عمل ميكنم
تا تو بلند شوي و از من پيروي كني
و در دفاع از دين خدا تيرها را بپذيري؛
سنگها را بر پيشانيت بپذيري؛
پيش چشمت زن و بچهات را اسير كنند
و در عين حال از دين اسلام دفاع كني.
من از عرش آمدهام تا تو هدايت بشوي؛
مثل تو زميني زندگي ميكنم
تا تو نگويي كه
«امام حسين(ع) آسماني است و من نميتوانم از او پيروي و تقليد كنم».
🔹 زندگي ملكوتي اهل البيت عليهم السلام
اما از آن طرف هم
نبايد يادمان برود كه
ائمه اطهار عليهم السلام آسماني هستند،
كه شكي در آن نيست.
به همين دليل
نبايد يادمان برود كه
يك وقت العياذ بالله مثل بعضيها نگوييم كه
«ائمه اطهار مثل ما هستند
و انسان كامل اصلاً وجود ندارد
و انسان كامل خود دستساخته مداحان و سخنوران و عرفا است».
🔸 گوشههايي از عظمت اهل البيت عليهم السلام
حضرت مولا اميرالمؤمنين عليه السلام
در خطبة البيان ميفرمايد:
«انا سفينة نوح»؛
خيال ميكنيد حضرت نوح ميتواند همه حيوانات را در كشتي جا بدهد
و آن وقت خودش هم آن را هدايت كند.
«انا ثعبانٌ كليم»،
عصايي كه حضرت انداخت و تبديل به اژدها شد و ميخواست زمين و قصر فرعون را ببلعد،
آن من بودم.
حضرت مولا اميرالمؤمنين(ع) مولاي دو جهان است.
او مولاي تمام انسانها
از اول خلقت تا آخر قيامت است.
همچنين در قيامت
بهشتيها و جهنميها را خود حضرت تعيين ميكند.
«بكم ينزّل الغيث» ،
اصلاً به اشارة شما باران ميآيد.
«بكم يمسك السماء ان تقع علي الارض»،
اصلاً به خاطر شماست كه آسمانها و كهكشانها بر هم نميخورد.
ائمه اطهار(ع) همه چيز در چنگشان است.
پس بايد متوجه باشيم كه ائمه اطهار(ع) از كجا آمدهاند.
🔹 ايثار و عاشقي اهل البيت عليهم السلام
ائمه اطهار(ع) چقدر ايثار و فداكاري فرمودهاند.
چهجوري براي ما عاشقي كردهاند.
سكينه را گذاشتند سيلي به صورت مباركش بزنند
كه اگر به صورت بچة من زدند،
دست از دين برندارم
و نگويم كه
«اين ديني است كه تا ميخواهيم مقدس شويم، برايمان مشكلات درست ميكنند.»
آيا تو خيلي در پيشگاه خداوند متعال از حضرت زهرا(س) عزيزتر هستي
و يا خون تو رنگينتر از آن بزرگواران است؟
🔸 سينه زدن كافي نيست پيروي لازم است
ما به ائمه اطهار(ع) اقتدا نكردهايم؛
گذاشتيم آنها زجرهايش را بكشند
و ما فقط گريهاش را بكنيم و سينه بزنيم؛
اگرچه خوب است
ولي كافي نيست.
چون سينه زدن و گريه كردن
آن ترس و لرزها را ندارد؛
در حالي كه دندانهاي بچه از ترس به هم بخورد
كه سر پدر را روي نيزه گذاشتند.
اگر همين يك صحنه را تماشا كند،
از ترس زهرهاش ميتركد.
اگر بچة خودتان خداي نكرده اين صحنه را تماشا كند
چه ميشود؟
آيا حقهبازي نيست كه اين سختيها مال آنها باشد
و فقط گريهاش مال ما باشد.
اما راه حل چيز ديگري است.
ائمه اطهار(ع) اين گونه زندگي كردند
كه ما بتوانيم مثل آنها زندگي كنيم.
آنها آسماني بودنشان را به هر كسي نشان نميدهند
مگر اين كه همينطوري كه آنها از آسمان و عرش نازل شدهاند
كه دست ما را بگيرند،
ما هم دستمان را توي دستشان بگذاريم
و دستمان را به چادر حضرت زهرا(س) بگيريم
و صاعد بشويم و همراه با آن بزرگواران
ما هم به عرش برويم.
پایان قسمت ۱۷
فردا شب قسمت های بعدی را پی خواهیم گرفت
🏴🏴🏴🏴
قسمت هجدهم 🏴🏴
ادامه شرح زیارت عاشورا
در شب هفتم محرم
از کتاب «در عظمت زیارت عاشورا»
که برای اولین بار در فضای مجازی بصورت اختصاصی در گروه فدائیان رهبری درج میشود
🏴 از مصباح الهدي بايد در شكافتن تاريكي استفاده كرد
حضرت رسول اكرم(ص) فرمودند كه:
«ان الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة»،
رسول خدا(ص)
در اين روايت شريف
ندا برميآورد كه:
حسين(ع) آمده است تا دستتان را بگيرد
و شما را
درون كشتي نجات ببرد؛
سوار شويد؛
چرا نشستهايد پاي كشتي گريه ميكنيد؟
سوار شويد.
او چراغ هدايت است؛
چراغ را برداريد و راه بيافتيد؛
چرا پاي چراغ نشستهايد و گريه ميكنيد،
بلند شويد.
🏴 گريه كردن خوب است ولي كافي نيست
اما در عين حال
خداي ناكرده شبيه به روشنفكرنماها نشويم كه بگوييم گريه نكنيد.
گريه اصل جريان است،
كليد جريان است.
به اين روايت كه
«ريختن يك قطره اشك از سر اخلاص انسان را بهشتي ميكند»
شخصاً، اعتقاد و يقين دارم.
🏴 سفر مشهد و كربلا و مدينه ، نبايد شكل توريستي به خود بگيرد
اما
كسي حقهباز است كه زيارت كربلا و مشهد رفتنش توريستي باشد
و از سر عاشقي و جانبازي نباشد.
هدف سفر مشهد و كربلا
بايد از سر عاشقي باشد
و الا توريستي ميشود.
ما وقتي به كربلا مشرف ميشويم
و خودمان را سينهخيز روي زمين ميكشيم،
مأموران عراقي تعجب ميكنند كه اين ديگر چه كاري است.
زيرا يك روايت داريم كه
اگر پا نداشتي براي زيارت اباعبدالله الحسين(ع) خودت را بر روي زمين بكش
و خودت را به حرم حسين(ع) برسان.
حالا كه لياقت نداشتيم كه از كشورمان سينه خیز بیاییم و در همین یک تکه راه، داریم ادای عاشق هارا در میاوریم!
🏴👇👇
قسمت نوزدهم 🏴🏴
🏴 گريه كليد قلب براي ورود به ملكوت است
اگر از روي عشق به زيارت بروي
دستت را ميگيرند،
اما اگر كشته شدن را براي امام حسين(ع) بگذاري
و گريهاش را براي خودت،
اين حقهبازي است.
گريه كليد است،
بايد كليد داشته باشي؛
بدون كليد نميتوان وارد خانه شد.
اما
آيا ديدهاي كسي كليد داشته باشد
ولي پشتِ درِ خانه بنشيند؛
آخر اي ديوانه،
چرا وارد به خانه نميشوي؟
🏴هنگام زيارت حضرت رضا(ع)
اهل البيت از عرش آمدهاند
و چنان عاشق ما هستند
كه انسان اصلاً خجالت ميكشد كه مثلاً در حرم مطهر امام رضا(ع) از ايشان حاجت بخواهد.
عاشقي را ببينيد؛
حضرت امام رضا(ع) 1400 سال قبل جام زهر را نوشيده است.
امام رضا(ع) مگر نميتوانست در مدينه باشد و در مدينه شهيد شود.
پس چرا به مشهد آمده و غريب الغربا شده است؟
به خاطر من،
براي اين كه زماني پيش نيايد كه نتوانم در مدينه به ديدارش بروم
و امثال سعوديها و صدام و وهابيها و... نگذارند،
و من تنها و بيپدر بمانم،
و من روسياه بتوانم خدمت پدرم امام رضا(ع) بروم.
عاشقي را ببينيد،
اهل البيت براي ما چه كارها كه ميكنند.
آن وقت ميبينيم كه
بعضيها وقتي كه به پابوس حضرت امام رضا(ع) ميروند
ميگويند:
«يا امام رضا! آيا حاجت ما را ميدهي؟»
با اين حرفشان فرشتگان حول الحرم تعجب ميكنند
كه اين چه حرفي است كه اين انسان ميزند.
1400 سال است كه امام رضا(ع) منتظر تو است
كه فقط تو را ببيند.
جام زهر نوشيده است
و جگرش را پارهپاره كردهاند
كه تو بيايي.
اين چه سؤالي است كه ميپرسي؟
اين بيمعرفتي است.
ما ائمه اطهار(ع) را نشناختيم؛
ما در شناخت آنها
كوتاهي كردهايم.
🏴 حسين مني و انا من حسين
تا اينجا گفتيم كه
ائمه اطهار(ع) هم مثل قرآن نازل شدهاند
و آمدهاند تا دست ما را بگيرند
تا ما صاعد بشويم.
حالا در اين جريان،
امام حسين عليه السلام چه رسالتي را بر عهده دارد
و چه كاري قرار است انجام بدهد.
حضرت محمد مصطفي(ص) فرمودند كه:
«حسين مني و انا من حسين».
آنجا كه حضرت ميفرمايند:
«حسين مني»،
يعني رسالت حسين عصارة قرآن و اسلام است.
حضرت رسول(ص) ميفرمايند كه
«و انا من حسين»
يعني اين كه عاشورا تجليگاه اسلام،
نمايشگاه كامل
و عيني در عالم خارج يعني عالم بيرون از عالم ذهن است.
يعني اين كه عاشورا نمايشگاه مجسم اسلام است؛
يعني هرچه پيامبر گفته،
هرچه قرآن گفته،
هرچه وحي گفته،
هرچه روايت داريم،
هرچه اسلام گفته
و هرچه ارزش و هدف داريم،
همهاش درون عاشورا
در صورت يك نمايشگاه و آزمايشگاه كاربردي
مجسم شده است
و همه اينها
به صورت زنده در عاشورا متجلي ميشود.
🏴👇👇
🏴قسمت بیستم 🏴
▪️ تجلي آيات قرآن در عاشورا
چقدر قرآن فرموده است كه صبر كنيد،
«اصبروا و صابروا و رابطوا»
بيش از صد آيه در قرآن كريم از مقام صابرين
و عظمت صبر
و امر به صبر ذكر شده است.
اما اين مطالب در مورد صبر
در عالم ذهن است
و به صورت مفهوم است.
ولي صورت تجلّي ندارد.
اما اوج اين صبر
در عاشورا متجلي شده است.
وقتي كه قرآن ميفرمايد بندگي كنيد:
«رجال صدقوا ما عاهدوا الله»
اينها مفاهيم و معارف است
ولي كجا آنها مجسم ميشوند؟
كساني كه قرآن در مورد آنها ميفرمايد كه
«يحبّهم و يحبّونه»
و يا كساني كه قرآن ميفرمايد:
«اولئك حزب الله»
اينها هدف و مفاهيم هستند؛
اما كجا اين مفاهيم متجلي شده؟
اين «حزب الله» و آن «رجال» كجايند؟
كربلا آنها را نشان ميدهد.
و يا آنجا كه قرآن ميفرمايد:
«و لو كانوا آباءهم و ابناءهم»
آنهايي كه خانواده را خرج ميكنند،
زندگي را خرج ميكنند،
دارايي را خرج ميكنند،
مقام و موقعيت را خرج ميكنند،
جان خرج ميكنند،
مال خرج ميكنند،
و يا آنجا كه قرآن ميفرمايد:
«انّ الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا بأموالهم و انفسهم في سبيل الله»
آنهايي كه ايثار ميكنند
و همه چيز خود را فدا ميكنند،
اينها همگي تجسمش در عاشورا است.
و الله العظيم دو سال طول ميكشد اگر كه بخواهيم حتي هر شب يكيك آيات قرآن را ذكر كنم
و بگويم كه هركدام در كجاي عاشورا
و چگونه در بالاترين مرتبة آن
توسط حضرت سيدالشهداء
عملاً متجلي گشت.
آيهآيه از قرآن در دينداري،
در بندگي، در عبادت، در طهارت،
در عترت، در سخاوت، در دانش،
در معرفت، در اخلاص، در ايثار و...
در عاشورا متجلّي شد.
حالا چشمت را ببند
و دستت را وسط قرآن بزن
و يك آية آن را بيرون بياور
تا بگويم اين آيه در كجاي عاشورا مجسم شد.
حالا ميبيني كه
عاشورا تجليگاه كل قرآن و كل وحي است؛
«و لا رطبٍ و لا يابسٍ الا في كتابٍ مبين»
، ميفرمايد
هيچ تر و خشكي نيست مگر اين كه در قرآن مبين است.
حالا در روايت «حسين مني و انا من حسين»
وقتي تداوم حيات انديشه و فرهنگ رسول خدا(ص) از حسين(ع) باشد
آيا تداوم انديشه و فرهنگ قرآنش از حسين(ع) نيست؟
وقتي كه رسول خدا(ص) ميفرمايد
من از حسينم،
آيا تجلّي وحي از حسين نيست،
وقتي تداوم اسلامش از حسين(ع) است
دينش از حسين نيست؟
▪️ در ادامه این مطالب ، فردا شب قسمت های ۲۱، ۲۲ و ۲۳ خدمت شما ارائه می شود
🏴🏴🏴
قسمت بیست و یکم 🏴🏴
ادامه شرح زیارت عاشورا
در شب هشتم محرم
از کتاب «در عظمت زیارت عاشورا»تاریخ چاپ سال۱۳۸۲
که برای اولین بار در فضای مجازی بصورت اختصاصی در گروه فدائیان رهبری درج میشود(ازجناب واتقوالله بخاطر تنظیم وتزیین تشکر می شود)
▪️ سفينة النجاة
حالا كه عاشورا تجليگاه كل اسلام است،
آن وقت
كمكم شيعه وقتي در آيات عاشورا تدبر ميكند
ميفهمد كه عاشورا يعني قرآن وجود حسين،
يعني همينجوري كه قرآن نازل شده
و با خواندن و تدبّر كردن در قرآن
ما صاعد ميشويم
با ترجمه و تدبر كردن در عاشورا
ما صاعد ميشويم
و وارد به سفينة النجاة ميشويم؛
يعني با ورود به كشتي حسين(ع)
نجات پيدا ميكنيم،
البته
به شرطي كه تدبر كنيم
و با توجه در سورة عاشورا از قرآن وجود حسين(ع)
متوجه ميشويم كه
حسين يك قرآن زنده است
وقتي كه حضرت مولا ميفرمايند من قرآن ناطق هستم،
حسين(ع) هم قرآن ناطق است.
▪️عاشورا سورهاي از قرآن وجود حسين است
حالا اين قرآن مجسم يك سورهاش عاشورا است.
نميخواهي در آن تدبر كني؛
وقتي بچه بودي از امام حسين(ع) فقط حسين حسين گفتن
و يك پرچم به دست گرفتن را آموخته بودي،
حالا كه يك عمر از تو گذشته است
باز هم در همان حد ماندهاي؟
صعود و رشد و پرواز نكردهاي؟!
ما همان بلايي كه بر سر معارج و مفاهيم «بسم الله الرحمن الرحيم» آوردهايم،
همان بلا را هم بر سر عاشورا آوردهايم.
شصت سال پيش وقتي ميگفتم «اللهم صل علي محمد و آل محمد»
فقط ترجمه فارسي آن
يعني «درود بر شما» از آن ميفهميدم؛
آيا
الان هم بايد در همين حد از فهم مانده باشم؟
همينطور در مورد «بسم الله الرحمن الرحيم» و «الله اكبر»
فقط «به نام خداوند بخشنده مهربان» و «خدا بزرگ است» را
كه شصت سال قبل ميفهميدم هنوز ميفهمم
و ذرّهاي رشد نكردهام.
وقتي عقب مانده بشوم،
همان بلايي كه بر سر معارف قرآن آوردهام،
همان بلا را بر سر معارف عاشورا ميآورم.
در معرفت من عاشوراي حسين
همان عاشوراي دوران كودكي من است.
براي همين است كه پرواز نميكنيم
و وارد به كشتي نجات نميشويم
و به همين دليل است كه
با اين كه مدعي شيعه بودن هستيم
اما آمريكا در امور بسياري از ما جلوتر است.
🏴🏴👇
قسمت بیست و دوم 🏴🏴
▪️يك گام در كشتي نجات حسين (عليه السلام)
در جريان پيروزي انقلاب اسلامي
با اين كه نه پول داشتيم،
نه امكانات داشتيم،
و نه اسلحه و نه تجهيزات نظامي؛
يك پيرمرد سيد،
يك مرجع تقليد،
هفت تير هم به كمرش نبود و امكانات قدرت نظامي هم در دست نداشت.
امام زمان(عج) هم نبود،
خاك پاي امام زمان هم نميشد
و تنها ذرهاي از گرد و غبار پاي امام زمان(عج) بود.
فقط يك سال همه به حرفش گوش دادند
و ديدي كه چه مملكتي شد؛
چه حال و هوايي پيدا شد؛
ديدي كه همه عاشق هم بودند.
اگر از تبريز يك خانم جوان تك و تنها راه ميافتاد توي جادهها
و ميخواست مثلاً به مشهد برود
ميدانست كه هيچ خطري او را تهديد نميكند.
اما ببينيد حالا متأسفانه در كنار حرم امام رضا(ع)
چه اتفاقهايي ميافتد و چه زنهايي كشته ميشوند
و در تهران چه مفاسدي رخ ميدهد.
تقصير خودمان است.
از مكتب حسين(ع) دست برداشتهايم.
آن موقع خانمها را طبق فرمايش قرآن كريم
خواهر به حساب ميآورديم و آقايان را برادر ميشمرديم.
زيرا قرآن كريم ميفرمايد: «انما المؤمنون اخوة»
يعني مؤمنين مانند برادر و خواهر ميباشند.
در انديشه قرآني مگر برادران اجازه ميدهند كه
مثلاً نامحرم نگاه آلوده و انديشة آلوده در مورد خواهري به كار گيرد.
يا مگر ديگر برادران اجازه ميدهند كه برادرشان زمين بخورد
و يا گرفتار شود و يا دچار مشكلات شود.
اينها مكتب حسين(ع) است؛
راه حسين(ع) است.
ما در سالهاي اول پيروزي انقلاب اسلامي
يك قدم پايمان را درون كشتي نجات حسين(ع) گذاشتيم؛
ديديم كه چه شد؟
جوانهايمان آنچنان رشدي كردند كه
از پاي سينماها، كابارهها و تالارهاي غفلت
به ميدان جنگ ميرفتند
و چگونه عاشقي ميكردند.
در جنگ تحميلي در يكي از عملياتها،
طرح عمليات لو رفته بود،
لذا عراقيها به ما حمله كردند،
فرمانده دستور داد برگرديد و الا همه كشته خواهند شد
و من به همراه يكي از دانشجويانم پشت يك تپه از خاكريز سنگر گرفتيم.
دانشجوي من گفت:
استاد ديدي شيشه خورده داشتيم،
نخريدند.
در آن شرايطي كه مرگ و خون گريبان همه را گرفته بود
از اين جمله عرفاني و حال عرفاني اين دانشجو به حيرت افتادم
و به او افتخار ميكردم.
صبح شده بود و هوا گرگ و ميش بود.
تتمِة آب قمقمه را به او دادم و گفتم نمازت را بخوان
و همين كه تكبيرة الاحرام نماز را گفت يكي داد زد:
«امدادگر»، فهميدم كه تركش خورده است به گيجگاهش.
پاهايش را از شدت درد به هم ميساييد و ميگفت:
استاد مادرم در مورد نحوة شهادت من از شما خواهد پرسيد كه من چگونه كشته شدم.
من تكفرزند خانواده هستم و مادرم مرا در يتيمي بزرگ كرده است.
اگر پرسيد به او بگو كه من متوجه هستم كه حضرت حسين(ع) مرا دعوت كرده است
تا فردا نگويند كه مرا فريب دادهاند و تشويقم كردهاند تا به ميدان جنگ بيايم.(این مطالب مربوط به اواخر دهه ۷۰تاسال۸۲است)
🏴🏴👇
🏴قسمت بیست و سوم 🏴
ملاحظه كرديد كه
وقتي جوانهايمان پا در سفينة النجاة حضرت حسين(ع) گذاشتند
تا چه آسماني از عرفان پرواز كردند.
چه بسا كسي با دهها سال تزكيه نفس
و كسب معرفت و مقامات عرفاني نتواند به اين مقام برسد.
اما متأسفانه اكنون ببينيد
بعضي جوانهايمان از كجاها سر در آوردهاند.
فرقي هم نميكند؛
آب زير همة ما افتاده است.
كسر آوردهايم،
زيرا از سفينة النجاة حسين(ع) پياده شدهايم،
و بايد به مكتب حسين(ع) برگرديم
و دوباره پشيمان بشويم
و توبه كنيم
و دوباره سوار كشتي نجات بشويم؛
شيشهخورده داريم؛
مشكل از خودمان است.
از راه حسين و ائمه اطهار(ع) دست برداشتهايم.
گويا العياذ بالله راه ائمه اطهار عليهم السلام در كام ما برايمان بيمزه شده است.
از عروسيهاي بدون آلايش و ساده خسته شدهايم
و حالا ديگر وقتي كسي عروسي ميگيرد تا سالها بايد قسط هزينههاي جشن و عروسي را بدهد.
چنين دامادي وقتي وارد به زندگي ميشود
از فرط فشار و قسط و بدهي كم ميآورد
و در دام رشوهخواري و خلافكاري ميافتد تا بتواند خرجش را درآورد.
بديهي است كه جوانان وقتي اين مشكلات را ميبينند،
ديگر جرأت ازدواج ندارند.
رقص و آوازها جاي محبتها و مودتها را در عروسيها گرفته است.
چرا اينطور شده است؟
چون آن موقع راه حسين(ع) را ميرفتيم.
ازدواجها ساده و راحت بود و ساده زندگي ميكرديم.
اما حالا بدون خانه و ماشين نميخواهد ازدواج كند
و پدر و مادر براي تهية جهيزية دخترشان
بايد به گرفتاري و فشار و سختي و اضطراب بيفتند.
ما مشكل داريم.
مشكل ما اينجا است كه
از عمل به مكتب امام حسين(ع) دست برداشتهايم.
همينطور كه بايد در قرآن تدبر كنيم،
«اقرأ فارقع»
بخوان
و پرواز كن
و بالا برو.
▪️يكي از اسرار عرفاني در عزاداري
در مراسم عزاداري
ميخواهيم عاشقي كنيم
ولي گاهي رفتارهاي اضافي ميكنيم كه وارد نشده است.
البته اگر از سر عشق سينه بزنيم لال بميرم اگر معجزه نشود.
من به سينه زدنها و همه سينه چاك كردنها براي امام حسين(ع) آنقدر معتقدم كه
عاشقانش وقتي به سينه ميزنند ياد اين آيه ميافتم
كه ميفرمايد:
«و اضمم يدك الي جناحك تخرج بيضاء من غير سوء»،
گويا قرآن كريم است كه ميفرمايد
چون قرآن وجود حسين را در عاشورا تلاوت ميكني
و دستت را بر سينه ميزني
نوري عالمگير از سينه و دستت خارج ميشود
و سفيدي اين نور عالم را ميگيرد
و انديشه و فرهنگ اهل البيت عالمگير ميشود.
وقتي اينجوري سينه بزني موسي ميشوي؛
سينه زدن و عزاداري كردن
كار ميخواهد؛
پرواز لازم دارد؛
دانش و معرفت لازم دارد
و الا يك بچه هم ميتواند نوحه بخواند و بقيه سينه بزنند.
همان بلايي كه گروهي از عامه بر سر قرآن آوردهاند
ما بر سر عاشوراي حسين(ع) نياوريم.
ما بايد با اين عاشورا موسي بشويم.
ما يك حسين(ع) كه از شدت عظمت رسول خدا در شأن او فرموده است:
«من از حسين هستم»
را از دست دادهايم تا يك عاشورا به دست آوردهايم.
حال با اين عاشورا ميخواهي چه كار كني؟
اگر حداقل از ياران حضرت حسين(ع) نشويم ضرر كردهايم
و خودمان را مسخره كردهايم.
فرقي نميكند،
همان بلايي كه گروهي از عامه بر سر قرآن مسلمين آوردند،
ما هم بر سر حسين(ع) مسلمين ميآوريم.
▪️ در ادامه این مطالب ، فردا شب قسمت های ۲۴، ۲۵ و ۲۶ خدمت شما ارائه می شود
🏴🏴🏴
قسمت بیست و چهارم 🏴🏴
ادامه شرح زیارت عاشورا
در شب نهم محرم
از کتاب «در عظمت زیارت عاشورا»
که برای اولین بار در فضای مجازی بصورت اختصاصی در گروه فدائیان رهبری درج میشود.
🔹 براندازي كامل حكومت انديشه و فرهنگ اهل البيت(ع)
حالا اين عاشورا
كه سورهاي از قرآنِ وجودِ حسين(ع) است،
در طوفان به پا شده است.
حادثة كربلا
براندازي كامل حكومت انديشه و فرهنگ اهل البيت بود.
حتي معاويه جرأت نكرد امام حسن(ع) را به راحتي شهيد كند
و از ترسش به منظور براندازي مقام امام حسن(ع) از جايگاهاش در افكار و اذهان مردم،
يك حيله دموكراتيك زد
به اين صورت كه يك كاغذ برداشت
و زيرش را امضاء كرد و آن را به كل بلاد اسلامي رونوشت زد.
▪️ نيرنگ معاويه
معاويه با فرستادن اين نامه سفيد امضاء،
از روي حيله و حقهبازي،
امام حسن(ع) را مخاطب قرار داد و گفت:
يابن رسول الله،
هرچه تو بگويي ما قبول داريم.
معاويه با اين حيله خواست به مردم بگويد كه،
ببينيد حضرت حسن بن علي(ع) خودش خشونتطلب است.
ما ميخواهيم با او صلح كنيم،
ما با او جنگ و دعوا نداريم.
و معاويه با اين كارش
سعي ميكرد شخصيت حضرت امام حسن(ع) را در اذهان همة مردم بلاد اسلامي خراب كند.
🔹 مردم غافل
البته نزد آن مردمي كه
دست از ولايت اهل البيت عليهم السلام برداشته بودند
و هنوز نميدانستند كه حق با اهل كوفه است
و يا با حضرت حسين عليه السلام،
و به زبان امروز چنين ميتوان گفت كه
آنهايي كه
هنوز نميدانستند حق با كدام روزنامه است
و گرفتار باندها و حزبها بودهاند
دچار فريب معاويه شدند
و لذا صداي آنها بلند شد كه،
معاويه براي امام حسن(ع) نامة سفيدامضا فرستاده است
و به امام حسن(ع) گفته،
هرچه تو ميگويي قبول دارم
ولي امام حسن(ع) صلحنامة معاويه را قبول نميكند.
▪️ آشتي حق با باطل مردود است
اينچنين مردمي
ميخواهند امام حسن(ع) را با معاويه آشتي بدهند.
آخر اگر امام حسن(ع) با معاويه آشتي كند
به معني آن است كه بايد با نفاق و شرك و ريا آشتي كند؛
بايد دست از مكتب خود بردارد.
در آن صورت
ديگر امام حسين(ع) با شمر و يزيد آشتي كند
به معني آن است كه
با ظلم و كفر و فساد آشتي كرده است.
در آن صورت ديگر امام حسين(ع) نيست.
اي ديوانهها،
مگر ميشود امام حسين و امام حسن، عليهما السلام،
با اين همه ظلم و گناه و فسادِ يزيد و معاويه صلح كنند؛
امام حسن(ع) بايد در مقابل آنها بايستد،
امام حسن(ع) با معاويه دعواي شخصي ندارد كه ميگويي آشتي كن؛
آشتي كردن بسيار خوب است
اما
آشتي دوستان اهل البيت(ع) با دشمنان انديشه و فرهنگ اهل البيت(ع) چه معني دارد؟
اما قرآن فرموده است كه
دوستان با دشمنان آگاه و مرموز اهل البيت(ع)
تنها بايد با شدت برخورد كنند.
ولي ديرفهمها ميگويند:
«خشونت غلط است، دعوا نكنيد، با هم آشتي كنيد».
موضوع بر سر دين است كه دارد از دست ميرود.
موضوع شخصي نيست.
موضوع بر سر حفظ انديشه و مكتب اهل البيت است.
آشتي كردن با معاندان چه معني دارد؟
🏴🏴👇
قسمت بیست و پنجم 🏴🏴
🔹 غفلت، گمراهي ميآورد
اگر دست از تدبر در قرآن وجود حسينت برداري
يزيد و معاويه اميرالمؤمنينت ميشوند.
در زمان آنها
حافظ قرآن هم بود
ولي ديدي كه حافظ قرآن شدن ما را نجات نميدهد؛
حافظ قرآن شدن
به شرط توجه به انديشه و مكتب اهل البيت عليهم السلام
و تدبر در قرآن وجود حضرت حسين و حضرت فاطمه عليهما السلام است كه ما را نجات ميدهد؛
و الا
بر سر قرآنت همان ماجراي «حسبنا كتاب الله» پيش ميآيد.
ببينيد بلايي كه بر سر كتاب الله آوردند
يعني
در اعماق و اسرار آن تدبر نكردند
و تنها به قرائت قرآن بسنده كردند،
تا كجا دامانشان را گرفت.
كه حالا بايد امثال صدام و حسين اردني و شيخ قطر اميرالمؤمنينشان باشد.
▪️ هتك حرمت اهل البيت
ذكر كرديم كه
عاشورا در طوفان برپا شده است
و دشمنان امام حسين عليه السلام
تا مرحله براندازي كامل انديشه و فرهنگ اهل البيت در جامعه پيش رفته بودند.
يعني طوري شده بود كه
كمكم به تدريج در لايههاي زيرين و اساسي در اعتقادات مردم
وارد شده بودند كه توانستند آن فجايع را در كربلا دامن بزنند
و پيدايش آن مصائب عظيم را موجب بشوند.
در حالي كه
تا زمان معاويه
كسي جرأت آنچنان جسارتهايي به اهل البيت(ع) را نميكرد
ولي يزيد تا مرحلة كامل براندازي پيش رفت
و ميخواست آخرين فرد اهل البيت(ع) را ريشهكن نمايد و از ميان بردارد
و براي همين روي پيكر امام حسين(ع) اسب تاختند و سر مباركش را بريدند
كه البته تنها از روي غيض و كينه نبود
بلكه
ميخواستند هيبت و حيثيت ائمه اطهار(ع) را خراب كنند
و بگويند ببينيد اين كه ميگويند امام شأن ملكوتي دارد
و «بكم يمسك السماء»،
در مورد اهل البيت(ع) مصداق ندارد (العياذ بالله).
ديديد كه حضرت حسين(ع) را به فجيعترين شكل به شهادت رسانديم و هيچ طوري نشد
و اين كه چادر از سر اهل البيتٍ اباعبدالله(ع) برميداشتند
براي اين بود كه ميخواستند حضرت زينب سلام الله عليها را در ديدِ مردم (العياذ بالله) كوچك و خوار كنند
و حيثيت ملكوتياش را در اذهان مردم ضايع كنند
و لذا براندازي را تا نهايت به انجام رساندند
تا ديگر اثري از اسلام و اهل البيت(ع) باقي نماند
و صريحاً اسلام و قرآن و ولايت را منكر شدند.
🏴🏴👇
قسمت بیست و ششم 🏴🏴
▪️برخي از اسرار عرفاني قيام حضرت اباعبدالله الحسين(ع)
حضرت امام حسين(ع)
در كربلا
تمام ارزشهاي اسلام را يكجا
و در بالاترين اوج
و بالاترين آسمان ارزشها
مجسم كرد
و براي همين است كه
عاشورا قرآن مجسم است.
قرآن عملي است براي مسلمين
تا روز قيامت
كه يعني
اي مسلمين در طول تاريخ
اگر از ارزشهاي دينتان هيچ چيزي باقي نماند
و يزيديان اميرالمؤمنينتان شدند
تكليفتان را بدانيد
و راه مرا بپيماييد.
و لذا
شيعيان بايد ذره ذره
روي آيات سوره عاشورا در قرآن وجود حضرت حسين(ع)
مطالعه كنند
و خودمان را آماده كنيم
كه آن روز خيلي هم دير نيست.
خيليها فكر ميكردند كه براي مدتها انقلاب اسلامي رسول خدا(ص) پاي برجا خواهد ماند
و حداقل براي 200 سال اين انقلاب حفظ ميشود؛
اما فقط يك هفته بعد از رحلت پيامبر(ص)
طرح قتل دخترش را عملي كردند
و بعد از هفتاد روز حضرت زهرا(س) به شهادت رسيد
و به اميرالمؤمنين(ع) گفتند كه،
شما اميرالمؤمنين چه كسي هستي؟!
كسي كه به شما رأي نداده است
و طناب به گردنش انداختند
و او را از خانه بيرون آوردند
و خانهاش را به آتش كشيدند.
▪️ در ادامه این مطالب ، فردا شب قسمت های ۲۷، ۲۸ و ۲۹ خدمت شما ارائه می شود
🏴🏴🏴