eitaa logo
ظهور بسیار نزدیک است
15هزار دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
17.4هزار ویدیو
378 فایل
💓 از غدیر تا ظهور 🙏 با شما حرف خواهیم زد از : 🌹 یاایتها النفس المطمئنة 🌼 ارجعی الی ربک 🌼 راضية مرضية 🌼 فدخلي في عبادي 🌼 وادخلي جنتي 👈 کپی آزاد 🔸 موسسه جنبش پیشوازان دولت کریمه 🔸 تبلیغات تبادلات 🔹 @mahdeyar314 🔸کانال دیگر ما 🔹 @zoh110hor
مشاهده در ایتا
دانلود
از تاریخ اسلام به مناسبت شهادت جانسوز امام کاظم علیه السلام مرد آبرومند و عيالوار:🔻 🌀از من پرسيدند: آيا براى دستگاه سلطنت كار مى كنم ؟ 🔸جواب دادم آرى. 🔹 پرسيدند: چرا ؟ ❌گفتم : چون مرد آبرومند و عيالوارى هستم و وضع زندگى ام خوب نيست . ⭕️امام کاظم فرمودند: اى زياد! اگر از نقطه بسيار بلندى فرو افتم و پاره پاره گردم براى من بهتر از آن است كه در دستگاه يكى از ستمگران، مسؤلیتی را عهده دار شوم و يا آنكه بر فرش آنها گام نهم. منبع: تاريخ اسلام در عصر امامت امام کاظم (ع) به نقل از :وسائل الشيعه ، ج 12 ، ص 140 نکته:🔻 🔸انجام هر کاری برای تامین مخارج زندگی مجاز نیست. بعضی خیال می کنند چون وظیفه آنها اداره زندگی و پاسخگویی به مخارج است، می توانند به هر شغلی رو آورند. 🔆پس تکلیف این هایی که در کشور اسلامی درس می خوانند و رشد می کنند سپس به کشور کفر مهاجرت کرده و علم و توان خودرا در خدمت مستقیم به شیطان بزرگ و اقمار او قرار می دهند چه می شود؟!! 🔸امام می گوید: قطعه قطعه شدن بهتر از در آمد حرام است و مردن، بهتر از کمک به فساد و حاکم ظالم است. تدوین:س.م.ح.مرکبی 🆔 @pedarefetneh 🔜 🆔 @pedarefetneh2 🔜
👇⭐امام موسی بن جعفر علیه السلام الگوی مبارزه با طاغوت سیره سیاسی و مبارزاتی حضرت امام موسی بن جعفر با شکنجه ها و زندانی های طولانی بر کسی پوشیده نیست. سیره ایشان در مسیر انقلاب و مقاومت الگوی تمام عیاری برای انقلابیون و مبارزان است. ذوجهات بودن ایشان در مسیر انقلاب و مبارزه شاخصه ممتاز این ا مام همام است. ◀️عبادت: این پیشوای انقلابی به عبد صالح، زین المجتهدین در میان اهل سنت و شیعه معروفند. دعاهای «عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ » و « اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ الرّاحَهَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَالْعَفْوَ عِنْدَ الْحِسابِ» یادگار ایشان برای سجده نماز مومنان است. عبادت های زیاد و سجده های طولانی این بزرگ مرد انقلابی، برای زندانیان و زندانبانان شگفت آفرین بود. ◀️اقتصاد: حضرت در مسیر مبارزه، در تولید ثروت، توزیع ثروت، و تشکیل شبکه اقتصادی دریافت وجوهات و مالیات نقش داشتند. احداث مزرعه کشاورزی، کمک های مومنانه که به کیسه های زر کاظم معروف بود و تشکیل شبکه وکالت برای دریافت وجوهات شیعیان از جمله فعالیت های اقتصادی حضرت در مسیر مبارزه بود. ◀️اخلاق: تقوای حضرت تقوای گوشه نشینی وعزلت گزینی نبود. تقوای ایشان تقوای مسئولیت پذیری فردی و اجتماعی بود. درکرامت اخلاقی معروف بودند. عصبی مزاج نبودند، با حوادث بیرونی انفعالی برخورد نمی کردند، به خاطر منافع شخصی عصبانی نمی شدند. مجسمه کظم غیظ در برابر تند خویی های فردی بودند. ◀️روشنگری و بصیرت دهی: مبلمان اتاق خصوصی حضرت نشان از مبارزه داشت. در اتاق خصوصی ایشان که فقط برخی اصحاب می¬توانستند وارد شوند سه چیز قرار بود؛ شمشیری آویزان بر دیوار، نشان از جهاد، لباسی خشن، نشان از زندگی خشونت بار رزمی و انقلابی و قرآنی که هدف مبارزه را نشان می داد در این اتاق قرار داده بودند. روشنگری ایشان حتی در درون غاری در شام برای یک نفر نصرانی و در درون زندان ها برای زندانی¬ها و زندانبانان در سختترین شرایط ادامه داشت. این نوع روشنگری می¬فهماند که جهاد متکی به قرآن هیچ شرایطی متوقف نمی¬شود. ◀️مواجهه با رویش ها و ریزش ها حضرت در طول مبارزه با رویش ها و ریزش ها مواجه شدند. رویشی مانند علی بن یقطین که حضرت در مورد ایشان می فرمایند: برای تو چیزی را دوست دارم که برای خود دوست دارم. حضرت با اعتماد کامل ایشان را به درون درون حاکمیت برای انجام مأموریت و دفاع از عدالت و مظلومان می فرستند. علی بن یقطین در مسیر مبارزه تا پایان عمر ثابت قدم بودند و پیش از حضرت جان به جان آفرین تسلیم کردند. در مقابل این رویش¬ها، حضرت موسی الکاظم در مسیر مبارزه از ریزش¬هایی مانند علی ابن حمزه خبر داده بودند. جریان علی بن حمزه و حیان السراج(واقفیه) با وسوسه شدن در برای مبالغ هنگفت وجوهات در دسترس خود و با توجیه‌ این که بهره گیری از این اموال بهره آنان از سفره مبارزه است، به اموال دست درازی کرده و منکر امامت فرزند امام موسی کاظم شدند. ✍موسی سلیمانی 🆔 @pedarefetneh 🔜 🆔 @pedarefetneh2 🔜
امام كاظم عليه السلام: 💠حرام رشد نمى كند و اگر هم رشد كند، بركت(خیر) ندارد إنَّ الحَرامَ لا يَنمي، وإن نَمى لَم يُبارَك لَهُ فيهِ الكافي، جلد5 صفحه125 ◼️ شهادت امام موسی کاظم علیه السلام بر شما تسلیت باد 🆔 @pedarefetneh 🔜 🆔 @pedarefetneh2 🔜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 امام علی(ع): مومن، مشغول عیب‌های خویش است و رها از عیوب دیگران است. 📚 کافی ۸:۱۶۸ ✅ به افسران بپیوندید @Afsaran_ir
▪️امام موسی کاظم علیه‌السلام: کمک به ناتوان، از بهترین صدقه‌ است. 🏴 علیه‌السلام تسلیت باد 🏴 ــــ▪️ ▪️ـــ اللهم_عجل_لولیک_الفرج ـــــــــــــــــــــــــــ 🏴گروه_رسانه‌ای_تیـمورا ☑️ @timoora
هدایت شده از ایستگاه روضه
40.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬کاری مشترک، زیبا و دیدنی از و با عنوان "سفره موسی بن جعفر" علیه‌السلام 🖌 به همراه زیرنویس
⚫️ پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 1⃣ 👈🏻 علامه مجلسی رحمه‌الله می‌نویسد: در ابتداء امامتِ امام کاظم علیه السلام، عمر شریفش بیست سال بود و کمتر نیز گفته اند؛ و مدّت امامتش سی و پنج سال بود؛ در ایّام امامتِ آن حضرت، بقیّه خلافتِ منصور دوانیقی لعنه الله بود و او بظاهر متعرّض آن حضرت نشد؛ و بعد از او حدود ده سال ایّام خلافت مهدی عباسی بود و آن لعین حضرت را به عراق طلبید و محبوس گردانید و به سبب مشاهده معجزات بسیار، جرأت بر اذیّت آن حضرت ننمود و آن جناب را به مدینه برگردانید؛ و بعد از آن حدود یک سال مدّت خلافت هادی عباسی بود و او نیز آسیبی به آن حضرت نتوانست رسانید؛ چون حکومت به هارون لعین رسید، آن حضرت را به بغداد آورد، مدّتی محبوس داشت و در سال پانزدهم حکومت خود آن حضرت را به زهر شهید کرد.  📗جلاء العیون، ص ٨٩٦
🔴 امام کاظم علیه السلام فرمودند: 🔵 أفضَلُ العِبادَةِ بَعدَ المَعرِفَةِ الله إِنتِظارُ الفَرَجِ. 🌕 بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است. 📚 تحف العقول، ص ۴۰۳
⚫️ پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 2⃣ ✖️امام کاظم علیه السلام و‌ ترک‌ تقیه شیعیان ▪️عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى علیه السلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّوجَلَّ غَضِبَ عَلَى الشِّيعَةِ فَخَيَّرَنِي نَفْسِي أَوْ هُمْ فَوَقَيْتُهُمْ وَ اللَّهِ بِنَفْسِي. ✍🏻 مرحوم شیخ کلینی از حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیهم نقل کرده است که فرمودند: همانا خداوند بر شیعیان غضب نمود و مرا مُخَیر نمود که عقوبت را از طرف آنها تحمل کنم و یا خود آنها عقوبت شوند، بخدا قسم من آن را به جان خود خریدم و شیعیانم را حفظ کردم. 📚 الكافي، ط_الاسلامیه، ۱/۲۶۰ ❌ علامه مجلسی رحمه‌الله: این غضب یا به این جهت بود که شیعیان تقیّه را ترک کرده و امامت آن امام را آشکار کرده‌اند؛ سپس هارون الرشید مُرَدد ماند بین این که شیعیان و تابعان آن امام را بکُشد یا اینکه آن امام را زندانی کرده و او را به شهادت برساند. پس امام برای شیعیان خود دعا کرده و بلا را برای خود خواستند؛ یا وجه دیگری هم داشت. 📚 مرآة العقول، ۳/۱۲۶
▪️پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 3⃣ 💢️دشمنش نیز خجل شد.. ⚫ ️مدت يك سال آن حضرت در حبس عيسى بود و مكرر هارون به او نوشت كه آن جناب را شهيد كند. اوجرأت نكرد كه به اين امر شنيع اقدام كند. جمعى از دوستان او نيز او را از آن منع كردند. چون مدت حبس آن حضرت نزد او به طول انجاميد، نامه‌اى به هارون نوشت كه حبس موسى بن جعفر نزد من طول كشيد و من بر قتل وى اقدام نمى‌نمايم، من چندان كه از حال او تفحص مى‌نمايم به غير عبادت و تضرع و زارى و ذكر و مناجات با قاضى الحاجات چيزى نمى‌شنونم و‌ پيوسته متوجه كار خود است و به ديگرى نمى‌پردازد. كسى را بفرست كه من او را تسليم او نمايم و الاّ او را رها مى‌كنم و ديگر حبس و زجر او را بر خود نمى‌پسندم. 📜 جلاء العیون، علامه مجلسی رحمه‌الله، ص ۱۱۹۵
▪️پيرامون شهادت جانسوز علیه السلام 4⃣ ❌ هادى، از حُکَمای بنی عباس حضرت کاظم علیه السلام را گرفت و در حبس نمود. یک شب اميرالمؤمنين عليه السلام را در خواب ديد كه به او فرمودند: «فَهَلْ عَسَيْتُمْ اِنْ تَوَلَّيْتُمْ اَنْ تُفْسِدُوا فِى الاَرْضَ وَ تُقَطِّعُوا اَرْحامَكُمْ» شما منافقان اگر از فرمان خداوند متعال و اطاعت قرآن روی بگردانید آیا جز این امید می‌برید که در زمین فساد و قطع رحم کنید؟» وقتی بيدار شد مراد آن حضرت را دانست. امر كرد حضرت را از حبس رها كردند. بعد از چندى باز خواست آن حضرت را حبس كند و اذيت رساند، اجل او را مهلت نداد و هلاك شد. 📚 منتهی الامال، نشر مبین اندیشه، ۲/١٥٥٣
⚫️ پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 5⃣ 🔻خیانت به امام کاظم علیه السلام و غربت بی حد و‌ حصر امام غریبمان ✍🏻 علامه مجلسی به نقل از ابن بابویه رحمهم الله می‌نویسد: بعد از آنکه هارون ملعون بفکر بقای خلافت فرزندانش افتاد، از طرفی هم از محبوبیت امام کاظم علیه السلام بین مردم هراس داشت، در صدد سرکوب کردن حضرت برآمد و از درباریانش پرسید: چه کسی بر امر موسی بن جعفر از همه آگاه تر است تا اطلاعاتی درموردش از او کسب کنم❓درباریان على بن اسماعيل بن جعفر، برادر زاده آن حضرت را كه امام، احسان بسيار نسبت به او مى‌نمود و بر خفاياى احوال آن جناب اطلاع تمام داشت تعيين كردند. (به روايت ديگر، محمّد بن اسماعيل برادرزاده آن جناب بود.) پس به امر خليفه نامه‌اى به پسر اسماعيل نوشتند و او را طلبيدند. چون آن حضرت بر آن امر مطلع شد او را طلبيد و گفت: اراده كجا دارى؟ گفت: اراده بغداد. فرمود كه براى چه مى روى؟ گفت: پريشان شده‌ام و قرض بسيارى بهم رسانيده‌ام. آن حضرت فرمودند كه من قرض تو را اداء مى‌كنم و خرج تو را متكفل مى‌شوم. او قبول نكرد و گفت: مرا وصيتى كن! آن جناب فرمود: وصيت مى‌كنم كه در خون من شريك نشوى و اولاد مرا يتيم نگردانى❗️باز گفت: مرا وصيت كن! حضرت باز اين وصيت فرمود تا سه مرتبه. پس سيصد دينار طلا و چهار هزار درهم به اوعطا فرمودند. چون او برخاست و رفت حضرت به حاضران فرمودند: بخدا سوگند كه در ريختن خون من سعايت خواهد كرد و فرزندان مرا به يتيمى خواهد کرد! گفتند: يابن رسول اللّه! اگر چنين است چرا به او احسان مى‌نمايى و اين مال جزيل را به او مى دهى؟ فرمود:«حَدَّثَنى اَبى عَنْ آبائِه عَنْ رَسُولِ اللّهِ صلى اللّه عليه وآله وسلم: اِنَّ الرَّحِمَ اِذاقُطِعَتْ فَوُصِلَتْ قَطَعَهَا اللّهُ» حاصل روايت آنكه، پدران من روايت كرده‌اند از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله كه چون كسى كه با رَحِم خود احسان كند و او در برابر بدى كند و اين كس قطع احسان خود را از او نكند، حق تعالى قطع رحمت خود را از او مى‌كند و او را به عقوبت خود گرفتار مى‌نمايد. 📜جلاء العیون، ص ۱۱۹۲
◾️پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 6⃣ ❌ هارون ملعون مدعیِ وحدت اسلامی می‌شود... 👈🏻 یعقوب بن داود روایت کرده است که چون هارون به مدینه آمد، من شبی به خانه یحیی برمکی رفتم و او نقل کرد که: امروز شنیدم که هارون نزد قبر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله با او مخاطبه می‌کرد که: پدرم فدای تو باد یا رسول اللَّه، من عذر می‌طلبم در امری که اراده کرده‌ام در باب موسی بن جعفر، می‌خواهم او را حبس کنم برای آنکه می‌ترسم فتنه برپا کند که خون‌های امّت تو ریخته شود‼️  📓جلاء العیون، علامه مجلسی رحمه‌الله، ص ۸۹۹
◼️ پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 7⃣ ⚠️ شکنجه روحیِ امام کاظم علیه السلام... ⭕ وقتی آن امام مظلوم را نزد هارون لعین بردند، ناسزای بسیار به آن جناب گفت و امر کرد که آن جناب را اسیر گردانیدند و دو محمل ترتیب داد برای آنکه ندانند که آن جناب را بکدام ناحیه می‌برند، یکی را بسوی بصره فرستاد و دیگری را به جانب بغداد؛ حضرت در آن محملی بود که به جانب بصره فرستاد و حسّان سروری را همراه آن جناب کرد که آن جناب را در بصره به عیسی بن جعفر منصور که برادرزاده آن لعین بود تسلیم نماید. در روز هفتم ماه ذیحجّه آن جناب را داخل بصره کردند، در روز روشن و آشکارا آن جناب را تسلیم عیسی کردند، عیسی آن جناب را در یکی از حجره‌های خانه خود که نزدیک به دیوان خانه او بود محبوس گردانید، مشغول فرح و سرور عید گردید، روزی دو مرتبه در آن حجره را می‌گشود، یک نوبت برای آنکه بیرون آید و وضو بسازد، نوبت دیگر برای آنکه طعام از برای آن جناب ببرند.‼️ محمّد بن سلیمان گفت: یکی از کاتبان عیسی بمن می‌گفت: این مرد بزرگوار در آن ایّام عید چیزی چند شنید از لهو و لعب و ساز و خوانندگی و با زندگی و انواع فواحش که گمان ندارم هرگز به خاطر شریفش آنها خطور کرده باشد، یک سال آن حضرت نزد آن لعین محبوس بود. 📘جلاء العیون، علامه مجلسی رحمه‌الله، ص ۸۹۹
▪️پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 8⃣ 🔘 مانند لباسی که بر زمین پهن شده... ➖احمد بن عبد اللَّه قروی روایت کرده در ايامی که امام کاظم علیه السلام در حبس فضل بن ربیع بود، روزی بر فضل بن ربیع داخل شدم، بر بام خانه خود نشسته بود، چون نظرش بر من افتاد مرا طلبید، چون نزدیک رفتم گفت که: از روزنه نظر کن در آن خانه چه می‌بینی؟ گفتم: لباسی می‌بینم که بر زمین افتاده است❗️گفت: نیک نظر کن؛ چون نیک تأمّل کردم گفتم: مردی می‌نماید که به سجده رفته است؛ گفت: می‌شناسی او را؟ گفتم: نه، گفت: این مولای توست؛ سپس فضل به شرح عبادت و مناجاتِ بی‌نظیرِ آن امام پرداخت و گفتم: از خداوند بترس و نسبتِ بدی به او اراده مکن که باعث زوال نعمت تو گردد، زیرا که هیچکس بدی نسبت به ایشان نکرده است مگر آنکه بزودی در دنیا بجزای خود رسیده است؛ فضل گفت: مکرّر نزد من فرستاده‌اند که او را شهید کنم، من قبول نکردم و اعلام کردم که این کار از من بر نمی‌آید و اگر مرا بکُشند نخواهم کرد آنچه از من توقّع دارند.  📙جلاء العیون، علامه مجلسی رحمه‌الله، ص ۹۰۰
⚫️ پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 9⃣ ❌ این موسی بن جعفر (علیهم السلام) است... 👈🏻 بروایت دیگر از ثوبانی منقول است که امام کاظم علیه السّلام در مدّت زیاده از ده سال بعد از آنکه آفتاب یک نیزه بلند می‌شد به سجده می‌رفت، مشغول دعا و تضرّع می‌بود تا زوال شمس؛ در ایّامی که در حبس هارون بود، آن ملعون مکرّر بر بام خانه می‌رفت نظر می‌کرد در آن حجره‌ای که حضرت را در آنجا محبوس کرده بود؛ لباسی می‌دید که بر زمین افتاده است و کسی را نمی دید. روزی به ربیع گفت: این لباس چیست که من می‌بینم در این خانه؟ ربیع گفت: این لباس نیست بلکه موسی بن جعفر است، هر روز بعد از طلوع آفتاب به سجده می‌رود و تا وقت زوال در سجود می‌باشد؛ هارون گفت: بدرستی که او از عابدترین بنی‌هاشم است؛ ربیع گفت: هرگاه می‌دانی که او چنین است چرا او را در این زندان تنگ جا داده‌ای⁉️ آن لعین گفت: برای دولت من لازم است که او چنین باشد.  📓جلاء العیون، علامه مجلسی رحمه‌الله، ص ۹۰۳
◾️پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 🔟 💥امام کاظم علیه السلام را یک فیلسوف به قتل رساند... 🔻أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الصَّفْوَانِيِ‏ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ الْحُسَيْنُ بْنُ رَوْحٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ‏ أَنَّ يَحْيَى‏ بْنَ‏ خَالِدٍ سَمَّ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع فِي إِحْدَى وَ عِشْرِينَ رُطَبَةً وَ بِهَا مَاتَ. ✍🏻 جناب شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی اعلی الله مقامه الشریف فرمودند: یحیی بن خالد، موسی بن جعفر علیه السلام را با ٢١ دانه خرما مسموم کرد و ایشان به همین خاطر بشهادت رسید. 📙الغيبة، شیخ طوسی؛ ط_ دار المعارف الاسلامیة؛ ص ٣٨٧ ❌ دخالت مستقیم خاندان برمکی به خصوص «یحیی بن خالد برمکی» لعنه الله در آزار امام موسی بن جعفر علیه السلام و قتل ایشان از متواترات تاریخ است. همین خاندان برمکی نقش اساسی در انتقال «فلسفه» به جهان اسلام داشتند. «یحیی بن خالد» لعنه الله روی تعصّبی که نسبت به فلسفه داشت جناب "هشام بن حکم" را در معرض قتل قرار داد و باعث فرار و آوارگی او شد: أَبُو عَمْرٍو الْكَشِّيُّ قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْخَالِدِيُّ، قَالَ أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ الْبَغْدَادِيُّ أَبُو عَلِيٍّ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ أَحْمَدَ النَّخَعِيِّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو حَفْصٍ الْحَدَّادُ وَ غَيْرُهُ، عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَ‏:كَانَ يَحْيَى‏ بْنُ‏ خَالِدٍ الْبَرْمَكِيُّ قَدْ وَجَدَ عَلَى هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ شَيْئاً مِنْ طَعْنِهِ عَلَى الْفَلَاسِفَةِ، وَ أَحَبَّ أَنْ يُغْرِيَ بِهِ هَارُونَ وَ يُضْرِيَهُ‏ عَلَى الْقَتْلِ ... 📚رجال کشی، نشر دانشگاه مشهد، ص ٢٥٨
◾️پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 1⃣1⃣ 📢 مسمومیت شدید امام کاظم علیه السلام 🔻عَلِيّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ بَشّارٍ قَالَ حَدّثَنِي شَيْخٌ مِنْ أَهْلِ قَطِيعَةِ الرّبِيعِ مِنَ الْعَامّةِ بِبَغْدَادَ مِمّنْ كَانَ يُنْقَلُ عَنْهُ قَالَ قَالَ لِي قَدْ رَأَيْتُ بَعْضَ مَنْ يَقُولُونَ بِفَضْلِهِ مِنْ أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ فَمَا رَأَيْتُ مِثْلَهُ قَطّ فِي فَضْلِهِ وَ نُسُكِهِ فَقُلْتُ لَهُ مَنْ وَ كَيْفَ رَأَيْتَهُ قَالَ جُمِعْنَا أَيّامَ السّنْدِيّ بْنِ شَاهَكَ ثَمَانِينَ رَجُلًا مِنَ الْوُجُوهِ الْمَنْسُوبِينَ إِلَى الْخَيْرِ فَأُدْخِلْنَا عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع فَقَالَ لَنَا السّنْدِيّ يَا هَؤُلَاءِ انْظُرُوا إِلَى هَذَا الرّجُلِ هَلْ حَدَثَ بِهِ حَدَثٌ فَإِنّ النّاسَ يَزْعُمُونَ أَنّهُ قَدْ فُعِلَ بِهِ وَ يُكْثِرُونَ فِي ذَلِكَ وَ هَذَا مَنْزِلُهُ وَ فِرَاشُهُ مُوَسّعٌ عَلَيْهِ غَيْرُ مُضَيّقٍ وَ لَمْ يُرِدْ بِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ سُوءاً وَ إِنّمَا يَنْتَظِرُ بِهِ أَنْ يَقْدَمَ فَيُنَاظِرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ هَذَا هُوَ صَحِيحٌ مُوَسّعٌ عَلَيْهِ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ فَسَلُوهُ قَالَ وَ نَحْنُ لَيْسَ لَنَا هَمّ ٌ إِلّا النّظَرُ إِلَى الرّجُلِ وَ إِلَى فَضْلِهِ وَ سَمْتِهِ فَقَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع أَمّا مَا ذَكَرَ مِنَ التّوْسِعَةِ وَ مَا أَشْبَهَهَا فَهُوَ عَلَى مَا ذَكَرَ غَيْرَ أَنّي أُخْبِرُكُمْ أَيّهَإ؛ النّفَرُ أَنّي قَدْ سُقِيتُ السّمّ فِي سَبْعِ تَمَرَاتٍ وَ أَنَا غَداً أَخْضَرّ وَ بَعْدَ غَدٍ أَمُوتُ قَالَ فَنَظَرْتُ إِلَى السّنْدِيّ بْنِ شَاهَكَ يَضْطَرِبُ وَ يَرْتَعِدُ مِثْلَ السّعَفَةِ. ✍🏻 ابن بشار گويد: شيخى سُنى از اهل قطيعةالربيع بغداد كه از او روايت نقل مى‌شد، بمن گفت: من يكى از اين خاندان (امامان شيعه) را كه فضيلتش زبانزد مردم بود ديدم كه در فضيلت و عبادت مانند او هرگز نديده بودم. گفتم: او كه بود و حالش را چگونه ديدى؟ گفت: در ايام زندانبانى سنِدى بن شاهك لعنة الله علیه، ما را كه هفتاد تن از آبرومندان و نيكوكاران نزد مردم بوديم جمع كرد و بحضور موسى بن جعفر عليهم السلام برد در زمانى كه مسمومش كرد و هنوز اثر زهر در بدن مباركش هويدا نگشته بود. سِندى بما گفت: به اين مرد نگاه كنيد و ببينيد: آيا نسبت به او پيشآمدى رخ داده است؟! زيرا مردم گمان مى‌كنند كه چنين شده و اين سخن را بسيار مى‌گويند. اين است منزل و استراحتگاه او كه در كمال وسعت و بدون سختى و فشار است. اميرالمؤمنين هارون نسبت به او سوء قصدى ندارد و فقط به اين انتظار است كه اميرالمؤمنين از سفر برگردد و با او مناظره و مباحثه كند. او را مى‌بيند كه صحيح و سالم و از همه در وسعت است، شما از خود او بپرسيد. شيخ سُنى گويد: منظرهٔ امام بقدرى ما را جذب كرده بود كه بسخن سِندى توجهى نداشتيم و هدفى جز ديدار او و نظر به فضل و هیبت جذاب او نداشتيم. لذا موسى بن جعفر عليهم‌السلام خودش فرمودند: اما راجع به توسعه زندگى و مانند آن آنچه می‌گويد چنانست كه مى‌گويد؛ ولى من بشما جمعيت خبر می‌دهم كه در هفت دانه خرما بمن زهر داده‌اند و فردا رنگ من سبز مى‌شود و پس فردا مى‌ميرم. شيخ سُنى گويد: من به سندى بن شاهك نگاه كردم، ديدم او مضطرب شد و مثل شاخه خرما مى‌لرزيد. 📚 الکافی، کتاب الحجة، بَابُ أَنّ الْأَئِمّةَ يَعْلَمُونَ مَتَى يَمُوتُونَ وَ أَنّهُمْ لَا يَمُوتُونَ إِلّا بِاخْتِيَارٍ مِنْهُمْ، حدیث ۲
⚫️ پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 2⃣1⃣ 👈🏻 برخی از این دعای امام کاظم علیه السلام برداشت کرده‌‌اند که در یکی از زندان‌ها، مسکنِ ایشان نَمور، تاریک، تنگ، کثیف و بدبو و زمینش سخت بوده است که امام چنین تعابیری بکار برده‌اند! والله أعلم. ⚠️ یَا سَیِّدِی نَجِّنِی مِنْ حَبْسِ هَارُونَ وَ خَلِّصْنِی مِنْ یَدِهِ یَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَیْنِ رَمْلٍ وَ طِینٍ وَ مَاءٍ وَ یَا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ الْوَلَدِ مِنْ بَیْنِ مَشِیمَةٍ وَ رَحِمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ النَّارِ مِنْ بَیْنِ الْحَدِیدِ وَ الْحَجَرِ وَ یَا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنْ بَیْنِ الْأَحْشَاءِ وَ الْأَمْعَاءِ خَلِّصْنِی مِنْ یَدَیْ هَارُونَ... ✍🏻 ای پروردگار من! مرا از زندان هارون نجات بده و از چنگ او بیرون آور؛ ای کسی که درخت را از میان شِن و گِل و آب بیرون می‌آوری! ای کسی که شیر را از مجرای خون و سرگین بیرون می‌آوری! ای کسی که فرزند را از میان رحِم بیرون می‌آوری! ای کسی که آتش را از میان آهن و سنگ بیرون می‌آوری! ای کسی که روح را از امعاء و احشاء بیرون می‌آوری! مرا از چنگ هارون نجات بده. 📚 بحارالانوار، ٤٨/٢١٩، به نقل از عیون اخبار الرضا عليه السلام
✍🏻 عمر بن واقد نقل کرده، وقتی فضایل موسی بن جعفر علیهم السلام را می‌شنید و به او خبر می‌رسید که شیعیان، ایشان را امام می‌دانند و شب و روز پنهانی به محضر ایشان رفت و آمد می‌کنند، بر جان و سلطنتِ خویش بیمناک شد و بفکر کشتن ایشان افتاد؛ مقداری خرما خواست و چند تایی خورد و بعد یک سینی برداشت و بیست خرما در آن گذاشت و نخی را سَم‌آلود کرد و آن را از سوراخ سوزن رد نمود و بعد یکی از خرماها را برداشت و مرتب سم را با آن نخ از بین آن رد کرد، تا یقین کرد که خرما کاملاً مسموم شده است. بعد آن را در بین بقیه خرماها گذاشت و به یکی از خادمانش گفت: این سینی را پیش موسی بن جعفر ببر و به او بگو: امیرالمؤمنین از این خرما خوردند و دلشان نیامد که برای شما نفرستند؛ شما را به حق خود قسم داده اند که این خرماها را تا آخر بخورید که خودم آن‌ها را با دست خود برای شما انتخاب کرده‌ام. هارون به غلام گوشزد کرد: مراقب باش که چیزی از خرماها باقی نماند و آن‌ها را به کس دیگری ندهد. خادم خرماها را آورد و پیغام هارون را به ایشان رساند؛ امام فرمود: یک چوب خلال بمن بده! خلال را به ایشان داد و در مقابل امام ایستاد و ایشان همین طور خرماها را می‌خوردند. هارون سگ ماده‌ای داشت که خیلی آن را دوست می‌داشت، سگ به هر زحمتی خود را رها کرد و در حالی که زنجیرهای از طلا و جواهرش به زمین کشیده می‌شد تا کنار امام آمد. امام آن خرمای مسموم را با خلال برداشتند و پیش سگ انداختند، سگ آن را خورد و طولی نکشید که خود را بر زمین زد و عوعویی کرد و گوشت هایش قطعه قطعه بر زمین ریخت. امام بقیه خرماها را خوردند و غلام سینی را برداشت و آن را پیش رشید برد. هارون به او گفت: خرماها را تا آخر خورده است؟ گفت: آری ای امیرالمؤمنین. گفت: حالش چطور بود؟ غلام گفت: من چیز بدی ندیدم ای امیرالمؤمنین. بعد که خبر قطعه قطعهٔ سگ و مُردنش به او رسید، بسیار دلگیر شد و مصیبت آن را بزرگ داشت و بالای سر سگ رفت و دید گوشت هایش بر اثر سم ریخته است. غلام را خواست و دستور داد شمشیر و پوستین را برایش آماده کنند. گفت یا واقعیت را در مورد خرماها بمن می‌گویی و یا تو را می‌کُشم. گفت: ای امیر المؤمنین! من خرما را برای موسی بن جعفر بردم و سلام شما را رساندم همان جا در مقابلش ایستادم، از من خلالی خواست و من هم به او دادم. خرماها را یکی یکی بوسیله خلال برمی داشت و می‌خورد تا آن سگ آمد و ایشان خلال را در یکی از آن خرماها برد و آن را برای آن سگ انداخت و سگ هم آن را خورد و بقیه خرماها را خودش خورد و بعد آن چه خودتان می‌دانید اتفاق افتاد ای امیرالمؤمنین. هارون گفت: سودی نکردیم؛ خرمای خوبی به او خوراندیم و سم خود را هدر دادیم و سگ ما را کُشت. نمی توان در مورد او حیله کرد.  📚 بحارالانوار، ٤٨/٢٢٣، به نقل از عيون اخبار الرضا عليه السلام
◼️پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 5⃣1⃣ (ادامه از روایت قبل) ✖️وضعیت جسمیِ امام هنگام شهادت و انجام امورات دفن، توسط امام رضا علیه السلام ✍🏻 مُسَیب گوید: سپس در شبِ روزِ سوم، سَرورم مرا خواستند و فرمودند: چنانچه گفته بودم من پیش خداوند عزّوجلّ می‌روم؛ وقتی از تو آب خواستم و نوشیدم و دیدی من وَرم کرده‌ام و شکمم بالا آمده و رنگم زرد و سرخ و سبز می‌شود و همینطور رنگ به رنگ می‌شوم، برو به این ستمگر بگو که من از دنیا رفته‌ام. وقتی دیدی من اینطور شده‌ام مبادا تا قبل از جان دادنم بگویی کسی بیاید. مسیب گوید: پیوسته در انتظار وعده امام علیه السلام بودم تا اینکه آب خواستند و آشامیدند و بعد مرا خواستند و فرمودند: ای مسیب! این مرد پلید سِندی بن شاهک خیال خواهد کرد که او غسل و دفن مرا انجام می‌دهد، ولی هرگز چنین اتفاقی نمی‌افتد. وقتی مرا به قبرستان قریش بردند، بر رویم لحد بگذارید و قبرم را از چهار انگشتِ باز بالاتر نیاورید و از تربتم چیزی برای تبرک برندارید (که بخورید)؛ زیرا همه تربت‌ها برای ما حرام است، مگر تربت جدم حسین بن علی علیهم السّلام که خداوند عزّ و جلّ آن را برای شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است. مسیب گوید: سپس شخصی را دیدم که شبیه‌ترین انسان‌ها به امام علیه السلام بود و کنار ایشان نشسته بود. من سرورم رضا علیه السلام را وقتی نوجوان بودند دیده بودم، خواستم از آن شخص سؤال کنم که شما که هستید، که امام کاظم علیه السّلام فریاد زدند: ای مسیب! مگر نگفتم چیزی نگویی⁉️ صبر کردم تا ایشان از دنیا رفتند و آن شخص از نظرم ناپدید شد. من خبر را به رشید رساندم و بعد سِندی بن شاهک آمد. بخدا قسم با چشم خود آن‌ها را دیدم که خیال می‌کردند ایشان را غسل می‌دهند، ولی دستشان به ایشان نمی‌رسید و خیال می‌کردند که سِدر و کافور می‌زنند و کفن می‌کنند و من می‌دیدم که هیچ کاری پیش نمی‌بردند. دیدم همان شخص ایشان را غسل و حنوط و کفن می‌کند و چنان وانمود می‌کند که کمک‌کار آن‌هاست و آن‌ها او را نمی‌شناختند. وقتی آن شخص کارهای ایشان را تمام کرد، بمن فرمودند: ای مسیب! در هرچه شک می‌کنی در این شک نداشته باش که من امام و مولای تو و حجت خداوند متعال بعد از پدرم بر تو هستم؛ ای مسیب! مثَل من، مثَل یوسف صدیق علیه السلام است و مثَل آن‌ها، مثَل برادران اوست که پیش یوسف رفتند و یوسف آن‌ها را شناخت، ولی آن‌ها او را نشناختند. سپس جنازه امام را بردند و در قبرستان قریش دفن کردند... 📚 بحارالانوار، ٤٨/٢٢٤، به نقل از عیون اخبار الرضا عليه السلام
▪️پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 6⃣1⃣ ⛔️ بدن مقدس امام روی تخته و فریادهای توهین‌آمیز و فحش‌های سِندی بن شاهک حرامزاده ملعون به امام مظلوم ما ابْنُ عُبْدُوسٍ عَنِ ابْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: تُوُفِّیَ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیه السلام فِی یَدَیِ السِّنْدِیِّ بْنِ شَاهَکَ فَحُمِلَ عَلَی نَعْشٍ وَ نُودِیَ عَلَیْهِ هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَةِ فَاعْرِفُوهُ فَلَمَّا أُتِیَ بِهِ مَجْلِسَ الشُّرْطَةِ أَقَامَ أَرْبَعَةَ نَفَرٍ فَنَادَوْا أَلَا مَنْ أَرَادَ أَنْ یَرَی الْخَبِیثَ بْنَ الْخَبِیثِ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ فَلْیَخْرُجْ.. ✍🏻 حسن بن عبدالله صیرفی از پدرش نقل کرده، موسی بن جعفر علیهم السّلام در زندان سِندی بن شاهک درگذشتند، ایشان را روی تختی گذاشته و می‌بردند و می‌گفتند: این امام رافضی هاست؛ بیایید او را ببینید. وقتی بدن ایشان را به مجلس شرطه‌ها آوردند، سندی بن شاهک چهار نفر را گماشت تا فریاد بزنند که آگاه باشید که هرکه می‌خواهد آن...... (از ترجمه معذورم) را ببیند از خانه‌اش بیرون بیاید. 📚بحارالانوار، ٤٨/٢٢٧، به نقل از عیون اخبار الرضا عليه السلام
⚫️ پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 7⃣1⃣ 💥گزارشی خواندنی از هیبت و جذبه امام 👈🏻 علامه مجلسی رحمه‌الله ✍🏻 در بعضی از تألیفات اصحاب دیدم: روایت شده وقتی هارون - که خداوند لعنتش کند - تصمیم گرفت که امام موسی بن جعفر علیهم السّلام را به قتل برساند، کُشتن ایشان را به هریک از سربازان و سپاه داران خود که پیشنهاد می‌کرد، هیچ کدام قبول نکردند. نامه‌ای به کارگزاران خود در ممالک فرنگ نوشت که: برایم گروهی پیدا کنید که خداوند و رسولش را نشناسند، من می‌خواهم در کاری از آن‌ها کمک بگیرم. گروهی را فرستادند که از اسلام و زبان عربی هیچ چیز نمی‌دانستند و پنجاه نفری می‌شدند. وقتی نزد رشید رسیدند، به آن‌ها احترام نمود و از آن‌ها پرسید: پروردگار شما کیست؟ و پیامبرتان چه کسی است؟ گفتند: ما هرگز پروردگار و پیامبری نمی‌شناسیم. رشید آن‌ها را وارد خانه‌ای که امام علیه السّلام در آن جا زندانی بودند نمود تا حضرت را بکُشند و خودش از روزنه اتاق به تماشای آن‌ها نشست. همینکه چشمشان به امام افتاد، سلاح‌های خود را انداختند و بدنشان به لرزه درآمد و به سجده افتادند و به جهت رحم کردن به ایشان گریه می‌کردند. امام علیه السّلام شروع کردند دست بر سر آن‌ها کشیدن و به زبان خودشان با آن‌ها صحبت کردن و آن‌ها اشک می‌ریختند. وقتی رشید این را دید، ترسید فتنه‌ای برپا شود و بر سر وزیرش فریاد کشید که آن‌ها را بیرون بیاندازد. آن‌ها به جهت احترام ایشان عقب عقب رفتند و سوار بر اسب‌های خود شدند و بدون اجازه به طرف شهرهای خویش راه افتادند. 📚 بحارالانوار، ٤٨/٢٤٨