eitaa logo
🇮🇷زیر پرچم جمیع شهدای اسلام🇮🇷
180 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
5.4هزار ویدیو
39 فایل
شهدا شرمنده ایم ما باید اول به جهاد اکبر که مبارزه با نفس هست برسیم تا بتوانیم به جهاد اصغر که همان شهادت هست دست پیدا کنیم و بقول حاج قاسم تا وَقتۍ کَسۍ شَهید نَباشَد شَهید نِمۍ‌شَود شَرط شَهید شُدن شَهید بودَن است...؛ @yafatemehzahrea ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 ❤️حسین رفیق ما بود.یار ما بود مهربان، فداکار،شجاع،بی باک بود.شیفته اهل بیت عصمت و طهارت بود. 💛از دوران ابتدایی روزه میگرفت.بسیار روحیه شادی داشت و بسیار خندان بود پرجنب و جوش بود.خیلی به ما توجه داشت کلاس مداحی دعای توسل و نوحه‌خوانی رفته بود و بسیار صدای دلنشینی داشت. 💚از ۱۵ سالگی عضو شورای پایگاه بسیج شد. زمانی که وارد سپاه شد معرفت،تقوا،صبر و استقامتش نیز بیشتر شد. ✍🏻راوی:پدر شهید شهید مدافع حرم
🔸از پرسيدند: عباس جـان چه خبر؟ چه كار ميکنى؟ 🍃گفت: به نگهبانى دل مشغوليم که كسی وارد نشود.
🌷در مدتی که تهران بود در مسجد و پایگاه بسیج حضور می‌یافت. هنگام حضور در تهران احساس راحتی نمی‌کرد! یک بار پرسیدم از چیزی ناراحتی!؟ چرا این‌قدر گرفته‌ای؟ 🌹گفت: خیلی از وضعیت حجاب خانم‌ها توی تهران ناراحتم. وقتی آدم توی کوچه راه می‌رود، نمی تواند سرش رو بالا بگیرد. بعد گفت: یک نگاه حرام آدم را خیلی عقب می‌اندازد. 🌷
🦋 ❤️شجاع، نترس و دائم الوضو بودند. مهمتر از همه فوق‌العاده شوخ‌طبع بودند. 💚توجه خاص ايشان به رزق حلال اشاره كنم؛همواره ميگفت كه اين رزق روی محمد‌امين تأثير ميگذارد و بسيار روی اين موضوع حساس بود. 💛احترام زیادی برای پدر و مادرشون قائل بودند طوریکه هر روز حتی در حد یک دیدار کوتاه بهشون سر میزدند. 🎙راوی:همسر شهید
‍ سیره عملی سردار شهید ((حاج محمد ابراهیم همت)) همه‌ي كارهاش رو حساب بود. وقتي پاوه بوديم، مسئول روابط عمومي بود. هر روز صبح محوطه را آب و جارو مي‌كرد. اذان مي‌گفت و تا ما نماز بخوانيم، صبحانه حاضر بود. كم‌تر پيش مي‌آمد كسي توي اين كارها از او سبقت بگيرد. خيلي هم خوش سليقه بود. يك‌بار يك فرشي داشتيم كه حاشيه‌ي يك طرفش سفيد بود. انداخته بودم روي موكتمان. ابراهيم وقتي آمد خانه،‌ گفت «آخه عزيز من! يه زن وقتي مي‌خواد دكور خونه رو عوض كنه، با مردش صحبت مي‌كنه. اگه از شوهرش بپرسه اينو چه جوري بندازم،‌ اونم مي‌گه اينجوري.» و فرش را چرخاند، طوري كه حاشيه‌ي سفيدش افتاد بالاي اتاق. ادامه دارد.... |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 ✴️ چند دقیقه پای صحبتهای با ارزش شهید سرافراز سردار خادم صادق بنشینیم‌‌‌ ... ✅️ اگر اعمال و دستورات دین را به یک ماشین مثل بزنیم که وسیله‌ایست برای رسیدن ما به خداوند، امر به معروف و نهی از منکر، حکم موتور رو داره در این ماشین. حساب کنید اگر ماشینی، موتور نداشته باشه آیا از جای خودش حرکت میکنه⁉️ 🔵 جهت مطالعه بیشتر 🌿بیوگرافی شهید منصور خادم صادق و ماجرای هتاکی به همسر و دختر ایشان در ششم شهریور ۱۴۰۱ به خاطر امر به معروف چشم پاک دختری، از جمله‌ای تر مانده است/ چشم‌های پاکش اما خیره بر در مانده است روی دیوار اتاق کوچک تنهایی‌اش عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است . . .
نزدیک عملیات بود، می‌دانستم دختر دار شده. یک روز دیدم سر پاکت نامه از جیبش زده بیرون. گفتم : این چیه؟ گفت : عکس دخترانه گفتم : بده ببینمش گفت : خودم هنوز ندیدمش گفتم : چرا ؟ گفت الان موقع عملیاته ، میترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده. باشه بعد... شهید آقا مهدی زین الدین🌹
شهید محمدحسین علاقه شدیدی به مسائل نظامی داشت؛ آخرین مدل سلاح های سبک و سنگین دنیا را از اینترنت دریافت می کرد و با مهندسی معکوس با پیچیدگی آنها آشنا می شد وپ در صورت ضرورت در بسیج و تداوم آموزشپ سپاه تدریس می کرد؛ کم کم شایستگی خودش را نشان داد تا لیاقت استادی آموزش سلاح های پیشرفته و به روز را دریافت کرد. محمدحسین عاشق ولایت بود؛ حضور همیشگی چفیه بر دوشش نشان از همرنگی با مقام معظم رهبری داشت🇮🇷 فروردین 94 که به پابوس امام رضا رفتیم، حسین آقا دائماً به بچه‌ها می‌گفت «دعا کنید بابا شهید بشه.» بچه‌ها هم اشک در چشم‌هایشان جمع می‌شد و بعد که اصرارهای بابا را می‌دیدند، می‌گفتند «باشه. دعا می‌کنیم.» هرچند زینب مقاومت می‌کرد و می‌گفت «اگر شهید شوی من دیگر بابا ندارم😢!» حسین هم می‌گفت «شهید بشم براتون یه خونه خوشگل می‌خرم تو بهشت تا بیاین😍» یک‌بار که از زیارت برگشتیم، محمدمحسن گفت «مامان من برای بابا دعا کردم.» گفتم «چقدر خوب. چه دعایی مامان جان؟» گفت «دعا کردم بابا شهید بشه!» یک لحظه یخ زدم! گفتم «چرا؟» گفت «خب اگه شهید بشه که بهتر از مُردنه!» از حرف‌های محمد محسن زبانم قفل شد.
|نماز اول وقت آنچه شهيد باكري را از ديگران متمايز مي كرد ، اخلاص، تواضع ، اصرار بر عبادت ، نماز اول وقت و دعا هاي شبانه ايشان بود، آن شهيد بزرگوار در لباس پوشيدن ، خوردن و خوابيدن هيچ امتيازي براي خود قائل نبود و هيچ علاقه اي نداشت كه فرقي به لحاظ ظاهر با ديگران داشته باشد. هدیه نثار ارواح مطهرشان صلوات ‌‎‎
🌷 | صندوقچه جبهه یه صندوق درست کرد و گذاشت توی خونه. بعد همه رو جمع کرد و از گناه بودنِ دروغ و غیبت گفت. مبلغی رو هم به عنوان جریمه تعیـین کـرد. عهد بستند هر کسی از این به بعد دروغ بگه یا غیبت کنه، اون مبلغ رو به عنوانِ جریمه بندازه توی صندوق... قرار شد پول های صندوق هـم صرف کـمـک به جـبهـه و رزمـنـده ها کنن. طرح خیلی جالبی بود،بـاعث شـد کـه تمام اعضای خـانواده خودشـون رو از این گناه دور کنن، اگه هم موردی بود،به هم تذکر می دادند. 🌷شهید علی‌اصغر کلاته‌سیفری🌷 📚کتاب وقت قنوت، ص۱۴۵
🌷 | صندوقچه جبهه یه صندوق درست کرد و گذاشت توی خونه. بعد همه رو جمع کرد و از گناه بودنِ دروغ و غیبت گفت. مبلغی رو هم به عنوان جریمه تعیـین کـرد. عهد بستند هر کسی از این به بعد دروغ بگه یا غیبت کنه، اون مبلغ رو به عنوانِ جریمه بندازه توی صندوق... قرار شد پول های صندوق هـم صرف کـمـک به جـبهـه و رزمـنـده ها کنن. طرح خیلی جالبی بود،بـاعث شـد کـه تمام اعضای خـانواده خودشـون رو از این گناه دور کنن، اگه هم موردی بود،به هم تذکر می دادند. 🌷شهید علی‌اصغر کلاته‌سیفری🌷 📚کتاب وقت قنوت، ص۱۴۵
🌷 | کوچه‌ی بی‌انتها از یک محله به یک مدرسه می‌رفتند اما با دو مسیرِ متفاوت. هـر چـه دوسـتش اصـرار مـی‌کرد که بیا از هـمیـن کـوچـه بــرویـم، قـبـول نمـی‌کرد. مـی‌گفت: «این کـوچـه پُر از دختره، من نـمـیام. معلوم نیست این کوچه به کجا ختم می‌شه!» 🌷شهید علی صیاد‌شیرازی🌷 📚کتــاب یادگاران11، ص8