eitaa logo
ظهور بسیار نزدیک است
15هزار دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
17.4هزار ویدیو
377 فایل
💓 از غدیر تا ظهور 🙏 با شما حرف خواهیم زد از : 🌹 یاایتها النفس المطمئنة 🌼 ارجعی الی ربک 🌼 راضية مرضية 🌼 فدخلي في عبادي 🌼 وادخلي جنتي 👈 کپی آزاد 🔸 موسسه جنبش پیشوازان دولت کریمه 🔸 تبلیغات تبادلات 🔹 @mahdeyar314 🔸کانال دیگر ما 🔹 @zoh110hor
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️از مادرتان بخواهید 🔹عن الإمام الصادق عليه السلام: عليكم بالزهراء، استغيثوا باسمها ونادوا مولاتكم فاطمة، وحينئذ تقضى حاجتكم، وتنالون مطلبكم. یعنی : تا میتوانید به حضرت زهرا سلام الله علیها توسل بجوئید؛ به اسم او استغاثه کنید و مولای خود فاطمه را صدا بزنید تا حاجت های شما برطرف شود و به مرادتان برسید. [الأسرار الفاطمية، ص 38] 🔴 @zoohor59
🔵 پدر شیخ محمدحسین که بی صبرانه در انتظار رشد و نموی پسر خود و همراه گردیدن وی با خود در راه تجارت بود به ناگاه در سنین جوانی با درخواست عجیب پسر خود مواجه گردید. 🔸 محمدحسین که در دل هوای کسب علوم اسلامی را داشت از پدر خود تقاضا نمود که وی را از بازدارد ولی پدر تنها همین یک پسر را داشت و تجارت را بر خواست وی ترجیح می داد. 🔸در این بین خود آیت الله می گوید روزی برای نماز عصر به همراه پدرم در کاظمین به حرم مطهر (ع) رفتیم و بعد از اتمام نماز پدر مشغول به صحبت با یکی از تجار گردید و من نیز ناخودآگاه به گنبد خیره شده و اشک در چشمانم حلقه زد و گفتم یا باب الحوائج، ای بن جعفر، شما عبدصالح خدایید و از بندگان برگزیده و نزد خدا آبرودار. چه می شود دل پدرم را راضی کنی تا با کسب علم و تحصیل در مکتب شما با من موافقت کند... 🔸 ایشان می گوید در همین احوال بودم که پدرم به سراغ من آمد و گفت محمدحسین! محمدحسین پسرم! اگر هنوز هم مصممی برای تحصیل دروس اسلامی به حوزه ی نجف بروی، برو! از طرف من خاطرت جمع باشد، من ناراحت نمی شوم. از آن روز زندگانی آیت الله کمپانی آغاز گردید به نحوی که خشنودی پدر را نیز به همراه داشت و با خیالی آسوده راه نجف اشرف را در پیش گرفت. 🔻 نفس مطمئنه 🔹 eitaa.com/zoohor59
پروردگارت را یاد کن - مقام معظم رهبری.mp3
3.51M
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: « به ما دستور میدهد: قُل ما یَعبَؤُا بِکُم رَبّی لَولا دُعاٰؤُکُم؛ در یک جای دیگر: وَ اَنیبوا اِلی رَبِّکُم وَ اَسلِموا لَه؛ در یک جای دیگر: وَ اذکُر رَبَّکَ فی نَفسِکَ تَضَرُّعًا وَخیفَة؛ و موارد متعدّدی در قرآن هست که ما را دستور میدهند در مقابل حوادث گوناگون -فرق نمیکند، چه حوادث طبیعی از این قبیل، چه حوادث گوناگون دیگری که پیش می‌آید برای کشور، برای ملّت، برای اشخاص خودمان- دست بلند کنیم به خدای متعال و از خداوند متعال بخواهیم...
به قمر بنی هاشم سلام الله علیه با دو بیت شعری که رضوان الله علیه از ارواحنا فداه نقل کردند 🔻جناب آقای مصطفی حسنی تعریف کردند: روزی همراه بعضی از دوستان جهت زیارت آقای مجتهدی به قزوین منزل آقای حاج فتحعلی رفتیم ، بعد از اینکه لحظاتی را در خدمتشان سپری کردیم ، خطاب به حاج آقا فتحعلی فرمودند : کاغذ و قلمی تهیه کنید تا یک دو بیتی درباره حضرت ابالفضل علیه السلام بگویم ، حاج علی آقا یک برگ کاغذ و قلمی به ایشان دادند ، پشت کاغذ مقدار اندکی خط خورگی داشت ، فرمودند اسم آقا را بر روی کاغذ قلم خورده نمی نویسند و حاج علی آقا فورا کاغذی کاملا تمیز مهیّا نمودند ، آنگاه آقای مجتهدی گفتند : حضرت ولیّ عصر ارواحناه فداه می فرمایند : هر کس با این دو بیت شعر متوسل به عمویم قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس سلام الله علیه بشود ،حتما حاجتش بر آورده خواهد شد و سپس شروع به خواندن بیت اوّل کردند و در فاصله بین بیت اوّل و دوّم حدود نیم ساعت با شدت تمام می گریستند، آنگاه بیت دوّم را خوانده و باز حدود نیم ساعت شدیداً گریه کردند آنگاه دو بیتی را روی کاغذ نوشتیم که عبارت بود از: "یادم ز وفای اشجع الناس آید وز چشم ترم سوده الماس آید آید به جهان اگرحسین دگری هیهات برادری چو عباس آید" 📚لاله ای از ملکوت ص ۲۳۶
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨ 4⃣ : ورزش باستانی ( ۱ ) ✍ راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸اوايل دوران دبيرستان بود كه با ورزش باستاني آشنا شد. او شبها به زورخانه حاج حسن ميرفت. 🔹حاج حسن توكل معروف به حاج حسن نجار، عارفي وارسته بود. او زورخانه اي نزديك دبيرستان ابوريحان داشت. ابراهيم هم يكي از ورزشكاران اين محيط ورزشي و معنوي شد. 🔸حاج حسن، ورزش را با يك يا چند آيه شروع ميكرد. سپس حديثي ميگفت و ترجمه ميكرد. بيشتر شبها، ابراهيم را میفرستاد وسط گود، او هم در يك دور ، معمولاً يك سوره قرآن، دعاي توسل و يا اشعاري در مورد اهل بيت میخواند و به اين ترتيب به مرشد هم كمك ميكرد. 🔹از جمله كارهاي مهم در اين مجموعه اين بود كه؛ هر زمان ورزش بچه ها به اذان مغرب ميرسيد، بچه ها ورزش را قطع ميكردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن جماعت ميخواندند.به اين ترتيب حاج حسن در آن اوضاع قبل از ، درس ايمان و اخلاق را در كنار به جوانها مي آموخت. 🔸فراموش نميكنم، يكبار بچه ها پس از ورزش در حال پوشيدن لباس و مشغول خداحافظي بودند. يكباره مردي سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت. 🔹با رنگي پريده و با صدائي لرزان گفت: حاج حسن كمكم كن. بچه ام مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نَفَس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد. ابراهيم بلند شد و گفت : لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توي گود. 🔸خودش هم آمد وسط گود. آن شب ابراهيم در يك دور ورزش، دعاي را با بچه ها زمزمه كرد. بعد هم از سوزدل براي آن كودك دعا كرد. آن مرد هم با بچه اش در گوش هاي نشسته بود و گريه ميكرد. 🔹دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! با تعجب پرسيدم: كجا !؟ گفت: بنده خدائي كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. بعد ادامه داد: الحمدلله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده. براي همين ناهار دعوت كرده. 🔸 برگشتم و ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسي که چيزي نشنيده، آماده رفتن ميشد. اما من شک نداشتم، دعاي توسل اي که ابراهيم با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده. 🔹بارها ميديدم ابراهيم، با بچه هائي که نه ظاهر داشتند و نه به دنبال مسائل ديني بودند رفيق ميشد. آنها را جذب ورزش ميکرد و به مرور به و هيئت ميكشاند. 🔸 يکي از آ نها خيلي از بقيه بدتر بود. هميشه از خوردن مشروب و کارهاي خلافش ميگفت! اصلاً چيزي از دينم نميدانست. نه نماز و نه روزه، به هيچ چيز هم اهميت نميداد. حتي ميگفت: تا حالا هيچ جلسه مذهبي يا هيئت نرفته ام. به ابراهيم گفتم : آقا ابرام اينها کي هستند دنبال خودت ميياري!؟ با تعجب پرسيد: چطور، چي شده؟! گفتم : ديشب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت ميکرد. از مظلوميت امام حسين وکارهاي يزيد ميگفت. 🔹اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت گوش ميکرد. وقتي چراغها خاموش شد. به جاي اينکه اشك بريزه، مرتب فحشهاي ناجور به يزيد ميداد!! ابراهيم داشتب با تعجب گوش ميکرد. يكدفعه زد زير خنده. گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين که رفيق بشه تغيير ميكنه. ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم. 🔸دوستي ابراهيم با اين پسر به جايي رسيد که همه كارهاي اشتباهش را کنار گذاشت.او يکي ازبچه هاي خوب ورزشکار شد. چند ماه بعد و در يکي از روزهاي عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يک جعبه شيريني خريد و پخش کرد. بعد گفت : رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم. از خدا خيلي ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و... . 🔹ما هم با تعجب نگاهش ميکرديم. با بچه ها آمديم بيرون، توي راه به کارهاي ابراهيم دقت ميکردم.چقدر زيبا يکي يکي بچه ها را جذب ورزش ميکرد، بعد هم آ نها را به و هيئت ميکشاند و به قول خودش مي انداخت تو دامن امام حسين . 🔸 ياد حديث به افتادم كه فرمودند: «يا علي، اگر يک نفر به واسطه تو هدايت شود از آنچه آفتاب بر آن ميتابد بالاتر است.» 📚 سلام بر ابراهیم https://eitaa.com/joinchat/940769314Cc4462fb5bb ┅═✧❁🔆❁✧═┅
توسل به اهل بیت علیهم السلام راه نجات.mp3
237.6K
✅ توسل به اهل بیت عصمت و طهارت راه نجات از مشکلات. 🔸توسل به اهل بیت یعنی چی؟ 🔸ما ازخدا حاجت می خواهیم ولی بوسیله اهل بیت علیهم السلام 🔸اهل بیت به ما علم دارند و ما را بخوبی می شناسند.
🔸در حاشیه "خور عبدالله" مشغول صرف شام🍜 بودیم. حاج قاسم به اتفاق برادر تشریف اوردند. از قرارگاه خبر آوردن نیروها را برای فردا تجهیز کنیم؛ دشمنان قصد دارند منطقه را بمباران شیمیایی☠ کند. 🔹 تذکرات لازم رو دادن. به بچه ها گفتن حالا برای نزول باران دعا برگزار کنید، فردا هوا بارانی🌧 شود وهواپیماهای دشمن نتوانند پرواز کنند. ساعتی بعد صدای مناجات🤲 بچه ها خط را نورانی کرد. 🔸هنوز دعا به پایان نرسیده بود که قطراه های شفاف باران را رو چهره های خود حس می کردیم😍حاج قاسم در حالی که شبنم مژه هایش با نم نم باران در هم آمیخته بودبا خود می گفت: خدایا این دعای کدام بود که مستجاب شد⁉️ 📚منبع: کتاب اقتدا به عاشوراییان @ShahidNazarzadeh 🔻 نفس مطمئنه 🔹 @zoohor59
﷽ 💠. بر سر کوی تو، من به نیاز آیم 🔹مرحوم علامه طهرانی قدّس سرّه راجع به توسّل به حضرت‏ صدّيقه،‏ مطالب بسیاری می‌فرمودند. زمانى در نجف، من از بعضى از عباراتى كه از ايشان شنيدم، متوجه شدم كه "فتحِ بابى" كه براى ايشان شد و خلاصه به توفيقِ وصول به حقيقت عرفان و مكتب توحيد موفّق شدند به واسطۂ‏ توسّل به حضرت‏ صدّيقه‏ بوده است. 🔹به همان مناسبت هم، در روز ميلاد حضرت زهرا اطعامى می‌نمودند، كه تا آخر عمرشان اين قضيه و مسئله ادامه داشت. خيلى به ما هم توصيه مى‏ كردند كه در توسّل به حضرت صدّيقه، مسائل و اسرارِ نگفتنى هست. 🎙. حضرت آیة اللَه حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی قدّس الله سرّه 🗒. متن جلسات اعیاد و وفیات، ص 76. 💟| @seire_elallah1 |☜کانال معرفتی
﷽ 💎 باب نـجات از غـم و بـحـر بـلاء کشتی مُنجِی حسین است و بس 🔸مرحوم علامه از مرحوم آیت الحق حاج سید هاشم حداد قدّس الله سرّهما نقل میکردند که: «تمام فتح بابی که برای بزرگان و اولیاء خدا پیش آمده است در نهایت، توسّط سیّدالشهداء علیه السلام صورت گرفته است؛ گویا آن حضرت حضور پر‌رنگی در این قضیه دارند.» 🔸 سالکی که می‌خواهد از کثرات و تعلّقات عبور کند باید توجه‌اش به امام حسین علیه السلام باشد.* 🔸از مرحوم آیت الله سید علی قاضی رضوان الله علیه منقول است: «توسّل به سيّدالشهداء عليه‏ السّلام جهت فتحِ بابِ سالكين إلى الله و كشفِ حُجُب، تأثيرى عجيب دارد و بدون توسّل به سيّد الشّهداء عليه‏ السّلام فتح باب نمى‏شود.» * 📝. حضرت آیة الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی قدّس الله سرّه 🔈. * ؛ طهران جلسه 40 📚. ** ، ج‏2، ص‏205 علیه السلام 💟| @seire_elallah1 |☜کانال معرفتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زن و شوهری با 22 بچه ! 😳😜 زن و شوهر میگن: دوست داشتیم خدا برامون تصمیم بگیره 💚 و جلوی بچه دار شدن مونو نمیگیریم😊 مسیحی هستند ولی ایمان و توکل شون از خیلی از ما مسلمونها بزرگتره.. چقدر جالبه نحوه تربیت بچه ها😘 ------- کانال روشنگری را به دوستان خود معرفی کنید👇👇 👉 eitaa.com/roshangarii 🚩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زن و شوهری با 22 بچه ! 😳😜 زن و شوهر میگن: دوست داشتیم خدا برامون تصمیم بگیره 💚 و جلوی بچه دار شدن مونو نمیگیریم😊 مسیحی هستند ولی ایمان و توکل شون از خیلی از ما مسلمونها بزرگتره.. چقدر جالبه نحوه تربیت بچه ها😘 ------- کانال روشنگری را به دوستان خود معرفی کنید👇👇 👉 eitaa.com/roshangarii 🚩
4_435750524105523510.mp3
5.16M
همہ هسٺ آرزویـم ڪہ ببینـم از تـو رویـی 😍 دعاے امشب فراموش نشود❤️ 🎤 حاج مهدی میرداماد
⭕️ داستانی بسیار آموزنده / گره کار کجاست؟ 👤 مرحوم تعریف کرده اند: 🌸 یکی از علما - که از دنیا رفته است- از یکی از صلحا برایم تعریف می کرد که: 👈 یک نفر گفته بود: «من در قسمت بایگانی اداره ای کار می کردم و پرونده های متعدد و بعضا بسیار مهم می آمد و ما در قسمت بایگانی قرار می دادیم. 🔸 یک روز پرونده بسیار مهمی به دستم رسید. چند روزی که گذشت متوجه شدم آن پرونده گم شده است. هر چه گشتم پیدا نشد. 🔸 در آن گیر و دار که کاملا ناامید شده بودم، به بنده خبر دادند: چون شما مسئول پرونده ها هستید اگر تا چند روز دیگر پیدا نشود، حکمی که در آن مورد شما اجرا می شود یا اعدام است یا حبس ابد! 🔸 از این رو نزد یک نفر اهل دل رفتم، ایشان دستور ختمی فرمودند که انجام بده. همان را انجام دادم. روزی که قرار بود نتیجه بگیریم از پرونده خبری نبود با ناراحتی از منزل بیرون آمدم تا نزدیکی خیابان مولوی رفتم. دیدم پیرمردی جلو آمد و گفت: آقا! مشکل تو به دست آن شخص – که عرق چین به سر دارد و در حال رفتن است – حل می شود. 🔸 بدون توجه به این شخص با شنیدن این کلمات دویدم و دامن آقا را گرفتم و گفتم: آقا جان! به دادم برس، گفته اند مشکلم به دست شما حل می شود. پیر مرد نگاهی به من کرد و گفت: خجالت نمی کشی؟ حالتی بهت زده و متعجب داشتم. 🔸 ایشان فرمودند: چهار سال است شوهر خواهرت از دنیا رفته، یک مرتبه هم به خواهرت و بچه هایش سر نزده ای، انتظار داری کارت هم پیچ نخورد؟! تا نروی و رضایت آنها را جلب نکنی، مشکلت حل نمی شود. 🔸 بعد از شنیدن صحبت پیرمرد بلافاصله به منزل خواهرم رفتم. وقتی در زدم و خواهر همراه چند فرزند رنجورش در را باز کرد ، متوجه شد من هستم، گفت: چطور است بعد از چهار سال آمده ای؟! 🔸 گفتم: خواهر! از من راضی شو. بچه هایت را از من راضی کن. بعدا برایت تعریف می کنم، غلط کردم. آن گاه رفتم مقداری هدیه گرفتم و آوردم و آنها را راضی کردم. فردا که به اداره برگشتم، به من خبر دادند که پرونده پیدا شده است. 🔸 این پیر مرد عرق چین به سر، کسی نبود جز عارف بزرگ مرحوم . 📚 منبع: کتاب هزار و یک حکایت اخلاقی، محمّدحسین محمّدی، نشر صالحان. 🔻 ظهور بسیار نزدیک است 🔹 eitaa.com/zoho313oor 🔹 t.me/zoho313or
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️ آیا به پیامبران و امامان شرک حساب میشود؟ 👈 پاسخ به بلاگری که این روزها در فضای مجازی با فهم اشتباه از قرآن دائما ایرانیان و شیعیان رو متهم به شرک می‌کند. وقتی با چهره آرایش کرده افکارش را ترویج می‌کند 🔻 ظهور بسیار نزدیک است 🔹 eitaa.com/zoho313oor