قاچاقی، دزدکی، زوری رفت جبهه
قاچاقی، دزدکی و زوری هم از اون پشت خودشو توی این عکس و توی قلب ما جا کرد
خاکی بود ولی اهل خاک نبود!
🍃🌺🍃🌺🍃
آذر ماه بود.
داشتیم سر چاه چغندر می کندیم.
صبح با شهید محمدمهدی خراسانی همراه بودند.
بعدازظهر به سر چاه آمد؛ نزدیک نشد؛ از فاصله ی دور صدا رساند به من: به بابا بگو من می روم خانه. صبح تراکتور می آورم چغندرها را بار کنیم ببریم!
صبح بابا به من گفت : گوسفندها را ببر خانه.(آن وقتها گوسفندهاشان را تابستان می بردند سر چاه، زمستان می آوردند خانه) من می مانم حمید که تراکتور آورد چغندر ببرد، همراهش می آیم.
من تا زورآباد که آمدم حسن خراسانی امیرحسین با تراکتور داشت می رفت.
گفت حمید رفت جبهه و رد شد!
پانزدهم آذر رفت، بیستم دی ماه هم خبر شهادتش را آوردند.
داشتیم در صحرا هویج می کندیم که حاجی اصغر خراسانی آمد به برادرم حاجی فرج الله گفت.
روز تشییع جنازه، وقتی پیکر را آوردند روی حیاط خانه ما تابوت را که باز کردند بابای من رو کرد بهش گفت: رفتی برای من تراکتور بیاوری (البته این آخری را عبدالحسین محسنی می گوید 😂)
به نقل از محمد محسنی برادر شهید
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#زیر_چتر_شهدا_در_امان_هستیم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید🙏
لینک کانال ما 👇
@zirechatreshohada1401
شهید حمید محسنی
روحش شاد یادش گرامی
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#زیر_چتر_شهدا_در_امان_هستیم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید🙏
لینک کانال ما 👇
@zirechatreshohada1401
16.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیشنهاد مشاهده کلیپ
#فرهنگ جهاد
مداح:محتبی رمضانی
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#زیر_چتر_شهدا_در_امان_هستیم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید🙏
لینک کانال ما 👇
@zirechatreshohada1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹ماجرای شهیدی که در خواب به مادر بی سوادش خواندن قران را آموخت
#کرامات_شهدا
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#زیر_چتر_شهدا_در_امان_هستیم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید🙏
لینک کانال ما 👇
@zirechatreshohada1401
🍃بسم رب الشهداء والصدیقین🍃
◀️روز نوزدهم چله زیارت عاشورا
👇
💥بیاد شهید معزز دانشجو بمانعلی عبداللهی🌷🇮🇷
التماس دعا/عنایت وشفاعت شهید شامل حالتون .
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#زیر_چتر_شهدا_در_امان_هستیم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید🙏
لینک کانال ما 👇
@zirechatreshohada1401
24.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙️مصاحبه با خانواده، استاد و همرزم شهید بمانعلی عبداللهی به مناسبت #روز_دانشجو
🔻قسمت اول
👨🎓 هر موقع میرم دانشگاه، همه میدونن، صندلیش باید خالی باشه و جای اون یه شاخه گل میذارن؛ هیچ وقت نمیتونم فراموشش کنم.
🔹️ کاری از دفتر تاریخ شفاهی مهریز
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#زیر_چتر_شهدا_در_امان_هستیم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید🙏
لینک کانال ما 👇
@zirechatreshohada1401
هم اکنون
اولین یادواره #شهدای دانشجو شهرستان مهریز
بیاد همه اعضای محترم کانال #زیر چتر شهدا🌷
عاقبتتون شهدائی
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#زیر_چتر_شهدا_در_امان_هستیم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید🙏
لینک کانال ما 👇
@zirechatreshohada1401
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎒 #سفر_نامه | #راهیان_نور_آموزی
🔸اولین تجربه راهیان نور من!
▫️به روایت حنانه سادات امامیان
▫️آذر ۱۴۰۲
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#زیر_چتر_شهدا_در_امان_هستیم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید🙏
لینک کانال ما 👇
@zirechatreshohada1401
29.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهمان داریم...
#مهریز میزبان #شهدای خوشنام
مراسم استقبال؛
یکشنبه ۱۹ آذرماه ۱۴۰۲ همزمان با نماز مغرب و عشا حسینیه باغ بهار مهریز
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
#زیر_چتر_شهدا_در_امان_هستیم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید🙏
لینک کانال ما 👇
@zirechatreshohada1401
🌹کارگران حضرت زهرا (س)در شاهرود!
🔹تابستان ۱۳۶۳_شاهرود
هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادری به همراه دو دخترش برخورد کردیم که در حال درو کردن گندمهایشان بودند. فرماندهی گروهان، ستوان آسیایی به من گفت:
مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع کنیم و برویم گندمهای آن پیرزن را درو کنیم.
گفتم: چه بهتر از این!
پس از سلام و خسته نباشید گفتم: مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بیرون بروید تا گندمهایتان را درو کنیم؛ فقط محدوده زمین خودتان را به ما نشان دهید و دیگر کاری نداشته باشید.
پیرزن پس از تشکر گفت: پس من میروم برای کارگران حضرت فاطمه مقداری هندوانه بیاورم!
از ۹ صبح تا ظهر، با پانصد سرباز تمام گندمها را درو کردیم؛ بعد از اتمام کار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند؛ من هم از این فرصت استفاده کردم و گفتم: مادر چرا صبح گفتید میروم تا برای کارگران حضرت فاطمه هندوانه بیاورم؟
گفت:
دیشب حضرت فاطمه به خوابم آمد و گفت:
چرا کارگر نمیگیری تا گندمهایت را درو کند؟
این کارها، دیگر از تو گذشته!
عرض کردم:
خانم شما که میدانی تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسیده است و درآمدمان نیز کفاف هزینه کارگر را نمیدهد؛ مجبوریم خودمان کار کنیم.
بانو فرمودند: نگران نباش!
فردا کارگران از راه خواهند رسید.
... از خواب پریدم.
امروز هم که شما این پیشنهاد را دادید، فهمیدم این سربازان، همان کارگران حضرت زهرا میباشند.
با شنیدن این حرفها، ناخودآگاه اشک از چشمانم جاری شد و گفتم: سلام بر تو ای حضرت زهرا؛ فدایت شوم که ما را به کارگری خود قابل دانستی.
📚 کتاب نبرد میمک، احمد حسینا
@zirechatreshohada1401