eitaa logo
🌷ܝ̇‌ࡅ࡙ܝ‌ -ܥ݆ࡅ߳ܝ‌-ܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ‌ء -ܥ‌‌ܝ‌-ߊ‌ܩߊ‌ࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷
784 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
24 فایل
بسم‌رب‌الشہداء والصدیقین 💫‌ نام کانال: زیر چتر شهدا🌹 ‌‌شروع‌خادمی:1401/11/05🇮🇷 پایان خادمی:انشاءالله‌شہادٺ♥️ شهید دعوتت کرده پس بمون😉🍃 ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید🙏 لینک کانال: @zirechatreshohada1401 مدیر کانال: @razmandegan1400
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😂🌺💐😂💐🌺😂 خُر و پُف صحبت از شهادت و جدایی بود و اینکه بعضی جنازه‌ها زیر آتش می‌مانند و یا به نحوی شهید می‌شوند که قابل شناسایی نیستند. هر کس از خود نشانه‌ای می‌داد تا شناسایی جنازه ممکن باشد. یکی می‌گفت: «دست راست من این انگشتری است.» دیگری می‌گفت: «من تسبیحم را دور گردنم می‌اندازم.» نشانه‌ای که یکی از بچه‌ها داد برای ما بسیار جالب بود. او می‌گفت: « من در خواب خُر و پُف می‌کنم، پس اگر شهیدی را دیدید که خُر و پُف می‌کند، شک نکنید که خودم هستم .» 💐 💐
🌸‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هر شهیدی را که دوستش داری کوچه دلت را به نامش کن...🙂 یقین بدان در کوچه پس کوچه های پر پیچ و خم دنیا تنهایت نمیگذارد.....☺️✨
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 از تمام برادران و خواهران و تمام برادران دینی و خواهران مسلمان می خواهم که امام را تنها نگذارید و از آنها می خواهم که جلوی هر گونه عمل غیر اسلامی را بگیرند و از ولایت فقیه پشتیبانی نموده و از اسلام بدون ولایت فقیه دوری نمایند و آنرا نپذیرند . 🌹 🌴 🌹 🌹
-جبهه ها اسیر شده بودیم قرار شد بچه ها برا خانواده هاشون نامه بنویسن بین اسرا چند تا بی سواد و کم سواد هم بودند که نمی تونستن نامه بنویسن اون روزا چند تا کتاب برامون آورده بودن که نهج البلاغه هم لابه لاشون بود یه روز یکی از بچه های کم سواد اومد و بهم گفت: من نمی تونم نامه بنویسم از نهج البلاغه یکی از نامه های کوتاه امیرالمومنین علیه السلام رو نوشتم روی این کاغذ می خوام بفرستمش برا بابام نامه رو گرفتم و خوندم از خنده روده بُر شدم بنده خدا نامه ی امیرالمومنین علیه السلام به معاویه رو برداشته و برای باباش نوشته بود 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توقنادی‌ڪارمی‌کردم،یکباراومدپیشم‌ وگفت:مجید،جایی‌سراغ‌ندارۍ‌برم‌ کــارکنـم⁉️ گفتم‌چرا،همین‌آقایی‌ڪه‌تو‌قنادیش‌ ڪارمی‌کنم‌دنبال‌شاگردمی‌گرده‌میایی⁉️ نپرسیدچقدرحقوق‌میده،نپرسید روزی‌چقدر‌بایدڪارکنه،نپرسید بیمه‌عمرمیکنه‌یا‌نه⁉️ فقط‌گفت:مـوقـع‌اذان‌میذاره‌بــرم‌ نمــازم‌رو‌ بخـــونم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید گمنام🌹 انشاالله همه‌مون مشمول دعای شهدا🤲🌺🍃 اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 🌺🌾
18.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ ببینید/ اجرای زیبای امیرحسین زارع با لهجه شیرین یزدی در برنامه حسینیه معلی شبکه سه 👌 یَک بار نیوردی رو گَفُم نا یتا ذروک...
🍂 🌷خاطره ای شیرین از مرخصی جبهه ازجبهه مرخصی گرفتم وحرکت کردم به طرف یزد نزدیکای ابرکوه حدود ساعت 3 نیمه شب اتوبوس مون خراب شد. هر کی به هر طریقی تونست با ماشین های شخصی رفت من تنها موندم! یه پایگاه سپاه همون نزدیکا بود، رفتم اونجا و گفتم: من بچه مهریزم، شب بزارین اینجا بمونم. بهم گفتن: اینجا محل نظامیه نمی تونی بمونی! ولی این نزدیکی یه امام زاده است، اونجا استراحت کن! هوا هم سرد بود، رفتم داخل امام زاده، دیدم دونفر پتو رو خودشون کشیدن و خوابیدن! منم رفتم کنارشون خوابیدم و گوشه پتوشون را کشیدم روی خودم. صبح شد دیدم یه پیرمرد داره بالای سرمون قرآن می خونه! همین که بلند شدم دیدم پیرمرد فرار کرد😳 دویدم گفتم حاجی چرا فرار می کنی؟😔 دیدم محل نمی زاره! 🤔 تو همین حال دیدم یه نفر دیگه اومد، بهش گفتم حاجی چرا این پیرمرد داره فرار میکنه!؟ گفت: تو کجا بودی؟ گفتم: دیشب اومدم اینجا پهلوی این دونفرخوابیدم، حالا بلند شدم دیدم این پیرمرد داره فرار می کنه! گفت: این دو نفر مرده اند! 😱 شب گذاشتیم شون که صبح بیایم ببریم شون برای غسل و کفن و دفن! اینجا بود که منم مخواستم فرارکنم😂 به روایت: ┄┅─✵🍃🌺🌺🍃✵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای عهد ۱ - فرهمند.mp3
3.16M
دعای عهد با صدای استاد فرهمند قرار ما ➖➖➖➖➖➖➖ امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
مادر شهید حاجی زاده نقل میکردن : بعد شهادت آقا رضا بین خانواده و آشناهای ما شده بود مدینه فاضله ، وضعیت رعایت حجاب خیلی بهتر شده بود... ولی بعد یه مدت برگشت به همون حالت اول ، اگه میدونستم شهادت آقا رضا انقد تاثیر داره بین خانواده و جامعه ، حاضر بودم هر دفعه یه تکه پیکر شهید برگرده .... حواسمون باشه ، به اندازه تموم عمرمون مدیون و شرمنده خانواده شهداییم... امانت‌دار خون پاک شهدا باشیم 🙃✋🏻
داخل‌ چادر ، همه‌ بچه‌ها جمع‌ بودند ، می گفتند و می‌خنديدند هر كسی ‌چيزی‌ می‌گفت‌ و به‌ نحوی بچه‌ها رو شاد می‌كرد فقط‌ يكی‌ از بچه‌ها به‌ قول ‌معروف‌ رفته‌ بود تو لاك‌ خودش‌! ساكت‌ گوشه‌ای‌ به‌ كوله‌ پشتی‌ اش‌ تكيه‌ داده‌ بود و توی لاک خودش بود.  بچه ها هم مدام بهش تیکه می انداختن و می خندیدن اما اون چیزی نمی گفت یهو دیدم‌ رو کرد به جمع و گفت‌: ـ بسّه‌ ديگه‌، شوخي‌ بسّه‌! اگه‌ خيلی‌ حال‌ دارين‌ به‌ سوال‌ من‌ جواب‌ بدين‌ همه‌ جا خوردیم. از اون‌ آدم‌ ساكت‌ اين‌ نوع‌ صحبت‌ كردن‌ بعيد بود. همه ‌متوجه‌ او شدند. ـ هر كی‌ جواب‌ درست‌ بده‌ بهش‌ جايزه‌ میدم‌ با تعجب‌ گفتم‌: «چه‌ مسابقه‌ای ميخوای‌ بذاری‌» پرسید: آقايون‌ افضل‌ الساعات‌ (بهترين‌ ساعتها) چیه؟ پچ‌ پچ‌ بچه‌ها بلند شد ، يكی گفت‌: ـ قبل‌ از اذان‌، دل‌ نيمه‌ شب‌، برای‌ نماز شب‌. ـ غلطه‌، آی‌ غلطه‌، اشتباه‌ فرمودين‌. ـ می ‌بخشين‌، به‌ نظر من‌ اذان‌ صبح‌ وقت‌ نماز و...! ـ بَه‌َ، اينم‌ غلطه‌!! ـ صلاة‌ ظهر و عصر و...! خلاصه هر كسی یه چیزی گفت‌ و جواب ایشون همچنان " نه " بود نيم‌ ساعتي‌ از شروع‌ بحث‌ گذشته‌ بود، همه‌ متحير با كميی دلخوريی گفتند: «آقا حالگيري‌ می‌كنيا، اصلاً ما نمی ‌دونيم‌. خودت بگو»  او هم وقتی کلافه شدن بچه ها رو دید ، لبخند زد‌ و گفت‌: ـ از نظر بنده‌ بهترين‌ ساعتها ، ساعتی هستش كه‌ ساخت‌ وطن‌ باشه ساعتی که دست‌ِكوارتز و سيتي‌ زن‌ و سيكو پنج‌ رو از پشت‌ ببنده‌... بعدش با خنده‌ از جا بلند شد و رفت‌ تا خودش‌ رو برای‌ نماز ظهر آماده‌ كنه
🔴 تصاویری از بانوان ارتشی مسابقات امداد پزشکی بانوان اداره بهداشت و درمان نیروی زمینی ارتش
✅ویژه زوج های جوان ✅جشن بزرگ اعیاد شعبانیه با موضوع جوانی و جمعیت ✅سخنران؛ حجت الاسلام و المسلمین حسین زاده ✅و اجرای طنز؛ ننه صفا و بابا نبات ✅زمان: پنج شنبه ۱۱ اسفندماه ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۸ ✅سالن آمفی تئاتر دانشکده پردیس شکیب ✅ روابط عمومی فرمانداری شهرستان مهریز @mehriz_farmandari
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹 دختری بودم که هیچ قید و بندی نداشتم، اصلا واسم مهم نبود. با هم کلاسیا و هم دانشگاهیام تو دانشگاه و اینور اونور بگو بخند داشتم. یه مدت بود وقتی خوب فکر میکردم خسته شده بودم از این وضعیت؛ دنبال یه راه بودم که خودمو از این باتلاقی که دارم روز به روز بیشتر گرفتارش میشم نجات بدم، از طرفیم وقتی فکر میکردم که اگه بخوام ظاهرمو تغییر بدم خیلی از دوستامو از دست میدم؛ سر یه خیلی بزرگ بودم... یه چند وقتی بود که با یکی از هم دانشگاهیام چت میکردم، ایشون به من کتاب معرفی کرد... منم وقتی واسه تعطیلات میان ترم اومدم خونه این کتاب و تهیه کردمو شروع به خوندنش کردم.. کم کم با این کتاب انس گرفته بودم. از خودم جداش نمیکردم هی میخوندمش اصلا عاشق شخصیت و ویژگی های ابراهیم شده بودم؛ هی یه جمله از کتاب میخوندم هی یه نگاه به عکس روی جلدش میکردم... به آخراش که رسیدم با تک تک صفحاتش اشک میریختم. اصلا حال خیلی عجیبی داشتم، احساس میکردم ابراهیم حتی از یه برادرم به من نزدیک تر شده. تا اینکه سالروز شهادتش تصمیم گرفتم واسه همیشه چادر بپوشم، حجابمو رعایت کنم و خیلی چیزای دیگه که میدونستم ابراهیم دوست نداره رو کنار بذارم... تا اینکه یه روز فهمیدم که سلام بر ابراهیم 2 هم چاپ شده، همه کتاب فروشیارو رفتم ولی هیچکدوم نداشتن... قبل از عید رفتم راهیان نور و این کتاب رو از یادمان خریدم... البته تو همین سفر که بود به میرفتم تو به ابراهیم قول دادم که واسش خواهری کنم... وقتی اومدم خونه بلافاصله شروع به خوندش کردم. با خوندن یکی از داستانهای این کتاب تصمیم گرفتم بعد از هر وعده نمازم دورکعت هم به نیت ابراهیم بخونم... یه سحر تو ایام عید بعد از نماز صبحم وقتی خوابیدم ابراهیمو تو خواب دیدم که به سمت من اومد و یه شاخه گل لاله بهم داد... از خوشحالی تو خواب فریاد میزدم... حالا دیگه ابراهیم جزئی از زندگیمه، ازش کمک میخوام، باهاش مشورت میکنم؛ اون هم تو اکثر موارد کمکم میکنه... تا جایی که تونستم این کتابو به دوستام معرفی کردم.
"دلت که گرفت💔 دلت که شکست... با رفیقی درد و دل کن ⇜که آسمانی باشد •این زمینیـها •در کارِ خود هم مانده اند 🌷"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊✨ . . ‌‌‌‌ما با ارزوی اینکه این پرچمو بکشن روتابوتمون زندگی میکنیم(:!🇮🇷🕊 . . . -----------------------------
🕊✨ . . سعےڪن‌هرروز‌ت‌به‌نیت‌یه‌شهید‌باشه دیگه‌اینجورۍوقتےمیخاۍ گناه‌ڪنیا،شرم‌میڪنے..🙂🥀 . . . ----------------------------
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چند بار گفتیم "وای اگر خامنه ای حُکم جهادم دهد!!!"؟؟؟ چند بار گفتیم: "سید علی! از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن!!!"؟؟؟ وقتش نرسیده مثه مـَرد پای حرفی که زدیم وایسیم؟؟ وقتش نرسیده مثه شهدا مردونه پای ولایت وایسیم؟؟؟ داداش من! خواهر من! جنگ شروع شده!!!! اون جهادی که منتظرش بودیم ، رسیده! مگه حضرت آقا به منو شما نگفتن ‼️ این گوشی تلفن همراه، میدونِ جنگه! میدون مینِ... بسم الله ببینـیم چطور مرد جهادیم‼️ چطور پای ولایت مےمونیم‼️ پای ولایت مےمیریم‼️ به حضرت آقا گفتند: "هدف بچه های مجموعه فرهنگی ما است." ایشان فرمودند: "هدفتان نباشد، هدفتان باید باشد"... پای تکلیفمون باشیم خودش میاد
بسم رب الشهداء و الصديقين☘💚 خنـده هاے دلنشین شهدا😄 نشان ازآرامــش دل دارد🌸 وقتےدلت "خـــدا"باشد🫀 لبانت همیشه مےخنـــدد🙂 اگر باخدا نباشےهرچقدر هم شادی کنے، آخرش دلت است😕💔 عکس رو نگاه! اولش همه فکر میکردن یه هستن اما نه!ایشون 💛 مدافع حرم بابک نوری هستن💛 که پول ، استعداد، زیبایی و ... را داشت!🙂 اما به این ها راضی نبود! دلش چیز دیگری را میخواست 💔