eitaa logo
📚داستان های زیبا 📚
2.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
8 فایل
ارتباط با ادمین پیشنهاد،تبلیغ وتبادل👇 @yamahdi_1403 هزینه تبلیغ واریز به #ایران_همدل، 👇 ۶۰۳۷۹۹۸۲۰۰۰۰۰۰۰۷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥داستان تاجر شیرازی، زن بدهکار و عنایت امام رئوف 💫💫 💥استاد دانشمند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
*ـ ↶📗🌱↷ * 💢دوستان واقعی ✍پسری‌ تصميم به ازدواج‌ گرفت ، ليستی از اسامی دوستانش را كه بيش از 30 نفر بودند را به پدرش داد و از او خواست كه با دوستانش تماس بگيرد‌و آنها را برای روز عروسی دعوت كند ، پدر هم قبول ميكند روز عروسی ، پسر با تعجب می‌بیند كه فقط شش نفر از دوستانش آنجا هستند ،بشدّت ناراحت شد و به پدرش گفت من‌ از شما خواستم تمام‌ِ‌ دوستانم رادعوت كنيد اما اينها كه فقط شش نفر هستند پدر به پسر گفت ، من با تك تك دوستانت تماس گرفتم و به آنان گفتم مشكلی برای تو پيش آمده و به كمك آنها احتياج داری و از آنها خواستم كه امروز اينجا باشند بنابر اين پسرم نگران نباش ، دوستان واقعی تو امروز همه اينجا هستند دوست نَبوَد ، آن که در نعمت زند لاف یاری و برادر خواندگی دوست آن دانم که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی 👤سعدی *ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
🔆سوزاندن دعوتنامه مرموز اجنبى در ماجراى جنگ تبوك (كه در سال نهم هجرت واقع شد) مسلمانان طبق فرمان اكيد پيامبر (صل الله علیه وآله و سلم ) بسيج شدند و براى جلوگيرى از دشمن به سوى سرزمين تبوك (نواحى شام ) حركت كردند، سه نفر از مسلمانان بنام هاى ؛ مراره ، هلال و كعب بن مالك ، بدون عذر، از رفتن به جبهه سستى نمودند. هنگامى كه پيامبر (ص ) و مسلمانان ، به مدينه باز گشتند، پيامبر (ص ) دستور داد: ((هيچكسى حق ندارد با سه نفر مذكور، تماس بگيرد.)) اين دستور قرار گرفتند و سرانجام توبه حقيقى كردند، و با نزول آيه 117 و 118 سوره توبه ، قبولى توبه آنها اعلام گرديد. نكته جالب اينكه : خبر در فشار قرار گرفتن اين سه نفر به همه جا پيچيد، پادشاه غسان كه مسيحى بود، توسط يكى از بازرگانان مسيحى ، مخفيانه براى كعب ، نامه نوشت و او را به پيوستن به كشور خود، دعوت كرد، كعب ، در آن هنگام كه شب و روز با گريه و زارى ، از خدا مى خواست تا توبه اش را قبول كند، روزى در مدينه عبور مى كرد، ناگهان ديد يك نفر از بازرگانان مسيحى شام ، سراغ او را مى گيرد، به او گفت : ((كعب من هستم )). بازرگان مسيحى ، نامه اى به او داد، كعب نامه را باز كرد؛ ديد كه پادشاه غسان ، در آن چنين نوشته است : اى كعب ! به من خبر رسيده كه رهبر شما (پيامبر) به تو ستم نموده در صورتى كه خدا تو را در هيچ سرزمينى ، بى ارزش ننموده است به ما بپيونديد، كه با شما برادرى و برابرى مى كنيم . هنگامى كه كعب ، آن نامه را خواند، گريه كرد و گفت : ((كار من به اينجا كشيده شده و آنقدر پايين آمده كه بيگانه در دين من طمع نموده است و مى خواهد مرا مسيحى كند))، آنگاه به عنوان اظهار تنفر از آن دعوت ، و صاحب نامه ، آن نامه را در ميان آتش تنور انداخت و سوزانيد. به اين ترتيب ، شاگردان پيامبر (ص ) در برابر چراغ سبز بيگانگان ، مى ايستادند، و بيگانه را در نفوذ بر آنها، ماءيوس مى نمودند. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
📚 حکایتی‌بسیارزیباوخواندنی مرﺩﯼ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭ، ﻫﻤﺴﺮ ﻭ فرزندش ﺭﺍ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﺰﺩ اربابی ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ، وی ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺵ ﺍﺧﻼﺹ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ کارها ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽﺩﺍﺩ. یک ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻭ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﻧﺮﻓﺖ... ﺑه همین ﻋﻠﺖ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﯾﻨﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻢ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﻧﮑﻨﺪ. ﺯﯾﺮﺍ ﺣﺘﻤﺎ ﺑه خاﻃﺮ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﺳﺘﻤﺰﺩﺵ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ در روز بعد ﺳﺮﮐﺎﺭﺵ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ارباب ﺣﻘﻮﻗﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﯾﻨﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩ. ﮐﺎﺭﮔﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ تشکر کرد و ﺩﻟﯿﻞ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﻧﭙﺮﺳﯿﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩ. ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺑه شدت ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﯾﻨﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻢ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩ... ﻭ ﮐﺎﺭﮔﺮ باز هم ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ و علت این کار را ﺍﺯ ﺍﻭ نپرسید. ﭘﺲ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺍﺯ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺍﻭ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ به همین ﻋﻠﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺣﻘﻮﻗﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﯽ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﯽ! ﮐﺎﺭﮔﺮ ﮔﻔﺖ: ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﺍﺩﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ.ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ برای ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﯾﻨﺎﺭ از حقوقم ﮐﻢ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﯾﺶ ﺑﻮﺩﻩ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﻨﺪ ﺭﻭح هاﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﻗﺎﻧﻊ ﻭ ﺭاضی اند ﻭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻭ ﮐﺎﻫﺶ ﺭﻭﺯﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎن ها ﻧﺴﺒﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﻨﺪ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
معنی ضرب المثل یک بز گر گله را گرگین می‌کند •• ضرب المثل یک بز گر گله را گرگین می‌کند از ضرب المثل‌های بسیار قدیمی است که به راحتی نمی‌توان معنا و مفهوم آن را تشخیص داد. ضرب المثل‌ها دارای یک معنی ظاهری و یک معنی پنهان هستند که ما در این قسمت به معنای ظاهری این ضرب المثل اشاره خواهیم کرد. ممکن است لغات این ضرب المثل برایتان گنگ و نامعلوم و در عین حال جالب باشد ولی از آن هیچ اطلاعی نداشته باشید. ولی باید بدانید که گر یا گری در فرهنگ لغات به معنای یک بیماری پوستی بوده که عمل آن انگل است. گرگین نیز به معنای فردی هست که به این بیماری پوستی یا کچلی دچار شده و مردم او را با بیماری‌اش می‌شناسند•• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
📜 مرحوم سید سجاد حسینی حکایتی را به این شرح نقل می‌کند: در سال ۱۳۸۰ از قم به تهران می رفتم پیر مردی کنارم نشسته بود. دقایقی از حرکت اتوبوس نگذشته بود که باب سخن باز شد و به مناسبتی نام آیت الله العظمی بروجردی برده شد. . پیر مرد با یک حس و حال خاصی رو به من کرد و گفت می خواهم حکایتی را نقل کنم گفتم بفرمائید... . گفت: " شبی بعد از نماز مغرب و عشا مثل همیشه بعد از این که همه رفتند خادم منزل آقای بروجردی درب ها را می بندد. آقای بروجردی با چند نفر از بزرگان مشغول گفتگو بودند که صدای عطسه ای از اتاق های مجاور به گوش جمع می رسد. خادم و یکی دو نفر دیگر، فورا رد صدا را دنبال می کنند. ناگهان، جوانی را می بینند که خود را در گوشه یکی از اتاق ها پنهان کرده بود... او را نزد آقای بروجردی می آورند آقای بروجردی از او می پرسد: راستش را بگو، در خانه من چه می کنی؟ جوان با ترس و لرز می گوید: اگر راستش را بگویم در امان خواهم بود؟ آقا می فرمایند بله، کسی تو را اذیت نخواهد کرد. بگو این جا چه می کنی؟ جوان گفت: آقا من از تهران آمده ام، دیروز از زندان آزاد شده و اهل بروجردم. شغل من دزدی است. از دیروز هرچه فکر کردم که این شب عیدی با دست خالی چگونه پیش زن و بچه بروم فکرم به جایی نرسید الا این که به قم آمده و از خانه شما دزدی کنم. این شد که اینجا مخفی شدم تا در فرصت مناسب نقشه ام را عملی سازم که گیر افتادم. آقای بروجردی نگاهی به جوان کرد و گفت ظاهرا گرسنه ای و چیزی نخوردی؟ جوان گفت بله آقا، امروز هیچی نخوردم! آقای بروجردی فرمودند شامی تهیه کردند و به سارق جوان دادند. بعد از این که دزد جوان شامش را خورد آقای بروجردی فرمودند: اگر من کاری برای تو کنم قول می دهی دیگر دزدی نکنی؟ جوان بلا فاصله گفت: بله آقا قول شرف می دهم... آقا فرمودند امشب را اینجا باش استراحت کن تا فردا... صبح روز بعد او را با یکی از مباشرینش به بازار می فرستد و دستور می دهد کت و شلواری برای خودش و لباس و سوغات شب عیدی برای زن و بچه اش خریداری کنند. بعد از خرید نزد آقای بروجردی بر می گردند. آقا مبلغ ۴۰۰ تومان به او می دهد می فرماید برو پیش زن و بچه ات اما ۱۴ فروردین اینجا باش... جوان دست آقا را می بوسد و تشکر می کند و با درشکه ای که به دستور ایشان آماده کرده بودند به گاراژ می رود و راهی بروجرد می شود. ۱۴ فروردین طبق وعده حاضر می شود آیت الله بروجردی نامه ای به دست او داده می فرماید نزد فلان کس در بازار تهران برو و این نامه را از طرف من به او بده! جوان به همان آدرس راهی بازار تهران می شود.. فردی که نامه را تحویل می گیرد از بزرگان بازآر تهران است . می گوید طبق سفارش آقا شما را به شاگردی می پذیرم این جا بمانید و کار کنید. بعد از سه ماه، به جوان می گوید شخص بزرگی مثل آیت الله بروجردی شما را پیش من فرستاده است و لذا از ایشان خجالت می کشم که شما فقط شاگرد من باشید بنابراین سه دانگ مغازه را به نام شما می زنم و شما را شریک خودم می کنم... چند ماه بعد جوان را صدا کرده به او می گوید من مال و اموال زیادی دارم و نیازی به این مغازه ندارم، به احترام آقای بروجردی همه دکان را به نام شما می زنم... خلاصه، بعدها آن جوان به چنان ثروتی دست پیدا می کند که تا الان به نیابت آقای بروجردی ۴۰ سفر مکه مشرف شده است. ده ها خانه برای فقرا خریده و صدها کار خیر کرده است..." پیرمرد به من گفت آقا سید حالا دوست داری آن جوان سارق را به شما معرفی کنم؟ گفتم: بله! در حالیکه اشک چشمان خود را پاک می کرد گفت؛ آن دزد جوان، همین پیرمردی است که الان در کنار شما نشسته است و به لطف خدا و محبت و سخاوت آیت الله العظمی بروجردی به ثروت و عزت فراوانی رسیده است... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
      👉@zibastory👈 زیبایی انسان اﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: به نظر ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟ ﻫﺮﯾﮏ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ؛ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ. ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ. ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ: ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ، دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: به این دو کاسه نگاه کنید. اولی از طلا درست شده است و درونش سم است و دومی کاسه‌ای گلی است و درونش آب گوارا است، شما از کدام کاسه می‌نوشید؟ شاگردان یک‌صدا جواب دادند: از کاسه گلی. استاد گفت: ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ کاسه‌ها ﺭﺍ در نظر گرفتید، ﻇﺎﻫﺮ آنها ﺑﺮﺍ‌یتاﻥ ﺑﯽﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ. آدمی هم همچون این کاسه است. آنچه که آدمی را زیبا می‌کند درونش و اخلاقش است. باید سیرتمان را زیباکنیم نه صورتمان را.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
      👉@zibastory👈 💫الهے در این 🍂شب زیبـای پاییزی 💫زندگے دوستانم را سبز 🍁تنور دلشان را گرم 💫فانوس دلشان را روشن 🍂لحظه هایشان را بدون غم 💫و چرخ روزگار را 🍁به ڪامشان بچرخان 💫شب زیبـاتون خـوش 🍁فرداتون پراز خیر و برکت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹اولین یکشنبه آذر ماهتون ‌🌹معطر به ‌عطر خوش صلوات 🌹اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🩷 مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌹 وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم ‍‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‎‌‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلاغ ها خیلی دوست دارند عقاب ها را اذیت کنند . کلاغ با اینکه از عقاب کوچک ‌‌تر است اما چون چابک است ، می تواند سریع بچرخد و مانور بدهد . گاهی اوقات هنگام پرواز ، بالای سرِعقاب قرار میگیرد و به سمت آن شیرجه می رود ، ولی عقاب می داند که می تواند اوج بگیرد ! عقاب به جای اینکه از آزارهای کلاغِ مزاحم ناراحت شود ، بیشتر و بیشتر اوج می گیرد و سرانجام کلاغ عقب می‌افتد.! وقتی کسی از روی حسادت و غرض ورزی، اذیت‌تان می‌کند؛ رو به بالا اوج بگیرید و او را پشت سرتان رها کنید ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺گاهی وقت ها 🌸یک شاخه گــــ🌹ـــــل 🌺معجزه می‌کند 🌸محبت را هرچقدر کم باشد 🌺دست کم نگیرید 🌸تقدیم با احترام به همه 🌺شما خوبان
این نماز حاجت شامل 2 نماز دو رکعتی است که اعمالی نیز برای پس از نماز توصیه شده است. نیت نماز: نماز حاجت روز پنجشنبه قربةً الی الله. توجه کنید که بهتر است “بین دو نماز” و همینطور “بین نماز دوم و اعمال پس از آن” فاصله ای ایجاد نشود و از انجام عمل اضافی یا سخن گفتن پرهیز کنید. نماز اول حاجت: در اولین رکعت پس از نیت، یک مرتبه سوره حمد و 11 مرتبه سوره توحید را بخوانید و سپس مانند سایر نمازها به رکوع و سجده بروید. در دومین رکعت یک مرتبه سوره حمد و 21 مرتبه سوره توحید و پس از آن قنوت‌های نمازهای معمولی را خوانده و سپس به رکوع و سجده بروید و پس از سجده دوم، نشهد و سلام گفته و اینجا نماز اول را تمام کنید. نماز دوم برای حاجت: در اولین رکعت پس از نیت کردن، یک مرتبه سوره حمد را بخوانید و 31 مرتبه سوره توحید را به جا آورید و پس از آن مانند نماز قبل به رکوع و سجده بروید. در دومین رکعت، یک مرتبه سوره حمد را خوانده و 41 مرتبه سوره توحید را بخوانید و بعد به قنوت رفته و بعد از آن به رکوع و سجده رفته و پس از سجده دوم، تشهد و سلام را خوانده و نماز را به پایان ببرید. همچنین بخوانید: نماز استغاثه به امام زمان پس از دو نماز: به صورت نشسته 51 مرتبه سوره توحید را بخوانید و پس از آن 51 مرتبه صلوات بفرستید و سپس به سجده بروید و در حالت سجده صد مرتبه “یا الله” گفته و پس از آن به همان حالت سجده، حاجت خود را از درگاه خداوند درخواست کنید. سه حاجت را از خداوند درخواست کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیا میدانید چه جوری میشه از حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام حاجت بگیری ؟ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯ ✅ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwABASxNZ0C6vtTaUEpzK_A_3JW7onixcG8AAjYZAAIKmgABUmuiGkc1WEdSNgQ.mp3
3.86M
🔉 🎧 جریان تشرف مرحوم حاج قدرت الله لطیفی نسب به محضر امام عصر علیه السلام. ▪️امام زمان علیه السلام به او فرمود: برایم روضه مادرم را بخوان! 📚 شیدای گمنامی، ص۵۲. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
❣پروفایل بسیار زیبا ومنتخب روز❣ 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫درویشی تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت: شنیده‌ام مالی در راه خدا نذر کرده‌ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم. خواجه گفت: من نذر کوران کرده‌ام تو کور نیستی. پس درویش تاملی کرد وگفت: ای خواجه کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده‌ام. 📚حکایتی از خواجه عبدالله انصاری •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
💥تلنگر 📲فضای مجازی هم،محضر خداست👆 👌حتی یه لایک ، حسب آیه شریفه (فمن یمعل مثقال ذره...) وحدیث بالا،حساب وکتاب داره... 👈خیلی باید مراقب بود •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
کنفرانس بصیرتی ۱۴۰۳/۰۹/۰۳ ✍️مهدی اسلامی موضوع : - پیش به سوی جنگ جهانی سوم - دنیا آبستن اتفاقات آخرالزمانی بسم الله الرحمن الرحیم رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطان نصیرا سلام علیکم جمیعا عرض ادب و احترام دارم خدمت همه شما عزیزان امشب میخوام در مورد اوضاع منطقه مطالب کوتاهی رو خدمتتون عرض کنم واقعا اوضاع منطقه مانند یک بشکه باروته که منتظر یک جرقه است اتفاقات اخیر بین روسیه و اوکراین نشون میده که پوتین امسال برای اروپا یک برنامه ویژه داره اگر پوتین اراده کنه و جنوب اوکراین رو تصرف کنه با اروپا هم مرز میشه و این یک تهدید بزرگ برای کشورهای لهستان و بلغارستان و مجارستان و دیگر کشورهای اروپاییه خطر یک قدرت هسته ای زیر دماغ اروپا براشون خیلی وحشتناکه به طوری که پوتین در چند سخنرانی اخیرش خط و نشان عجیبی برای انگلیس کشیده از طرف دیگه هم کشتی تجاری ترکیه که مدعی قطع ارتباط با اسرائیل بود طی یک عملیات توسط انصارالله یمن مورد اصابت قرار گرفت ترکیه که تا الان منافقانه ، در ظاهر اعلام برائت از اسرائیل میکرد ولی در باطن با ارسال کشتی تجاری به اسرائیل با اون مراوده اقتصادی میکرد ، رسوا شد و الان اعلام کرده که میخواد در ائتلاف بر علیه یمن با آمریکا و اسرائیل مشارکت کنه البته ترکیه باید حواسشو جمع کنه که یمن مثل دیگر کشورها نیست که مناسبات دیپلماتیک براش اهمیت داشته باشه ، یهو با هایپرسونیک میزنه وسط استانبول و آنکارا و نشون داده که اصلا ترسی نداره از این بابت از اونطرف هم پاکستان اعلام کرده برای دفاع از یمن ناوگان دریایی میفرسته و اگر ترکیه مداخله کنه باهاش درگیر میشه آمریکا هر طور شده میخواد تمرکز آتش رو از روی اسرائیل برداره برای همینه داره ترکیه رو تحریک میکنه تا با یمن درگیر بشه اینجوری به نفع آمریکا هم هست و از هزینه های جنگش کم میشه هر چند ترکیه نشون داده که جیگر این کارا رو نداره و فقط ادای شیر رو‌ در میاره ولی در باطن روباهی بیش نیست از سمت شمال سرزمینهای اشغالی هم که حزب الله داره دمار از صهیونیستها درمیاره دیروز نزدیک بود یک گردان کامل از صهیونیستها رو به اسارت بگیره که صهیونیستها با توسط یه قانون هانیبال ، نیروهای خودشون رو با پهپاد و موشک کشتند تا زنده به دست حزب الله نیفتند قانون هانیبال اینجوره که نیروی اسرائیلی نباید اسیر بشه و اگر اسیر بشه ارتش اون محلی که این اسرا هستند رو بمباران میکنه تا کسی زنده نمونه با رصد شبکه های اجتماعی عراقی هم کاملا متوجه میشید که بشدت دارن در مورد ایران سمپاشی میکنند از سمت فضای عراق بوهای خوبی به مشام نمیرسه و احتمال شروع نافرمانی های مدنی هم وجود داره منتهی اینبار ریشه این تجمعات ، ایران ستیزی است طرح برهم زدن داخل عراق یک طرح آمریکایی اسرائیلی است برای فاصله انداختن بین ایران و عراق در ایران هم که طبق همیشه نفوذی ها دارن فشار اقتصادی رو هر آن بیشتر میکنند و رئیس جمهور بارها پالس ناتوانی در مدیریت کشور رو داده بارها و بارها پزشکیان اعلام کرده اصلا فکرش رو هم نمیکرده که رئیس جمهور بشه و برنامه خاصی هم برای اداره کشور نداره قطعی های مکرر برق ، بالا رفتن قیمت ارز و طلا ، زمزمه های گران شدن بنزین ، معلق شدن وامهای ازدواج و فرزندآوری و وضعیت نابسامان اقتصادی کشور، مردم رو ناراضی کرده و این نشانه خوبی نیست آنچه که معلومه ، دنیا دستخوش اتفاقات عجیب و غریبی داره میشه با ادامه این روند ، دامنه جنگ به داخل اروپا هم کشیده خواهد شد عربستان هم که ذات کثیف خودش رو نشون داد و با برگزاری مراسمی که جنیفرلوپز در اون رقصید نشون داد که دیگه نگاه مذهبی در عربستان وجود نداره و بن سلمان به دنبال دین زدایی در عربستان که قبله مسلمین جهان در اونجاست داره عمل میکنه این حماقت سعودی ها قطعا به ضررشون تموم خواهد شد باید دید در آینده نزدیک ، جنگ جهانی سوم رسماً شروع خواهد شد یا نه؟ باز هم میگم منتظر یک اتفاق بسیار بزرگ باشید والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ✍️ مهدی اسلامی          ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━━━ لطفا عضو بشید  :     •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
عالمی مشغول نوشتن با مداد بود. کودکی پرسید: چه می نویسی؟ عالم لبخندی زد و گفت: مهم تر از نوشته هایم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی مثل این مداد بشوی! پسرک تعجب کرد! چون چیز خاصی در مداد ندید. عالم گفت پنج خصلت در این مداد هست. سعی کن آن ها را به دست آوری. اول: می توانی کارهای بزرگی کنی، اما فراموش نکن دستی وجود دارد که حرکت تو را هدایت می کند و آن دست خداست! دوم: گاهی باید از مداد تراش استفاده کنی، این باعث رنجش می شود، ولی نوک آن را تیز می کند. پس بدان رنجی که می برى از تو انسان بهتری می سازد! سوم: مداد همیشه اجازه می‌دهد برای پاک کردن اشتباه از پاك كن استفاده کنی؛ پس بدان تصحیح یک کار خطا، اشتباه نیست! چهارم: چوب مداد در نوشتن مهم نیست؛ مهم مغز مداد است که درون چوب است؛ پس همیشه مراقب درونت باش که چه از آن بیرون می آید! پنجم: مداد همیشه از خود اثری باقی می گذارد؛ پس بدان هر کاری در زندگی ات مى كنى، ردی از آن به جا مى ماند؛ پس در انتخاب اعمالت دقت کن! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
🤯تست عجیب بدترین ویژگی شخصیتی شما! در عکس بالا اول چه می بینید؟ چهره مرد نوازنده سبد شمشیر مشاهده تست
جواب به زودی ارسال میشود👆
📗 پادشاهی در بستر بیماری افتاد. پزشکی حاذق بر بالین وی حاضر کردند. پزشک گفت: باید کل خون پسر جوانی را در بدن تو تزریق کنند تا ضعف و کسالتت برطرف گردد. شاه از قاضی شهر فتوی مرگ جوانی را برای زنده ماندن گرفت. پدر و مادری را نشانش دادند که از فقر در حال مرگ بودند. پولی دادند و پسر جوان آنها را خریدند. پسر جوان را نزد پادشاه خواباندند تا خون او را در پادشاه تزریق کنند. جوان دستی بر آسمان برد و زیر لب دعایی کرد و اشکش سرازیر شد. شاه را لرزه بر جان افتاد و پرسید چه دعایی کردی که اشکت آمد؟ جوان گفت: در این لحظات آخر عمرم گفتم، خدایا، والدینم به پول شاه نیاز دارند و مرگ مرا رضایت دادند. و قاضی شهر به مقام شاه نیاز دارد که با فتوای مرگ من به آن می‌رسد، با مرگ من، پزشک به شهرت نیاز دارد که شاه را نجات می‌دهد و به آن می‌رسد. و شاه با خون من به زندگی نیاز دارد که کشتن من برایش نوشین شده است. گفتم: خدایا تمام خلایقت برای نیازشان می‌بینی مرا می‌کشند تا با مرگ من به چیزی در این دنیای پست برسند. ای خالق من، تنها تو هستی که مرا برای نیاز خودت نیافریدی و از وجود بنده‌ات بی‌نیازی، تنها تو هستی که من هیچ سود و زیانی به تو اگر بخواهم هم، نمی‌توانم برسانم. ای بی‌نیاز مرا به حق بی‌نیازی‌ات قسم می‌دهم، بر خودم ببخشی و از چنگ این نیازمندانت به بی‌نیازی‌ات سوگند می‌دهم رهایم کنی. شاه چون دعای جوان را شنید زار زار گریست و گفت: برخیز و برو . من مردن را بر این گونه زنده ماندن ترجیح می‌دهم. شاه با چشمانی اشک‌آلود سمت جوان آمده و گفت: دل پاکی داری دعا کن خدای بی‌نیاز مرا هم شفا داده و بی‌نیازم از خلایقش کند. جوان دعا کرد و مدتی بعد شاه شفای کامل یافت
ما از دلگیریِ روزهایمان، به شب پناه می‌بردیم، و از دلتنگیِ شب‌هایمان، به روز... و این‌گونه بود که تمامِ جوانیِ‌مان؛ در ناتمامِ یک انتظار، تمام شد! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
داستان عجیب تشرف علی بن مهزیار بعد از بیست سفر به مکه آنهم با کاروانی سوار بر شتر و خطرات راه، و سوال ارواحنا فداه: 🔹قاصد حضرت آمد به او گفت چه میخواهی؟ عرض کرد: «من دنبال امامی میگردم که غایب از دیدگان عالم است» قاصد گفت: «جواب غلطی دادی، او محجوب ازخلق نیست اعمال شما او را محجوب کرده است» 🔺سپس قاصد او را خدمت ‎ ارواحنا فداه برد. 🔹حضرت اولین سوالی که از او پرسید چنین بود:«چه شد که تا بحال نزد ما نیامدی و تأخیر انداختی؟ما شب و روز منتظر تو بودیم» 🔸ابن مهزیار گفت:«من بیست سفر بخاطر دیدن شما آمدم اما کسی را نیافتم که مرا به سمت شما راهنمایی کند. 🔹حضرت فرمودند: «کسی را نیافتی؟ خیر اینگونه نیست بلکه دنبال زیاد کردن اموال بودن، تکبر بر ضعیفان و قطع رحم باعث شد راه نیابی،اکنون چه عذری داری؟» (که مارا منتظر خود گذاشتی) 🔸عرض کرد آقاجان مرا ببخش. 🔹حضرت فرمود: «اگر استغفار شما برای همدیگر نبود ما رحمت مان را از شما قطع میکردیم، استغفار و مهربانی که نسبت به یکدیگر دارید سبب گردیده لطف ما به شما برسد» 📚دلائل الإمامة، ص542 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 📕 📘 ╭═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╮       👉@zibastory👈 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯