🔴 علامه طباطبائی(ره):
کسی که میخواهد اهل معرفت شود
باید معاشرتش را مخصوصا با اهل غفلت و اهل دنیا کم کند و فرش هر مجلسی نباشد و کار شبانه روزی او در مجالس بیهوده صرف نشود و از معاشرتهای بیفایده و بی مغز تا میتواند اجتناب نماید و طوری نشود که با همه و در هر مجلسی حاضر شود
همچنین برای کسی که می خواهد اهل معرفت شود لازم است در خوردن حتی حلال میانهرو باشد و افراط نکند و شکمو و پرخور نباشد بلکه تا گرسنه نشده سر سفره حاضر نشود و تا اشتها دارد دست از غذا خوردن بردارد
و از لحاظ خواب و سخن گفتن نیز باید حد اعتدال را مراعات نماید.
📚در محضر علامه طباطبایی ص۳۶۵
✍ همنشین #قرآن باشید!
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
سالکینالیالله
12.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹آیت الله العظمی جوادی آملی
«اگر كسی درس بخواند و نتواند مدرّس خوب باشد يقين بداند عمرش را تلف كرده، برای اينكه اين دروس امانتهای الهی است اين را به ما آموختند ما بايد پيش مطالعه كنيم، مباحثه كنيم، خوب درس بخوانيم، با استاد در ميان بگذاريم، اشكالات را مطرح كنيم، دفتر علمی داشته باشيم بشويم استاد، اگر كسی از كتابی به كتاب ديگر رفت و نتوانست آن كتاب قبلی را به خوبی #تدريس كند اين مطمئن باشد عمر را تلف كرده است. به ما گفتند طرزی بايد درس بخوانيم كه اين امانتهای الهی را به ديگری منتقل كنيم. آنها كه كتاب نوشتند لله نوشتند، آنها كه برای ما تدريس كردند لله تدريس كردند، ما هم موظفيم اين علوم را به نسل بعد منتقل كنيم.»
درس اخلاق ٩٢/٧/۴
#بازنشر
👈🏻کانال رسمی دفتر آیت الله العظمی جوادی آملی
سخنرانی آیت الله اعرافی در دفتر در جمع مسولان.mp3
27.57M
🎙سخنرانی آیت الله اعرافی در مراسم آغاز سال تحصیلی حوزه علمیه کاشان
🗓یکشنبه هجدهم شهریور ۱۴۰۳
▫️کانال ایتای سفیر ولایت:
📲@Safirevelayat
خیر مقدم به آیت الله اعرافی در دفتر ۱۸ شهریور ۱۴۰۳.mp3
5.06M
🎙سخنان نماینده مقام معظم رهبری در منطقه و امام جمعه کاشان در دیدار آیت الله اعرافی در دفتر
🗓یکشنبه هجدهم شهریور ۱۴۰۳
▫️کانال ایتای سفیر ولایت:
📲@Safirevelayat
💠 #اطلاعیه #تقسیمی
⏪ قابل توجه اساتید، روحانیون و فضلاء درس خارج استان های مازندران و قم و شهرستان کاشان :
✅ تقسیمی حضرت آیت الله سیفی مازندرانی دامت برکاته، به فضلاء و اساتید محترم استان قم و شهرستان کاشان پرداخت خواهد شد.
🔶 تقسیمی فقط به فضلائی تعلق می گیرد که متولد مازندران و قم و کاشان باشند و در قم مشغول تحصیل در دروس خارج باشند.
🔴 فضلاء استان مازندران و قم و شهرستان کاشان که در دوره های قبل موفق به ثبت نام نشدند نیز می توانند جهت ثبت نام مراجعه نمایند.
🔶 لازم به ذکر است فضلاء گرامی جهت اطلاع از شرایط ثبت نام می توانند فرم ثبت اطلاعات را از اینجا دریافت کرده و پس از تکمیل آن را به دفتر معظم له تحویل نمایند.
🕰 زمان مراجعه جهت ثبت نام حضوری: 19 - 21 شهریور ماه ساعت 9 تا 11:۳۰صبح
🔴 عنایت بفرمائید فرم تکمیل شده و ارزیابی تحصیلی پایه ۱۰ کتباً و شفاهاً را در هنگام مراجعه با کارت شناسایی همراه داشته باشید.
⏪ نشانی دفتر معظم له: خیابان صفائیه کوچه 24 فرعی 6 پ 9
🔶 اخبار زمان پرداخت تقسیمی و استان های بعدی در قسمت امور طلاب و فضلاء سایت و در کانال ایتا معظم له اطلاع رسانی خواهد شد.
✳️ مرکز حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله #سیفی_مازندرانی حفظه
عمامه عاریتی؟!
✍️حکایتی شیرین و عبرتآموز که حاج شیخ عبدالکریم بر فراز کرسی درس خارج در قم،این خاطره را از دوران جوانی خویش نقل کرده اند: مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از شاگردان مرحوم میرزای بزرگ شیرازی در سامرا بود. در محضر امیر المومنین (ع) در حرم به آقا امیر المؤمنین میگوید:
آقا ما داریم بر میگردیم به ایران و میدانم برگردم، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما میآید. آقا، یک الگویی را به ما معرفی کنید که من در آیندهی زندگیام این الگو بشود برای ما شاخص، این استقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند.
حاج شیخ عبدالکریم حائری سه ماه نجف می ماند و صبح و شام وقتی حرم مشرّف میشد از امیر المؤمنین (ع) همین خواسته را تقاضا میکرد. سه ماه هم ایشان کربلا میماند. جمعاً میشود شش ماه. دیگر ایشان داشته باز ناامید میشد که شاید آقا امام حسین (ع) هم مصلحت نمیدانند که معرفی کنند، آن شب با دل شکسته از حرم میرود در همان منزلی که در کربلا اسکان داشتند. شب خواب سید الشهداء (ع) را میبیند که میفرمایند:
شیخ عبدالکریم! از ما یک انسان جامعِ کاملِ وارسته میخواهی به عنوان الگو؟" میگوید: بله آقا. میفرمایند: فردا صبح وارد حرمِ ما که میخواهی بشوی طلوع فجر، کنار قبرِ حبیب بن مظاهر اسدی، یک جوان ۱۸ سالهای نشسته، عمامهای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی و لباس کرباسی هم پوشیده. شما که وارد میشوی، این جوان بلند میشود وارد حرم میشود یک سلامی پایین پا به من میکند، یک سلام به علی اکبر، یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج میشود. بعد از طلوع فجر این جوان را دریاب که یکی از انسانهای بزرگ است.
حاج شیخ میفرماید: بیدار شدم. طلوع فجر، وقتی وارد حرم شدم، دیدم کنار قبر حبیب بن مظاهر، همان گوهری که امام حسین (ع) حواله کرده بود، نشسته بود. وارد شدم، این قیام کرد و آمد در حرم و یک سلام به حضرت سید الشهداء(ع)، یک سلام به علی اکبر و یک سلام به جمیع شهداء، از حرم خارج شد آمد به ایوان و از آنجا به صحن رفت. دنبالش دویدم. در صحن، صدایش زدم و گفتم: آقا بایست من با تو کار دارم. برگشت یک نگاهی به من کرد و گفت: آقا! عمامه من عاریتی است و رفت
از صحن رفت بیرون، رفت در کوچه پسکوچههای کربلا، دنبالش دویدم: آقا! عرضی دارم، مطلبی دارم، بایست. دوباره درحال حرکت برگشت و گفت: آقا! عبای من هم عاریتی است و رفت. آقای حاج شیخ عبدالکریم میگوید: دیدم دارد از دستم میرود؛ محصول شش ماه زحمت درِ خانه دو امام، با این دو کلمه دارد میگذارد و میرود. دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم:
بایست. عبای من عاریتی است؛ عمامه من عاریتی است یعنی چه؟ شش ماه التماس کردهام تا شما را معرفی کردهاند، کار داریم با شما. یک نگاهی به حاج شیخ میکند و میگوید: چه کسی من را به شما معرفی کرد؟ آقا شیخ عبدالکریم میگوید: صاحب این بقعه و بارگاه، سیدالشهداء(ع). میگوید: دنبال من بیا. در کوچه پسکوچههای کربلا میروند تا به خارج از کربلا میرسند. یک تلّی بود که روی آن تل، یک اتاقکی بود. میرسد به درِ آن اتاق و میگوید:
اینجا خانه من است، فردا طلوع فجر وعده دیدار من و شما همین جا. میرود داخل و در را میبندد. مرحوم حاج شیخ فرموده بود: من در عجب بودم؛ خدایا، این چه مطلبی میخواهد به من بگوید که موکول کرد به فردا. چرا امروز نگفت؟! آن درسی که بناست به من بدهد و زندگی آینده من را تضمین کند در معنویت؛ بشود درس؛ بشود پیام
ایشان میفرماید: لحظهشماری میکردم. آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم بیرونِ کربلا روی همان تل. پشتِ همان اتاقک. آمدم در بزنم، صدای ناله پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا میزد: وَلَدی! وَلَدی. پسرم، پسرم. در زدم دیدم پیرزنی با چشمان اشک آلود در را گشود. گفتم: خانم دیروز یک جوانی زمان طلوع فجر وارد این خانه شد و گفت اینجا خانه من است و با من وقت ملاقات گذاشته. این آقا کجاست؟
گفت: این پسرِ من بود، الآن پیشِ پای شما از دنیا رفت. وارد شدم. دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم. گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم. حاج شیخ در درس خارج فرموده بود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع)به من آموخت، درسِ عملی بود. روز قبل به من گفت: آقا عمامه من عاریتی است! عبای من عاریتی است! فردا جلوی چشمانِ من، عبا و عمامه را گذاشت و رفت. میخواست به من بگوید:
شیخ عبدالکریم حائری!
▫️ مرجعیت،عاریتی است
▫️ ریاست،عاریتی است
▫️ خانههایتان،عاریتی است
▫️پولهایتان،عاریتی است
▫️وجودتان،عاریتی است
▫️سلامتیتان،عاریتی است.
▫️هر چه میبینید،عاریه است و امانت است.
دل به این عاریهها نبندید.
﷽
✍🏼از استادفرشچیان سؤال شد
❓چگونه است که برخلاف تمام نقاشان چهره مبارک امامرضاعلیهالسّلام را به تصویرکشیدید؟
🔰فرشچیان پاسخ داد:
سال ۵۹ برای عمل قلب به آمریکا رفته بودم.
دکترها اصرار داشتند که حتماً عمل قلب انجام دهم و چندین نوبت آزمایش گرفتند و من در این فواصل متوسل بودم به امام هشتم که «آقا کمکم کنید».
در آخرین آزمایش دکترها شگفتزده گفتند که شما طی این مدت نزد کدام دکتر دیگر رفتهای؟!
هر چه گفتم جایی نرفتم باور نمیکردند و به من گفتند که قلب شما کامل سالم است و نیازی به عمل ندارد.
شما درمان شدهاید!
پس از این اتفاق در همانجا که برای طولانی مدت در هتل بودم، تصمیم گرفتم تابلوی «ضامن آهو» را بکشم.
تابلو
🧮 شش ماه طول کشید.
وقتی به قسمتهای چهره مبارک حضرت رسید، به دلم افتاد که تمثال ایشان را بکشم.
لذا متوسل شدم
و
همان شب در خواب
❤️⃢⃢⃢⃢ صورت مبارک حضرت را دیدم و
🟩 ایشان با مهربانی فرمودند من را ببین و بکش!
وقتی بیدار شدم
چیزی از چهره مبارک حضرت در ذهنم نمانده بود.
مجدد متوسل شدم و باز هم در شب دوم حضرت تشریف آوردند و این اتفاق تا سه شب تکرار شد و این افتخار را داشتم که چهره حضرت را در نور بکشم.
هنرمند متعهد قلمت و نفست گرم
⃢⃢⃢⃢ ❤️⃢⃢⃢⃢ ⃢⃢⃢⃢ ❤️⃢⃢⃢⃢
🌹در شب پنجم ربیع الاول، سال ۱۱۷ هجری قمری چه اتفاقی افتاد؟
♦️ ...حضرت سکینه دختر سیدالشهداء علیه السلام، ۵۶ سال پس از واقعه ی کربلا، در شب پنجم ربیع الاول سال ۱۱۷ ھ۔ق در مدینه وفات یافتند... (۱)
♦️ مادر بزرگوار ایشان حضرت رباب است که با هم در واقعه ی کربلا حضور داشتند و همراه با اسراء به کوفه و شام رفتند.
♦️ آن حضرت با پسر عموی خود جناب "عبدالله بن الحسن"، ازدواج نمود و ادعاهای دیگر در این زمینه مردود است.
♦️ لازم به یادآوری است که امام مجتبی علیه السلام چند پسر به نام "عبدالله" داشته که آخرین آنها در کربلا، در قتلگاه به شهادت رسید، و این عبدالله برادر اوست. (۲)
♦️ خالد بن عبدالملک حاکم مدینه که در نظر داشت با به تعویق افتادن تشییع جنازه بر اثر گرمی هوا به بدن مطهر جسارت شود، گفت:
"صبر کنید من برای نمازخواندن بر جنازه می آیم."
ولی نیامد ... لذا جنازه ی مبارک آن حضرت تا شب دفن نشد.
♦️ پس از آن یحیی بن الحسن علیه السلام و به قولی محمد بن عبدالله، نفس زکیّه، بر جنازه ی آن حضرت نماز خواندند و آن حضرت را با احترام به خاک سپردند...(۳)
📚 پی نوشت ها:
۱. معالی السبطین ۲۱۷/۲
۲. العقیلة و الفواطم علیهن السلام ص۱۸۵
۳. أنساب الأشراف ص۱۹۷
سالکینالیالله
روضه خانگی - حضرت سکینه(س) - 746.mp3
8.94M
🎙تحمل نکنم بار جدایی...
🔻روضه #حضرت_سکینه(س)
⏱ ده_دقیقه | 09:24
👤استاد انصاریان
#وفات_حضرت_سکینه تسلیت
آجرک الله یا #امام_زمان
سالکینالیالله
شادی روح ایة الله طالقانی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم