eitaa logo
ظهور بسیار نزدیک است
15هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
17.4هزار ویدیو
377 فایل
💓 از غدیر تا ظهور 🙏 با شما حرف خواهیم زد از : 🌹 یاایتها النفس المطمئنة 🌼 ارجعی الی ربک 🌼 راضية مرضية 🌼 فدخلي في عبادي 🌼 وادخلي جنتي 👈 کپی آزاد 🔸 موسسه جنبش پیشوازان دولت کریمه 🔸 تبلیغات تبادلات 🔹 @mahdeyar314 🔸کانال دیگر ما 🔹 @zoh110hor
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 8⃣ 🔘 مانند لباسی که بر زمین پهن شده... ➖احمد بن عبد اللَّه قروی روایت کرده در ايامی که امام کاظم علیه السلام در حبس فضل بن ربیع بود، روزی بر فضل بن ربیع داخل شدم، بر بام خانه خود نشسته بود، چون نظرش بر من افتاد مرا طلبید، چون نزدیک رفتم گفت که: از روزنه نظر کن در آن خانه چه می‌بینی؟ گفتم: لباسی می‌بینم که بر زمین افتاده است❗️گفت: نیک نظر کن؛ چون نیک تأمّل کردم گفتم: مردی می‌نماید که به سجده رفته است؛ گفت: می‌شناسی او را؟ گفتم: نه، گفت: این مولای توست؛ سپس فضل به شرح عبادت و مناجاتِ بی‌نظیرِ آن امام پرداخت و گفتم: از خداوند بترس و نسبتِ بدی به او اراده مکن که باعث زوال نعمت تو گردد، زیرا که هیچکس بدی نسبت به ایشان نکرده است مگر آنکه بزودی در دنیا بجزای خود رسیده است؛ فضل گفت: مکرّر نزد من فرستاده‌اند که او را شهید کنم، من قبول نکردم و اعلام کردم که این کار از من بر نمی‌آید و اگر مرا بکُشند نخواهم کرد آنچه از من توقّع دارند.  📙جلاء العیون، علامه مجلسی رحمه‌الله، ص ۹۰۰
⚫️ پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 9⃣ ❌ این موسی بن جعفر (علیهم السلام) است... 👈🏻 بروایت دیگر از ثوبانی منقول است که امام کاظم علیه السّلام در مدّت زیاده از ده سال بعد از آنکه آفتاب یک نیزه بلند می‌شد به سجده می‌رفت، مشغول دعا و تضرّع می‌بود تا زوال شمس؛ در ایّامی که در حبس هارون بود، آن ملعون مکرّر بر بام خانه می‌رفت نظر می‌کرد در آن حجره‌ای که حضرت را در آنجا محبوس کرده بود؛ لباسی می‌دید که بر زمین افتاده است و کسی را نمی دید. روزی به ربیع گفت: این لباس چیست که من می‌بینم در این خانه؟ ربیع گفت: این لباس نیست بلکه موسی بن جعفر است، هر روز بعد از طلوع آفتاب به سجده می‌رود و تا وقت زوال در سجود می‌باشد؛ هارون گفت: بدرستی که او از عابدترین بنی‌هاشم است؛ ربیع گفت: هرگاه می‌دانی که او چنین است چرا او را در این زندان تنگ جا داده‌ای⁉️ آن لعین گفت: برای دولت من لازم است که او چنین باشد.  📓جلاء العیون، علامه مجلسی رحمه‌الله، ص ۹۰۳
◾️پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 🔟 💥امام کاظم علیه السلام را یک فیلسوف به قتل رساند... 🔻أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الصَّفْوَانِيِ‏ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ الْحُسَيْنُ بْنُ رَوْحٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ‏ أَنَّ يَحْيَى‏ بْنَ‏ خَالِدٍ سَمَّ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع فِي إِحْدَى وَ عِشْرِينَ رُطَبَةً وَ بِهَا مَاتَ. ✍🏻 جناب شیخ ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی اعلی الله مقامه الشریف فرمودند: یحیی بن خالد، موسی بن جعفر علیه السلام را با ٢١ دانه خرما مسموم کرد و ایشان به همین خاطر بشهادت رسید. 📙الغيبة، شیخ طوسی؛ ط_ دار المعارف الاسلامیة؛ ص ٣٨٧ ❌ دخالت مستقیم خاندان برمکی به خصوص «یحیی بن خالد برمکی» لعنه الله در آزار امام موسی بن جعفر علیه السلام و قتل ایشان از متواترات تاریخ است. همین خاندان برمکی نقش اساسی در انتقال «فلسفه» به جهان اسلام داشتند. «یحیی بن خالد» لعنه الله روی تعصّبی که نسبت به فلسفه داشت جناب "هشام بن حکم" را در معرض قتل قرار داد و باعث فرار و آوارگی او شد: أَبُو عَمْرٍو الْكَشِّيُّ قَالَ: أَخْبَرَنِي أَبُو الْحَسَنِ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْخَالِدِيُّ، قَالَ أَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ الْبَغْدَادِيُّ أَبُو عَلِيٍّ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ أَحْمَدَ النَّخَعِيِّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو حَفْصٍ الْحَدَّادُ وَ غَيْرُهُ، عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَ‏:كَانَ يَحْيَى‏ بْنُ‏ خَالِدٍ الْبَرْمَكِيُّ قَدْ وَجَدَ عَلَى هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ شَيْئاً مِنْ طَعْنِهِ عَلَى الْفَلَاسِفَةِ، وَ أَحَبَّ أَنْ يُغْرِيَ بِهِ هَارُونَ وَ يُضْرِيَهُ‏ عَلَى الْقَتْلِ ... 📚رجال کشی، نشر دانشگاه مشهد، ص ٢٥٨
◾️پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 1⃣1⃣ 📢 مسمومیت شدید امام کاظم علیه السلام 🔻عَلِيّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمّدِ بْنِ بَشّارٍ قَالَ حَدّثَنِي شَيْخٌ مِنْ أَهْلِ قَطِيعَةِ الرّبِيعِ مِنَ الْعَامّةِ بِبَغْدَادَ مِمّنْ كَانَ يُنْقَلُ عَنْهُ قَالَ قَالَ لِي قَدْ رَأَيْتُ بَعْضَ مَنْ يَقُولُونَ بِفَضْلِهِ مِنْ أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ فَمَا رَأَيْتُ مِثْلَهُ قَطّ فِي فَضْلِهِ وَ نُسُكِهِ فَقُلْتُ لَهُ مَنْ وَ كَيْفَ رَأَيْتَهُ قَالَ جُمِعْنَا أَيّامَ السّنْدِيّ بْنِ شَاهَكَ ثَمَانِينَ رَجُلًا مِنَ الْوُجُوهِ الْمَنْسُوبِينَ إِلَى الْخَيْرِ فَأُدْخِلْنَا عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع فَقَالَ لَنَا السّنْدِيّ يَا هَؤُلَاءِ انْظُرُوا إِلَى هَذَا الرّجُلِ هَلْ حَدَثَ بِهِ حَدَثٌ فَإِنّ النّاسَ يَزْعُمُونَ أَنّهُ قَدْ فُعِلَ بِهِ وَ يُكْثِرُونَ فِي ذَلِكَ وَ هَذَا مَنْزِلُهُ وَ فِرَاشُهُ مُوَسّعٌ عَلَيْهِ غَيْرُ مُضَيّقٍ وَ لَمْ يُرِدْ بِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ سُوءاً وَ إِنّمَا يَنْتَظِرُ بِهِ أَنْ يَقْدَمَ فَيُنَاظِرَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ هَذَا هُوَ صَحِيحٌ مُوَسّعٌ عَلَيْهِ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ فَسَلُوهُ قَالَ وَ نَحْنُ لَيْسَ لَنَا هَمّ ٌ إِلّا النّظَرُ إِلَى الرّجُلِ وَ إِلَى فَضْلِهِ وَ سَمْتِهِ فَقَالَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع أَمّا مَا ذَكَرَ مِنَ التّوْسِعَةِ وَ مَا أَشْبَهَهَا فَهُوَ عَلَى مَا ذَكَرَ غَيْرَ أَنّي أُخْبِرُكُمْ أَيّهَإ؛ النّفَرُ أَنّي قَدْ سُقِيتُ السّمّ فِي سَبْعِ تَمَرَاتٍ وَ أَنَا غَداً أَخْضَرّ وَ بَعْدَ غَدٍ أَمُوتُ قَالَ فَنَظَرْتُ إِلَى السّنْدِيّ بْنِ شَاهَكَ يَضْطَرِبُ وَ يَرْتَعِدُ مِثْلَ السّعَفَةِ. ✍🏻 ابن بشار گويد: شيخى سُنى از اهل قطيعةالربيع بغداد كه از او روايت نقل مى‌شد، بمن گفت: من يكى از اين خاندان (امامان شيعه) را كه فضيلتش زبانزد مردم بود ديدم كه در فضيلت و عبادت مانند او هرگز نديده بودم. گفتم: او كه بود و حالش را چگونه ديدى؟ گفت: در ايام زندانبانى سنِدى بن شاهك لعنة الله علیه، ما را كه هفتاد تن از آبرومندان و نيكوكاران نزد مردم بوديم جمع كرد و بحضور موسى بن جعفر عليهم السلام برد در زمانى كه مسمومش كرد و هنوز اثر زهر در بدن مباركش هويدا نگشته بود. سِندى بما گفت: به اين مرد نگاه كنيد و ببينيد: آيا نسبت به او پيشآمدى رخ داده است؟! زيرا مردم گمان مى‌كنند كه چنين شده و اين سخن را بسيار مى‌گويند. اين است منزل و استراحتگاه او كه در كمال وسعت و بدون سختى و فشار است. اميرالمؤمنين هارون نسبت به او سوء قصدى ندارد و فقط به اين انتظار است كه اميرالمؤمنين از سفر برگردد و با او مناظره و مباحثه كند. او را مى‌بيند كه صحيح و سالم و از همه در وسعت است، شما از خود او بپرسيد. شيخ سُنى گويد: منظرهٔ امام بقدرى ما را جذب كرده بود كه بسخن سِندى توجهى نداشتيم و هدفى جز ديدار او و نظر به فضل و هیبت جذاب او نداشتيم. لذا موسى بن جعفر عليهم‌السلام خودش فرمودند: اما راجع به توسعه زندگى و مانند آن آنچه می‌گويد چنانست كه مى‌گويد؛ ولى من بشما جمعيت خبر می‌دهم كه در هفت دانه خرما بمن زهر داده‌اند و فردا رنگ من سبز مى‌شود و پس فردا مى‌ميرم. شيخ سُنى گويد: من به سندى بن شاهك نگاه كردم، ديدم او مضطرب شد و مثل شاخه خرما مى‌لرزيد. 📚 الکافی، کتاب الحجة، بَابُ أَنّ الْأَئِمّةَ يَعْلَمُونَ مَتَى يَمُوتُونَ وَ أَنّهُمْ لَا يَمُوتُونَ إِلّا بِاخْتِيَارٍ مِنْهُمْ، حدیث ۲
⚫️ پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 2⃣1⃣ 👈🏻 برخی از این دعای امام کاظم علیه السلام برداشت کرده‌‌اند که در یکی از زندان‌ها، مسکنِ ایشان نَمور، تاریک، تنگ، کثیف و بدبو و زمینش سخت بوده است که امام چنین تعابیری بکار برده‌اند! والله أعلم. ⚠️ یَا سَیِّدِی نَجِّنِی مِنْ حَبْسِ هَارُونَ وَ خَلِّصْنِی مِنْ یَدِهِ یَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَیْنِ رَمْلٍ وَ طِینٍ وَ مَاءٍ وَ یَا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ الْوَلَدِ مِنْ بَیْنِ مَشِیمَةٍ وَ رَحِمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ النَّارِ مِنْ بَیْنِ الْحَدِیدِ وَ الْحَجَرِ وَ یَا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنْ بَیْنِ الْأَحْشَاءِ وَ الْأَمْعَاءِ خَلِّصْنِی مِنْ یَدَیْ هَارُونَ... ✍🏻 ای پروردگار من! مرا از زندان هارون نجات بده و از چنگ او بیرون آور؛ ای کسی که درخت را از میان شِن و گِل و آب بیرون می‌آوری! ای کسی که شیر را از مجرای خون و سرگین بیرون می‌آوری! ای کسی که فرزند را از میان رحِم بیرون می‌آوری! ای کسی که آتش را از میان آهن و سنگ بیرون می‌آوری! ای کسی که روح را از امعاء و احشاء بیرون می‌آوری! مرا از چنگ هارون نجات بده. 📚 بحارالانوار، ٤٨/٢١٩، به نقل از عیون اخبار الرضا عليه السلام
✍🏻 عمر بن واقد نقل کرده، وقتی فضایل موسی بن جعفر علیهم السلام را می‌شنید و به او خبر می‌رسید که شیعیان، ایشان را امام می‌دانند و شب و روز پنهانی به محضر ایشان رفت و آمد می‌کنند، بر جان و سلطنتِ خویش بیمناک شد و بفکر کشتن ایشان افتاد؛ مقداری خرما خواست و چند تایی خورد و بعد یک سینی برداشت و بیست خرما در آن گذاشت و نخی را سَم‌آلود کرد و آن را از سوراخ سوزن رد نمود و بعد یکی از خرماها را برداشت و مرتب سم را با آن نخ از بین آن رد کرد، تا یقین کرد که خرما کاملاً مسموم شده است. بعد آن را در بین بقیه خرماها گذاشت و به یکی از خادمانش گفت: این سینی را پیش موسی بن جعفر ببر و به او بگو: امیرالمؤمنین از این خرما خوردند و دلشان نیامد که برای شما نفرستند؛ شما را به حق خود قسم داده اند که این خرماها را تا آخر بخورید که خودم آن‌ها را با دست خود برای شما انتخاب کرده‌ام. هارون به غلام گوشزد کرد: مراقب باش که چیزی از خرماها باقی نماند و آن‌ها را به کس دیگری ندهد. خادم خرماها را آورد و پیغام هارون را به ایشان رساند؛ امام فرمود: یک چوب خلال بمن بده! خلال را به ایشان داد و در مقابل امام ایستاد و ایشان همین طور خرماها را می‌خوردند. هارون سگ ماده‌ای داشت که خیلی آن را دوست می‌داشت، سگ به هر زحمتی خود را رها کرد و در حالی که زنجیرهای از طلا و جواهرش به زمین کشیده می‌شد تا کنار امام آمد. امام آن خرمای مسموم را با خلال برداشتند و پیش سگ انداختند، سگ آن را خورد و طولی نکشید که خود را بر زمین زد و عوعویی کرد و گوشت هایش قطعه قطعه بر زمین ریخت. امام بقیه خرماها را خوردند و غلام سینی را برداشت و آن را پیش رشید برد. هارون به او گفت: خرماها را تا آخر خورده است؟ گفت: آری ای امیرالمؤمنین. گفت: حالش چطور بود؟ غلام گفت: من چیز بدی ندیدم ای امیرالمؤمنین. بعد که خبر قطعه قطعهٔ سگ و مُردنش به او رسید، بسیار دلگیر شد و مصیبت آن را بزرگ داشت و بالای سر سگ رفت و دید گوشت هایش بر اثر سم ریخته است. غلام را خواست و دستور داد شمشیر و پوستین را برایش آماده کنند. گفت یا واقعیت را در مورد خرماها بمن می‌گویی و یا تو را می‌کُشم. گفت: ای امیر المؤمنین! من خرما را برای موسی بن جعفر بردم و سلام شما را رساندم همان جا در مقابلش ایستادم، از من خلالی خواست و من هم به او دادم. خرماها را یکی یکی بوسیله خلال برمی داشت و می‌خورد تا آن سگ آمد و ایشان خلال را در یکی از آن خرماها برد و آن را برای آن سگ انداخت و سگ هم آن را خورد و بقیه خرماها را خودش خورد و بعد آن چه خودتان می‌دانید اتفاق افتاد ای امیرالمؤمنین. هارون گفت: سودی نکردیم؛ خرمای خوبی به او خوراندیم و سم خود را هدر دادیم و سگ ما را کُشت. نمی توان در مورد او حیله کرد.  📚 بحارالانوار، ٤٨/٢٢٣، به نقل از عيون اخبار الرضا عليه السلام
◼️پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 5⃣1⃣ (ادامه از روایت قبل) ✖️وضعیت جسمیِ امام هنگام شهادت و انجام امورات دفن، توسط امام رضا علیه السلام ✍🏻 مُسَیب گوید: سپس در شبِ روزِ سوم، سَرورم مرا خواستند و فرمودند: چنانچه گفته بودم من پیش خداوند عزّوجلّ می‌روم؛ وقتی از تو آب خواستم و نوشیدم و دیدی من وَرم کرده‌ام و شکمم بالا آمده و رنگم زرد و سرخ و سبز می‌شود و همینطور رنگ به رنگ می‌شوم، برو به این ستمگر بگو که من از دنیا رفته‌ام. وقتی دیدی من اینطور شده‌ام مبادا تا قبل از جان دادنم بگویی کسی بیاید. مسیب گوید: پیوسته در انتظار وعده امام علیه السلام بودم تا اینکه آب خواستند و آشامیدند و بعد مرا خواستند و فرمودند: ای مسیب! این مرد پلید سِندی بن شاهک خیال خواهد کرد که او غسل و دفن مرا انجام می‌دهد، ولی هرگز چنین اتفاقی نمی‌افتد. وقتی مرا به قبرستان قریش بردند، بر رویم لحد بگذارید و قبرم را از چهار انگشتِ باز بالاتر نیاورید و از تربتم چیزی برای تبرک برندارید (که بخورید)؛ زیرا همه تربت‌ها برای ما حرام است، مگر تربت جدم حسین بن علی علیهم السّلام که خداوند عزّ و جلّ آن را برای شیعیان و دوستان ما شفا قرار داده است. مسیب گوید: سپس شخصی را دیدم که شبیه‌ترین انسان‌ها به امام علیه السلام بود و کنار ایشان نشسته بود. من سرورم رضا علیه السلام را وقتی نوجوان بودند دیده بودم، خواستم از آن شخص سؤال کنم که شما که هستید، که امام کاظم علیه السّلام فریاد زدند: ای مسیب! مگر نگفتم چیزی نگویی⁉️ صبر کردم تا ایشان از دنیا رفتند و آن شخص از نظرم ناپدید شد. من خبر را به رشید رساندم و بعد سِندی بن شاهک آمد. بخدا قسم با چشم خود آن‌ها را دیدم که خیال می‌کردند ایشان را غسل می‌دهند، ولی دستشان به ایشان نمی‌رسید و خیال می‌کردند که سِدر و کافور می‌زنند و کفن می‌کنند و من می‌دیدم که هیچ کاری پیش نمی‌بردند. دیدم همان شخص ایشان را غسل و حنوط و کفن می‌کند و چنان وانمود می‌کند که کمک‌کار آن‌هاست و آن‌ها او را نمی‌شناختند. وقتی آن شخص کارهای ایشان را تمام کرد، بمن فرمودند: ای مسیب! در هرچه شک می‌کنی در این شک نداشته باش که من امام و مولای تو و حجت خداوند متعال بعد از پدرم بر تو هستم؛ ای مسیب! مثَل من، مثَل یوسف صدیق علیه السلام است و مثَل آن‌ها، مثَل برادران اوست که پیش یوسف رفتند و یوسف آن‌ها را شناخت، ولی آن‌ها او را نشناختند. سپس جنازه امام را بردند و در قبرستان قریش دفن کردند... 📚 بحارالانوار، ٤٨/٢٢٤، به نقل از عیون اخبار الرضا عليه السلام
▪️پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 6⃣1⃣ ⛔️ بدن مقدس امام روی تخته و فریادهای توهین‌آمیز و فحش‌های سِندی بن شاهک حرامزاده ملعون به امام مظلوم ما ابْنُ عُبْدُوسٍ عَنِ ابْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ حَمْدَانَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: تُوُفِّیَ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ علیه السلام فِی یَدَیِ السِّنْدِیِّ بْنِ شَاهَکَ فَحُمِلَ عَلَی نَعْشٍ وَ نُودِیَ عَلَیْهِ هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَةِ فَاعْرِفُوهُ فَلَمَّا أُتِیَ بِهِ مَجْلِسَ الشُّرْطَةِ أَقَامَ أَرْبَعَةَ نَفَرٍ فَنَادَوْا أَلَا مَنْ أَرَادَ أَنْ یَرَی الْخَبِیثَ بْنَ الْخَبِیثِ مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ فَلْیَخْرُجْ.. ✍🏻 حسن بن عبدالله صیرفی از پدرش نقل کرده، موسی بن جعفر علیهم السّلام در زندان سِندی بن شاهک درگذشتند، ایشان را روی تختی گذاشته و می‌بردند و می‌گفتند: این امام رافضی هاست؛ بیایید او را ببینید. وقتی بدن ایشان را به مجلس شرطه‌ها آوردند، سندی بن شاهک چهار نفر را گماشت تا فریاد بزنند که آگاه باشید که هرکه می‌خواهد آن...... (از ترجمه معذورم) را ببیند از خانه‌اش بیرون بیاید. 📚بحارالانوار، ٤٨/٢٢٧، به نقل از عیون اخبار الرضا عليه السلام
⚫️ پیرامون شهادت جانسوز علیه السلام 7⃣1⃣ 💥گزارشی خواندنی از هیبت و جذبه امام 👈🏻 علامه مجلسی رحمه‌الله ✍🏻 در بعضی از تألیفات اصحاب دیدم: روایت شده وقتی هارون - که خداوند لعنتش کند - تصمیم گرفت که امام موسی بن جعفر علیهم السّلام را به قتل برساند، کُشتن ایشان را به هریک از سربازان و سپاه داران خود که پیشنهاد می‌کرد، هیچ کدام قبول نکردند. نامه‌ای به کارگزاران خود در ممالک فرنگ نوشت که: برایم گروهی پیدا کنید که خداوند و رسولش را نشناسند، من می‌خواهم در کاری از آن‌ها کمک بگیرم. گروهی را فرستادند که از اسلام و زبان عربی هیچ چیز نمی‌دانستند و پنجاه نفری می‌شدند. وقتی نزد رشید رسیدند، به آن‌ها احترام نمود و از آن‌ها پرسید: پروردگار شما کیست؟ و پیامبرتان چه کسی است؟ گفتند: ما هرگز پروردگار و پیامبری نمی‌شناسیم. رشید آن‌ها را وارد خانه‌ای که امام علیه السّلام در آن جا زندانی بودند نمود تا حضرت را بکُشند و خودش از روزنه اتاق به تماشای آن‌ها نشست. همینکه چشمشان به امام افتاد، سلاح‌های خود را انداختند و بدنشان به لرزه درآمد و به سجده افتادند و به جهت رحم کردن به ایشان گریه می‌کردند. امام علیه السّلام شروع کردند دست بر سر آن‌ها کشیدن و به زبان خودشان با آن‌ها صحبت کردن و آن‌ها اشک می‌ریختند. وقتی رشید این را دید، ترسید فتنه‌ای برپا شود و بر سر وزیرش فریاد کشید که آن‌ها را بیرون بیاندازد. آن‌ها به جهت احترام ایشان عقب عقب رفتند و سوار بر اسب‌های خود شدند و بدون اجازه به طرف شهرهای خویش راه افتادند. 📚 بحارالانوار، ٤٨/٢٤٨
🥀هجومِ سیلی جلادهای حیوان‌خو کبود کرد تنِ آیه‌های انسان را 🥀به شأن آیه‌ی «اِلّاالمُطَهَّرون» سوگند که بی‌ وضو صفتان می‌زدند قرآن را 🥀به کامِ تشنگی‌اش جامِ اشک می‌نوشاند به کربلای لبش روضه‌های عطشان را 🥀به پای او غل و زنجیرها اسیر شدند زمانِ رفتنش آزاد کرد زندان‌را ◼️شهادت جانسوز حضرت باب الحوائج امام موسی کاظم علیه السلام تسلیت باد (ع) @mahdimontazeremast
🔰 آقا امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند: ⁦♻️⁩ وَاللّه‏ِ ما اُعطِىَ مُومِنُ قَطَّ خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ، اِلاّ بِحُسنِ ظَنِّهِ بِاللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ وَ رَجائِهِ لَهُ وَ حُسنِ خُلقِهِ وَالکفِّ عَنِ اغتیاب المُؤمِنینَ 🔷 به خدا قسم خیر دنیا و آخرت را به مؤمنى ندهند مگر به سبب حسن ظن و امیدوارى او به خدا و خوش اخلاقى اش و خوددارى از غیبت مؤمنان. 📚 بحارالأنوار، ج. ۶، ص. ۲۸، ح. ۲ 🌷 علیه السلام بر همه مسلمین تسلیتباد. 🇮🇷⁩پایگاه بسیج فضای مجازی https://eitaa.com/joinchat/2385182721C9df651400c
هدایت شده از @Imam7tom
⏪چهار اثر فوق العاده زندگی منتظرانه در سخن امام کاظم علیه السلام 🌷 علیه السلام: هر كه در فرج و امر ما، مرکبی داشته باشد و دشمن ما را خشمناك كند در حالی كه منسوب به ما(شیعه) است: ✅خدا را افزایش دهد ✅و (ظرفیت روحی) به او داده ✅و او را به رسانده ✅و در کمک کار او خواهد بود. ◀️من ارتبط دابة متوقعا به أمرنا و يغيظ به عدونا و هو منسوب إلينا أدر الله رزقه و شرح صدره و بلغه أمله و كان عونا على حوائجه 📕الكافي، ج۶، ص: ۵۳۵ (ع)
4_5805627608922065530.mp3
5.4M
🎙سخنرانی استاد عالی درباره زندگی امام کاظم علیه السلام
تلنــــــگرانه (علیه السلام): 《مثل دنیا(واموال وزیور آلات وتجملات آن)همانند آب دریا است ؛که انسان تشنه می شود وآنقدر میل می کند تا هلاک شود》 📚تحف العقول ؛ص۲۹۲ 🕯 تسلیت باد. 𖣇⃟྄ཽེ࿆  @olmaerbbane علمای ربانیـ
🅾کرامات علیه السلام 1⃣اعجاز امام کاظم علیه السلام در خروج از زندان 🔻مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام می‌گوید: سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود: " امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم." گفتم:" آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟!" فرمود: " ای مسیب، تو گمان می‌کنی قدرت و توان الهی ما کم است؟ " گفتم:" نه، ای مولای من " فرمود: " پس چه؟ " گفتم:" دعا کنید ایمانم قوی‌تر شود " امام چنین دعا کرد: " خدایا او را ثابت‌قدم بدار سپس فرمود:" من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا ( وزیر حضرت سلیمان علیه السلام ) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را می‌خوانم و به مدینه می‌روم." ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست. سپس فرمود: " من پس از سه روز از دنیا می‌روم. " من به گریه افتادم. فرمود: " گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست ... " منبع: بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۲۲۴، ح ۲۶ از عیون اخبارالرضا تسلیت‌باد کرامتهای بعدی حضرت در 👇 🌹گاھ نوشٺ هاے یڪ طلبھـ ـ ‌ 🍀 @besmellaherrahmanerrahimm
🅾کرامات علیه السلام 2⃣ امام کاظم علیه السلام و خبر از مرگ زندانبان ♦️ابویوسف و محمد بن حسن که دو نفر از اصحاب ابوحنیفه بودند، در زندان سندی بن شاهک به ملاقات امام ابی الحسن موسی بن جعفر علیه السلام رفتند در بین راه با هم می گفتند: ما چیزی از موسی بن جعفر کم نمی آوریم. یا مساوی او هستیم، یا مشابه او ... وقتی به خدمت حضرت رسیدند و مقداری نشستند، یکی از مأمورین زندان وارد شد و گفت: نوبت کاری من تمام شده و از خدمت شما می روم. اگر بیرون زندان کاری دارید بفرمائید، تا مرتبه دیگر که نوبت خدمت من می شود و مجدداً باز خواهم گشت، نتیجه اش را تقدیم کنم. حضرت فرمودند: کاری ندارم. وقتی آن مرد رفت، حضرت به ابو یوسف رو کرد و فرمود: عجیب است، او امشب می میرد. آن وقت به من میگوید اگر کاری داری بگو انجام دهم! ابویوسف و محمد بن حسن ب‍ُهت‌زده پس از خداحافظی از زندان بیرون آمدند، در حالی که به یکدیگر می گفتند: ما آمده بودیم بحث حلال و حرام کنیم. او از امور غیبی خبر داد! زمان مرگ امری است نهانی! از کجا می‌دانست؟! سپس فردی را مأموریت دادند تا آن مأمور زندان را تا فردا تعقیب کند و آنها را از وضع او مطّلع نماید. آن مرد نیز وی را زیر نظر گرفت و شب را در مسجد محله که نزدیک خانه آن مأمور بود، خوابید. صبحگاهان دید فریاد عزا بلند است و مردم به داخل خانه وی آمد و شد میکنند پرسید: چه خبر است؟ گفتند: فلانی دیشب از دنیا رفت. این مرد پیش ابو یوسف و محمد بن حسن آمد خبر مرگ آن مأمور را آورد مجدداً این دو به ملاقات حضرت آمدند و گفتند: " معلوم شد شما به حلال و حرام دین خدا آگاهید. ولی زمان مرگ او را که از اسرار غیبی الهی است از کجا دانستید؟ 💠 حضرت فرمود: این از دروازه های علم رسول الله است که به روی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گشودند و سپس آن علم الهی از هر امام به امام بعدی منتقل شده است ... منبع: بحارالانوار، ج۴۸، ص ۶۴ از خرائج تسلیت‌باد کرامات بعدی امام کاظم👇 🌹گاھ نوشٺ هاے یڪ طلبھـ ـ ‌ 🍀 @besmellaherrahmanerrahimm
🅾 کرامات علیه السلام 3⃣امام کاظم علیه السلام و زنده ساختن گاو مرده 🔻علی بن مغیره گوید: همراه امام موسی کاظم علیه السلام در منی می‌رفتیم که با زنی روبه‌رو شدیم که که فرزندان کوچکش به دورش حلقه زده بودند و همگی سخت می‌گریستند. امام فرمود:" چرا گریه می‌کنید؟ " زن که امام را نمی شناخت گفت:" تنها سرمایه من و این فرزندان یتیمم گاوی بود که از شیرش زندگی را می‌گذراندیم. اینک گاو مُرده و ما درمانده شده‌ایم." امام فرمود:" آیا دوست داری آن گاو را زنده سازم؟ " گفت:"آری، آری! امام به گوشه ای رفت و دو رکعت نماز خواند و دست به سوی آسمان گرفت و دعا نمود. آنگاه کنار گاو مرده آمد و ضربه ای به پهلوی گاو زد. ناگهان گاو زنده شد و از جا بلند شد! زن با دیدن این صحنه فریاد زد:" بیایید که قسم به خدای کعبه، او عیسی بن مریم است! " مردم ازدحام کردند و به تماشای گاو و سخنان زن مشغول شدند. اما امام خود را در بین مردم پنهان نمود و به راه خود ادامه داد ... منبع: بحارالانوار، ج۴۸، ص ۵۵، از بصائرالدرجات تسلیت‌باد کرامات بعدی 👇 🌹گاھ نوشٺ هاے یڪ طلبھـ ـ ‌ 🍀 @besmellaherrahmanerrahimm
🅾کرامات علیه السلام 4⃣امام کاظم علیه السلام و سخن گفتن به زبان فارسی 🔷ابوبصیر از امام موسی بن جعفر علیه السلام پرسید:"امام با چه نشانه‌هایی شناخته می‌شود؟" حضرت فرمودند :"امام راستین صفاتی دارد که اولین و مهم‌ترین آن این است که: ✔️ امام قبلی معرفی‌اش کرده باشد. همان گونه که رسول خدا علی بن ابیطالب علیه السلام را معرفی کرد، هر امامی نیز باید امام پس از خود را معرفی نماید. ✔️نشانه‌ی دیگر آن است که هر چه از او می‌پرسند، جواب بدهد و از هیچ چیز بی‌خبر نباشد ✔️نشانه‌ی دیگر اینکه هرگز در دفاع از حق سکوت نکند ✔️از حوادث آینده خبر بدهد و ✔️ به همه‌ی زبان‌ها سخن بگوید." 🔴سپس فرمود:"هم اکنون نشانه‌ای به تو می‌نمایم که قلبت مطمئن شود." در همین حال مردی خراسانی وارد شد و شروع کرد به عربی سخن گفتن، اما امام پاسخش را به فارسی داد! مرد خراسانی گفت:" من خیال می‌کردم فارسی متوجه نمی‌شوید." 💠امام فرمود:"سبحان الله! اگر نتوانم جوابت را به زبان خودت بدهم، پس چه فضیلتی بر تو دارم؟" سپس فرمود:"امام کسی است که سخن هیچ فردی بر او پوشیده نیست. او کلام هر شخص و هر موجود زنده ای را می فهمد. امام با این نشانه‌ها شناخته می‌شود و اگر اینها را نداشته باشد، امام نیست. منبع: بحار الانوار، ج ۴۸، ص ۴۷، از قرب الاسناد تسلیت‌باد کرامات دیگر 👇 🌹گاھ نوشٺ هاے یڪ طلبھـ ـ ‌ 🍀 @besmellaherrahmanerrahimm
🅾کرامات علیه السلام 5⃣ امام کاظم علیه السلام و خبر از آینده❗️ 🔷علی بن یقطین می گوید:امام کاظم(ع) به من فرمود: «خداوند در دستگاه سلطان (طاغوت) دوستانی را دارد که از حریم اولیای خود، به وسیله ی آن ها دفاع می کند». (جامع الرّواه، ج ٢، ص ٥٣٨) 🔷علی بن یقطین از مدافعین اولیای خدا بود در عین حال در ظاهر به امر امام به عنوان یکی از های هارون الرّشید، در دستگاه هارون، کار می کرد. (تنقیح المقال، ج ٢، ص ٣١٦). ♦️در یکی از روزها، هارون الرّشید لباس هایی به عنوان قدردانی و گرامیداشت علی بن یقطین، برای او فرستاد، که از جمله ی آنها لباس فاخر و سیاه رنگ از نوع «خَزّ» طلاباف و گرانبها بود علی بن یقطین مطابق معمول که خمس اموالش را نزد امام کاظم(ع) می‌برد، آن لباس ها را همراه خمس اموالش توسّط غلامش به خدمت امام کاظم(ع) فرستاد و تقدیم کرد. ▫️امام کاظم(ع) آنها را قبول کرد، و سپس آن لباس فاخر شاهانه و طلاباف را توسّط فرد دیگری به علی بن یقطین بازگردانید، و در نامه ای برای وی نوشت که: «این لباس مخصوص را نزد خود نگهدار و از دستت خارج نکن که روزی جریانی پیش می آید که به وجود آن نیاز شدید پیدا می کنی» ♦️علی بن یقطین، حیران شد، که چه راز در پشت پرده هست، ولی طبق دستور امام آن لباس را در جای مورد اطمینان نگه داشت. ▫️مدّتی از این جریان گذشت، بین علی بن یقطین و خادم مخصوصش، کدورتی پیش آمد و آن خادم از خانه ی او بیرون آمد تا این که در فرصتی مناسب خود را به هارون الرّشید رسانید و از «علی بن یقطین» سعایت و سخن چینی کرد و به هارون گفت: «علی بن یقطین به امامت موسی بن جعفر(ع) اعتقاد دارد و خمس مالش را در هر سال برای او می فرستد، و از جمله فلان لباس فاخر طلاباف را که شما به او داده بودید، آن را در فلان وقت برای موسی بن جعفر(ع) فرستاده است.» ♦️هارون سخت خشمگین شد و بی درنگ علی بن یقطین را جلب کرد، و با تندی به او گفت: «آن لباس خزّی سیاه را چه کردی؟!» ▫️علی بن یقطین: «آن را در کیف مخصوصی گذاشته ام و خوشبو نموده ام و صبح و شام به عنوان تبرّک، آن را باز می کنم و به آن می نگرم و سپس به جای خود می گذارم» ♦️هارون گفت: هم اکنون آن را به اینجا بیاور. ▫️علی بن یقطین همان دم یکی از غلامان را فرستاد و به او گفت: به فلان خانه برو و فلان صندوق را باز کن، و کیف مخصوص را به اینجا بیاور. غلام رفت، همان را یافت و نزد هارون آورد، هارون آن را گشود و آن لباس فاخر مخصوص را در میان آن دید که خوشبو شده و در جای بسیار خوبی نگهداری می شود، خشمش فرو نشست و به علی بن یقطین گفت: آن را به جای خود برگردان و دیگر هرگز سعایت (و گزارش ناجوانمردانه ی) افراد را درباره تو قبول نمی کنم، علاوه بر آن دستور داد جوایزی به علی بن یقطین دادند و مقرّر داشت که هر سال این جوایز را به او بدهند و سپس دستور داد تا به آن غلام سعایت کننده، هزار شلّاق بزنند. که وقتی زیر شلّاق قرار گرفت، در پانصدمین شلّاق، جان سپرد ... منبع: اعلام الوری، ص ٢٩٣ تسلیت‌باد کرامات دیگر امام_کاظم👇 🌹گاھ نوشٺ هاے یڪ طلبھـ ـ ‌ 🍀 @besmellaherrahmanerrahimm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ «باید بتونی تشخیص بدی» 👤  استاد عالی 🔸 چرا مردم امام علی را رها کردند و سمت معاویه رفتند؟ 🔺 لازمه تربیت شیعه برای ظهور 📥 دانلود با کیفیت بالا https://aparat.com/v/4hz62 🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🌷 🔺 ظهور بسیار نزدیک است 🔹 @zoho313oor
ظهور بسیار نزدیک است
⭕️ سفر رئیسی به چین خیلی مهمه چون 270 نفر همراه ایشان هستند . همین پیام اقتصاد ✍ در جنگ زرگری بین
قصه چین و ایران یک عده از تعاملات ایران و چین ناخرسند هستند بدلیل اینکه شیفته ی غرب و بخصوص آمریکا هستند ما به این مرعوبین غرب کاری نداریم. اما رابطه بسیار عجیب ما با چین و بستن قرارداد ۲۵ ساله در اوج چرخش نظم نوین جهانی به سمت شرق، عادی به نظر نمی رسد. شاید برخی بگویند این از اقدامات دولت انقلابی در یکسال گذشته است اما واقعیت این است که آقای رئیسی در یک سفر یک روزه با ۲۱ وزیر و معاون رفتند و ۲۰ سند به اصطلاح همکاری را امضا کردند که در دوره ی دولت لیبرال حسن روحانی تحت عنوان قرارداد ۲۵ ساله ریل گذاری شده بود. توجه داشته باشید که صاحبان ثروت چین و آمریکا، خاندان روچیلدها و راکفلرها هستند که از صهیونیست های گلوبالیست هستند و در همین عصر، سیاست مدارانی همچون کسینجر ، سوروس ، راکفلر ، بیل گیتس ، کلازشواب و...همگی از کوچ ثروت ها به چین و نابودی برنامه ریزی شده ی آمریکا سخن گفته اند. چین سال هاست که تحت برنامه ی گلوبالیست های صهیونیست است صهیونیست ها نقش پلیس خوب را به چین و نقش پلیس بد را به آمریکا داده اند. هیچ رقابت واقعی بین چین و آمریکا وجود ندارد و تمام جنگ های سرد موجود، جنگ زرگری و ایذایی است. سابقه تاریخ معاصر چین و آمریکای جدید، نشان می دهد که آمریکا در جنگ باصطلاح جهانی دوم به ژاپن بمب اتم زده است که از چین دفاع کند‌ و دو جنگ جهانی تریاک هم به غلبه انگلیس بر چین انجامیده است. و بنیانگذاران و مالکان سازمان ملل متحد خاندان راکفلرها و روچیلدها هستند و بدلیل هماهنگی جهانی صورت گرفته، «حق وتو» را بین کشورهای تحت سلطه خود یعنی چین و آمریکا و روسیه و انگلیس و فرانسه قرار داده اند. پس بلوک شرق و غرب ساخته ی دست چند خانواده ی یهودی هست که نود درصد ثروت جهان را درقبضه دارند و بسیار اصرار دارند که بزودی آمریکا فروپاشی خواهد شد و چین جایگزین آن خواهد شد. لذا با دست راست ما را به سمت چپ بازی گلوبالی هول میدهند. در داستان کرونا هراسی هماهنگی بی نظیر چین و غرب در قرنطینه ، پروتکل و بخصوص تزریق واکسن ها بطور کامل هم جبهه بودن این دو بلوک را در مسائل اساسی نشان میدهد. سفر بی سابقه ی آقای رئیسی، ادامه ی قرارداد بی سابقه ی دوران دولت حسن روحانی با چین است که خیلی متین با مدیریت فرزند دکتر مرندی در حال اجراست. حالا شما میتوانید به دنبال نگاه جناح سیاسی خود، این سفر را موفقیت یا شکست قلمداد کنید، ولی از واقعیت مسئله چیزی کاسته نمیشود. 💠کانال اقتصاد اسلامی«استاد قاسمی» @Economy_t124 محضر مقدس امام زمان تسلیت 🔻 ظهور بسیار نزدیک است 🔹 @zoho313oor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 علیه‌السلام؛ از قیام امام خمینی رحمه‌الله‌علیه تا ویژگی‌های مردم ایران و یاوران ایشان تا چشم‌انداز نهایی انقلاب را در چند جمله صریح و واضح بیان می‌فرمایند. 👤 استاد شجاعی 🔻 ظهور بسیار نزدیک است 🔹 @zoho313oor