eitaa logo
زیر چتر☔ شღـבا בر امانیم🥀‌ٖؒ 🕊
1هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
35 فایل
بسم‌رب‌الشہداء والصدیقین 💫‌ نام کانال: زیر چتر☔شღـבا בر امانیم🥀‌ٖؒ ‌‌شروع‌خادمی:1401/11/05🇮🇷 پایان خادمی:انشاءالله‌شہادٺ♥️ شهید دعوتت کرده پس بمون😉🍃 ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید🙏 لینک کانال: @zirechatreshohada1401 مدیر کانال: @razmandegan1400
مشاهده در ایتا
دانلود
⭐️ 🌹🕊 شهید حمید سیاهکالی مرادی از اول نامزدیمون با خودم کنار اومده بودم که من اینو تا ابد کنارم نخواهم داشت یه روزی از دستش میدم، اونم با شهادت وقتی که گفت میخواد بره، انگار ته دلم آخرین بند پاره شد 💔 انگار میدونستم که دیگه برنمیگرده انقدر ناراحت بودم نمیتونستم گریه کنم؛ چون میترسیدم اگه گریه کنم بعداً پیش ائمه شرمنده شم 😱 یه سمت ایمانم بود و یه سمت احساسم احساسم میگفت جلوش وایسا نذار بره ولی ایمانم اجازه نمیداد یعنی همش به این فکر میکردم که قیامت چطور میتونم تو چشمای امیرالمؤمنین (ع) نگاه کنم و انتظار شفاعت داشته باشم در حالی که هیچ کاری تو این دنیا نکردم اشکامو 😢 که دید، دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت "دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونی" 🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 #زࡅ࡙ܝ‌ -ܥ݆ࡅ߳ܝ‌-ܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ‌ء -ܥ‌‌ܝ‌-ߊ‌ܩߊ‌ࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇 @zirechatreshohada1401
⭐️ 🌹🕊 شهید محمدتقی سالخورده 🎤 به روایت: همسر شهید چند ماہ بعد از عقدمون من و آقا محمد رفتیم بازار واسه خرید 🛍 من دو تا شال خریدم یکیش شال سبز بود که چند بار هم پوشیدمش اما یه روز محمد به من گفت: خانومی! اون شال سبزت رو میدیش به من؟ حس خوبی بهم میده 😊 شما سیدی و وقتی این شال سبز شما همراهمه قوت قلب می گیرم 😌 گفتم: آره که میشه. گرفتش و خودش هم دور دوزش کرد و شد شال گردنش. تو هر ماموریتی که میرفت یا به سرش می بست، یا دور گردنش مینداخت تو ماموریت آخرش هم همون شال دور گردنش بود که بعد از شهادت برام اوردن💔 🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 #زࡅ࡙ܝ‌ -ܥ݆ࡅ߳ܝ‌-ܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ‌ء -ܥ‌‌ܝ‌-ߊ‌ܩߊ‌ࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇 @zirechatreshohada1401
⭐️ 🌹🕊 شهید مرتضی زارع 🎤 به روایت: همسر شهید شب عروسی مان باران شدیدی می بارید. من مطمئن بودم که خداوند با بارش باران رحمتش 🌧 به من یادآوری می کرد که همسرت گل سرسبد نعمت هایی است که من از روی رحمت به تو عطا کرده ام؛ چرا که صدای رحمت خدا مانند صدای پای پروانه روی گل ها بی صداست. در راه آرایشگاه به تالار، زندگیمان را با شنیدن کلام وحی آغاز کردیم یادم می آید چون نزدیک اذان مغرب بود، آقا مرتضی آن قدر با سرعت رانندگی می کرد که فیلمبردار به او تذکر داد ولی آقا مرتضی گفت: نماز اول وقت مهمتره تا فیلمبرداری! و وقتی وارد تالار شدیم آقا مرتضی به مهمانان گفت: برای تعجیل در فرج حضرت صلوات بفرستید 🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 #زࡅ࡙ܝ‌ -ܥ݆ࡅ߳ܝ‌-ܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ‌ء -ܥ‌‌ܝ‌-ߊ‌ܩߊ‌ࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇 @zirechatreshohada1401
⭐️ 🌹🕊 شهید عباس صابری شهیدی که با استخوانهایش به شوخی های بچه های تفحص با شهید عباس صابری لبخند زد بچه های تفحص حال و هوای خاص خودشان را دارند، از دنیا بریده و هر لحظه آماده برای آسمانی شدن هستند و در همین حال فضای لبخند و طنز های خاص خود را هم دارند یکی از بچه ها تعریف می کند: یک روز که شهید پیدا نکرده بودیم، به طرف «عباس صابری» هجوم بردیم و بنا بر رسمی که داشتیم، دست و پایش را گرفتیم و روی زمین خواباندیم تا بچه ها با بیل مکانیکی خاک رویش بریزند. کلافه شده بودیم، شهیدی پیدا نمی شد، بیل مکانیکی را کار انداختیم، ناخنهای بیل که در زمین فرو رفت تا خاک بر روی عباس بریزد، متوجه استخوانی شدیم که سر آن پیدا شد، سریع کار را نگه داشتیم درست همانجایی که می خواستیم خاکهایش را روی عباس بریزیم تا به شهدا التماس کند که خودشان را نشان بدهند، یک شهید⚘️پیدا کردیم بچه ها درحالی که می خندیدند به عباس صابری گفتند: بیچاره این شهید تا دید می خواهیم تو را در کنارش خاک کنیم، با رونمایی از استخوانش لبخندی زد و گفت: کمکم کنید فکه دیگه جای من نیست، باید برم جایی دیگه برای خودم پیدا کنم و مجبور شد خودش را نشان بدهد 😉 🌻 عباس صابری در ۵ خرداد ۱۳۷۵ مصادف با ۷ محرم همچون مولایش ابوالفضل العباس (ع) با دست و پاهای قطع شده و صورتی در داغ شقایق سوخته بر اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی والفجر یک (فكه) در حین تفحص شهدا به شهادت رسید. 🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 #زࡅ࡙ܝ‌_ܥ݆ࡅ߳ܝ‌_ܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ‌ء_ܥ‌‌ܝ‌_ߊ‌ܩߊ‌ࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇 @zirechatreshohada1401
🌨⚡️ 🌹🕊 شهید علی شرفخانلو آخرهای آذر بود که آمد. رفتم استقبالش، گفت می رود پسرش را ببیند. آمدیم دم خانه شان، سپرد بمانم تا برگردد... خیلی طول نکشید که برگشت. از در که آمد بیرون پرسیدم: علی آقا! گل پسرت را دیدی؟ گفت: آره   گفتم: حالا به تو رفته یا به مادرش؟ گفت: نمی دانم. تعجبم را که دید ادامه داد: من که صورتش را نگاه نکردم، فقط بغلش کردم، همین. 😵 انتظار هر جمله ای را داشتم الا این! گفت: ترسیدم نگاهش کنم، محبتش نگذارد برگردم 🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 #زࡅ࡙ܝ‌_ܥ݆ࡅ߳ܝ‌_ܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ‌ء_ܥ‌‌ܝ‌_ߊ‌ܩߊ‌ࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇 @zirechatreshohada1401
☑️ ⭐️ 🥀🕊 شهید مصطفی عارفی لبخند شهید قبل از شهادت، آقا مصطفی خطاب به همرزمانش گفته بود: از این تعداد پنج نفری که باهم هستیم، یکی مان خمس این راه می شویم ولی آن کسی که به شهادت می رسد، وقتی سرش در دامان امام حسین (ع) قرار گرفت لبخند بزند. از تعداد شهدایی که به مشهد آورده بودند، فقط آقا مصطفی لبخند بر لب داشت. 🥺 🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 #زࡅ࡙ܝ‌_ܥ݆ࡅ߳ܝ‌_ܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ‌ء_ܥ‌‌ܝ‌_ߊ‌ܩߊ‌ࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇 @zirechatreshohada1401
🔮 کرامت شهید 🌹 برای فرزند دار شدن کاملا ناامید بودم و دل مرده وقتی متوجه شدم شهید مدافع حرم آورده اند آمدم بر سر مزار شهید حمید سیاهکالی مرادی و خیلی گریه کردم😭😭 و قسمش دادم و گفتم نذر میکنم بستنی بدهم در مزارتان و برایتان زیارت عاشورا بخوانم آن شب خواب دیدم شهید و همسرش به من هدیه ایی دادندخداوند به من بعد از دیدن خواب فرزندی به من عطا کرد و ما را غرق در خوشحالی کرد فرزندی سالم و زیبا😍😍 من هنوز مرید این شهید عزیز هستم و خاک پای خانواده محترمشان بعد از تولد فرزندم نذرم را در مزار این شهید ادا کردم.🙏🙏 🌸 شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی 🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 #زࡅ࡙ܝ‌_ܥ݆ࡅ߳ܝ‌_ܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ‌ء_ܥ‌‌ܝ‌_ߊ‌ܩߊ‌ࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇 @zirechatreshohada1401
کنار خیابون داشتیم با ابراهیم صحبت می کردیم که یهو دیدم صورتش سرخ شد. رد نگاهش رو دنبال کردم دیدم چشمش خورده به یه زن بدحجاب کنار کیوسک تلفن. ابراهیم با دلخوری رویش را برگردوند و با ناراحتی گفت ، غیرت شوهرش کجا رفته؟؟ غیرت پدرش کجا رفته؟؟ غیرت برادرش کجا رفته؟؟ بعد رو کرد به آسمان و با حالی پریشان گفت ، خدایا تو خودت شاهد باش ما حاضر نیستیم چنین صحنه های خلاف دینی رو توی این مملکت ببینیم ، نکنه به خاطر اینها به ما هم غضب کنی و بلاهای خودت رو بر سر ما نازل کنی... 📕 ساکنان ملک اعظم۵ « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » 🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 #زࡅ࡙ܝ‌_ܥ݆ࡅ߳ܝ‌_ܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ‌ء_ܥ‌‌ܝ‌_ߊ‌ܩߊ‌ࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇 @zirechatreshohada1401
☑️ 🌡 🥀🕊 شهید مصطفی احمدی روشن 🎤 به روایت: همسر شهید رفقایم در بسیج شنیده بودند مصطفی از من خواستگاری کرده. از این طرف و آن طرف به گوشم می رساندند که «قبول نکن، متعصبه!» با خانم ها که حرف می زد، سرش را بالا نمی گرفت. سر برنامه های بسیج اگر فکر می کرد حرفش درست است، کوتاه نمی آمد. به قول بچه ها حرف، حرف خودش بود. معذرت خواهی در کارش نبود. بعد از ازدواج، محبتش به من آنقدر زیاد بود که رفقایم باور نمی کردند این همان مصطفایی باشد که قبل از ازدواج می شناختند. طاقت نداشت سردرد من را ببیند. خواستگاری که آمد، نه سربازی رفته بود، نه کار داشت. خانواده ام قبول نکردند. گفتند «سربازی ات را که رفتی و کار پیدا کردی، بیا حرف بزنیم» دو سال طول کشید. آنقدر رفت و آمد و با پدر و مادرم صحبت کرد تا راضی شان کرد. کمی بعد از ازدواج، با قانون قد و وزن معاف شد، بس که لاغر بود و قد بلند. توی سازمان انرژی اتمی هم مشغول شد. مهریه را خانواده ها گذاشتند، پانصد سکه؛ ولی قرار بین من و مصطفی ۱۴ ‌تا سکه بود. بعد از ازدواج هم همه سکه ها را به من داد. مراسم عقد و عروسی را خانه‌ خودمان گرفتیم، خیلی ساده. 🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 #زࡅ࡙ܝ‌_ܥ݆ࡅ߳ܝ‌_ܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ‌ء_ܥ‌‌ܝ‌_ߊ‌ܩߊ‌ࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇 @zirechatreshohada1401
نشسته بود کنار رودخانه و با خودش زمزمه میکرد ، رفتم کنارش و اشک هایش رو پاک کردم و گفتم ، التماس دعا ، چی میخوندی !؟ گفت ، روضه علی اصغر (ع) . من مثل علی اصغر شهید میشوم . گفتم ، ای بابا تورو که خط نمی برند . خندید و گفت ، من همین جا شهید میشوم نه خط مقدم . گفتم ، آخه اینجا خط سومه ، نه توپ هست نه گلوله !! باز حرف خودش رو زد و صحنه و نحوه شهادتش رو برام تعریف کرد !! حرف هایش رو جدی نگرفتم ، خداحافظی کردم و رفتم . چند روز بعد شهید شد ، همون جا توی خط سوم ، همان مکان و همان طور که گفته بود ، ترکش گلوله خورده بود توی گلویش.... 📕 خط عاشقی ، ج1 « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » 🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 #زࡅ࡙ܝ‌_ܥ݆ࡅ߳ܝ‌_ܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ‌ء_ܥ‌‌ܝ‌_ߊ‌ܩߊ‌ࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇 @zirechatreshohada1401
🌿 ✍🏻به روایت: همســر شهیـد مدافع حـرم "شهیــد محمـدرضــا الـوانـی" وقتی که آقارضـا به خواستگاریـم اومد، خیلی صادقانه گفت: سیـزده تا از بهترین دوستام شهید شدن؛ منم توی خط پروازم! اگه همسنگر منی، یاعلی! من هم وقتی دیدم یه جـوون، توی بهتریـن و شیریـن‌ترین لحظات زندگیش حرف از شهـادت و خدایی شدن میزنه، باور کردم که یک روز زندگی در کنار چنین بزرگ مـردی، می ارزه به سالهـا زندگی با افـرادی که تمـام خوشبختی رو توی رسیـدن به منافـع مادی و فانی دنیـا میدونن... 🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 #زࡅ࡙ܝ‌_ܥ݆ࡅ߳ܝ‌_ܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ‌ء_ܥ‌‌ܝ‌_ߊ‌ܩߊ‌ࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇 @zirechatreshohada1401
12.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دختـر خردســال شهیــد مهــدی بزرگی در مــورد پدرش می گویـد...💔 _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ ✍🏻واژه یاب: 🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴 #زࡅ࡙ܝ‌_ܥ݆ࡅ߳ܝ‌_ܢܚ݅ܣܥ‌‌ߊ‌ء_ܥ‌‌ܝ‌_ߊ‌ܩߊ‌ࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇 @zirechatreshohada1401