eitaa logo
🌷ܝ̇‌ࡅ࡙ܝ‌ -ܥ݆ࡅ߳ܝ‌-ܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ‌ء -ܥ‌‌ܝ‌-ߊ‌ܩߊ‌ࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷
773 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
25 فایل
بسم‌رب‌الشہداء والصدیقین 💫‌ نام کانال: زیر چتر شهدا🌹 ‌‌شروع‌خادمی:1401/11/05🇮🇷 پایان خادمی:انشاءالله‌شہادٺ♥️ شهید دعوتت کرده پس بمون😉🍃 ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید🙏 لینک کانال: @zirechatreshohada1401 مدیر کانال: @razmandegan1400
مشاهده در ایتا
دانلود
روز سوم چله صلوات بیاد شهید غلامرضا ابوالحسنی 🌹
آنچه از شهدا یاد گرفتیم: از ابراهیم هادی←پهلوانی را از حاج همت←اخلاص را از باکری ها←گمنامی را از علی خلیلی←امر به معروف را از مجید بقایی←فداکاری را از حاجی برونسی←توسل را از مهدی زین الدین←سادگی را از حسين همدانى←جوانمردى و اخلاق را از حاج قاسم سلیمانی←ولایت مداری را بااین همه نمیدانم چرا موقع عمل که میرسد شرمنده ایم!!....💔 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🙏 لینک کانال ما 👇 @zirechatreshohada1401
📃🌿 روز بعد از عقدمون امتحان داشتیم؛ من نرفتم امتحان بدم، محمدحسین هم ظهرش امتحان داشت و درس نخونده بود ولی با اعتماد به نفس رفت سرجلسه. قبل از امتحان زنگ زد و گفت:"دارم میام ببینمت!" گفتم:'برو امتحان بده که خراب نشه!' پشت گوشی خندید و گفت: "اتفاقا دارم میام ببینمت که امتحانم خراب نشه:)" آمد و گوشه حیاط چنددقیقه ای با هم صحبت کردیم. چند بار این جمله را بهم گفته بود و دوباره برایم تکرارش کرد: "تو همونی هستی که دلم میخواست، کاش منم همونی بشم که تو دلت میخواد♥️!" به روایت همسر شهید 🌱. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🙏 لینک کانال ما 👇 @zirechatreshohada1401
🌷 🌷 !! 🌷بر اثر فشارهای ممتد روحی _ روانی که از سوی عراقی‌ها به اسیران وارد می‌شد، افسردگی‌های شدید، دامن‌گیر برخی از اسیران می‌گشت. هیچ روانشناس یا روانپزشکی هم قدم به اردوگاه نمی‌گذاشت. معمولاً همان پزشک عمومی که هفته‌ای یک‌بار به اردوگاه می‌آمد، به درمان این‌گونه افراد می‌پرداخت. تجویز قرصهای والیوم ۱۰ و دیازپام، کار عادی او بود. در سال ۶۴ اتفاق عجیبی در اردوگاه موصل ۳ افتاد. عراقی‌ها تزریق آمپولی را آغاز کردند که بعدها نزد اسرا به «آمپول میخی» مشهور گشت. 🌷به محض این‌که این آمپول را به اسیر افسرده حال تزریق می‌کردند، احساس و درک زندگی، لبخند، کنترل ادرار و مدفوع را از اسیر می‌گرفت. تا یک ماه آن اسیر نمی‌گذاشت کارهای خودش را انجام دهد. یک عضو بدن او از کار می‌افتاد. معمولاً زبان دیگر کارایی حرکت نداشت. آب ریزش زیاد بینی و دهان، بی‌حرکت ماندن دست‌ها و عدم تحرک پلک‌ها، از عوارض این آمپول بود. آن اسیر پس از گذشت مدتی، حتی نمی‌توانست کفش‌هایش را بپوشد و یا آن را درآورد. گاه بی‌اختیار می‌خندید. 🌷پس از مدتی، وقتی راه می‌رفت، دست‌هایش در دو طرف بدنش آویزان بود. معمولاً یک نفر سرپرستی این‌گونه افراد را بر عهده می‌گرفت و کارهایش را انجام می‌داد. می‌گفتند که «این آمپول‌ها را به فیل یا کرگدن هنگام زایمان تزریق می‌کنند.» تزریق آمپول میخی، توطئه‌ای خطرناک بود که برای مدتی در اردوگاه رواج یافت و چند نفر از اسیران را در هم شکست. راوی: آزاده سرافراز عبدالمجید رحمانیان •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🙏 لینک کانال ما 👇 @zirechatreshohada1401
یکی از بچه‌ها مزاحم نوامیس مردم می‌شد. به سید میلاد ماجرا را شرح دادم. گفت تو کارت نباشه وایسا کنار. من گفتم الآن است که بزند توی گوش آن پسر، ولی با صحنه عجیبی مواجه شدم! سید طوری با این نوجوان صحبت کرد که من جا خوردم. روز بعد گفتم: سید چی شد؟ من گفتم الآن طرف رو چنان می‌زنی که دیگه نتونه بلند شه. خندید و گفت: یه جور دیگه زدمش!! راست می‌گفت. چنان زده بود که من از فردا آن جوان را در مسجد می‌دیدم. بله. سید میلاد، شیطان درون آن نوجوان را زده بود. سید برای آن شخص وقت گذاشت. آن پسر را در طی یک ماه چنان تغییر داد که من کم آوردم! آن سال همان پسر را با خودش برد و خادم‌الشهدا کرد. شهید مدافع حرم •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🙏 لینک کانال ما 👇 @zirechatreshohada1401
روز چهارم چله صلوات بیاد شهید محمدرضا جوادزاده 🌹
💐سلام خدا بر شهید مهدی قاضی خانی💐 اززبان همسر شهید👇 مهدی بسیار اهل شوخی بود و گاهی جلوی عمه‌اش مرا می‌بوسید. مادرش می‌گفت: این کارها چیه خجالت بکش، عمه‌ات نشسته! آقا مهدی هم می‌گفت مگه چیه مادر من؟ باید همه بفهمند من زنم را دوست دارم. برایش شعر می‌خواندم و بیشتر هم این بیت را زمزمه می‌کردم: صبر ایوب زمان صبر منه/ خونه بی‌تو خونه نیست قبر منه شب‌ها زودتر بچه‌ها را می‌خواباندم و دو تایی بیدار بودیم و میوه می‌خوردیم و با هم صحبت می‌کردیم. بعد یهو وسط حرفش می‌گفت: خانم! اگر شهید شدم به من افتخار کن. می‌گفتم: وا به چی افتخار کنم؟! به این که شوهر ندارم؟ می‌گفت: نه به این افتخار کن که من همه را دوست دارم و به خاطر همه مردم می‌روم، اگر نروم دشمن داخل خاک ما می‌آید. پیش از ما هم شهدا نمی‌رفتند، الان ما نمی‌توانستیم در امنیت و آرامش زندگی کنیم. خیلی دوست داشت جزو مدافعین حرم اعزام شود، اما گفته بودند چون سه فرزند دارد نمی‌شود. او هم شناسنامه را طوری کپی کرد که مشخص نشود سه تا بچه دارد. ببینید چه عشقی است، یکی که فرزندش را که همه وجودش است و هر چقدر هم بد باشد می‌گوید فرزند من است برای جهاد در راه خدا منکر وجودش می‌شود. مطمئن بودم آقا مهدی شهید نمی‌شود از بس زرنگ بود. تصمیم داشت برگردد و زمین کشاورزی‌اش را رونق بدهد. او برای نیامدن نرفته بود؛ رفته بود برای دفاع. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🙏 لینک کانال ما 👇 @zirechatreshohada1401
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 🍀او را شهید عطری می خوانند سنگ مزارش همیشه نمناک است وبوی عطر ترشح می‌کند این هیچ علتی جز لطف وفضل الهی ورابطه ی ماورائی او با خداواولیاء الهی نیست تنها علتش را خدا داند 🌹🌹 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ شهید 🌷 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🙏 لینک کانال ما 👇 @zirechatreshohada1401
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 🌓 ❤️ چفیه هاتان را به دست فراموشی سپردیم و وصیت نامه هایتان را نخوانده رها کردیم . پلاکهایتان که تا دیروز نشانی از شما بود امروز گمنام مانده است . کسی دیگر به سراغ سربندهایتان نمی رود دیگر کسی نیست که در وصف گلهای لاله و شقایق شاعرانه ترین احساسش را بسراید و بگوید : چرا آلاله آنقدر سرخ است؟؟ چرا کسی نپرسید مزار کجاست؟؟ و چرا در قبر خندید... چرا وقتی که گفتیم : یک گُردان که همگی سربند یا حسین (ع ) بسته بودند شدند کسی تعجب نکرد. چرا وقتی گفتند : تنی معبر عبور دیگران از میدان مین شد شانه ای نلرزید. چرا هیچ کس نپرسید : به کدامین گناه هفتاد پاسدار را در شهر پاوه سربریدند؟ ای 🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹 من می گویم 🌴 شب تو تو بگو عاقبت شما 🌹 به و 🌷 🌷 را به نام تو می کنم 🌹 🌹 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• 🙏 لینک کانال ما 👇 @zirechatreshohada1401
🏴عزاداری شهادت امام جعفرصادق(ع) 🏴 سخنران حجت السلام نوری زاده دوشنبه ۲/۲۵ بعدازنمازمغرب وعشا حسینیه شهدای گمنام هیئت رزمندگان اسلام شهرستان مهریز