eitaa logo
🌼🌻زیبایی های زندگی🌸🌹
7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
5.5هزار ویدیو
249 فایل
یاد الله، حال خوب، مثبت اندیشی، آرامش یابی، دلآرامی،پرانرژی و ضد اضطراب و استرس و .... با ادعیه، اذکار، ختوم، اوراد، قرآات و... در کانال زیبایی های زندگی دینی ادمین↙️ @dr_hajji @dr_nia
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️ «کاش کسی نفهمد این متن را چه کسی نوشته؟» ♨️ راستش خیلی عارم می‌شود از این موضوع بنویسم، قدیم‌ترها می‌نوشتم، اما هرچه سنم بالا رفت ترسوتر شدم، حالا که شما دارید این متن را می‌خوانید، من دارم ریز ریز توی دلم خجالت می‌کشم که به جای دبدبه و کبکبه‌ی علمی؛ به جای به چالش کشیدن مسأله جدیدی در حوزه علوم انسانی یا سخن گفتن از فلان مضمون نخبگانی، می‌خواهم عین دختر بسیجی‌های دبیرستانی درباره بنویسم! و همه‌اش با خودم می‌گویم: «کاش کسی نفهمد این متن را چه کسی نوشته؟» راستش از اول فاطمیه می‌خواستم بنویسم اما گفتم خدا نکند هیچ‌کدام از هفتصد شاگردم این متن را ببینند، بعد گفتم شاگرد هیچ.. همکارانم چه؟ فامیل؟ دوست و آشنا؟ برای همین خودم را معرفی نمی‌کنم! من ترسوتر از آنم که مثل فلان متنی که درباره فرار مغزها و.. به فلان خبرگزاری می‌دهم اسمم را زیر این نویسه قاب کنم و البته... شاید این متن، این متن گمنام همینی که شما دارید می‌خوانیدش، خدایی‌ترین متن عمرم باشد؛ متنی که خودِ خودِ من است بدون نقاب! هرچه برای ما فرع بوده، برای آنها که ضدند اصلی مهم قلمداد شده؛ هرچه ما گفتیم: «هیسسس! دخترها فریاد نمی‌زنند»🤫 آنها فریاد زده‌اند، به خیابان ریخته‌اند، پول داده‌اند، روی هم‌جنس خودشان کاتر و قمه کشیده‌اند که چادر از سرها کشیده شود.. و حالا من جسارت آن را ندارم که بگویم من چه کسی هستم که آنقدررر چادرم را دوست دارم که از حضرت زهرا خواسته‌ام با همین چادر کفن شوم؛ منظورم چادر مکه و نماز و... نیست، بلکه همین چادر مشکی که توی خیابان و کلاس و کافه و باشگاه و ... سر می‌کنم را می‌گویم، من روی آن را ندارم بگویم منی که چادرم را بیشتر از مادر و فرزندانم بوسیده‌ام، خدا را به آن قسم داده‌ام، از تار و پود آن حاجت گرفته‌ام، با آن درد و دل کرده‌ام و.. نامم چیست.. من خجالت می‌کشم نامم فاش شود اما به خدا قسم تنها امید محشر من همین است؛ چادر که می‌گویم فکر نکنید منظورم رو گرفتن مثل صبیه فلان عالم و والده فلان مسئول است ها، نه! من خیلی محجبه نیستم، چادر گرفتن هم خوب بلد نیستم؛ هربار که از خانه بیرون می‌زنم با چادری غرق خاک برمی‌گردم، اگر باران بزند که دیگر هیچ.. بارها چادرم یکهو از سرم افتاده، گاهی هم آن را مثل فرش لوله می‌کنم و تا زانوهایم بالا می‌کشم که بتوانم فلان کار را انجام بدهم.. من خیلی محجبه نیستم اما ! از آنها که تا پای اخراج از سخنرانی در کنفرانس اسنابروک هم می‌روند اما چادرشان را کنار نمی‌گذارند، از آنها که در متل قو با چادر شنا هم می‌کنند، از آنها که موقعیت شغلی از دست می‌دهند به خاطر چادر، از آنها که ارتفاعات قلعه رودخان را با چادر بالا می‌روند، خلاصه از آنها که هر کاری کنند با چادر است.. هیچ هم مثل این خانم چادری‌های مومن، نگران وجهه چادرم و بد شدن چهره چادری‌ها نیستم زیرا از تمام دین، چادرم تنها چیزی است که به آن چسبیده‌ام و به هیچ علتی نمی‌خواهم ثانیه‌ای از من جدا شود! به هیچ علتی من همین هستم که و چادر جزئی از من است. روزی که دخترم به سن تکلیف رسید کنار کشیدمش و به او گفتم: «قطعا با این حجم کار، حجاب من با عبا کامل‌تر است تا با چادر! اما می‌خواهم بدانی که من چادر را به خاطر اسلام سر نکردم زیرا در دین الزامی به پوشش چادر وجود ندارد، من چادر را به خاطر آن رزمنده‌ای سر کردم که وقتی خانم پرستار آمد چادرش را دربیاورد تا زخم او را ببندد، چادر پرستار را در دست خونی‌اش گرفت و گفت من دارم می‌روم که چادر از سرتان نیفتد و چادر در دستش بود که شهید🥀 شد..» به او گفتم: «چادر لباس دین من نیست، لباس من است، من است؛ ارثیه و مقاومت» و حالا حالا که سال‌هاست نفس‌هایم به نفس‌های بند است، با وجود شرایط جدید خیابان‌ها، حس می‌کنم تنها جزئی از وجود من که درگیر است همین چادر است.. سابق خیلی به خودم در عالم فکر می‌کردم، خیلی کلنجار می‌رفتم که من کجای جهانم؟! اما الان و با این وضعیت، دیگر نه.. من یقین دارم من آن است که مثل قطره‌ای از مرکب امیران که روی قلم دزفولی خوش نشسته است، حاشیه شهرها و کلاس‌های این کشور را خطاطی کنم و نقطه تمایزی در جغرافیای آدم ها باشم! همین. شما حتما من را می‌شناسید؛ من عصاره خون خشکیده شهیدان این مرز و بومم... عصاره گلوی حججی، رگ و پی نوید صفری، جگر فخری‌زاده، چشم‌های صدرزاده و... من هستم، و من احسن من الله صبغة؟ فاطمیه😭😭😭 @zibaeihai_zendegi https://eitaa.com/joinchat/266797082Cfbb150bb47