eitaa logo
عطـــ🌺ـࢪنـࢪگس
469 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
52 فایل
بِسمَ‌رب‌المَہدے🌱 کپی ازمطالب‌کاناݪ‌آزاכہ
مشاهده در ایتا
دانلود
عزیزدلم! 💦دلگیر نباش... مختلف‌اند. هرکدام سبک خودشان را برای زندگی دارند و هرکدام به روش خاص خودشان با دیگران ارتباط می‌گیرند. 💥تو مقصر نیستی اگر آدمی انتخاب کرده نسبت به همه چیز جهان باشد، که لبخندهایت را به خصومت برداشت کند، که مهربانی‌ات را حماقت بداند و خشمگین شود که چرا تو شبیه به خودش نیستی و به سبک خودش زندگی نمی‌کنی. 💥آدم‌ها مختلف‌اند عزیزدلم. نه اینکه بد باشند، نه اینکه گونه‌ی خاصی از آدم‌ها فقط خوبند، نه! آدم‌ها هرکدام ویژگی‌های خاص خودشان را دارند و ممکن است بعضی از این ویژگی‌ها با خصلت‌های برجسته‌ی تو در تضاد باشد. 💦آرامشت را خراب نکن ، سخت نگیر و با در نظر گرفتن اینکه تفاوت‌ها، شاید گاهی رنج‌آور، ولی لازمه‌ی ادامه‌ی حیات و ارتباط میان آدم‌هاست؛ کن، نفس بکش و هیچ‌کس را برای اندوه و کدورت‌های پیش‌آمده مقصر ندان! برای و مقصر نیستند. گاهی این تضادها شبیه قطب همسان آهن‌ربا، روان و آرامش تو را با فشاری تخریب‌کننده دفع می‌کنند و تو آسیب می‌بینی. مقصر نیست! مقصر نیستی، مقصر نیستند! 💥کم‌اند آدم‌هایی که قدرت و دارند و قادرند زندگی را کمتر از چیزی که وانمود می‌کند جدی بگیرند و با خصلت‌هایی که شاید برای دیگران آزاردهنده باشد، آرامش و امنیت آدم‌ها را نشانه نگیرند. 💥کم‌اند آدم‌هایی که در نهایت روزگار، آرام می‌مانند و آرامش را به دیگران هدیه می‌کنند. تو سعی کن یکی از همان آدم‌ها باشی... 💥کسی که ، با حضور و کلامش نمی‌رنجند، که آرامش می‌گیرند! سخت است، ولی تو یکی از آدم‌ها باش... 🤔 سوال؟ آیا تو از همان آدم ها هستی؟ آیا کسی را در زندگی می شناسی ؟ می شوم به من خبر بدهید🤗
به نامت ای گشایشگر دلتنگی ها... هوشنگ ابتهاج (سایه)، در شعر معروف ، تکه ای دارد که برای فهم معنای رابطه ی خوشبختی اجتماعی و فردی شاهکار است: ! بشتاب که هم پروازان غم هم پروازند در همین چند کلمه به سادگی و زیبایی میگوید که حال خوب یا حال بد ما به همدیگر وابسته است؛ حالا میخواهد در یک جامعه باشید، یا در نهادهای کوچکتری مثل مدرسه، خانواده، اداره، یا حلقه های رفاقت. چراکه ما هم پروازان یک هواپیما هستیم که گرچه هر کداممان جدا جدا سر جای خودمان نشسته ایم، اما پرواز و سقوطمان با همدیگر است. مثلِ احساسِ به درد بخور بودن، به آدمیزاده جان نمی‌دهد؛ اینکه احساس کنی وجود داری، و وجود داشتنت برای دیگران اهمیت دارد. اینکه احساس کنی دیده می‌شوی و آنچه برای تو مهم است برای دیگران هم مهم است؛‌ یا لااقل به چشمشان می‌‌آید. # بیایید نسبت به همدیگر ضدّ حال نباشیم. آدمها نیاز به دارند..... که نباشد آدمیزاده زنگ می‌زند. می‌پوسد. ساخته شده‌ایم؟ از گوشت و پوست و خون. # همدیگر را ببینیم. نیاز به دیده شدن دارند. را. را. خوبی‌هایشان را. حرف زدنشان را. لباس بودنشان را. خط بودنشان را. جوک گفتنشان را. نوشتنشان را. را. را. ورزش کردنشان را. را. را. و رویشان را. تلاش‌ها و برای جلب توجه را. خوب نگاه کنیم. خیلی چیزها برای دیدن دارند. برای آفرین گفتن. برای گفتن. الاهی قـــربونش بـــرم گفتن. مثل خاک است. است. مرگ است. شدنِ تدریجی. کسی که دیده نمی‌شود احساسِ مرده بودن دارد. همدیگر را پیش از مردن ببینیم. توجه به دیگران، برای گل دادن به آن‌ها، برای تعریف کردن از خوبی‌هایشان منتظر مراسم تدفینشان نباشیم. کلیشه‌های مزخرف را دور بیندازیم که آدمها با توجه و خالصانه پررو می‌شوند. هر گز این‌گونه نیست. با توجهات مهرآمیز و توجه به توانایی‌هایشان پررو نمی‌شوند؛ می‌شوند. 💠 یک توجه کوچک، یک تعریف، یک لبخند یا حتی یک آفرین و باریک الله گفتن از آدمی می‌سازد. پرِ پرواز به او می‌دهد. و رویش می‌کند. ویژه در و که گرفتار بحران هویت هستند. چه ضرورتی دارد که به همدیگر ضدحال بزنیم؟ تفِ سر بالاست. با حس کینه و خشم و انتقام به سمت خود آدم کمانه می‌کند. به جای ضدحال بودن می‌توانیم همدیگر را تقویت کنیم. و توانایی به یکدیگر بدهیم. ایرادی دارد به جای زیرپایی کشیدن، دست هم را بگیریم و بالا بکشیم؟ ایرادی دارد هشت و ده و دوازده‌های دیگران را هیجده و نوزده و بیست کنیم؟ مگر در جامعه‌ای که حال آدم‌هایش بد باشد، حال ما خوش می‌شود؟ جامعه‌ای خوش و خوشحال است که حالِ همه خوش باشد. باور کنیم که حالِ آدم با خوشحالی دیگران خوب می‌شود؛ نه با بدحالی و احساس خشم و کینه در آنها. و بخشی از این حالِ‌ خوش با دیدنِ دیگران و محبت و توجهِ مثبت و بی قید و شرط و بدون چُرتکه انداختن به دست می‌‌آید. ببینیم و هم به زبان آوریم. دیده شدن، حال آدم را زیر و رو می‌کند. یاحق ⚘ @zibaandish
بسم رب النور🌱 💠 جهت اندکی تامل وتفکر! یڪ ڪارگر عرب داشتیم ڪه خیلی می‌فهمید. اسمش "جمال" بود.‌ از خوزستان ڪوبیده بود و آمده بود برای ڪارگری. اوّل‌ها مَلات سیمان درست می‌کرد و می‌بُرد وَردستِ اوستا تا دیوار اتاق و حمّام را عَلَم کنند. داشت. بعد از چهار ماه، شد همه‌ڪارهٔ کارگاه؛ حضور و غیاب کارگرها، کنترل انبار، سفارش خرید و همه چیز. قشنگ حرف می‌زد. دایره‌ی لغات وسیعی داشت. تُنِ صدایش هم خوب بود، شبیه آلِن دِلون. خاصیّتش همان بود ڪه گفتم؛ خیلی قشنگ حرف می‌زد. یڪ بار کارگرِ مُقّنیِ قوچانی‌مان رفت توی یڪ چاهِ شش‌متری که خودش کنده بود بعد، خاک آوار شد روی سرش. "جمال " هم پرید به رئیس کارگاه خبر داد. رئیس ڪارگاه، رنگش شد مثل پنیر لیقوان! حتّی یادش رفت زنگ بزند آتش‌نشانی! "جمال"  تلفن ڪارگاه را گرفت و خودش زنگ زد. گفت که: «ڪارگرمان مانده زیر آوار.» خیلی خوب و خلاصه گفت. تَهِش هم گفت: «مُقنّّی‌مان دو تا دختر دارد، خودش هم شناسنامه ندارد. اگر بمیرد، دست یتیم‌هایش به هیچ جا بند نیست.» بعد، جمال رفت سر چاه تا ڪمک کند برای پس‌زدن خاک‌ها. خاڪ که نبود؛ گِل رُس بود و برف یخ‌زدهٔ چهار روز مانده! تا آتش‌نشانی برسد، رسیده بودند به سَرِ مُقنّی؛ دقیقاً زیر چانه‌اش. هنوز زنده بود. اورژانسچی آمد و یک ماسک اکسیژن زد روی صورتش. آتش‌نشان‌ها گفتند چهار ساعت طول می‌کشد تا برسند به مچ پایش و بکشندش بیرون. ساعت برای چاهی ڪه مُقنّی دوساعته و یڪنفره کَنده بودش! بعد هم شروع کردند. فراهم بود: بود. . گرم بود. هم بود. امّید نبود. مُقنّی سردش بود و ناامّید. "جمال"رفت روی برف‌ها کنارش خوابید و شروع کرد خیلی قشنگ قشنگ آلِن دِلونی برایش حرف زد. حرف که نمی‌زد! لاکِردار داشت برایش نقّاشی می‌کرد. "جمال" می‌خواست آسمانِ ابریِ زمستانِ دم غروب را آفتابی کند و رنگش ڪند. او می‌خواست امّید بدهد. می‌دانستند خاک رُس و برف چهار روزه، چقدر سرد است. مخصوصاً اگر قرار باشد چهار ساعت لایِ آن باشی! دو تا دختر فِسقِلی هم توی قوچان داشته باشی، بی‌شناسنامه. "جمال" کارش را خوب بلد بود. "جمال" خوب ‌می‌دانست که کلمات، منبع لایتناهی انرژی و امّیدند، اگر درست مصرفشان کنند. "" چهار ساعتِ تمام، ماند کنار مُقنّی و ریزریز دنیای خاکستری و واقعیِ دور و برش را برایش رنگ کرد؛ آبی، سبز، قرمز. ""امّید را تزریق کرد زیر پوستش. چهار ساعتِ تمام! زنده ماند. البتّه حتماً بیشتر هم به‌ همّت "جمال" زنده ماند. همه توی زندگی، یک "جمال" می‌خواهند برای خودشان. از اَزل تا به اَبد، بعضی وقت‌ها خاکستری بوده و هست. این وسط یکی باید باشد ڪه رنگ بپاشد روی این‌همه اَبرِ خاکستری. "" زندگیمان را پیدا کنیم. "" زندگیِ دیگران باشیم.      زنده ماندن زیرِ آوارِ زندگی، ڪلمات هستند و بس. را قبل از اِنقضاء، درست مصرف کنیم! دوست! در این روزهایۍ ڪه شاید خیلی‌ها حرف از ناامیدۍمی‌زنند، "جمال" ها داریم. 🌱