عزیزدلم!
💦دلگیر نباش... #آدمها مختلفاند. هرکدام سبک خودشان را برای زندگی دارند و هرکدام به روش خاص خودشان با دیگران ارتباط میگیرند.
💥تو مقصر نیستی اگر آدمی انتخاب کرده نسبت به همه چیز جهان #مشکوک باشد، که لبخندهایت را به خصومت برداشت کند، که مهربانیات را حماقت بداند و خشمگین شود که چرا تو شبیه به خودش نیستی و به سبک خودش زندگی نمیکنی.
💥آدمها مختلفاند عزیزدلم.
نه اینکه بد باشند، نه اینکه گونهی خاصی از آدمها فقط خوبند، نه! آدمها هرکدام ویژگیهای خاص خودشان را دارند و ممکن است بعضی از این ویژگیها با خصلتهای برجستهی تو در تضاد باشد.
💦آرامشت را خراب نکن #نازنینم، سخت نگیر و با در نظر گرفتن اینکه تفاوتها، شاید گاهی رنجآور، ولی لازمهی ادامهی حیات و ارتباط میان آدمهاست؛
#تحمل کن، نفس #عمیقی بکش و هیچکس را برای اندوه و کدورتهای پیشآمده مقصر ندان! #آدمها برای #تفاوتها و #تضادها مقصر نیستند. گاهی این تضادها شبیه #دو قطب همسان آهنربا، روان و آرامش تو را با فشاری تخریبکننده دفع میکنند و تو آسیب میبینی. #آهنربا مقصر نیست!#تو مقصر نیستی،#آدمها مقصر نیستند!
💥کماند آدمهایی که قدرت #سازگاری و #انطباق دارند و قادرند زندگی را کمتر از چیزی که وانمود میکند جدی بگیرند و با خصلتهایی که شاید برای دیگران آزاردهنده باشد، آرامش و امنیت آدمها را نشانه نگیرند.
💥کماند آدمهایی که در نهایت #تلاطم روزگار، آرام میمانند و آرامش را به دیگران هدیه میکنند.
#امّا تو سعی کن یکی از همان آدمها باشی...
💥کسی که #دیگران، با حضور و کلامش نمیرنجند، که آرامش میگیرند!
سخت است، ولی تو یکی از #همان آدمها باش...
🤔#یک سوال؟
آیا تو #خودت از همان آدم ها هستی؟
آیا کسی را در زندگی می شناسی ؟
#خوشحال می شوم به من خبر بدهید🤗
به نامت ای گشایشگر دلتنگی ها...
هوشنگ ابتهاج (سایه)، در شعر معروف #ارغوان، تکه ای دارد که برای فهم معنای رابطه ی خوشبختی اجتماعی و فردی شاهکار است:
#آه! بشتاب که هم پروازان
#نگران غم هم پروازند
در همین چند کلمه به سادگی و زیبایی میگوید که حال خوب یا حال بد ما به همدیگر وابسته است؛
حالا میخواهد در یک جامعه باشید، یا در نهادهای کوچکتری مثل مدرسه، خانواده، اداره، یا حلقه های رفاقت.
چراکه ما هم پروازان یک هواپیما هستیم که گرچه هر کداممان جدا جدا سر جای خودمان نشسته ایم، اما پرواز و سقوطمان با همدیگر است.
#هچی مثلِ احساسِ به درد بخور بودن، به آدمیزاده جان نمیدهد؛
اینکه احساس کنی وجود داری، و وجود داشتنت برای دیگران اهمیت دارد.
اینکه احساس کنی دیده میشوی
و آنچه برای تو مهم است برای دیگران هم مهم است؛ یا لااقل به چشمشان میآید.
# بیایید نسبت به همدیگر ضدّ حال نباشیم.
آدمها نیاز به #دلخوشی دارند.....
#دلخوشی که نباشد آدمیزاده زنگ میزند. میپوسد.
#مگرماازچه ساخته شدهایم؟ از گوشت و پوست و خون.
# همدیگر را ببینیم.
#آدمها نیاز به دیده شدن دارند.
#تواناییهایشان را.
#تلاششان را. خوبیهایشان را.
#خوب حرف زدنشان را.
#خوش لباس بودنشان را.
#خوش خط بودنشان را.
#خوب جوک گفتنشان را.
#خوب نوشتنشان را.
#دستپختشان را.
#هنرهایشان را.
#خوب ورزش کردنشان را.
#موفقیتهایشان را.
#خریدهایشان را.
#بَر و رویشان را.
#حتی تلاشها
و #نمایشهایشان برای جلب توجه را.
#کافیست خوب نگاه کنیم.
#آدمها خیلی چیزها برای دیدن دارند.
برای آفرین گفتن. برای #باریک_الله گفتن.
#بــرای الاهی قـــربونش بـــرم گفتن.
#بی_توجی مثل خاک است.
#سرد است.
#یکجور مرگ است.
#فراموش شدنِ تدریجی.
کسی که دیده نمیشود احساسِ مرده بودن دارد.
#بیایید همدیگر را پیش از مردن ببینیم.
#برای توجه به دیگران، برای گل دادن به آنها، برای تعریف کردن از خوبیهایشان منتظر مراسم تدفینشان نباشیم.
#بیایید کلیشههای مزخرف را دور بیندازیم که آدمها با توجه #مثبت و خالصانه پررو میشوند.
هر گز اینگونه نیست.
#آدمها با توجهات مهرآمیز و توجه به تواناییهایشان پررو نمیشوند؛ #آدمتر میشوند.
💠#گاهی یک توجه کوچک، یک تعریف، یک لبخند یا حتی یک آفرین و باریک الله گفتن از آدمی #فرشته میسازد.
پرِ پرواز به او میدهد.
#زیر و رویش میکند.
#به ویژه در #نوجوانان و #جوانانی که گرفتار بحران هویت هستند.
چه ضرورتی دارد که به همدیگر ضدحال بزنیم؟ تفِ سر بالاست.
#آخرش با حس کینه و خشم و انتقام به سمت خود آدم کمانه میکند.
به جای ضدحال بودن میتوانیم همدیگر را تقویت کنیم.
#احساس_امید و توانایی به یکدیگر بدهیم.
#چه ایرادی دارد به جای زیرپایی کشیدن، دست هم را بگیریم و بالا بکشیم؟
#چه ایرادی دارد هشت و ده و دوازدههای دیگران را هیجده و نوزده و بیست کنیم؟
مگر در جامعهای که حال آدمهایش بد باشد، حال ما خوش میشود؟
جامعهای خوش و خوشحال است که حالِ همه خوش باشد.
#باید باور کنیم که حالِ آدم با خوشحالی دیگران خوب میشود؛ نه با بدحالی و احساس خشم و کینه در آنها.
و بخشی از این حالِ خوش با دیدنِ دیگران و محبت و توجهِ مثبت و بی قید و شرط و بدون چُرتکه انداختن به دست میآید.
#هم ببینیم و هم به زبان آوریم.
#احساسِ دیده شدن، حال آدم را زیر و رو میکند.
یاحق ⚘
@zibaandish
بسم رب النور🌱
💠#صرفا جهت اندکی تامل وتفکر!
✍#درشهرقُم یڪ ڪارگر عرب داشتیم ڪه خیلی میفهمید. اسمش "جمال" بود.
از خوزستان ڪوبیده بود و آمده بود برای ڪارگری.
اوّلها مَلات سیمان درست میکرد و میبُرد وَردستِ اوستا تا دیوار اتاق و حمّام را عَلَم کنند.
#جَنَم داشت.
بعد از چهار ماه، شد همهڪارهٔ کارگاه؛ حضور و غیاب کارگرها، کنترل انبار، سفارش خرید و همه چیز.
قشنگ حرف میزد. دایرهی لغات وسیعی داشت.
تُنِ صدایش هم خوب بود، شبیه آلِن دِلون.
#امامهمّترین خاصیّتش همان بود ڪه گفتم؛ خیلی قشنگ حرف میزد.
یڪ بار کارگرِ مُقّنیِ قوچانیمان رفت توی یڪ چاهِ ششمتری که خودش کنده بود بعد، خاک آوار شد روی سرش. "جمال " هم پرید به رئیس کارگاه خبر داد.
رئیس ڪارگاه، رنگش شد مثل پنیر لیقوان! حتّی یادش رفت زنگ بزند آتشنشانی!
"جمال" تلفن ڪارگاه را گرفت و خودش زنگ زد. گفت که: «ڪارگرمان مانده زیر آوار.»
خیلی خوب و خلاصه گفت.
تَهِش هم گفت: «مُقنّّیمان دو تا دختر دارد، خودش هم شناسنامه ندارد. اگر بمیرد، دست یتیمهایش به هیچ جا بند نیست.»
بعد، جمال رفت سر چاه تا ڪمک کند برای پسزدن خاکها. خاڪ که نبود؛ گِل رُس بود و برف یخزدهٔ چهار روز مانده!
تا آتشنشانی برسد، رسیده بودند به سَرِ مُقنّی؛ دقیقاً زیر چانهاش. هنوز زنده بود.
اورژانسچی آمد و یک ماسک اکسیژن زد روی صورتش.
آتشنشانها گفتند چهار ساعت طول میکشد تا برسند به مچ پایش و بکشندش بیرون.
#چهار ساعت برای چاهی ڪه مُقنّی دوساعته و یڪنفره کَنده بودش! بعد هم شروع کردند.
#همهچیز فراهم بود:
#آتشنشان بود.
#پرستاربود.
#چایِ گرم بود.
#رئیسکارگاه هم بود.
#فقط امّید نبود.
مُقنّی سردش بود و ناامّید.
"جمال"رفت روی برفها کنارش خوابید
و شروع کرد خیلی قشنگ قشنگ آلِن دِلونی برایش حرف زد.
حرف که نمیزد! لاکِردار داشت برایش نقّاشی میکرد.
"جمال" میخواست آسمانِ ابریِ زمستانِ دم غروب را آفتابی کند و رنگش ڪند. او میخواست امّید بدهد.
#همه میدانستند خاک رُس و برف چهار روزه، چقدر سرد است. مخصوصاً اگر قرار باشد چهار ساعت لایِ آن باشی! دو تا دختر فِسقِلی هم توی قوچان داشته باشی، بیشناسنامه.
#امّا"جمال" کارش را خوب بلد بود.
"جمال" خوب میدانست که کلمات، منبع لایتناهی انرژی و امّیدند، اگر درست مصرفشان کنند.
"#جمال" چهار ساعتِ تمام، ماند کنار مُقنّی و ریزریز دنیای خاکستری و واقعیِ دور و برش را برایش رنگ کرد؛ آبی، سبز، قرمز.
"#جمال"امّید را تزریق کرد زیر پوستش. چهار ساعتِ تمام!
#مُقنّی زنده ماند. البتّه حتماً بیشتر هم به همّت "جمال" زنده ماند.
#آدمها همه توی زندگی، یک "جمال" میخواهند برای خودشان.
#زندگی از اَزل تا به اَبد، بعضی وقتها خاکستری بوده و هست.
#فقط این وسط یکی باید باشد ڪه رنگ بپاشد روی اینهمه اَبرِ خاکستری.
"#جمالِ" زندگیمان را پیدا کنیم.
"#جمالِ" زندگیِ دیگران باشیم.
#رمز زنده ماندن زیرِ آوارِ زندگی،
#فقط ڪلمات هستند و بس.
#ڪلمات را قبل از اِنقضاء،
درست مصرف کنیم!
#ای دوست!
در این روزهایۍ ڪه شاید خیلیها حرف از ناامیدۍمیزنند،
#نیاززیادۍبه "جمال" ها داریم.
#امیددرمانی
#ماه_شعبان
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج🌱