هدایت شده از 🌷ܝ̇ࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷
سلام ونور🙋
تشکر ویژه از عزیزانی که در مسابقه بیشترین #بازدید_عکس_رفیق_شهید شرکت نمودند🙏
📆امروز ۲۸خرداد مصادف با عید سعید قربان روز آخر انتشار بنر جهت بازدید تصویر دوست شهیدتان بود ولی بنا به درخواست تعدادی از شرکت کنندگان مشاهده بازدید ها و معرفی نفرات برتر در روز عید بزرگ غدیرخم انجام خواهد شد .
لذا تا سه شنبه شب مصادف با عید سعیدغدیر خم ساعت ۲۲تلاش خود را انجام دهید تا جزء ۱۲برنده مسابقه باشید .
📢توجه...توجه....توجه....
به دلیل اعتراض برخی شرکت کنندگان وجهت رعایت عدالت بازدید فیک از این لحظه ممنوع📵
چون کانال شهداست واقعا حق الناسه
دوستانی که ویوو بالا خوردن باید کانالهای که گذاشته اند را ظرف ۲۴ساعت معرفی کنند در غیراین صورت فیک حساب میشه و از مسابقه حذف میشن
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#ܝࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401
مرزبان شهید محبوب نوری اصل
در منطقه عملیاتی شهر چالدران در حین تردد در کمین اشرار مسلح به مورخه ۱۲ آبان ماه ۱۳۹۶ به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#ܝ̇ࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلنوشته ی فاطمه نوری اصل
فرزند شهید محبوب نوری اصل 🥀
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#ܝ̇ࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401
📌 روایتی دردناک از قتلــگـاه فـــکـه و راز ۱۲۰ شهید گودال
🔹️ همین یک نمونه را به این شش نفر عزیز و بزرگواری که کاندیدای ریاست جمهوری هستند و همگی آنها از مردان و فرماندهان دوره دفاع مقدس و کنار رزمندگان و رفقای شهید خود بوده اند را جهت یادآوری و پایبندی به خون پاک شهیدان ارائه میگردد
🔻 از فکه چه میدانیم؟؟
🔹️ یکی از رزمندگان گردان حمزه لشگر حضرت رسول (ص) میگوید: دستور عقب نشینی صادر شد و همه باهم در یک ستون راهی عقب شدیم.
◇ دیدیم تعداد زیادی از خودروهای آیفای دشمن در حال پیاده کردن نیرو کنار سنگرها هستند.
◇ به محض دیدن ستون ما، درگیری ازسوی دشمن شروع شد. شکل جغرافیایی منطقه کاملاً به ضررما بود؛ چون آنجا منطقه ای شبیه به یک کاسه بود و ما باید از این طرف کاسه به طرف دیگر میرفتیم.
◇ دقیقاً وقتی داخل گودی قرار میگرفتیم از سه طرف مورد اصابت کالیبرهای دشمن بودیم. از دو سمت دو قبضه دوشکا و از طرف دیگر هم یک قبضه آر.پی.جی۱۱
◇ بچه ها مثل برگ خـزان روی زمین می افتادند. موقع حمله، جلوی ستون گردان بودیم وحالا درجریان عقب نشینی، گروهان انتهایی ستون بودیم و کشتار بیرحمانه را داشتیم به چشم میدیدیم. شهدا و مجروحینی هم که تا به اینجا توسط بچه ها حمل شده بودند بخاطر دویدن نیروها و مورد اصابت قرار گرفتنشان همه روی زمین می افتادند.
🔸️ اجساد بی جان شهـدا و بدنهای زخم خورده مجروحین؛ چندین بار دیگر مورد اصابت گلوله قرار میگرفتند و در یک لحظه فکه ۱۲۰نفر به شهادت رسیدند.
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#ܝ̇ࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401
🔖 #خاطرات_شهدا
بوی ابراهیم را حس میکنم
✍ پنج ماه از شهادت ابراهیم گذشت. هر چه مادر از ما پرسید: چرا ابراهیم مرخصی نمی آد؟
با بهانه های مختلف بحث رو عوض می کردیم و می گفتیم: الآن عملیاته، فعلاً نمی تونه بیاد تهران و... خلاصه هر روز چیزی می گفتیم.😔
تا اینکه یکبار دیدم مادر اومده داخل اتاق و روبروی عکس ابراهیم نشسته و اشک می ریزه.😭
اومدم جلو و گفتم: مادر چی شده؟
گفت:من بوی ابراهیم رو حس می کنم. ابراهیم الآن توی این اتاقه، همینجا و.
وقتی گریه اش کمتر شد گفت: من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده.😭
مادر ادامه داد: ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی بهش گفتم: بیا بریم، برات خواستگاری، می گفت: نه مادر، من مطمئنم که بر نمی گردم. نمی خوام چشم گریانی گوشه خونه منتظر من باشه.😔
چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه می کرد. ما هم بالاخره مجبور شدیم به دایی بگیم به مادر حقیقت رو بگه.
آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی سی یو بیمارستان بستری شد.😭
سال های بعد وقتی مادر را به بهشت زهرا می بردیم بیشتر دوست داشت به قطعه چهل و چهار بره و به یاد ابراهیم کنار قبر شهدای گمنام بشینه، هر چند گریه برای او بد بود. امّا عقده دلش رو اونجا باز می کرد و حرف دلش رو با شهدای گمنام می گفت😔
برادر شهیدم
سرباز آقا امام زمان
#شهید_ابراهیم_هادی...🌷🕊
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#ܝ̇ࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401
#آمپول_میخی!!
🌷بر اثر فشارهای ممتد روحی _ روانی که از سوی عراقیها به اسیران وارد میشد، افسردگیهای شدید، دامنگیر برخی از اسیران میگشت. هیچ روانشناس یا روانپزشکی هم قدم به اردوگاه نمیگذاشت. معمولاً همان پزشک عمومی که هفتهای یکبار به اردوگاه میآمد، به درمان اینگونه افراد میپرداخت. تجویز قرصهای والیوم ۱۰ و دیازپام، کار عادی او بود. در سال ۶۴ اتفاق عجیبی در اردوگاه موصل ۳ افتاد. عراقیها تزریق آمپولی را آغاز کردند که بعدها نزد اسرا به «آمپول میخی» مشهور گشت.
🌷به محض اینکه این آمپول را به اسیر افسرده حال تزریق میکردند، احساس و درک زندگی، لبخند، کنترل ادرار و مدفوع را از اسیر میگرفت. تا یک ماه آن اسیر نمیگذاشت کارهای خودش را انجام دهد. یک عضو بدن او از کار میافتاد. معمولاً زبان دیگر کارایی حرکت نداشت. آب ریزش زیاد بینی و دهان، بیحرکت ماندن دستها و عدم تحرک پلکها، از عوارض این آمپول بود. آن اسیر پس از گذشت مدتی، حتی نمیتوانست کفشهایش را بپوشد و یا آن را درآورد. گاه بیاختیار میخندید.
🌷....پس از مدتی، وقتی راه میرفت، دستهایش در دو طرف بدنش آویزان بود. معمولاً یک نفر سرپرستی اینگونه افراد را بر عهده میگرفت و کارهایش را انجام میداد. میگفتند که «این آمپولها را به فیل یا کرگدن هنگام زایمان تزریق میکنند.» تزریق آمپول میخی، توطئهای خطرناک بود که برای مدتی در اردوگاه رواج یافت و چند نفر از اسیران را در هم شکست.
#راوی: آزاده سرافراز عبدالمجید رحمانیان
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#ܝ̇ࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401
🌱اگر دو چیز را رعایت بکنی،
خدا شهادت را نصیبت میکند.
یکی پر تلاش باش و دوم مخلص
این دو تا را درست انجام بدی
خدا شهادت را هم نصیبت میکند.
#شهید_حسن_باقری
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#ܝ̇ࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401
#طنزجبهه✨
اسیر شده بودیم
قرار شد بچه ها برا خانواده هاشون نامه بنویسن
بین اسرا چند تا بی سواد و کم سواد هم بودند که نمی تونستن نامه بنویسن
اون روزا چند تا کتاب برامون آورده بودن که نهج البلاغه هم لابه لاشون بود
یه روز یکی از بچه های کم سواد اومد و بهم گفت:
من نمی تونم نامه بنویسم
از نهج البلاغه یکی از نامه های کوتاه امیرالمومنین علیه السلام رو نوشتم روی این کاغذ
می خوام بفرستمش برا بابام
نامه رو گرفتم و خوندم
از خنده روده بُر شدم
بنده خدا نامه ی امیرالمومنین علیه السلام به معاویه رو برداشته و برای باباش نوشته بود 😂😂😂
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#ܝ̇ࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401
#طنزجبهه ✨
تازه اومده بود جبهه
یه رزمنده رو پیدا کرده بود و ازش می پرسید:
وقتی توی تیررس دشمن قرار می گیری ، برا اینکه کشته نشی چی میگی؟
اون رزمنده هم فهمیده بود که این بنده تازه وارده
شروع کرد به توضیح دادن:
اولاْ باید وضو داشته باشی
بعد رو به قبله و طوری که کسی نفهمه باید بگی:
اللهم الرزقنا ترکشنا ریزنا بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتک یا ارحم الراحمین
بنده خدا با تمام وجود گوش میداد
ولی وقتی به ترجمه ی جمله ی عربی دقت کرد ، گفت:
اخوی غریب گیر آوردی؟😂😂
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#ܝ̇ࡅ࡙ܝ -ܥ݆ࡅ߳ܝ-ܢܚ݅ܣܥߊء -ܥܝ-ߊܩߊࡅ߭ࡅ࡙ܩܢ 🌷 👇
@zirechatreshohada1401