امام صادق ع - منصور دوانیقی - اژدهای نجات
منصور دوانیقی معلون ، دشمن جدی امام صادق ع ، مقارن با دوران امام مظلوم بود که بارها ( حداقل ۵ بار ) تصمیم گرفت امام را به قتل برساند ، بار اول به ربیع حاجب خودش دستور داد ، ابو عبدالله را به اینجا بیاورد و شمشیررا زیر فرش پنهان کند تا هر وقت اشاره کرد امام را به قتل برساند ، ربیع می گوید امام تشریف آوردند و نشستند و من منتطر دستور بودم تا خلیفه دستور بدهد و امام را به قتل برسانم - اما یکباره دیدم صحنه عوض شد و منصور رو کرد به امام صادق ع و گفت :
ابو عبدالله ماشمارا دعوت کرده ایم تا حوائج تان را عمل کنیم
ربیع گفت :
امام هم پس از چند لحظه بلند شدند ورفتند ، وقتی با منصور تنها شدم به ایشان عرض کردم چه شد که تصمیم تان عوض شد و امام راتکریم نمودید ؟
منصور گفت :
ای ربیع وقتی ابو عبدالله اینجا نشست ، یک ازدهای وحشتناکی آمد و به من نزدیک شد ودندان هایش را بهم می زد وبه من گفت :
اگر دست به امام بزنی با همین دندان هایم گوشت و استخوان هایت را در هم میپیچم...
#مظلومامامصادقع
#لعناللهمنصوردوانقی
@zohe72.کانال کمیل
هدایت شده از کانال کمیل.زهیر معصومی
امام صادق ع - منصور دوانیقی - اژدهای نجات
منصور دوانیقی معلون ، دشمن جدی امام صادق ع ، مقارن با دوران امام مظلوم بود که بارها ( حداقل ۵ بار ) تصمیم گرفت امام را به قتل برساند ، بار اول به ربیع حاجب خودش دستور داد ، ابو عبدالله را به اینجا بیاورد و شمشیررا زیر فرش پنهان کند تا هر وقت اشاره کرد امام را به قتل برساند ، ربیع می گوید امام تشریف آوردند و نشستند و من منتطر دستور بودم تا خلیفه دستور بدهد و امام را به قتل برسانم - اما یکباره دیدم صحنه عوض شد و منصور رو کرد به امام صادق ع و گفت :
ابو عبدالله ماشمارا دعوت کرده ایم تا حوائج تان را عمل کنیم
ربیع گفت :
امام هم پس از چند لحظه بلند شدند ورفتند ، وقتی با منصور تنها شدم به ایشان عرض کردم چه شد که تصمیم تان عوض شد و امام راتکریم نمودید ؟
منصور گفت :
ای ربیع وقتی ابو عبدالله اینجا نشست ، یک ازدهای وحشتناکی آمد و به من نزدیک شد ودندان هایش را بهم می زد وبه من گفت :
اگر دست به امام بزنی با همین دندان هایم گوشت و استخوان هایت را در هم میپیچم...
#مظلومامامصادقع
#لعناللهمنصوردوانقی
@zohe72.کانال کمیل